مشارکت سیاسی، امّا در کدام ساختار سیاسی/- اجتماعی؟

 

شانزدهمین کنفرانس بین المللی پژوهشهای زنان ایران  با تم جایگاه زن ایرانی در بیست و پنج سال گذشته:

در تأمین صلح و حقوق بشر، مشارکت سیاسی، بازار کار، و استثمار جنسیتی  امسال در وین برگزار شد.

به عبارت  « مشارکت سیاسی »  پیش  از سخنرانی خانم شمس السادات زاهدی،  که سخنران میهمان از ایران بود، توجّه نکرده بودم. موضوع سخنرانی ایشان زن در عرصه مدیریّت  در ایران بود. ایشان ابتدا توضیح دادند؛  که مشکلات زنان مشکلاتی است جهانی و مختص ایران نیست. سپس با ارائه آمار و برخورد به ساختار استخدام اداری ایران معضل جامعه را در این می بینند، که از تواناییهای فکری و تخصّصی و قابلیّت های مدیریتی زنان استفاده مناسب به عمل  نمیاید،  و میزان حضور زنان در رده های مدیریتی، اعم از مدیریت کلان وجزء در کشور ما بسیار ناچیز است.  زنان ما نه تنها در آغاز استخدام فرصت برابری با مردان را ندارند، بلکه در طی  مراتب صعودی پیشرفت نیز از شانس چندانی برخوردار نیستند. به همین جهت جامعه درحال توسعه ما از این وضع دچار خسران شده است. در انتها ایشان پیشنهادهایی برای ارتقائ زنان در سطح مدیریّت کشور ارائه دادند و در آخر آرزو کردند " که روزی زنان بتوانند در شورای نگهبان مشارکت داشته باشند.

ازاینکه خانم زاهدی خود یکی از مدیران کنونی نظام جمهوری اسلامی با داشتن چندین مقام و پست دولتی،   ناگزیر است که  برای حفظ موقعیّت و منافع  خود و نظام ج.ا. به ساختار سیاسی - اجتماعی ایران اصلا نپردازد و مشکلات را یا در  محدوده ی ساختار استخدامی عرضه کند و یا اینکه مشکل را جهانی  بنامد، انتظار دیگری نمی توان داشت.  امّا روی سخن من با بنیاد.....وبرگزارکنندگان سمینار است. منظورشان از مشارکت سیاسی در بیست و پنج سال گذشته و انتخاب سخنران با چنین موضوعی چه بوده است؟  آیا مشارکت سیاسی دربیست و پنج سال گذشته در ایران یک امتیازبه حساب میاید؟  باید با دید مثبت ارزیابی شود؟ و اصولا برابری حقوقی و ارتقاء زنان در یک ساختار غیر دموکراتیک می تواند چه اعتباری برای جنبش زنان به بار آورد؟

من فکر می کنم اشکال اساسی آنجاست که ما بسیاری از شعارها و خواسته های زنان غرب را بدون توجّه به ساختار اجتماع - سیاسی آن جوامع  به عاریّت گرفته ایم، وچون خواسته ها در جوامع ما پایه های مادی ندارند، تبدیل به شعارهایی بی محتوی می شوند. توجّه نداریم که  آنهازمانی چنین شعارها و خواسته هایی را مطرح کرده اند که جامعه شان د وره های دیکتاتوری مذهبی، توتالیتر، و فاشیست.... را ازسر گذرانده و در روند سکولاریزاسیون با ساختاری نسبتا دموکراتیک پیش رفته بود. برابری حقوقی و سپس مشارکت سیاسی در این جوامع یعنی برابری حقوقی و مشارکت در همه عرصه های زندگی اجتماعی بر اساس قوانین حقوق بشر.

اشکال در اینجاست که ما پدیده ها را جدا از یک ساختارو نظام اجتماعی بررسی می کنیم  و می خواهیم پدیده ای را در جامعه ای بگنجانیم که با ساختار اجتماعی آن در تضاد است.

 سوالی که مطرح می شود این است،  نقش  و جایگاه زنان در کدام ساختار اجتماعی - اقتصادی مد نظر ماست؟

اینکه نظام ج.ا. نظامی است  زن ستیز با قوانین ارتجاعی منبعث از قانون اساسی خود، مغایر با قوانین حقوق بشر که دراین نظام  پایه ای ترین حقوق و آزادی پایمال می شود، و هر صدا و حرکت آزادیخواهی سرکوب و نابود.  در جامعه ای که زنان هنوز حقّ تصمیم گیری و انتخاب برای بدن خود و شیوه زندگی خود را ندارند، سنگسارزنان

جزء مجازاتهای قانونی کشور است؛ چگونه می توان حامی و پشتیبان زنانی شد که  در این ساختار به مقامات بالای دولتی ارتقاء یافته اند. مقامات بالای  دولتی با عنوان مدیران ارشد یا مشاوران حکومتی،  یعنی خدمتکزاران   مراکز قدرت ، همزبانی و همراهی با زمامداران حکومت.  در  ساختاری که ایدئولوژی، قوانین و سردمداران آن هر وسیله و نیرویی را جهت سلطه ئ خویش  به خدمت می گیرند؛ رشد مدیران ارشد، یعنی پرورش افراد جدید جهت حفظ و باز تولید این ساختار

روی سخنم با آن دسته از زنانی ست، که برای خانم زاهدی دل می سوزاندند و از ایشان با کف زدن حمایت می کردند، و معتقد بودند: " منصفانه نیست با اینها تنگ نظرانه برخورد کنیم. باید به چنین زنانی که با مشکلات زیاد می توانند در ج.ا خود را به مقامات بالا برسانند،  ارج بگذاریم ".  و ناراضی بودند، که چرا همه همان حدّ احترام و ارزشی راکه برای سخنرانان دیگر قائل هستند، برای ایشان قائل نمی شوند!

  یعنی ارج گذاری به زنانی که در این نظام،  از فیلترهای ارگانهای ذی نفوذ ارتجاع عبور کرده، و به پستهای  بالای ارکان حکومتی دست یا فته اند. راستی عملکرد چنین زنانی چه تاثیری برجنبش زنان دارد؟.

آیا ارج باید گذارد یا شرمگین بود، که  خانم زاهدی  آرزو می کنند؛  " به امید روزی که  زنان بتوانند به مقامات شورای نگهبان برسند". این خانم دکتر چگونه اطّلاع ندارد که شورای نگهبان زن ستیزترین ارگان این نظام است که هر تلاشی برای بهبود وضع زنان را خنثی می کند، و تا کنون کسی نتوانسته است با رأی شورای نگهبان در افتد.  آیا زنی  می تواند  با این ساختار در افتد، آیا می تواند مقاومت کند یا ناگزیر است که همرنگ  آن  جماعت مردان شود؟

  عدّه ای هم در سمینار بر این نظر بودند، که چون ایشان کار آکادمیک کرده است،  باید مورد تحسین و تشویق قرار گیرد!

به صرف این که سخنرانی از ایران میاید و یا این که کارش آکادمیک است؛  نمی توانند معیارارزش باشند.

ارزشمندی علم و کار علمی زمانی است که  مشخص می شود در خدمت چه هدف و کدام نیروی اجتماعی قرار می گیرد. منافع و مطالبات چه قشری از جامعه را در نظر دارد؟    مشارکت سیاسی خانم تاچرو رایس  که در تمامی مناسبات سلطه گرانه نقش داشته و دارند، و مشارکت زنان در حیطه های مختلف با حکومت فاشسیت آلمان جای هیچ امّا و چرا باقی نمی گذارد..

 نکته دیگر اینکه به یاد اعتراض کسی در سمینار افتادم که می گفت: جنبش زنان، جنبشی چند صدایی است.

 آیا تلاش  زنانی که در تجمع بیست و دو خرداد در مقابل درب دانشگاه تهران شرکت کرده وبا مایه گذاشتن هستی اشان، خواهان تغییر در قوانین زن ستیز منبعث از قانون اساسی ج.ا. شدند با فعالیتهای زنان طبقات حاکم  هم سنخ و هم ارزش اند؟

 به نظر من میان زنانی که برای  آزادی و رهایی زنان تلاش می کنند با زنان طبقات حاکم که به عنوان نمایندگان ایدئولوژیک آنان  با ارائه سخنرانی در جاهای مختلف دنیا در پی  تثبیت و توسعه موقعیّت خود و سرانشان هستند، نه تنها هم آوایی  وجود ندارد، بلکه هر حرکت اینان موجد اعتراض است.

 

 

با آرزوی موفقّیت برای جنبش زنان-  لیـــلا پگاهی