«کميته هماهنگی برای ايجاد تشکل کارگری» را تقویت کنیم!

 

 بهرام رحمانی

bamdadpress@ownit.nu  

 

در ماه های اخیر، مشکلات و معضلات کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکل کارگری، فزونی یافته است. دلایل اصلی این وضعیت در مسایل عدیده اقتصادی، سیاسی و اجتماعی دارد. از مسایل امنیتی، زندانی بودن سخنگوی کمیته هماهنگی، تهدیدهای امنیتی برخی از فعالین آن، فشارهای اقتصادی که مانع برگزاری جلسات و مجامع عمومی همه اعضای آن می شود، گرایشات مختلف درون آن و عدم تجربه و سنت در عرصه تشکل یابی کارگران و... همچنین دخالت های غیرمسئولانه سکتاریستی و تزها و تئوری های ذهنی و صرفا روشنفکرانه برخی گروه های حاشیه ای و رفرمیستی نیز مشکلات این تشکل کارگری را تشدید کرده است.

 

مسلما، مهم ترین چالش های پیشروی جامعه ایران در سال 2008، صف بندی های جدید طبقاتی جنبش کارگری، جنبش زنان، جنبش دانشجویی، جنبش انقلابی مردم کردستان و دیگر جنبش های تحت ستم برابری طلب سراسر ایران با حکومت اسلامی از یک سو و شفاف تر شدن مرزبندی های این جنبش ها با گرایشات بورژوایی از سوی دیگر است.

 

شکی که در این دوره مبارزه برای آزادی فوری محمود صالحی، منصور اسانلو، دانشجویان دستگیرشده و فعالین جنبش زنان و مبارزه برای آزادی همه زندانیان سیاسی از اولویت ویژه ای برخوردار است. اما در عین حال تاکید به آزادی بیان و قلم، اعتصاب و تشکل مستقل از دولت نباید تحت تاثیر این اولویت ها به حاشیه رانده شود، بلکه باید پارالل پیش برود. در واقع اگر جامعه ما، تشکل های قوی طبقاتی در مقابل حکومت اسلامی هار و تا دندان مسلح ایجاد نکند و توازن قوا را به نفع خود تغییر ندهد، هر پیشروی قابل برگشت بوده و فعالین جنبش های اجتماعی نیز همواره در معرض خطر تهدید و ترور، سرکوب و دستگیری، زندان و شکنجه خواهند بود. بنابراین، جامعه ما به برپایی تشکل های واقعی کارگران، زنان، دانشجویان با افق و چشم انداز سوسیالیستی مانند نان شب نیاز مبرم دارد. از سوی دیگر، پیوند واقعی و عملی این جنبش ها با همدیگر آن صف قدرتمند طبقاتی را به وجود می آورد که هیچ نیرویی توان ایستادگی در مقابل آن را ندارد. قدرت این جنبش ها در تشکل و مبارزه هدفمند و جهت دار است، نه حرکت های خود به خودی.

 

آزادی تشکل حق مسلم کارگران و همه جنبش های اجتماعی است. اساس قدرت طبقه کارگر به عنوان یکی از طبقات اصلی جامعه در تشکل و اتحاد و همبستگی طبقاتی و مبارزه متحد و متشکل آن است. همچنین حق طبیعی کارگران است که چه نوع تشکلی و با چه اهدافی را به وجود بیاورند. کارگری که صبح تا شب کار می کند اما آن چه که به عنوان دستمزد به دست او می رسد کفاف زندگی خود و خانواده اش را نمی دهد بهتر از هر کس دیگری می داند که ستم و استثمار سرمایه داری چیست؟ و کارگران بهتر از هر کس دیگری می دانند که باید تشکل خود را به وجود آورند تا از طریق آن با اتحاد و همبستگی خود در مقابل تضییقات و فشارهای سرمایه داران و حکومت حامی سرمایه بایستند. تنها سلاح کارگران در مقابل یورش سرمایه داران و حکومت حامی سرمایه به سطح معیشت و زندگی آن ها و آزادی هایشان، مبارزه متشکل و متحد و هدفمند است. کارگران با تشکل توده ای خود در همه عرصه های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی دخالت می کنند و از این طریق خود را برای تحولات سرنوشت ساز تاریخی آماده می نمایند.

 

هر انسان کمونیست و هر جریان کمونیستی که شبانه روز نیروی خود را برای تشکل یابی و مبارزه هدفمند کارگران اختصاص می دهد و از هر درجه تشکل یابی کارگران نه تنها استقبال می کند، بلکه امکاناتی را نیز برای تسهیل تشکل یابی کارگران بدون کوچک ترین چشم داشتی در اختیار فعالین این عرصه قرار می دهد و از اعضا و فعالین خود نیز می خواهد در آن فعال باشند. حتی اگر به لحاط نظری انتقادی هم به سیاست های آن تشکل و فعالین آن داشته باشد.

 

مسلما، هیچ دولتی و حزبی و سازمانی حق ندارد سیاست های خودش را بر تشکل های کارگران تحمیل کند. این تشکل ها از طریق مجامع عمومی خود برنامه و اساسنامه و سیاست های خود را تدوین و تصویب می کنند و نمایندگان خود را نیز انتخاب می نمایند. دولت موظف است تشکلی که کارگران به وجود آورده اند به ثبت برساند و به هیچ وجه حق دخالت در امور داخلی آن را ندارد. اساسا یک ویژه گی مهم تشکل مستقل کارگری این است که باید مستقل از دولت باشد. تشکلی که با اجازه و دخالت دولت به وجود آید فعالین آن چه بخواهند و چه نخواهند نهایت امر تشکل شان به مرور زمان به زایده دولت تبدیل خواهد شد. اما حضور احزاب را نمی توان در این تشکل ممنوع کرد. چرا که عضویت در تشکل کارگری فردی است و فرد هم حق دارد عضو فلان حزب باشد و در فلان کانون فرهنگی و دمکراتیک فعالیت نماید نباید مانعی در عضویت آن در تشکل کارگری وجود داشته باشد. مانع درست کردن برای اعضای احزاب و سازمان ها در تشکل کارگری، عملا زیر پا گذاشتن حق آزادی فعالیت افراد است. اما سازمان ها و احزاب نباید به خودشان اجازه بدهند تشکلی که کارگران برپا کرده اند یا به زیر سلطه سیاست های خود بکشانند و یا درون آن اختلاف و تفرقه بیاندازند. ظاهرا همه این اصل را می پذیرند که نباید تشکل کارگران را تحریب کرد. اما برخی از گروه های حاشیه ای و غیرمسئول عملا به شیوه های نادرستی برای پیشبرد اهداف خود در درون «کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکل کارگری»، متوسل می شوند و با راه انداختن تبلیغات علیه فعالین آن تشکل، اختلافات جزئی درون این تشکل ها را به سوی یک بحران عجیب و غریب سوق می دهند که احتمالا انشعاب و انحلال چنین تشکلی را در پی دارد.

 

مدت هاست که گروه های چند نفره حاشیه ای و غیرمسئول خودشیفته با تزها و تئوری عجیب و غریب شان حرکت مستمری را بر علیه «کميته هماهنگی برای ايجاد تشکل کارگری» آغاز کرده اند. در حالی که این گروه ها، در کمپین های همبستگی با کارگران ایران که در خارج کشور در سطح علنی سازمان دهی و برگزار می شود کم ترین حضوری ندارند. اگر این ها هر از چند گاهی اطلاعیه ای و نوشته ای و نشریه ای در سایت های اینترنتی منتشر نکنند وجود خارجی ندارند. این ها را در هیچ حرکت و کمپینی که برای آزادی دستگیرشدگان جنبش کارگری، جنبش دانشجویی، جنبش زنان و یا برای جلب همبستگی و حمایت و پشتیبانی از مبارزات و مطالبات این جنبش ها در سطح خارج کشور سازمان دهی می شود نه تنها حضور ندارند، بلکه به کارشکنی و سنگ اندازی نیز متوسل می شوند. این نه یک ادعا، بلکه به روشنی قابل اثبات است. گروه هایی که در هیچ عرصه مبارزه علیه حکومت اسلامی و دفاع از مبارزات کارگران، زنان، دانشجویان، مردم حق طلب و برابری طلب و... حضور ندارد اما برای جامعه تئوری ها من درآوردی می بافند و مشغله های زاید درست می کنند عاملی برای تولید خصومت و تفرقه و انشعاب هستند.

 

اکثریت اعضای «کميته هماهنگی برای ايجاد تشکل کارگری»، در راستای بقا و رشد سیاست های تشکیلاتی خود و برای جلوگیری از دخالت های فرقه ای و تنگ نظرانه تلاش می کنند و به همین دلیل به جای شعار دادن و تزهای تئوریک شکست خورده را بازنویسی کردن عملا دخالت مسئولانه ای در حیات تشکل خود و امر عمومی طبقه کارگر ایران دارند. بنابراین، کسانی که چشم خود را می بندند و بدون احساس مسئولیت سیاسی و اجتماعی هر آنچه به ذهن شان می رسد بر روی کاعذ می آورند و به سوی کمتیه هماهنگی پرتاب می کنند، نیان خیری در مورد این تشکل فعالین کارگری ندارند.

 

اکثریت اعضای کمیته هماهنگی و حامیان سیاسی و اجتماعی آن ها در خارج کشور که به طور شبانه روز برای پیشرفت جنبش کارگری مبارزه می کنند و هیچ نفعی نیز جدا از منافع طبقه کارگر برای خود تصور نمی کنند در این مورد به درستی تشخیص داده اند که وارد مشاجرات فرقه ای و سکتاریستی نشوند. زیرا این مشاجرات نه تنها ربطی به منافع کل جنبش و مشخصا ربطی به منافع و موجودیت کمیته هماهنگی ندارد، بلکه مضر هم است. اقدام موثر در این مورد نه باز کردن شکاف ها و عمیق کردن فاصله ها و تشدید اختلافات، بلکه تلاش در راستای تفاهم و همکاری بین فعالین کمیته هماهنگی و نقد و بررسی اختلافات آن در جای خود و در فضایی صمیمانه و رفیقانه است. اگر هر بحث هر چند هم درست در موقع و جایگاه خود طرح نشود به ضد خود تبدیل می گردد. از این رو، اگر هر بحثی در زمان و مکان مختص خودش برای طرح نقد و بررسی و ارائه آلترناتیو مطرح شود قطعا نتایج ثمربخش و راه گشایی به بار خواهد آورد.

 

یکی از مباحث پیرامون کمیته هماهنگی...، که یکی از تشکل های رادیکال کارگری است و در عین حال ایراد و اشکال و کمبودهایی هم دارد، بر سر اساسنامه آن است. مطالب زیادی در مورد این اساسنامه در سایت های اینترنتی منتشر شده است که حتی در برخی از آن ها آینده و سرنوشت کمیته هماهنگی به نتایج تصویب و یا عدم تصویب اساسنامه گره زده شده است. در حالی که اساسنامه نباید به یک گره غیرقابل گشایش تبدیل شود. اما متاسفانه به  نظر می رسد کسانی در تلاشند این کمبودها و اختلافات درون کمیته هماهنگی را به یک بحران و بن بست تبدیل کنند که سرانجام خوبی ندارد. سوق دهند.

 

در چنین شرایطی، می توان مسئله بحث و تصویب اساسنامه را به یک دوره دیگری موکول کرد. فعالین کمیته می توانند با تفاهم و صبر و حوصله و خویشتنداری و بدون دخالت مضر یکی دو گروه حاشیه ای خارج کشوری بر مشکلات خود فائق آیند. جدایی کار ساده ای است و شاید هم برخی مواقع اجتناب ناپذیر و مفید هم باشد اما باید پروسه جدایی را با متانت سیاسی طی کرد و اختلافات اساسی و پایه ای را روشن تر نمود. اساسا نباید برای جدایی و دور شدن تلاشی صورت گیرد.

 

بحث بر سر تغییر اساسنامه در فضایی متشنج، نتیجه مثبتی به بار نخواهد آورد. از این رو، شاید اگر اعضای کمیته هماهنگی بحث اساسنامه و تغییر آن را به یک دوره دیگری موکول کنند این فضا را بدون ضایعات پشت سر خواهند گذاشت. نباید به فضایی تمکین کرد که عاقبت خوبی ندارد. گرایشات درون کمیته هماهنگی همان طور که تاکنون همدیگر را تحمل کرده اند بی شک پس از این نیز توان و ظرفیت سیاسی - تشکیلاتی برای تحمل همدیگر دارند؛ قادرند که مشکلات و اختلافات درونی کمیته را در جلسات و مجامع عمومی خود به شیوه مناسب تری حل و فصل کنند و جایی برای سوء استفاده فرصت طلبان و رفرمیست ها باقی نگذارند. نباید کاری کرد که کسی و گرایشی از کمیته هماهنگی حذف شود. هنر سیاسی به ویژه در این دوره حساس این است که اختلافات را از راه مسالمت آمیز حل کرد. این به نفع خود کمیته هماهنگی و به نفع سازمان یابی کارگران است. برگزاری مجمع عمومی و خارج کردن بحث و تصویب اساسنامه از دستور کار و به جای آن تعیین اولویت های دوره ای کمیته هماهنگی و زمان بندی برای تصویب اساسنامه از جمله می تواند فضای کنونی درون کمیته را تغییر دهد و فرصت مناسبی برای ادامه بحث همه جانبه بر سر اساسنامه وجود داشته باشد. مثلا می توان کمیسیونی را برای تدوین اساسنامه با توجه به مباحث کنونی تعیین کند و مثلا در یک  زمان بندی شش ماهه آن را برای تصویب نهایی آماده کرد.

 

شکی نیست که کمیته هماهنگی در پیش برد اهداف تاکنونی خود، هر چند دستاوردهای چشم گیری نداشته اما، این تشکل موثر و افق جدیدی را در مقابل تشکل یابی کارگران قرار داده است و با وجود همه این مشکلات و موانع، کارهای موثری به ویژه در انعکاس مسایل کارگری داشته است.

 

کميته هماهنگی برای ايجاد تشکل کارگری، از سال 1384، اهداف زیر را در مقابل خود قرار داده است:

 

«کميته هماهنگی برای ايجاد تشکل کارگری» تشکل کارگری نيست. اين کميته، جمع متشکلی از فعالان کارگری است که برای تحقق اهداف زير مبارزه می کنند:

١- بسترسازی و ايجاد فرهنگ و روحيه تشکل پذيری در ميان کارگران از راه های گوناگون از جمله تبليغ و ترويج، کمک به گسترش تشکل های صنفی، فرهنگی، هنری و ورزشی کارگران، حمايت از تحرک ها و اعتراض های کارگری مانند اعتصاب و اقدام به کنترل کارگری و نظاير آن ها

2 - کمک به ايجاد تشکل های کارگری در مراکز توليدی و خدماتی و مرتبط و هماهنگ کردن فعاليت های آن ها از طريق انتقال تجربيات و دستاوردهايشان به يکديگر

٣ - فراهم کردن زمينه های گذار از شکل غيرعلنی فعاليت کنونی فعالان کارگری به شکل فعاليت علنی برای بسيج توده کارگران حول ايجاد تشکل سراسری کارگران از راه های مختلف از جمله ايجاد شرايط برای حضور فعالان کارگری صاحب نفوذ و مورد اعتماد کارگران در عرصه علنی مبارزه طبقاتی

٤- فرا خواندن هيئت مؤسس تشکل سراسری کارگران ايران برای تدارک مجمع عمومی، تصويب اسناد پايه ای و انتخاب ارکان تشکيلاتی اين تشکل. با ايجاد اين هيئت موسس، «کميته هاهنگی برای ايجاد تشکل کارگری» منحل می گردد.

«کميته هاهنگی» در راستای اصل پايه ای خود، در دفاع از آزادی ايجاد هر گونه تشکل کارگری، از شکل گيری انواع تشکل های کارگری استقبال می کند و آن را حق طبيعی و مسلم تمام کارگران می داند. اما تشکل مورد نظر «کميته هماهنگی» تشکلی است ضدسرمايه داری که به نيروی خود کارگران و بدون کسب مجوز از دولت ايجاد می شود، وسيع ترين توده های کارگر را در بر می گيرد و در عين شرکت فعال و پيگير در مبارزه روزمره کارگران برای دستيابی به اين يا آن مطالبه کارگری، از مدار پذيرش سرمايه داری فراتر می رود و برای از ميان برداشتن مصائب زندگی بشر امروزی از جمله، فقر، گرسنگی، بيکاری، بی حقوقی، فحشا، اعتياد، فساد، تبعيض و… می جنگد بی ترديد، مناسب ترين ساختار برای چنين تشکلی ساختار شورائی است. اما «کميته هماهنگی» تشکل ضدسرمايه داری را به تشکل شورائی منحصر نمی کند، و براين باور است که اشکال ديگری هم چون کميته ها، انجمن ها و سنديکاهای کارگری نيز می توانند ضدسرمايه داری باشند. از اين رو، و برای گسترش جبهه مبارزه طبقه کارگر عليه نظام سرمايه داری، «کميته هماهنگی» خود را ظرف فعاليت تمام فعالانی می داند که در شکل های مختلف برای ايجاد تشکل ضدسرمايه داری طبقه کارگر مبارزه می کنند. «کميته هماهنگی برای ايجاد تشکل کارگری، 2/4/1384»

 

بدین ترتیب، این سیاست عمومی کمیته هماهنگی در سال 1384 به تصویب موسسین آن رسیده است که این تشکل تاکنون در پراتیک کردن سیاست های خود به دلایل گوناگون و با موانع و مشکلاتی که در بالا برشمردیم دست به گریبان بوده، از رشد و گسترش چندانی برخوردار نبوده است. اما کمبودها و اشکالات یک تشکل نباید به بحران و بن بست آن منجر شود، با شناخت اختلافات و اشکلات و موانع هنوز این امکان وجود دارد که کمیته هماهنگی... در راستای تحقق اهداف خود گام های بلندتری بردارد. از سوی دیگر، نباید اجازه داد کمبودها و موانع واقعی کمتیه هماهنگی، مورد سوء استفاده گروه های حاشیه ای و رفرمیستی که همواره در پی تخریب تشکل های رادیکال کارگری هستند قرار گیرد. طبقه کارگر ایران، نیازی به تزهای شکست خورده سوسیال دمکراسی اروپا و سندیکالیست هایی که در تشکل کارگری به دنبال پست و مقام می گردند و تشکل کارگران را به دنبال سیاست های بورژوازی می کشانند، ندارد.

 

بنظرم در حال حاضر اعضای کمیته هماهنگی... به فضای آرامش بخشی نیاز دارند که در آن فضا، به دور از هرگونه جار و جنجال و بحث های فرسیاشی، اختلافات خود را واقع بینانه مورد بحث و بررسی قرار دهند. فعالیت تاکنون خود را جمع بندی کنند و نقط مثبت آن را برجسته نمایند تا این که سنت مثبتی و آموزنده ای از خود برجای بگذارند. مسلما آموزش ها و سنت های کمیته هماهنگی، برای برداشتن گام های بعدی فعالین آن به خصوص در عرصه تشکل یابی کارگران حائز اهمیت خواهد بود. اساسا کارگران با جمع بندی شکست و پیروزی خود در هر شرایطی به پیشروی خویش در مقابل تهاجم سرمایه داران و حکومت حامی سرمایه ادامه می دهند. آن افراد و جریاناتی که خود را بخشی از طبقه کارگر می دانند با احساس مسئولیت و با خلوص نیست در کنار مبارزه متحد و متشکل اختلافات را نیز با بحث و بررسی و با تصمیم جمعی حل و فصل می کنند. معضلات و مشکلات و موانع پیش پای طبقه کارگر را باید در فضایی آرام و دوستانه و با صبر و متانت مورد بحث و بررسی قرار داد تا نتایج راه گشا و مشکل گشایی در پی داشته باشد. آن افراد و گروه هایی که خودشان مشکل ساز و معضل ساز هستند و حتی تحمل هیچ گونه انتقادی را نیز ندارند، هرگز قادر به حل مشکل و اختلافی نیز نیستند.

 

در چنین شرایطی، نباید گذاشت کمیته هماهنگی و هر تشکلی که کارگران به اعتبار خود می سازند با هجوم نظری رفرمیست ها و گروه های حاشیه ای و غیردخیل در مبارزه طبقه کارگر که از برج عاج «سوسیالیسم خرده بورژوایی» شان پایین نمی آیند روبرو شود و تخریب گردد.

 

در این جا بی مناسبت نیست که به فاکت مهمی از «مانیفست حزب کمونیست»، این سند مهم تاریخی کمونیست ها تاکید کنیم تا موضع و مرز کمونیست ها از صف مدعیان غیرواقعی «سوسیالیسم خرده بورژوایی» هر چه بیش تر شفاف تر باشد.

 

2) پرولتاریا و کمونیست ها

کمونیست ها و پرولتارها به طور کلی با یکدیگر چه مناسباتی دارند؟

کمونیست ها حزب خاصی نیستند که در برابر دیگر احزاب کارگری قرار گرفته باشند.

آن ها هیچ گونه منافعی، که از منافع کلیه پرولتارها باشد، ندارند.

آن ها اصول ویژه ای (24) را به میان نمی آورند که بخواهند جنبش پرولتاری را در چهارچوب آن بگنجانند.

فرق کمونیست ها با دیگر احزاب پرولتاری تنها در این است که آن ها از طرفی در مبارزات پرولتارهای ملل گوناگون، مصالح مشترک همه پرولتاریا را، صرف نظر از منافع ملی شان، مدنظر قرار می دهند و از آن دفاع می نمایند؛ و از طرف دیگر در مراحل گوناگونی که مبارزه پرولتاریا و بورژوازی طی می کند، آنان همیشه نمایندگان مصالح و منافع تمام جنبش هستند.

بدین مناسبت کمونیست ها عملا، با عزم ترین بخش احزاب کارگری همه کشورها بوده و همیشه محرک جنبش به پیش می باشند؛ و اما از لحاظ تئوریک، مزیت کمونیست ها نسبت به بقیه توده پرولتاریا در این است که آنان به شرایط و جریان و نتایج کلی جنبش پرولتاری پی برده اند.

نزدیک ترین هدف کمونیست ها همان است که دیگر احزاب پرولتاری در پی هستند: یعنی متشکل ساختن پرولتاریا به صورت یک طبقه، سرنگون ساختن سیادت بورژوازی و احراز قدرت حاکمه سیاسی پرولتاریا.

نظریات تئوریک کمونیست ها به هیچ وجه مبتنی بر ایده ها و اصولی، که یک مصلح جهانی، کشف و یا اختراع کرده باشد، نیست.

این نظریات فقط عبارت از بیان کلی مناسبات واقعی مبارزه جاری طبقاتی و آن جنبش تاریخی است که در برابر دیدگان ما جریان دارد. الغاء مناسبات مالکیتی که تاکنون وجود داشته، چیزی نیست که صرفا مختص به کمونیسم باشد.

کلیه مناسبات مالکیت پیوسته دست خوش تغییرات دایمی، جا به جائی های همبستگی و تاریخی بوده است.

مثلا: انقلاب فرانسه مالکیت فئودالی را ملغی ساخت و مالکیت بورژوازی را جانشین آن نمود.

صفت ممیزه کمونیسم عبارت از الغاء مالکیت خصوصی به طور کلی نیست، بلکه عبارت از الغاء مالکیت بورژوایی است.

و اما مالکیت خصوصی معاصر بورژوازی، آخرین و کامل ترین مظهر آن چنان تولید و تملک محصولی است که بر تضادهای طبقاتی و استثمار فرد از فرد (25) مبتنی است.

از این لحاظ کمونیست ها می توانند تئوری خود را در یک اصل خلاصه کنند؛ الغاء مالکیت خصوصی... (به نقل از «مانیفست حزب کمونیست»، کارل مارکس و فردریش انگلس)

 

یا «کارل مارکس»، در متنی تحت عنوان «گذشته، حال و آينده اتحاديه های کارگری» به ترجمه «کامران نیری» که در اولين کنگره انجمن بين المللی کارگران (بين الملل اول) در سپتامبر 1886 در شهر ژنو سوئیس برگزار شد، به تصويب رسید. در پایان این متن مارکس درباره تشکل های کارگری تاکید کرده است:

«... ج: آينده اتحاديه های کارگری

جدا از اهداف اوليه اشان، اتحاديه های کارگری بايد بياموزند که آگاهانه به عنوان مراکز تشکيلاتی طبقه کارگر در جهت منافع وسيع تر و آزادی او عمل کنند. آن ها بايد به هر جنبش اجتماعی و سياسی که در اين جهت عمل می کند ياری برسانند. خودشان را مدافعان و نمايندگان کل طبقه کارگر دانسته و اين چنين هم عمل کنند و از تلاش برای پيوستن کارگران غير متشکل به صفوف خود کوتاهی نورزند. آن ها بايد به دقت حافظ منافع کم درآمدترين حرفه ها، چون کارگران کشاورزی، و آنان که به خاطر شرايط استثنايی از قدرت تهی هستند، باشند. آن ها بايد جهانيان را قانع کنند که تلاش هايشان تنگ نظرانه، و خودخواهانه نيست و با هدف رهايی توده های ميليونی ستم ديده انجام می شود.»

 

بدین ترتیب، مارکس و انگلس در این سند مهم تاریخی و در مطالب دیگر خود درباره تشکل های کارگری و احزاب به ما کارگران و کمونیست ها نشان داده اند که اولا، «بدین مناسبت کمونیست ها عملا، با عزم ترین بخش احزاب کارگری همه کشورها بوده و همیشه محرک جنبش به پیش می باشند؛ و اما از لحاظ تئوریک، مزیت کمونیست ها نسبت به بقیه توده پرولتاریا در این است که آنان به شرایط و جریان و نتایج کلی جنبش پرولتاری پی برده اند.»

دوما، تشکل های کارگری، نباید نسبت به جنبش های اجتماعی و سیاسی بی تفاوت باشند و هدف رهایی توده های میلیونی ستم ستم را دنبال کنند. بنابراین، کسانی که در تشکل های کارگری به دنبال منافع سکتاریستی خود می گردند و یا برای کارگران مشغله های نادرست نظری می تراشند نه تنها کمکی به تشکل یابی و اتحاد و همبستگی طبقاتی کارگران نمی رسانند، بلکه با تعابیر و نتیجه گیری های نادرست از آموزه های مارکس و انگلس، این بنیان گذاران سوسیالیسم علمی، یعنی علم رهایی بشر از ستم و اسثمار سرمایه داری به توهم پراکنی و تفرقه دست می زنند.

 

در هر صورت تقویت تشکل های مستقل کارگری، و در این جا تقویت «کميته هماهنگی برای ايجاد تشکل کارگری» وظیفه کمونیست هایی است که منافع کل طبقه کارگر را مدنظر دارند. به بیان دیگر گرایشات دیگر درون طبقه محدودنگر و سکتاریست و یا رفرمیستی فکر می کنند و منافع خود را بر منافع کل جنبش کارگری ترجیح می دهند. از این رو، همواره به تناقض گویی و تئوری بافی های کاذب متوسل می شوند و چه بخواهند و چه نخواهند تخریب در تشکل یابی کارگران به وجود می آورند.

 

در پایان یک بار دیگر یادآوری می کنیم که تقویت کميته هماهنگی برای ايجاد تشکل کارگری، که در 4 سال گذشته نیز از آن حمایت کرده ایم و هم ملاحظات خود را نیز بیان نموده ایم همواره وظیفه سیاسی - طبقاتی خود می دانیم. امیدواریم در ادامه بتوانیم به جوانب مختلف فعالیت های این تشکل و تحقق اهداف آن طوری بپردازیم که موثر واقع شود و سیاست سازمان دهی طبقه کارگر با توجه به تجارب این سال ها از جنبه های مختلف عملی تر مورد بحث و بررسی قرار گیرد. اساس و جوهر بحث ما، متحد کردن فعالین کارگری و سازمان دهی تشکل سراسری توده ای کارگران و اتحاد تشکل های زنان و دانشجویان با جنبش کارگری است.

 

بی شک هر اعتلای سیاسی در آینده و پیدایش هر درجه گشایش سیاسی در ایران، نقش مهم فعالین جنبش کارگری، تشکل های مستقل موجود از جمله کمیته هماهنگی، شورای هماهنگی تشکل ها و فعالین کارگری و... و همچنین احزاب و سازمان های جدی کمونیستی را به روشنی اثبات خواهد کرد. این ها ساختمان اصلی آن تشکل سراسری را تشکیل خواهند داد که با مبارزه روزمره و پیگیر در جهت تامین منافع اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کارگران، با به میدان آوردن توده های میلیونی زمینه را برای سازمان دهی انقلاب اجتماعی و برافکندن بورژوازی و حکومت اسلامی، و برپایی حکومت کارگری مساعد خواهند کرد.

 

پانزدهم دی 1386 - پنجم ژانویه 2008