فمنيسم و شاخه های مختلف آن-1

 

ليلا موري
leilamouri@yahoo.com

از ورود واژه فمينيسم به زبان فارسي مدت زيادي نميگذرد.واژه اي كه با ورودش به اين فرهنگ برداشتهاي مختلفي را نيز به دنبال آورد. برداشتهايي كه بسياري از آنها تصويري نادرست از فمينيسم را ارائه ميكند.در فرهنگ كشور ما فمينيسم به مرد ستيزي تعبير شد و به همين دليل مخالفتهاي شديدي با اين واژه و طرفداران آن پديدآمد به طوري كه بسياري از افراد كه درجهت اهداف فمينيسم گام برمي دارند آشكارا خود را فمينيست نميدانند و در بسياري از مواقع انتساب خود به فمينيسم را انكار ميكنند.
با توجه به مطالب فوق و با توجه به اينكه بسياري از خوانندگان نيز ممكن است چنين بپندارند خلاصه اي درباره فمينيسم‏‎‎ ‏،تئوريها و شاخه هاي مختلف آن كه برگرفته از مقاله اي با عنوان « آرمان شهر فمينيست» است بيان ميشود.
فمينيسم
فمينيسم نظريه اي است كه بر مبناي آن مردان و زنان بايد در همه زمينه هاي سياسي‏ اقتصادي و اجتماعي با هم برابر باشند.
برابري ، هسته اصلي تمام نظريه هاي فمينيستي است .بعضي مواقع از اين تعريف به« فمينيسم اصلي» يا« نظريه اصلي فمينيسم » تعبير ميشود. توجه داشته باشيد كه اين نظريه به تفاوت يا شباهت بين زن و مرد ، همچنين به مجزا كردن مردان و ياتقويت انحصاري اهداف زنان، نمي پردازد .كاري كه شاخه هاي ديگر فمينيسم انجام مي دهند. 
دلايل شما كه بواسطه آن به فمينيسم معتقد مشويد و نظرات شما كه به واقعي كردن فمينيسم كمك ميكند پايه بحثيهايي است كه در جنبش فمينيسم بوجود آمده است.
شايد شما خود را معتقد به اصول فينيسم بدانيد ولي با هيچكدام از شاخه هاي فمينيسم كه در زير مي آيد هماهنگ نباشيد ، و اين خيلي طبيعي است.شما مي توانيد به‌ لزوم برابري مردان و زنان در همه زمينه هاي سياسي، اقتصادي و اجتماعي با ور و دلايل خاص خود را براي تحقق بخشيدن به آن داشته باشيد.اگر چنين باشد شما ميتوانيد خود را يك فمينيست بدانيد.
فمينيست
كسي است كه به نظريه فمينيسم آنطور كه در بالا بيان شد اعتقاد داشته باشد.

ليبرال فمنيسم
ليبرال فمنيستها درون ساختار اصلي و در مسير تعيين شده ي جامعه كارمي‌كنندو سعي دارند زنان را با ان ساختار هماهنگ سازند. ليبرال فمنيستها براي اصلاح ساختارهاي جامعه و نه براي بازسازي آنها تلاش ميكنند.با توجه به نظرات جان لاك وتئوري نظريه قراداد اجتماعي دولت كه توسط انقلاب آمريكا بنيان نهاده شد،‌ميتوان اولين ليبرال فمنيست هاي آمريكايي را ابيگيل آدامز و مري ولستون كرافت دانست.
بيشتر فمنيستهاي قرن 19 و فمنيستهاي موج دوم كه به رفتار زنان در چارچوب قانون و دسترسي به تحصيلات تأكيد داشتند را مي توان ليبرال فمنيست دانست.
ليبرال فمنيستها و راديكال فمنيستها معمولا و ندانسته باالقاب فمنيست بد و فمنيست خوب ارزشگذاري مي‌شوند.ليبرال فمنيستها در مقايسه با راديكال فنيستها بيشتر تحت تأثير نظم اجتماعي هستند ، ولي ليبرال فمنيستها نمي‌توانند بدون راديكالها يك فرايند را ـ براي احقاق حقوق زنان ـ بوجود بياورند.
مكتب آمازون فمينيسم
آمازون فمينيسم به تصوري از قهرمان زن در اسطوره شناسي يونان آنطور كه در ادبيات‏، هنر آمده ، دلالت دارد. هنجارها و اعمال جنسي كه فيزيك و چالاكي ورزشكاران زن را برجسته مي كند. 
آمازون فمينيسم بر تساوي فيزيكي تمركز دارد و با كليشه نقش هاي جنسيتي و ايجاد تبعيض عليه زنان كه بر مبناي ضعيف و ناتوان بودن زنان صورت مي گيرد، مخالف است. آمازون فمينيستها اين ايده را كه برخي از ويژگيها يا علايق براي مردان وزنان ذاتي است، را به چالش مي كشدو از ديدگاه زنانگي قهرمانانه حمايت ميكند.
به عنوان مثال يك فمينيست آمازون اين ديدگاه را كه بعضي افراد به طور طبيعي نمي توانند اتش نشان ،جنگاور و يا كارگر ساختمان باشند و يا بعضي افراد به طور طبيعي توانايي انجام برخي از كارها را دارند ، به چالش كشيده است. شغلها بايد بدون توجه به حنسيت بر روي تمام افراد باز باشد.مردان و زناني كه از نظر فيزيكي توانايي دارند بايد بتوانند هركاري كه بخواهند داشته باشند. امازون هاي فمينيست ها به ديدگاهي كه برمبناي آن تمام زنان همان توانييهاي فيزيكي مردان را دارند، متمايلند.
فمينيسم فر هنگي
نظريه اي كه به تفاوت اساسي بين زنان ومردان و اينكه تفاوتهاي زنان قابل تجليل است ، اعتقاد دارد.اين نظريه از مفهومي كه بر اساس آن زنان و مردان تفاوت زيست شناختي دارند حمايت مي كند. به عنوان مثال اينكه « زنان مهربانترو ملايم تر از مردان هستند» ما را به اين رهنمون ميكند كه اگر زنان اداره دنيا را به دست گيرند هيچ جنگي وجود نخواهد داشت.فمينيسم فرهنگي نظريه اي است كه مي خواهد با تجليل از تواناييهاي خاص زنان،راه حل هاي زنان و تجارب زنان با جنس گرايي مبارزه كند و معمولا اعتقاد دارد كه راه حل زنان بهتر است.
اكو فمينيسم
اكو فمينيسم نظريه اي است كه به اين قاعده اساسي متكي است كه فلسفه پدر سالاري براي زنان،بچه ها و موجودات زنده ديگر زيانبار است. طرز رفتار جامعه با محيط زيست ، حيوانات و منابع زيست محيطي و طرز رفتار آن با زنان به موازات يكديگر است.اكو فمينيستها اعتقاد دارند آنها [ طرفداران جامعه پدر سالار] براي بقاي فرهنگ پدر سالاري به ادامه غارت و نابودي زمين مي پردازند.آنها [اكو فمينيستها] احساس ميكنند كه فلسفه پدر سالاري بر احتياج خود مبني بر كنترل زنهاي متمرد و سرزمينهاي سركش تأكيد ميكند.
اكو فمينيستها مي گويند كه جامعه پدر سالار چيز نسبتا جديدي است ، و در 5000 سال اخير توسعه پيدا كرده است و جامعه مادر شاهي نخستين جامعه بوده است.در جامعه مادر شاهي زنان مركز جامعه بودند و مردم الهه ها را ستايش ميكردند.اين چيزي است كه بهشت فمينيستها شناخته مي شود.
فمينازي
واژه اي كه بوسيله يك مجري تلويزيوني به نام راش ليمباخ ساخته شد.اين واژه توسط ضد فمينيستها به فمينيستي اطلاق ميشود كه تلاش ميكند سقط جنين را تا آنجايي كه ممكن است سهل تر كند .به همين دليل از واژه
« نازي» استفاده شده است.ليمباخ فمينيستها را گروهي ميبيند كه سعي مي كنند جهان را از گروه خاصي از افراد يعني جنين ها خالي كنند.
فمينيسم فردگرا
مبناي فمينيسم فردگرا فلسفه هاي فردگرايي و اصالت آزادي فردي است.تمركز اصلي بر روي استقلال فردي، 
حقوق ،آزادي ، عدم وابستگي و تكثر گرايي است.فمينيسم فردگرا به انحصار گرايي گسترده مردان و موانعي كه مردان و زنان به علت جنسيتشان با آن روبرو هستند ، توجه دارد.
فمينيسم ماديگرا
جنبشي كه در اواخر قرن نوزدهم براي رهايي زنان با بهبود وضعيت مادي آنها، بوجود آمد.اين جنبش براي ازبين بردن بار مسئوليتهايي نظير خانه داري،آشپزي و ديگر نقشهاي سنتي خانگي زنان تلاش مي كرد.كتاب 
« انقلاب بزرگ خانگي» اثر شارلوت پركينز گيلمان را مي توان به عنوان منبع ذكر كرد.
فمينيسم ميانه رو
شاخه اي از فمينيسم كه بيشتر طرفداري زنان جوان و يا زناني كه مستقيما تبعيض جنسي را تجربه نكرده‌اند. را بدست آورده است . آنها خواستار كوششهاي بيشتر هستند و فكر ميكنند فمينيسم مدت زيادي دوام نمي‌آورد. آنها معمولا فمينيسم را آزار دهنده مي بينند.( به نظر ميرسد اين گروه تمايل دارند كه از نظريه هاي فمينيسم حمايت كنند ولي خود را فمينيست ندانند)
پاپ فمينيسم 
به طور معمول مفهوم پاپ فمينيسم از جانب مردم با مفهوم فمينينسم در كل يعني ايدئولوژي كليشه‌اي و منفي تنفر از مرد اشتباه گرفته مي‌شود. هيچ مدركي براي دال بر وجود چنين فمينيستهايي وجود ندارد .هنوز هيچ فمينيستي كه كاملاً از مردها متنفر باشد ، ديده نشده است و در عين حال مردهاي زيادي وجود دارند كه فمنيست هستند.
اگر چنين گروهي از فمينيستها وجود داشته باشند ، مي توان آنها را پاپ فمنيست ناميد.آينها شايد نوعي باشند كه مردها را در همه زمينه ها تحقير و زنها را تجليل مي كنند.
راديكال فمينيسم
راديكال فمنيسم خاستگاه پرورش بسياري از نظرياتي است كه فمنيسم ارائه كرده است.راديكال فمنيسم لبه برنده نظريه هاي فمنيسم در سالهاي 1967-75 بوده است.مدت زيادي از تأييد جهاني اين مفهوم و تعريف اصطلاح فمينيسم نمي‌گذرد. اين گروه ستم بر زنان را مثل بسياري از انواع ستمهاي بنيادي مي بيند ، چيزي كه وراي نژاد ، فرهنگ و طبقه اجتماعي اتفاق مي افتد.
اين جنبش مشتاق تغييرات اجتماعي به صورت انقلابي آن است. مسئله اصلي راديكال فمينيسم اين است كه چرا زنان و مردان بايد نقشهايي را مطابق با طبيعت جنسيشان بپذيرند؟راديكال فمينيسم ها تلاش دارند بين رفتار زيست شناختي و رفتار فرهنگي حد فاصلي ايجاد كنند تا زنان و مردان بتوانند از بند نقشهاي محدودكننده قديميشان آزاد شوند.
جدايي طلبها
جدايي طلبها معمولاً به اشتبه زنان همجنس گرا ناميده مي‌شوند .اينان فمنيستهايي هستند كه جدايي از مردان را طلب ميكنند، جدايي كلي يا جزئي.آنها اغلب وقايع و موضوعات منحصر به زنان را سازماندهي ميكنند و به همين دليل، عنوان جدايي طلب به آنها اطلاق مي‌شود.
نظر اصلي آنها اين است كه « جدايي » از مردان زنان را قادر مي كند كه تواناييهاي خود رادر زمينه هاي مختلف ببينند.بسياري از فمنيستها ـ جه جدايي طلبها و چه غير از آنهاـ فكرمي‌كنند كه اين اولين قدم ضروري براي رشد شخصيت است . اگرجه آنها به جدايي بلند مدت اعتقاد ندارند.
اين اشتباه است كه تمام همجنس گرايان زن را جدايي طلب بدانيم. البته اين صحيح است كه آنها علاقه اي به مردان براي اعمال جنسي ندارند ولي اين تفكركه آنها ،به صورت خود كار از مردان دوري ميكنند نيزنادرست است.