لاشخور ها منتظرند

 

برای ما ايرانيان ديدن چهره دردکشيده زندانی سياسی و يا قربانيان حادثه زنان دستگير شده روز 22 خرداد در صفحه تلويريون رژيم جنايتکاران که به اتهّام جرمهای از پيش ديکته شده اعترافات تلويريونی می کنند امری عادی شده. شايد برای بعضی ها 27 سال لازم بود که بتوانند با اين ترفند های رژيم آشنا شوند، ولی ما ساليان دراز است که می دانيم اين اعترافات تلويزيونی دريوزگی جنايتکاران و پاسداران جهل و خرافه را به نمايش می گذارد که از تلاش مضبوحانه دست برنمی دارند تا بلکه به ما مردم آزاده ايران بقبولانند که اين رژيم ددمنش قرون وسطائی برحّق است و مردم آزاده ايران که صاحبان اصلی اين مرز و بوم هستند، دچار اشتباه شده و گول خورده اند. البته شکی نيست که مردم محنت کشيده ما در انتخاب رای به خواسته خائن اعظم خمينی، به دادن رای آری يا نه به جمهوری اسلامی دچار اشتباه جبران ناپذيری شدند و گول خوردند ولی در سرنگونی اين رژيم تا خرخره فاسد و جايگزين کردن آن با يک رژيم مردمی و مترّقی هرگز دچار اشنباه نشده اند و اين امر قانونمند است و حرکت مسير بشريت بر بستر رسيدن به يک رژيم انسانمدار و آوانگارد است.  البته که بهای دستيابی به اين گوهر انسانيت بسيار سنگين است بخصوص اگر موانع پاسداران جهل و جون باشند. سئوال من از آخوند های جنايتکار در راس قدرت ايران ، فراماسونها و ماموران  MI6 انگليسی اينست که چرا به جای دست يازيدن به تاکتيک های اعترافات تلويزيونی، استراتژی خود را تغير نمی دهيد، شما نوکزان انگليس و کميته 300 چرا در مورد رعايت حقوق زنان به روش اربابانتان تاسی نمی کنيد. حنای شما ديگر برای ما رنگی ندارد و ديگر همه می دانند که انسانهای آزاده را در زندانهای مخوف لت و پار می کنيد. چهره اوين را برای گروه بازرسی حقوق بشر بزک می کنيد تا به ماهيت دهشتناک شما پی نبرند ولی ما می دانيم که زندانهای مخوف ديگر سياهچال های مدرنی از جمله زندان دماوند بر سر انسانهای آزاده اين خاک چه می آورند.

 

خواهرم ... بعد از سرکوبی حرکت زنان در 22 خرداد با درد فراوان از رژيم جنايتکار می پرسد که چگونه می توان درد خود را بيان کرد و مطالبات برحّق شهروندی را به گوش مقامات رساند تا اين چنين سرکوب و شکنجه نشود. خواهرم، مشگل در ايدئولوژی اين جنايتکاران قرن بيست ويکم است که بر زر و زور و تحميق سوار است تا بتواند بر اريکه قدرت همچنان بماند و بعضی ها گفته بودند صدای پای فاجعه می آيد، دوست من صدای پای فاجعه 27 سال است که می آيد. از روزی که اين خائنان به مردم و فرهنگ و منابع ايران زمين، قدرت سياسی را قاپيدند. دوست من ترفند های اين قداره بندان شايد صدا را به گوش شما نرساند، ولی 150.000 زندانی سياسی را بطرز فجيعی مثله کردند و سوزاندند و به دار آويختند. از روز نخستين به قدرت رسيدن آخوند ها ی جنايتکار، زنان دو بار به بردگی رفتند و بطور مضاعف سرکوب و پرپر شدند. مردان هم تصوّر می کردند که می توانند زنان را دور بزند و به دمکراسی و آزادی و عدالت اجتماعی دست يابند که سخت در اشتباهند، خواهر عزيزم صدای پای فاجعه 27 سال است که می آيد. زنان ما فقط در روز 22 خرداد با زشترين و شنيع ترين کلمات و اعمال مواجه نشده اند بلکه 27 سال است که در زندانها از هيچ جنايتی درحقشان کوتاهی نشده. در تمام سطوح و مراحل زندگی حقوقشان پايمال شده و آنها که در اعتراض ، زير دست و پای پاسداران جهل و جنون با شکنجه های طاقت فرسا و از جمله تجاوز جنسی به دار آويخته نشده اند، بعدا مجبور به خود سوزی و ترک اين دنيای پر از تحقير و عنيف دست آورد آخوندها، شدند.

 

27 سال است که اين غدّه سرطانی آنچنان دردی بر ما هموار کرده که تحمّل دوری از يار و ديار تنها مسکّن بوده و تنها راه چاره. مگر می توان يارای تحمّل اينهمه حّق کشی ، زن ستيزی و زورگوئی بود.

خواهرم ، ای آزادگان ايران، زنان و مردان ستم کشيده. تا اين رژيم غاصب برسرير قدرت تکيه زده نمی توان انتظار برخوردی انسانی داشت. نا مردمان ولايت فقيه برای ادامه حفظ اين قدرت  تباه و سياهی چاره ای جز سرکوب ندارند.

 

از طرف ديگر هم لاشخور ها صف کشيده اند تا يکبار ديگر ما را به ساليان عقب پرتاب کنند. و اولين قربانيان جنگ هم زنان و کودکان خواهند بود.

 

روز يکشنبه  15 اکتبر به راديو اسرائيل بلند گوی موساد گوش می کردم که مناشه امر با يک مرد ميانسال ايرانی راجع به حمله امريکا به تاسيسات اتمی  رژيم آخوند ها نظر خواهی می کرد و به آن مرد گفت که اگر 100 نفردر اين حمله کشته شوند بهتر است که انسانهای بيشترديگری کشته شوند! منظورشان اينست که 100 نفر ايرانی کشته شوند بهتر است که يک اسرائيلی کشته شود.

 

جان اين 100 نفر را از کيسه خليفه می بخشد، در صورتيکه برای جان يک سرباز اسرائيلی کشوری را به خاک و خون کشيدند. صد ها لبنانی و فلسطينی را از کودک و جوان و پير قلع و قمع کردند، حاک لبنان را به توبره کشيدند و حالا هم برای کسب اطّلاع از يک خلبان اسرائيلی به نام رون آراد 10 ميليون دلار جايزه تعين کرده اند.

 

چه کسی اجازه داده که به کشوری وارد شده و تاسيسات آنجا را که از جيب ملت پرداخت شده، نابود کنند؟ طرف با خيال راحت می گويد ايندفعه مثل عراق حمله نظامی نمی شود ، بلکه تاسيسات اتمی مورد اصابت قرار می گيرد و با حمله به تاسيسات اتمی آدم کمتری کشته می شوند. عجب! جان يک ايرانی با جان يک اسرائيلی برابر نيست! همانطور که جان يک فلسطينی با يک اسرائيلی برابر نيست. اين مرد از کيسه خليفه مايه می گذارد! 100 ها ايرانی کشته شوند که مبادا جان يک اسرائيلی به خطر بيافتد!

 

کدام قانون و کنوانسيون حقوق بشری و دمکراتيک تصويب کرده که آخوند های قرون وسطائی را به ملت ايران حقنه کنند و بعد هم ملت را توسط بازو های آنها؛ آخوندها قلع و قمع کنند و هنگاميکه دست نشانده هاشان برای خودشان شاخ و شانه بکشند، باز هم مردم ايران تاوان آنرا بپردازند. تنها مسئله ای که دغدغه خاطر شان نيست همان استقرار يک رژيم دمکراتيک مترّقی است.

بی وجدانها مگر ما بازيچه شما هستيم که هر چه می خواهيد برای ما رقم بزنيد؟

امريکای جهانخوار و مسلّح به تکنولوژی مخّرب ضد بشری اتمی از کجا اين حق را دارا شده که کشور های ديگر را ازداشتن بمب اتم سلب کند؟

گر حکم شود که مست گيرند    در شهر هرآنکه هست گيرند.

 

 امريکای جهانخوار و شرکا،  دزدان و قاتلان وقيح را بر ما مسلّط کردند و حالا هم باز از جان و مال ما مايه می گذارند؟ بی شرف ها ، تا کی ما بايد با جانمان و حيثيت و آبروی مان تاوان خودکامگی های CIA و موساد و نوکرانشان را بپردازيم. وجدان بشری از اينهمه وقاحت و جنايت به درد می آيد. 27 سال جانيان با عمّامه و بی عمّامه را برگرده ما سوار کرديد و از ابعاد وسيع فاجعه جنايت عليه جوانان و مردم آزاده ما که در زندانها لت و پار می شوند خم به ابرو نياورديد، حالا از دمکراسی دم می زنيد؟!

 

کدام دمکراسی؟ نماينده دمکراسی و تمدن شما، خاتمی تحسين کننده لاجوردی که به سازمان ملل برده شد و همدستانش خمينی، خامنه ای و رفسنجانی و احمدی نژاد هستند. نمايندگان واقعی ما يا در زير خروارها خاک آرميده اند و يا در زندانهای نوکران شما پرپر می شوند. ياوه جنايتکار، جورج بوش و ايادی و ابزار داخلی و خارجيش از آخوند ها گرفته تا راديو اسرائيل، هيچ کدام به فکر مردم زجر کشيده ايران نيستند. مناشه امير سئوال می کندکه آيا نيروی زمينی هم لازم است؟ لطفا به سئوال توجّه کنيد، و مرد در جواب می گويد، که آنهم لازم است و مجاهدين برای اينکار مناسب هستند ولی آنها را  بلوکه کرده اند. اگر کمی به راديو اسرائيل گوش کنيد ، متوجّه می شويد که افرادی از مجاهدين همچون کرد ها اکنون به راديو اسرائيل دخيل بسته اند که به ارباب سفارش آنها را بکند.اگر به اين ديالوگ ها توجّه کنيد، مجاهدين حاضرند در رکاب امريکا به خاک ايران حمله کنند و نقش پياده نظام امريکا را بازی کنند. مجاهدين که زمانی گوش کردن به راديو اسرائيل را گناه کبيره به حساب می آوردند و اگر کسی به آن گوش می داد مهدورودّم می شد، از کرد ها يادگرفته و پای خط راديو اسرائيل صف کشيده اند و تلويحا از آنها می خواهند که برای رفتن به ايران دست آنهارا باز بگذارند و آنها تنها آلترناتيوی هستند که می توانندمقاصد امريکا و اسرائيل را در جهت سرنگونی؛ جايگزينی رژيم آخوندی ميسّر کنند.

غافل از اينکه مردم، متاسفانه با تجربه وحشتناک از اسلام سياسی از اپوزيسيون مذهبی حمايت نخواهند کرد. حتّی حمايت از آيت اللّه حُسين کاظمينی بروجردی که طرفدار جدائی دين از دولت است و بر سر اين ادّعايش با لت و پار شدن خود و طرفدارانش به دست جلادان رژيم، صداقتش را به منصّه ظهور رسانده، بديده ترديد می نگرند.

 

البته راديو اسرائيل هر چه تقيه کند و خودش را به مردم ايران بچسباند، تنها سنگ خودشان را به سينه میزند و تنها مسئله ای که برای آنها درد آور نيست رنج و شکنج مردم ايران است.به محض اينکه روابطشان با دولت ايران حسنه شود مردم ايران را لای چرخهای روابط دوستانه ديپلماتيک خرد خواهند کرد. نگرانی اهوت اولمرت و ياران بعد از 27 سال فاجعه ملّی در ايران، اينست که مبادا اسرائيل در خطر حمله موشکی آخوند ها قرار بگيرد و گرنه به اسرائيل و اربابش امريکا چه که 27 سال مردم ايران هرچه دست آورد از مبارزات گذشته خود داشته بودند به يغما رفته! زندان ها آباد و مملکت ويران، فرهنگ منهدم و در مقابل اعتياد، فسادمالی و اخلاقی، بی حرمت شدن اخلاقيات و تعهدات روابط زناشوئی و روسپيگری شرعی رونق يافنه!

 

متاسفانه هنوز تز دفاع از آخونديسم و لمپنيسم و فوندامنتاليسم در برابر ليبراليسم، سوسياليسم و کمونيسم و ايسم های مترّقی، دامن زدن به اختلافات قومی و مذهبی و سوار شدن بر موج اين نفاق ها رسم ديرينه امپرياليسم و نوکران ديکتاتور داخلی آنها در خدمت استعمار پير و نو و نوکران و دست نشاندگان محّلی جذاّب بوده و رنگ نباخته.

 

يکبار ديگر خاطرنشان می کنم که کمپين کشور ها بدون ارتش و شکستن سر نيزه ها تنها راه رهائی بشريت از جنگ و خونريزی و تباهی و فقر است که طاعون رشد بشريت هستند. اين ها ازيک طرف با سياست های استثمارگرانه مخّرب، کشورهای افريقائی را می چاپند و ديکتاتوری دست نشانده خود را بر آنها مسلّط می کنند، و از طرفی ديگر کمپين های مبارزه با ايدز و يا سازمان های خيريه برپا میکنند. چرا علّت اين همه مصيبت را نابود نمی کنيد تا معلول از بين برود؟ تسليحات نظامی و سپاهی گری و تکنولوژی مخرّب و بودجه سرسام آور ارتش ها اجازه نمی دهد که مردم  برخوردار از آب آشاميدنی و يا دارو  باشند تا بتوانند با بلايای طبيعی مبارزه کنند. 50 در صد اين بلايا از فقر کمرشکن که توسط دولتهای خودکامه به مردم تحميل شده ، نشئت می گيرد. توسّط دولتهای مجازی؛ کارتل های نفتی و اسلحه سازی و کنسرن های چند مليتّی قدرتمند پشت پرده حکومت که قدرت تصميم گيری در مورد سرنوشت من و تو را در دست دارند.

 

متاسفانه يک مشت ايرانی ابله هم پای خط بلندگوی موساد برای جورج بوش و موئتلفه اش کارت سفيد صادر می کنند و منتظر پهن کردن فرش قرمز زير پای سربازان جنايتکار امريکائی هستند. اين نادانان فکر می کنند که امريکا دلش برای ما سوخته وبا آخوندها زد و بند ندارند. از خودشان نمی پرسند که مگر همين امريکا و شرکا نبودند که خمينی و شياطين ريز و درشت رابر ما مسلّط  کردند؟ حالا دوباره از سرعفلت از افعی های جهنّم آخوندی به مارهای غاشيه امپرياليزم پناه می برند.گاندی میگويد ملتّی که تاريخ خود را فراموش کند دوباره شکست می خورد . بعضی ها فکر می کنند که حمله نظامی يعنی: امريکائی ها با يک هواپيما می آيند و تمام آخوند ها را با مغناطيس و يا آهن ربا می کشد و می بردند بدون اينکه از دماغ کسی خون بيايد و همه چيز به خوبی و خوشی به پايان می رسد.تا اين شاه و شيخ قورت داده ها تزکيه نفس و پالايش نکنند و ارتقا نيابند و مترّقی نيانديشند بشريت روی سعادت  به خود نخواهد ديد.

 

زری عرفانی

زوريخ اکتبر 2006