آنها كه پا در جنبش جمهوريخواهان دموكرات و لائيك دارند ودل وجان با اتحاد جمهوريخواهان (برلين) و منشور 81

            مهري زند

براي اثبات اين حقيقت كه در "جنبش جمهوريخواهان دمكرات و لائيك ايران" ، بخصوص در شوراي هماهنگي آن، امروز عناصري قرار دارند كه جايشان نه در اين جنبش كه در "اتحاد جمهوريخواهان (برلين )" و يا در كنار طرفداران منشور  81  است و نيز به منظور ياري رساندن به نجات جنبشي كه به اعتقاد من حركتش بوسيلة اين افراد سدّ و متوقف شده است، اقدام به نوشتن مطلب زير ميكنم :

ج.ج.د.ل. ا كه با برگزاري اولين مجمع عموميش در سپتامبر 2004  موفق به تصويب پلاتفرمي شد كه ميتوانست اميدي واقعي براي جنبش آزاديخواه و ضد دخالت قدرتهاي بزرگ اقتصادي باشد، امروز بشدت دچار بحران است.  اين بحران از ابتدا نيز قابل پيش بيني بود.  همراه شدن عناصر و جريانات پشت پرده اي با اين جنبش كه حيات سياسي پس از انقلاب 57  شان با سازش و همكاري با رژيم جمهوري اسلامي در سركوب و كشتار مردم ما در سالهاي 60 و سپس ساخت و پاخت با اصلاح طلبان حكومتي و نيز عدم قاطعيت در بر ملا كردن نقشه هاي مختلف امپرياليستي براي دخالت در امور داخلي  كشورمان رقم خورده است، موفقيت آن را با ترديدهاي بسيار همراه كرده است.  از همان ابتدا نيروها و افرادي كه اين حقيقت را ميديدند، يا از همكاري با آن سرباز زدند ويا پس از مدت كوتاهي فعاليت آن را ترك گفتند.  بلافاصله پس از مجمع عمومي ج.ج.د.ل.ا، آذر درخشان نوشت  :

"سهم سازمان اكثريت در برپائي اين نشست بسيار بود.  دست اندركاران بالاي اين سازمان همة اين سه روز در لباس ناظر و كارچاق كن و ميانجي و.... فعال بودند. در واقع اين سازمان هم بشكل فرد و هم بشكل سازمان و هم بشكل فعالين اتحاد جمهوريخواهان برلن حضور داشتند.  و يا : "عده اي كه عمدتاً جريانات بد نام سياسي بودند اتحاد جمهوريخواهان (برلن) را تشكيل دادند و عدة ديگري كه دلشان اتحاد ميخواست و در ضمن حاضر نبودند با جريانات بد نام بروند نيز اتحادي بنام جمهوريخواهان لائيك و دمكرات تشكيل دادند.  در ميان اين جمع نيروهائي بودند كه حاضر شدند هر سازشي را بكنند تا با عدة قبلي متحد شوند.  حالا دوستان جمهوريخواه لائيك سرافراز هستند چون مستقيماً با دوم خردادي هاي داخل كشور و سازمان اكثريت وارد مراوده نشدند بلكه يك راهـروئي به كوتاهي جمهوريخواهان برلن را در مقابل دارند. انشألله مبارك است!""1"

آذر شيباني كه در اكثريت قريب به اتفاق جلسات تداركي اين مجمع كه به مدّت نزديك به نه ماه طول كشيده بود حضور داشت و در مجمع عمومي بعنوان يكي از افراد هيئت رئيسه، با آرائي چشمگير انتخاب شد، قبل از پايان اين مجمع آنرا ترك كرد وپس از درج گزارش هيئت رئيسه از نخستين گردهمائي سراسري نوشت :

"من گزارش درج شده در صداي ما را گزارش درست و بيطرفانه اي از گردهمائي _ به خصوص از نگاه يك عضو هيئت رئيسه- نمي يابم و از منتقدان بخش قابل توجهي از آنچه كه آن سه روز شاهدش بودم هستم و آمادگي دارم كه در صورت لزوم در آن باره سخن بگويم." و نيز : "شيوة تصميم گيري غير دمكراتيك و از بالا براي درج اين گزارش بنام جمع، ناديده گرفتن كامل اعتراض من، ندادن پاسخ به من در دو ماه و نيم گذشته و نقض آشكار حقّ من و جمع حاضر، همخواني و قرابت بي همتائي با نگرش حاكم در گردهمائي و بسياري از شيوه هاي بكاربسته شده در آن سه روز را دارد." "2"

من كه در اين مجمع يكي از برگزيده شدگان براي شوراي هماهنگي بودم ، بشدت مورد سرزنش دوستان و نزديكانم قرار گرفتم . آنها با اشاره به برخي از عناصر و جريانات پشت پردهء اين جنبش تعجب خود را از همراهي من با آن ابراز ميكردند. بخصوص آنكه با وجود خصلت شركت فردي در اين جنبش، كثرت اعضاي سازمان فدائيان اكثريت  در اين مجمع و بخصوص پيام اين سازمان و سپس اتحاد جمهوريخواهان به آن، به شك و ترديدها جنبة مادي بيشتري بخشيده بود. امّا بايد اذعان كنم كه اميد من به بخش قابل توجهي از افراد منفرد با پشتوانة سياسي روشن بود. اين بخش نه تنها در طيف چب قرار داشتند كه شامل كساني نيز ميشدند كه متعلق به جريانات ملّي و يا دينداران لائيك بودند و من در صداقت و پايبنديشان  به چهارچوب تصويب شده براي اين جنبش ترديدي نداشتم. امّا متأسفانه پاره اي از دوستان، بخصوص دوستان عضو راه كارگر كه در تصويب بندهائي از پلاتفرم كه ساخت قاطع و روشني بآن ميداد سهم با ارزشي ايفا كرده بودند، براي شوراي هماهنگي كانديد نشده و حتّي در رأي گيريها شركت نكردند؛ كه براي من ماية تأسف است. به باور من بخشي از مسئوليت در غلطيدن جنبش بدامن نيروهاي فرصت طلب، سازشكار و متزلزل بعهدة اين دوستان و روشي است كه اتخاذ كردند.  من هنوز هم معتقدم كه اگر اين دوستان جنبش را ترك نكرده و قاطعانه ايستاده بودند و از چهارچوب آن پاسداري ميكردند، اين جنبش امروز در جاي خود قرار داشت و جولانگاه عناصر طرفدار اصلاح طلبان، يا حتي نزديك به سلطنت طلبان و دوستداران دخالتهاي قدرتهاي بزرگ اقتصادي در سرنوشت مردم كشورمان نميشد. ماهيت اين عناصر كه عمدتاً  امروز در سازمان فدائيان(اكثريت) و برادر دو قلوي آن اتحاد فدائيان متبلورند( دو سازماني كه ستون فقرات اتحاد جمهوريخواهان را هم تشكيل ميدهند)، بركسي بوشيده نيست.  با وجود اين پاره اي از حوادث و سخنان بيش از پيش در روشن كردن واقعيتها ميتوانند مؤثر باشند :

در جلسة مشترك سازمان فدائيان اكثريت، اتحاد فدائيان، اتحاد جمهوريخواهان (برلين)، حزب مشروطة ايران و فعالين جنبش رفراندم كه در روز يكشنبه 19 نوامبر 2006  در شهر كلن آلمان تشكيل گرديد، داريوش همايون (ديروز وزير اطلاعات رژيم شاه و امروز رايزن حزب مشروطة ايران)، در بخشي از سخنانش واقعيت امروز سازمان فدائيان(اكثريت) را بخوبي خلاصه ميكند :

"ما با كساني از سازمان اكثريت كه با برخي از افراد رژيم در تماسند مخالفتي نميكنيم و نبايد موقع سرنگوني رژيم ماشين حكومت نابود شود...... ما تا بحال اكراه داشتيم كه با نيروهاي مذهبي تماس داشته باشيم. حالا خوشحاليم كه چشم و گوش ما فدائيان باشند."

واقعيتي كه امروز داريوش همايون لزومي بر تأكيدش نمي بيند (زيرا كه شركت در جنايت امري طبيعي براي اوست)، اينست كه سازمان فدائيان (اكثريت) همكاري با رژيم را امروز شروع نكرده است. دست اين سازمان به خون مردم كشور ما آغشته است و هنوز اعلاميه هايش بر در و ديوار شهرها كه "در شناسائي و دستگيري ضد انقلاب به پاسداران جمهوري اسلامي ياري رسانيد."، از ذهنها پاك نشده، داغ عزيزاني كه با رهنمود رهبران اين سازمان به جلاد سپرده شده اند همچنان بر دلها باقي است و بسياري در انتظار محاكمة سران اين سازمان در دادگاه هاي مردمي اند. با چنين گذشته اي، اينكه امروز سازمان اكثريت از يكطرف در كنار جنايتكاران رژيم سابق چون داريوش همايون ها قرار گيرد و تبديل به چشم و گوششان شود و از طرف ديگر در كنار جنايتكاران رژيم فعلي چون حجاريان ها باشد عجيب نيست؛ امّا اين هشداري است بزرگ به مردم آزاديخواه و استقلال طلب ما. مردمي كه انقلابي ديگر را تدارك مي بينند. تاريخ صد سالة مملكتمان شاهد سه بار انقلاب است.  سه بار فداكاريها و بخون درغلطيدنهاي شجاعانه توده ها به منظور رسيدن به يك هدف سه گانه : آزادي، استقلال، عدالت اجتماعي. انقلاباتي كه هر بار عده اي خود فروش به قدرتهاي بزرگ اقتصادي به انحرافش كشاندند و از درون خاليش كردند. 

نبايد اجازه داد كه تاريخ براي چهارمين بار تكرار شود.  رنگارنگي ترفندهائي كه باسم مبارزه با جمهوري اسلامي و براي باصطلاح جايگزيني آن شكل ميگيرند بر كسي پوشيده نيست.  منشور  81 ، اتحاد جمهوريخواهان(برلين)، رفراندم و رفراندمي ها، اتحاد سازمانهاي فدائيان (اكثريت)، اتحاد فدائيان، بخشي از حزب دمكرات كردستان و بخشي از كومله كه پاره اي از آنها ارتباطات نزديك و پرداخت شده اشان را با قدرتهاي خارجي بخصوص آمريكا پنهان نميكنند و بخش ديگرشان سعي در آب تطهير ريختن بر اين روابط يا بي اهميّت جلوه دادن آن دارند و همچنين برگزاري كنفرانسهائي چون كنفرانس كلن  كه نزديكي اين نيروها با جنايتكاران رژيم فعلي، رژيم شاه وسلطنت طلبان را علني ميسازد، از جملة اين ترفندهايند. تمامي اين جريانات، غير از عدم قاطعيت در مقابل تماميت جمهوري اسلامي كه در لباس همكاري پنهان و آشكار با «اصلاح طلبان» صورت ميگيرد، در يك نقطة مهم وخطرناك ديگر هم مشترك اند: عدم خط كشي روشن و قاطع با دخالت هاي قدرتهاي بزرگ اقتصادي و در رأس آنها آمريكا در سر نوشت كشورمان و در منطقه.

من شاهد آنم كه پلاتفرم ج.ج.د.ل.ا.  با كوشش و همّت مبارزيني كه هرگز نه در مقابل رژيم و نه در مقابل قول وقرارهاي امبرياليستي سر خم نكرده اند نوشته و تصويب شده است. نقاب آنانكه با دروغ با اين جنبش همراه شده اند تا يا آنرا به فساد بكشانند و يا از درون تخريبش كنند امروز ديگر افتاده است. بند بند اين پلاتفرم نشان ميدهد كه جاي واقعي آنان همان اتحاد جمهوري خواهان (برلين) و يا در كنار طرفداران منشور 81 است. سازمان هاي خود را هم دارند و ميتوانند همچنان نقش همكاران رژيم را ايفا كنند و چشم و گوش داريوش همايون ها باقي بمانند. اما در كنار فعالان واقعي اين جنبش نمي توانند قرار گيرند. فعاليني كه نه سر سازش با هيچ يك از جناح هاي جمهوري اسلامي را دارند ونه با سلطنت طلبان و مشروطه خواهان. مبارزيني كه نه تنها با هيچ يك از سازمان ها، نيروها، افراد و جرياناتي كه ميخواهند اسب تروآي امپرياليستها و در رأس آنها آمريكا باشند، سر سازگاري ندارند كه ميدانند اينان نه تنها در جبهة آزاديخواهان قرار ندارند كه دقيقا رودرروي مردمند.

اين حقيقت امروز وظيفه اي خطير را به عهدة همة كساني كه پايبند به اصول اين جنبش هستند و نيز ديگر مبارزين راه آزادي، استقلال و عدالت اجتماعي گذاشته است : جدا كردن كامل و روشن صفوف خود از تمامي سازشكاران، چه آنان كه با حمل نام پرافتخار چب، فدائي و كمونيست و با تكيه بر فداكاريها و جانفشانيهاي فرزندان غيور كشور ما سعي در نقاب كشيدن بر روي واقعيت وجودي خود دارند و چه آنان كه امروز با فحاشي به چپ و كمونيستها پيوندهاي جديدشان را با دشمنان مردم بنام «دمكراسي» و «گوناگوني نظرات(پلوراليسم)» ميخواهند به خورد آزاديخواهان و استقلال طلبان واقعي بدهند. جنبش جمهوريخواهان دموكرات و لائيك تنها در اين صورت است كه ميتواند در راه اهداف خود گامهاي مؤثر بردارد، مبلغ اين تفكر آلترناتيو در ميان مردم باشد و با همراه شدن با جنبش كارگران، زنان، دانشجويان، معلمان و ديگر اقشار آزاديخواه و ضد امپرياليست در سرنگوني جمهوري اسلامي مؤثر واقع شود و همراه با جنبش مردمي راه را براي برقراري جمهورئي كه حداقل مشخصاتش جدائي دين از دولت، برقراري آزادي بيان، اجتماعات و تشكلات است و راه را بر هرگونه دخالت استعماري مي بندد، هموارسازد.

        امروز در كنار مبارزه با تماميت جمهوري اسلامي، افشا و برملا ساختن چهرۀ واقعي كودتاچيان،كرزاي ها، چلبي ها و يا عاملين انقلاب مخملي از نوع ايرانيش وظيفة تمامي آزاديخواهان است. تا يكبار ديگر انقلاب آتي مردم ما در نطفه خفه نگردد.  

___________________________________________________________________________

1_"سه روز با جمهوريخواهان لائيك و دمكرات در پاريس"، آذر درخشان ، 9سبتامبر 2004

2_ "گزارش رسمي هيئت رئيسه از نخستين گردهمائي سراسري جمهوريخواهان لائيك و دمكرات و تعهد من در قبال جمع شركت كننده"، آذر شيباني، 18دسامبر 2004