نامه سرگشاده مهدیه گلرو، دانشجوی محروم از تحصیل، به احمدی نژاد

مهدیه گلرو

جناب آقای رئیس جمهور

سلام

 سه سال است اعتراض می کنم، به ریاست دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه که سواد اقتصادیش در حد لیسانس هم نیست، به رئیس انتصابی دانشگاه حاج آقا شریعتی که دانشگاه را با حوزه- دانشجو را با طلبه و نظام دانشگاهی را با نظام ارتش و سپاه اشتباه گرفته است و صدور بیش از ۱۰۰ ترم محرومیت از تحصیل از سوابق افتخار آمیز ایشان در علامه است. به وزیر علوم که رای اعتماد ناپلئونی آورد و ۳ سال و اندی است که مسئولیت عقبگرد در نظام آموزشی و آکادمی را ایشان بر عهده گرفتند اعتراض خود را ابراز کردم.

 تریبون آزاد گذاشتیم و حرف زدیم- تجمع کردیم و فریاد زدیم- تحصن کردیم و نشستیم - زندان رفتیم و صبوری کردیم اما هیچ ندیدیم جز بی عدالتی و هیچ نشنیدیم جز حرف نا حق.

 این بار داد خود را از باشما بیداد می کنم؛ شما که دکترید! شما که رئیس جمهور آزادترین کشور دنیایید! شما که مهرورز و عدالت پیشه اید! شما که یاور امام زمانید! شما که امید هوا میکنید اما امید ما را نا امید کرده اید! شما که همزاد آرمانهای انقلابید اما نه آرمان استقلال و آزادی همزاد آرمان انقلاب فرهنگی، کشتار، جنگ و اعدام هستید. شما که از روزی که پا بر عرصه قدرت گذاشتید پای ما را از دانشگاه بریدید. ۶ ترم محرومیت از تحصیل همپای حضور شما در پاستور است. ۳ سال محرومیت از یکی از حقوق اولیه و تاکید شده در قانون اساسی هم اندازه دوران مهرورزی و عدالت پیشگی شماست. چرا عدالت ورزی شما شامل حال ما دانشجویان نشده است؟؟ هرچند آنچنانکه هموطنانم نیز میدانند شامل حال کارگران، زنان و معلمان نیز نشده است.شاید نمیدانی که کارگر و زن و معلم و دانشجو هر یک نمایندگانی در اوین دارند.

 آه به خاطر نداشتم تو اصلا نمیدانی در ایران زندان است!! تو اصلا نمی دانی ایرانی گرسنه است، معلم نان ندارد، زن شهروند درجه دو است و دانشجو در پادگان درس می خواند.نمی دانی چون اگر میدانستی امروز در پاستور نبودی که اگر میدانستی حتما خجالت میکشیدی و چنین سر بالا نمی گرفتی. چرامهری که می گویی به من و هموطنانم روا نمیداری؟

 دلم میسوزد وقتی دانشگاه های غزه و لبنان ویران می شود چون حس آن دانشجویان محروم شده از تحصیل را درک میکنم. اما چرا تو با آنها همدردی می کنی؟ تو که نه انقلاب فرهنگی اول را دیدی و نه انقلاب فرهنگی دوم راکه دانشگاهت بر سرت ویران شود. اما چرا با آن بیگانگان همدردی و با ما نه؟! چرا با صد ها دانشجوی ایرانی که سه سال است دانشگاهشان بر سرشان ویران است همدردی نمی کنی؟ چرا وقتی دوران تو شروع شد دوران ما تمام شد؟ پس باید محکم ایستاد تا دوران تو نیز تمام شود چون جای تو همیشه در پاستور نیست اما جای دانشجو همیشه در دانشگاه است و نه پشت درهای بسته دانشگاه و میله های زندان.

 دور گردون گردوروزی بر مراد ما نرفت / دائما یکسان نباشد دور گردون غم مخور