جنبش دانشجوئي ، قرباني ديگري مثل سال 32 ؟!

فريدون گيلانی

gilani@f-gilani.com

 

پس از بازگشت محمود احمدی نژاد از نيويورك ، ميزان فشار برجنبش های دانشجوئی و كارگری ، به شدت افزايش يافته است . احمدی نژاد و ساير عناصر حاكميت اسلامی – سرمايه داری ؛ كه بنا اصول از پيش تدوين شده ی « ولايت فقيه ، يا حكومت اسلامی » روح الله موسوی خميني ، به نقش بازوهاي نظامی و اجرائي « ولي امر » ؛ جانشين عنوان شده پيامبر اسلام عمل  مي كنند ، بايد ثابت مي كردند كه در دانشگاه كلمبيا و مجمع عمومي سازمان ملل ، بنا به « مصلحت اسلامي » نعل وارونه زده اند و براساس تئوري اسلامي «تقيه » ، ادعائي خلاف واقع كرده اند .

اگر جز اين مي بود ، اسلاميست هاي حاكم برايران بايد در جهت اثبات ادعاهاي احمدي نژاد در دانشگاه كلمبيا و مجمع عمومي سازمان ملل ، دست كم تسمه فشار بر حركات اعتراضي دانشجويان و زنان ايران را شل تر مي كردند . احمدي نژاد در آن دو مركز آكادميك و سياسي ، با چهره اي ظاهرا حق به جانب و در باطن به غايت رياكارانه ، مدعي شده بود كه آزادي هاي دانشجويان و زنان ايران ، چنان است كه حتي بايد در كره زمين به عنوان انساني ترين الگوي رفتاري مورد نظر قرار گيرد . حالا در كرات ديگر ؛ اگر پديده متجاوزي مثل انسان وجود داشته باشد ، پيشكش بنيادگرايان اسلامي و مسيحي و يهودي .

 

بديهي است كه قانون واكنش در مقابل كنش را ، نمي توان از عرصه علم و جامعه شناسي ، و به طور كلي زمينه هاي حيات حذف كرد . جريان شكل گيري و بروز واكنش ، ممكن است در اثر شدت كنش دچار تاخير شود ، اما از اصل علمي خود فاصله قطعي نمي گيرد و مدام دنبال مفري براي ابراز وجود مي گردد . واكنش بديهي و طبيعي ، بهانه هايش را در روند تاريخي و بزنگاه هاي خاصي كه بستر ابراز وجود را فراهم مي آورند ، پيدا مي كند . معرفت جديد انساني بر آن است كه حركت ناشي از تضاد و تناقض ، سرانجام به تغيير ره مي برد . روند شكل گيري جنبش هاي اجتماعي و جنبش كارگري ايران نيز ، كه حركتي است ناشي از تضادها و تناقض هاي موجود ، تابع همين قانون علمي است .

جنبش دانشجوئي ، جنبش زنان و جنبش كارگري ايران ، با استفاده از ادعاهاي نماينده ي «ولي امر » در دانشگاه كلمبيا و مجمع عمومي سازمان ملل ، با تشديد حركات اعتراضي ؛ كه سخت اميدوارم بنا به طبيعت خود به حركات تعرضي بينجامد ، خواستند به مردم ايران و «تماشاگران ! » جهاني ثابت كنند كه نماينده سياسي اسلاميست هاي حاكم بر ايران ، روز روشن چنان گستاخانه دروغ مي گويد .

اين تحول ، با تنش هائي كه امپرياليسم جهاني به سركردگي ايالات متحده ، معاونت مستقيم اتحاديه اروپا ، و اسلاميست هاي چوبدار ، بر سر مساله انرژي هسته اي ، دخالت هاي موازي جمهوري اسلامي در عراق و افغانستان و لبنان و فلسطين ، و بالا گرفتن حرارت جنگ عليه كردها به وجود آوردند ، تشديد شد و با استمرار ايستادگي در مقابل سركوبگران اسلامي پاسدار سرمايه ، در بخش جنبش دانشجوئي به آستانه پنجاه و چهارمين سالگرد شانزده آذر رسيد . دانشجويان بسيجي كه به مثابه بازوي « ولي امر » در دانشگاه ها و مراكز عالي آموزشي عمل مي كنند ، در تلويزيون هاي دولتي ظاهر شدند و ضمن بيان مطالبي با لكنت زبان در مورد شانزدهم آذر ماه 1332 ( 1953 ) ، به اين نتيجه رسيدند كه اكنون ؛ و پس از « انقلاب اسلامي » ‌( يا به قول آندره مالرو در كتاب اميد ، انقلابي كه هرگز اتفاق نيفتاده است ) ، جنبش دانشجوئي ايران ، خود را در « انقلاب اسلامي » پيدا كرده و در آن حل شده است (!)

از آن سو اما ، دانشجويان در دانشگاه پلي تكنيك ( امير كبير ) با پرچم هاي سرخ و شعارهاي محوري : « مرگ بر ديكتاتور !‌ »‌  ، « دانشگاه پادگان نيست ! »‌ ،  و  « جنبش دانشجوئي ، متحد جنبش كارگري ! »  از سيزدهم آذر ماه به پيشباز شانزده آذر رفتند و اكنون بنا به خبرها و گزارش ها  ،‌ از شانزده آذر هم بر گذشته اند . حركات اعتراضي به ساير دانشگاه ها و مراكز آموزش عالي كشيده شده و تا لحظه اي كه من اين مطلب را مي نويسم ، همچنان ادامه دارد . سركوبگران اسلامي ، يا عاملان اثبات ادعاي « آزادي دانشجويان ايران » نيز ، بنا به دستور مستقيم «‌ولي امر » و دولت « خدمت گزار » خليفه ، با توحشي بسا گسترده تر از پيش ، مثل گرگ هاي هار به جان بچه هاي مردم افتاده اند تا رئيس دانشگاه كلمبيا را بيش از پيش شرمسار كنند كه حتي بنا به سياست هاي بازي شيطان ، سوراخ دعا را گم كرده بوده است .

 

تقريبا سه ماه و نيم پس از آن كه سازمان هاي اطلاعاتي بريتانيا و ايالات متحده ( CIA و  MI6) ، به قول ميلان ري در كتاب « جنگ عراق » ‌و ده ها سند ديگر ، دولت ملي دكتر محمد مصدق را بر انداخنتد و محمد رضا پهلوي را به تاج و تخت آمريكائی برگرداندند ، ريچارد نيكسون معاون وقت رئيس جمهوري ايالات متحده به ايران رفت تا هم به املاك آمريكا سركشي كند ، هم اطمينان يابد كه عروسك جا به جا شده و به قول ميلان ري توانسته است سركوبي ملي ها و كمونيست ها را بي رحمانه آغاز كند ، و هم خيالش جمع باشد كه سياست براندازي رژيم ها و به كرسي نشاندن رژيم هاي آمريكائي كه به قول استيفن كينزر در كتاب «براندازي» از 1893 آغاز شده بوده و در دهه هاي پنجاه و شصت و هفتاد قرن بيستم براي بالا بردن استحكامات امپراتوري جديد ايالات متحده به اوج خود رسيد ، درست عمل كرده و توانسته است تنش هاي ضد آمريكائي را مهار كند . در مورد ايران ، رابرت دريفوس در كتاب بازي شيطان ثابت مي كند كه در كودتاي آمريكائي – انگليسي ، با همان دو و نيم ميليون دلاري كه براي خريدن مردم ايران از طرف CIA و  MI6 پرداخت شد ، نه تنها سبيل ژنرال زاهدي و اراذل و اوباشي مثل شعبان جعفري ( معروف  به شعبان بي مخ ) چرب شده بود ، بلكه ابتكار عمل در دست روحانيت به سركردگي ابوالقاسم كاشاني نماينده اخوان المسلمين ساخت بريتانيا و ايالات متحده و معاون او آخوندي به نام روح الله موسوي خميني بود كه در مركز تظاهرات اوباش آمريكائي عليه دكتر محمد مصدق ايستاده بود و براي اين خوش رقصي ، از ماموران CIA به رهبري كرميت روزولت پول كلاني هم گرفته بود .

ريچارد نيكسون كه براي سركشي به ايران رفت ، جنبش دانشجوئي در دفاع از رهبر ملي خود مصدق ، وعليه دخالت خارجي در امور ايران – آن هم چنان عريان كه بعدها معاون بيل كلينتون دموكرات ! را وادار به معذرت خواهي از مردم ايران كرد – ، به اعتراضي شديد برخاست. شاه آمريكائي ، با ريختن خون گرامي شريعت رضوي ، قندچي و بزرگ نيا و گلوله باران كردن دانشجويان و در و ديوار دانشكده فني ، به ارباب خوش آمد گفت . اگر در تهران رود نيل نبود كه بايد برايش قرباني مي دادند ، رود افسران آمريكائي و اصل چهار ترومن و كنسرسيوم نفتي و شركت هاي آمريكائي به سمت ايران امريكائي شده در جريان بودند و قرباني مي خواستند تا خيال ارباب راحت باشد .

به قول نوام چامسكي ، ايالات متحده در هيچ كجاي جهان جنبش هاي اجتماعي و كارگري را بر نمي تابد و به صورت هاي مستقيم ، يا غير مستقيم ، به دولت هاي مزدور ، دست نشانده و ضعيف كمك مي كند تا هر گونه جنبش اعتراضي غير آمريكائي را در هم بكوبند . در رابطه با ايران ، همه تنش هائي كه تا كنون با مانورهاي چند جانبه به وجود آمده ، به سود جمهوري اسلامي بوده و به عنوان فرصت ها و حربه هائي عليه مردم ايران به طور عام ، و جنبش هاي اجتماعي و كارگري به طور خاص ، به كار رفته است : ميزان دستگيري ها و آدم ربائي هاي شبانه و روزانه تشديد شده ، سرعت تاخت و تاز و قدرت نمائي اسلاميست ها در جهت مطلق كردن اسلام فزوني گرفته ، شدت عمل در مقابل اعتراض هاي جنبش دانشجوئي ، جنبش زنان ، جنبش معلمان ، و بخصوص جنبش كارگري به مرزهاي سرسام آوري رسيده كه خبر چنداني از آن در رسانه هاي خبري اروپائي مشاهده نمي شود وفقط صداي آمريكا به عنوان رسانه مستقيم سي آي ا ( با اسم مستعار كنگره آمريكا ) بنا به اسلوب ماهي گرفتن از آب گل آلود ، خبرها و تفسير ها را با سياست هاي دولتي خود تنظيم مي كند .

 

در اين گير و دار ،  1)   جرج هربرت واكر بوش مي گويد « پ كا كا »  دشمن مشترك تركيه ، عراق و ايالات متحده است . آمريكا كه آمريكاست ، دولت و ارتش تركيه هم كه تا خرخره آمريكائي هستند و از دهه هشتاد به بعد ، دولت فاشيستي تركيه بزرگ ترين دريافت كننده كمك هاي مالي و نظامي از ايالات متحده و آلمان عليه جنبش آزاديخواهانه و خود مختاري طلبانه كردستان تركيه بوده ، دولت عراق هم ؛ عمدتا مركب از جلال طالباني ، نوري المالكي و هشيارزيباري ، به مثابه فرمانداران كاملا گوش به فرمان و دست نشانده ايالت جديد آمريكا عمل مي كنند . در اين صورت ، سئوال اين جاست كه چگونه و چرا دولت جمهوري اسلامي كه خود را در گير با ايالات متحده معرفي مي كند ، ماه هاست كه كردها را در خاك عراق به توپ بسته ، روستاها را ويران كرده و روستائيان كرد را قتل عام مي كند ؟ پاسخ صريح اين است كه جمهوري اسلامي به « دشمن مشترك ايالات متحده ، تركيه آمريكائي و دولت آمريكائي عراق » حمله نظامي مي كند . پس نمي تواند فراسوي صحنه هاي جاري بازي شيطان ، ضد امپرياليست باشد .  2)     هجوم سركوبگران جمهوري اسلامي به مردم كوچه و خيابان به شدت كم سابقه اي رسيده ، جنبش هاي دانشجوئي ، معلمي و كارگري ، آماج گلوله ها و تاخت و تازهاي جديد قرار گرفته اند ، غير از اعدام هاي مخفي در واحد ويژه زندان اوين و گوهر دشت و آن همه زندان ديگر در سراسر ايران ، اعدام هاي علني خياباني به حد سرسام آوري رسيده است . 3)     ظاهر قضيه اين است كه گزارش تخمين اطلاعات ملي (NIE) كه بر اساس گزارش شوراي اطلاعات ملي ( NIC) فراهم آمده ، باعث خشنودي جمهوري اسلامي شده كه البته ناشي از بي خردي و به احتمال قوي مردرندي سياسي اسلاميست هاست . براي آن كه در تعريف هر دو نهاد ، به اين واقعيت بر مي خوريم كه هم NIC و هم NIE ، به مثابه پل ارتباطي سازمان هاي اطلاعاتي با زمامداران سياسي و ارگان هاي بالاي نظامي عمل مي كنند . با اين حال ، و با وجودي كه اين گزارش تاكيد مي ورزد كه  جمهوري اسلامي تا سال 2003 در صدد ساختن بمب اتمي بوده ، پس زمينه هايش را دارد كه بعد هم دست به چنين عملي بزند ، اسلاميست ها تبليغ مي كنند كه از سازمان هاي اطلاعاتي ايالات متحده امتياز گرفته اند ! .  4)     اجراي كامل مواد و مفاد مصوبه هاي اول و دوم شوراي امنيت سازمان ملل و احتمال صدور مصوبه سوم ، جمهوري اسلامي را وادار به عقب نشيني ، اما تشديد لاف و گزاف هائي كرده كه فقط مصرف داخلي دارند و در صحنه بين المللي قواعد بازي را با ناشي گري دچار حيرت مي كنند . 5 و 6 و 7 و الا آخر .

جمهوري اسلامي تا به حال به بهانه امنيت عراق ، چهار بار مستقيما با « شيطان بزرگ » پشت ميز مذاكره نشسته و دور جديد مذاكرات هم قرار است در ژانويه 2008 صورت پذيرد . از افغانستان هم گزارش مي رسد كه اسلاميست هاي حاكم بر ايران ، در جهت نيروهاي اشغالگر موسوم به ائتلاف قرار گرفته اند . تضادهاي ظاهري در مورد فلسطين هم بخشي از بازي قديمي است . روسيه هم نمي تواندمورد اعتماد كامل باشد ، چين هم كه مثل روسيه نان را به نرخ روز مي خورد . پس بايد در نهايت ايالات متحده و اتحاديه اروپا را چسبيد .

بنابراين ، آيا اين حدس مي تواند درست باشد كه درست مثل 16 آذر 1332 كه حكومت پادشاهي دانشجويان را به مثابه نوعي قرباني تقديم ارباب كرد ، جمهوري اسلامي – سرمايه داري هم ، با تشديد فشاري چنين سهمگين بر جنبش هاي دانشجوئي و كارگري ، مي خواهد با تقديم نوعي قرباني خيال ارباب را از جهت تسلط خود بر اوضاع داخلي آسوده كند و به پاي گرفتن امتياز هاي بازهم بيشتر برود ؟ و مثل شاه ، نان سوخته ي جزيره ثبات را بخورد؟

 

جنبش دانشجوئي ، بر مبناي همين درك درست است كه به عرصه هاي تازه اي از هويت يابي سياسي ارتقاء يافته و بر وحدت با جنبش كارگري تاكيد مي ورزد . دانشجويان ، كارگران، معلمان و روشفنكران متعهد ما مي دانند كه اگر كار به گزينه جنگ هم بكشد ، اين مردم ايرانند كه نابود مي شوند ، نه جريان پان اسلاميسم كه اسلاميست هاي حاكم بر ايران خود را از پرچمداران آن مي دانند و براي تسلط بر آن ، حاضرند كشوري را هم قرباني كنند . عجالتا كه با تشديد فشار هاي اجتماعي و جنگ علني با دانشجويان و كارگران ، به مرحله قرباني دادن از مردم رسيده است تا اعتماد ارباب را به خود جلب كند . در اين گونه سرفصل هاي تاريخي ، عموما آگاهي جنبش هاي اجتماعي و وحدت اين جنبش ها با جنبش كارگري است كه مي تواند جريان حركت را به نقطه تغيير برساند . صورت مساله نشان مي دهد كه اين جنبش دانشجوئي و اين جنبش كارگري ، قرباني بشو نيستند .

 

دهم دسامبر 2007