سهمیه بندی زنان و معمای جاودانه مرغ و تخم مرغ

مهشيد راستي

هر وقت حرف از سهمیه بندی زنان پیش می آید مسئله لیاقت و کار آیی و شایستگی زنان مطرح میشود. بهتر بگویم زیر سوال میرود، و این برای من جای تعجب دارد.
تقریبا هیچ انسان هوشیار و منصفی نیست که در دنیای امروز و با تفکر امروزی مردانه بودن جنبش های سیاسی اجتماعی در ایران را نفی کند . این حقیقت که سازمان ها ، گروه ها ، دسته ها ، احزاب و تجمعات از بینش و حتی جنسیت مردانه برخوردار بوده اند ، حد اقل در تفکر امروزه همواره نقد میشود و مورد انتقاد قرار میگیرد. اما در مقابل این همه انتقاد چه راه حلی پیشنهاد میشود؟ به طور کلی اگر بخواهیم نگاه کنیم هیچ .
سازمان ها و احزاب چپ و راست و میانه رو در ایران همواره از بینش و نگرش مردانه برخوردار بودند. سیستم هرمی این سازمانها به زنان فرصت و مهلت بالارفتن نمی دهد. زنانی که قادر به ارتقاء در این سیستم هستند اکثر از اندیشه و زبان زنانه تهی می شوند و مرد صفت می شوند. به قول خود آقایان هم تشکیلاتی شان " طرف واسه خودش یه پا مرد " میشود.
این زنان که خود را الیت میدانند قالبا با همان نقش مردانه به سرکوب همجنسان خود در تشکیلات و یا در جامعه می پردازند. اینان معمولا هم مدافع و یا معرف مشخصی در تشکیلات دارند. معمولا همسر مردان تشکیلاتی هستند . و در کنار آنان با یکی دو رتبه پایین تر حرکت میکنند. معمولا در موقع انشعاب ها ، با هم انشعاب میکنند. در موقع موضع گیری ها ، موضعی مشترک با همسرانشان دارند و در موقع کناره گیری ها با هم کناره میگیرند. کمتر می بینی که در انشعابی یکی در جناح چپ باقی بماند و دیگری به جناح راست برود. و کمتر می بینی که در حرکت ، زن از همسرش پیشی بگیرد و سر گروه بشود ( البته اگر قبل از ازدواج چنین سلسله مراتبی را داشتند ، امکانش هست که این سلسله مراتب کماکان حفظ شود ) گاهی که این زن و شوهر های تشکیلاتی را می بینم ، از اینکه اینقدر شبیه هم هستند و اینقدر مثل هم فکر میکنند ، حال بدی به من دست می دهد. انگار که زن در این میانه به کلی وجود ندارد و تو با یک مرد که به جای هر دو نفر می اندیشد طرف هستی.
معمولا این گونه زنان مخالفان سرسخت سهمیه بندی زنان هستند. خود را الیت و برتر از زنان دیگر میدانند و معتقدند که راهی را که پیموده اند نباید برای زنان دیگر ساده تر شود. شاید تا حدی حق هم داشته باشند. هر چه باشد اکثر آنان بهای سنگینی برای این راه پرداختند. هویتشان را.
من اما یک جنبش برابری طلب و آزادیخواه را صحنه جدال بین زنان و مردان نمی دانم. به نظر من یک جنبش آزادیخواه ، محل رشد فکری و اجتماعی انسانهاست. و نه محل دست و پنجه نرم کردنشان. جایی که زن و مرد برای آزادی تلاش میکنند باید هر دو این شانس را داشته باشند که در این جنبش به شکل فعالانه تر شرکت کنند. جنبشی که مایل به مبارزه با دیدگاه های مردانه در خود باشد ، جنبشی که مایل باشد از حرکت های سابق پیروی نکند، مسلما درهای خود را به روی زنان می گشاید.
حال باید ببینیم که این گشایش درها به چه صورت خواهد بود؟
اگر نگاهی به سندهای سیاسی سازمانهای مختلف بخصوص سازمانهای چپ بیاندازید حتی نمی توانید یکی از این سازمانها را مثال بیاورید که شرکت و فعالیت زنان را ممنوع کرده باشد یا برای آن حد و مرز گذاشته باشد. پس راستی چرا این حرکت ها ، یکی پس از دیگری پر از سیبیل های پرپشت شدند و از زنان در آن کمتر اثری باقی ماند ؟ مگر نه اینکه در این جنبش ها مسئله روی لیاقت افراد بود؟ پس چرا همواره مردان بودند که لایقان و واجدان شرایط را تشکیل میداند و زنان به حاشیه رانده میشدند ؟
مسئله به آنجا رسید که زنان به طور کل عطای این سازمانها و احزاب را به لقایش بخشیدند و صف مستقل خود را تشکیل دادند. صف مستقل تشکل های دمکراتیک زنان که در آن از سیستم هرمی کمتر اثر بود ( سازمان های زنان احزاب و سازمانهای گوناگون شامل این سیستم نمیشدند. آنها به همان سیستم هرمی که در حزب خود موجود داشتند تن دادند ) . زنان در این حرکت ها کفایت و لیاقت خود را به اثبات رساندند. نشان دادند که وقتی که انحصار با مردان نباشد و مردان تمامی امکانات رشد را از آن خود نکنند ، قادر به رشد و تکامل هستند.
در اولین نشستی که چند ماه پیش در یکی از شهرهای آلمان داشتیم ،با مسئله تشکیل کموسیون زنان در جنبش جمهوریخواهان لائیک مخالفت کردم. به نظر من مسئله زنان یکی از معزلات جنبش های اجتماعی ایران است و نباید به شکل یک کموسیون زنان به حاشیه این حرکت رانده شود. من در آنجا هم گفتم که این جنبش نباید از اینکه یک یا چند فمینیست را به خود جذب کرده راضی شود. بلکه باید تمامی جنبش ، فمینیستی گردد ( البته احتمالا می توانید تصور کنید که مردان حاضر ، بجز چند نفر ، استقبالی از این نظر نکردند ، آخر فکرش را بکن به یک مرد سیبیل کلفت ، هرچند که سیبیل هایش را هم زده باشد ، بیایی و بگویی فمینیست بشو ) و همچنان بر این عقیده هستم. زنان و مردان ما جدا گانه هر کدام به فعالیت پرداختند. زنان در جنبش های دمکراتیک و فمینیستی متخصص شدند و مردان در جنبش های مردانه و سیاسی. برای به وجود آوردن یک جنبش دمکراتیک و همه گیر ما به تلفیق این دو نیازمندیم. و برای این تلفیق به حضور گسترده و فعال زنان در جنبش نیاز است. آنچه به عنوان سهمیه بندی زنان در این حرکت مورد پذیرش عموم قرار گرفت ، نشان دهنده حسن نیت این حرکت به بوجود آمدن یک حرکت تلفیقی بین جنبش های سیاسی و جنبش های دمکراتیک و زنانه در میان ایرانیان است. من شخصا این مسئله را یک حرکت تاریخی تلقی میکنم.
مشکل بزرگی که دوستانی که سهمیه بندی را نفی می کنند به آن دچار هستند ، این است که راه حلی برای اینکه این جنبش نیز همچون بسیاری دیگر به حرکتی مردانه تبدیل نشود ارائه نمیدهند. مطرح میکنند که باید افراد شایسته و لایق از طریق رای آزاد انتخاب شوند. اما این شایستگی و لیاقت را افراد در کجا به دست می آورند ؟ مگر نه در همان عرصه فعالیت ؟ وقتی که زنان از این عرصه کنار گذاشته شدند در کجا باید این شایستگی را پیدا کنند و یا به اثبات برسانند ؟ آیا با این حرفتان همان سوال جاودانه ، مرغ اول آمد یا تخم مرغ را با فرمول جدید مطرح نمیکنید ؟
پس بیاییم و با دید بازتری به این مشکل نگاه کنیم. اگر مایل نیستیم که باز حرکتی مردانه را تجربه کنیم ، باید ورود زنان را غنیمت بشماریم و با شعار های الیت گرایانه آنان را باز به حاشیه نرانیم.
سهمیه بندی زنان ، در اکثر کشورهای اروپایی که مایل به بوجود آوردن برابری بین دوجنس هستند و نیز در جنبشها و احزاب دمکراتیک این کشورها ، راه حل موثری برای نیل به این هدف است. مسلم است که این حرکت در ابتدا مشکلاتی نیز به دنبال دارد. اما شخصا فکر میکنم که این مشکلات بهایی است که ما باید بابت داشتن یک حرکت دمکراتیک و پرهیز از تک جنسی بودن بپردازیم .
اگر شما راه حل بهتری دارید ، من سر تا پا گوشم.

وبلاگ "زنانه ها"