گلهای همیشه جاودان

( با یاد نامه هميشه ماندگار مرضیه احمدی اسکوئی به مادر شایگان)

 مدتها بود  به نقشی که زنان انقلابی و کمونیست در دهه 50 ، در دوران مبارزه مسلحانه ایفا نمودند فکر می کردم.   به حماسه ها ، به مقاومت ها و به بذر هایی که در آن دوران کاشته شد ، به عشق به خلق و کینه به دشمن ، به این فکر می کردم که چه گونه خواندن  یک اثر، خواندن یک حماسه توانست  نقشی تعیین کننده در فراز و نشیب های زندگی سیاسی ام  ایفا کند.  چه گونه هر آنگاه که ذره ای شک در پیروزی نهایی  زحمتکشان به سراغم می آید فقط برایم کافی است که به دوران قیام با شکوه خلق در بهمن سال 57 فکر کنم و همبستگی  مبارزاتی انسان ها را در آن دوران در ذهن خود بیاد بیاورم.  تصور کنم که چگونه مادرم با تمام ترسی که از ساواک ودستگاه امنیتی شاه خائن داشت ، در خانه مان را باز می گذاشت و زیر زمین را پناهگاهی برای مبارزین می کرد و در مقابل چشمان بهت زده من می گفت که شاید کسی هم در خانه اش را برای تو باز بگذارد.  به جوانانی فکر می کردم  که خوشحال از محیط امنی که مادر برای آنها فراهم کرده بود با استفاده از رنده و صابون و بنزین مشغول ساختن کوکتل مولوتوف بودند و به انتظارغروب آفتاب می نشستند.  و حالا خود بعنوان یک مادر ، دل نگرانی های آن موقع مادرم  برایم مفهموم دیگری پیدا کرده است.

 به اطلاعیه برنامه شب خاطرات رفیق مادر شایگان نگاهی کردم.  با آن به گذشته ای رفتم که جنبش دانشجویی در خارج از کشور با الهام از مبارزه مسلحانه رفقای چریکهای فدایی خلق یک پارچه شور و هیجان بود و در مقابل دشمنان خلق ذره ای از مبارزه کوتاهی نمی کرد.   به زمانی که یکی از معتبر ترین دانشگاه های آمریکا با تبانی با رژیم منفور پهلوی تصمیم گرفت که خواهر شاه خائن ، اشرف پهلوی ، این سگ زنجیری امپریالیسم را با دادن دکترای افتخاری به عنوان زن نمونه به دنیا تحمیل کند و به یاد آوردم که چه گونه دانشجویان مبارز صحنه مراسم را به عزای شاه و امپریالیسم تبدیل کردند.  شدت فریاد و اعتراض در حدی بود که بدون اجرای مراسم ، پلیس امپریالیستی مجبور شد اشرف پهلوی را از در پشت مخصوص زباله دان به مکان امنی برساند.   تمام دانشجویان دانشگاه همراه با اساتید و مدافعین حقوق بشر توانستند در مدت کوتاهی با جمع آوری بیش از ده هزار امضا ، لوحه دکترای افتخاری را به مادر فدایی رفیق مادر شایگان که در آن زمان در زیر وحشیانه ترین شکنجه های قرون وسطا یی ساواک بسر می برد اهدا کنند و دنیا این مادر فدایی را به عنوان زن نمونه بشناسد.

و بعد، به یاد نامه چریک فدایی خلق مرضیه احمدی اسکویی( کسی که خود سمبلی از یک زن انقلابی است و با زندگی و مرگ افتخار آفرین اش و با شعرهای انقلابی اش در میان مردم شناخته می شود) به رفیق مادر می افتم ، به راستی رفیق مادر کیست که مرضیه خطاب به او این چنین می نویسد:

 تو مثل دريائی از خشم و محبتی ، خشم به دشمن توده و محبت به توده و ما همگی در اين خشم گسترده تر دلهايمان را صفا می دهيم تا بتوانيم بيشتر پايداری کنيم.

... رسم اينست که به محبوب ترين کسان هديه ای می دهند و من لحظات فراوان فکر کرده ام برای يک رفيق بزرگوار چه هديه شايسته ای می توانم بدهم و با خود گفته ام :

اگربتوانی هميشه به توده ها و رفقايت وفادار بمانی ، اگر هميشه شايسته باشی که رفيق مادر با شهامت ترين رفيق را دوست بداری می توانی از قطرات خون خود دسته گلی ببندی و روزيکه در راه رهائی توده ها آخرين تلاشت را کردی و آنگاه که آخرين تيرت را در قلب دشمن نشاندی ، برای مادر بفرستی .شايد اين هديه ای باشد که بتوانی آنرا با بی شرمساری به شايسته ترين رفيق تقديم کنی.

رفيق مادر ، من وعده چنين هديه ای را به تو می دهم بپذير.   تا آن دم که هديه ام را برايت بفرستم."

 رفیق مادر زنی زحمتکش از میان میلیونها زن زحمتکش جامعه ماست.  او با تاثیر گیری از برخورد و آموزش های انقلابی رفیق نادر شایگان به آگاهی سیاسی دست یافت ، عشق به جامعه ای عاری از هر گونه استثمار و ستم ، و اعتقاد راسخ به آزادی و برابری انسانها او را به آنجا کشاند که در اوائل سال 52 همراه با کودکان خرد سالش با وجود همه خطرات اجتناب ناپذیر به سازمان چریکهای فدایی خلق پیوست.  او نه به عنوان یک روشنفکر بلکه به عنوان یک زن مبارز از میان توده های مردم به مبارزه مسلحانه پیوست و در همان زمان از سوی سازمان چریکهای فدایی خلق "رفیق مادر"  نامیده شد.

در بهمن ماه سال 52 رفیق مادر در مشهد دستگیر و تحت شدید ترین شکنجه های قرون وسطائی قرار گرفت و در زندان دلاورانه به مبارزه ادامه داد.  روحیه رزمنده و مقاوم  رفیق مادر همواره موجب دلگرمی و استقامت سایر زندانیان سیاسی می شد. ..... واقعاً که مرضیه حق داشت که رفیق مادر را دریائی از خشم و محبت خطاب کند. مرضیه در 6 اردیبهشت سال 1353 به چنان درگیری قهرمانانه با نیروهای ساواک پرداخت که آن مزدوران با ترس و با ناباوری فریاد می زدند او زن نیست بلکه مردی است که چادر زنانه به سر کرده است.  ومرضیه بدین گونه با نشان دادن قدرت زن حتی به مرتجع ترین نیروها در جامعه آن روز ایران، به قولی که به مادر داده بود وفا نمود. او پس از آن که آخرین تیرش را  در راه رهائی توده ها درقلب دشمن نشاند از قطرات خون خود دسته گلی بست. گلی در میان گلهای جاودان که راه مبارزه و پیروزی نهائی زحمتکشان را هر چه درخشان تر در مقابل ما نهاده است.

 بی صبرانه روز 20 می را انتظار می کشم که در سی امین سالگرد یاران فدائی، در سالگرد به خون غلطیدن ارژنگ و ناصر، فرزندان مادر و یاران عزیز دیگر، رفیق مادر را در هانوور آلمان ببینم تا حداقل از این طریق نهایت احترام و محبت خود را به رفیق مادر و رفیق مادر های دیگر و همه کسانی که از جان و دل در راه آزادی توده های ستمدیده مبارزه کرده اند ابراز کنم. برای حفاظت از گلهای جاودان ایران، این نیز خود راهی است.

http://www.siahkal.com/index/mid%20col/Tajlil_Az_Refigh_Madar_800.jpg

http://www.siahkal.com/

نسیم آزادی