مبارز ه  قهر آمیز به صحنه دعوت شده است  

 

کورش عرفانی                                                                                        korosherfani@yahoo.com

با روی کار آمدن پاسدار احمدی نژاد، قبضه ی قدرت توسط مافیای سپاه و بسیج و موئتلفه، بکار گماردن یک آدمکش بسیجی به عنوان فرمانده نیروی انتظامی، موج سرکوب وحشیانه و افزایش اعدام ها شرایط خاصی بوجود آمده است که در آن ضرورت مبارزه ی قهر آمیز در مقابل رژیم به صورت عینی مطرح شده است. این احتمال هست که این روش مبارزاتی به عنوان یگانه روش ممکن مورد پذیرش جمع کثیری از مخالفان رژیم واقع شود. به به تدریج کسانی که از سر گمراهی یا تحت تاثیر مد سیاسی به مبارزه ی مسالمت آمیز روی آورده بودند به صورت گام به گام و آهسته از این شیوه ی نازا و بن بست آفرین فاصله گرفته و با واژه هایی خجالتی از شیوه ی دیگری که حتی نام آن را هم به روشنی بیان نمی کنند صحبت به میان می آورند.

واقعیت اما این است که مبارزه ی قهر آمیز نام مشخص و ویژگی هاه خاص خود را دارد و به صورت نیمه کاره، با خجالت و دسته گل اجرا پذیر نیست. مبارزه ی قهر آمیز در قالب مبارزه ی مسلحانه بروز می کند، هدف آن از میان بردن نفرات و امکانات دشمن است. ابزار آن، مسلسل و گلوله و نارنجک و کوکتل مولوتوف و سایر سلاح های گرم و سرد است و نمی تواند با حرف و شعار و اطلاعیه بازی و آرزو انجام شود. مبارزه ی قهرآمیز نفرات دشمن را – اعم از آمر و عامل- در هر سطح که باشند مجازات می کند، از میان می برد و تجهیزات و امکانات مادی و مکانهای دشمن را با هدف تخریب یا از کار انداختن آنها مورد حمله قرار می دهد. این روش مبارزاتی تخریب تاکتیکی دشمن خلق را بر نابودی استراتژیک خلق ترجیح می دهد. برخورد فعال و تهاجمی را جانشین برخورد منفعل و دفاعی می کند. شجاعت و عمل را جایگزین ترس و وراجی می نماید.

 مبارزه ی قهر آمیز اما به هر روی تنها روش و ابزار است، هدف سرنگون ساختن قدرت استبدادی حاکم و جایگزین ساختن حاکمیت مردمی با آن می باشد. مبارزه ی مسلحانه تاکتیک است و به همین خاطر شکل و شدت خود را با استراتژی مبارزاتی تطابق می دهد. مبارزه ی مسلحانه فاقد هر گونه تقدس یا اهمیت قائم به ذات است، فلسفه ی وجودی و نقش آن تابع نیازهای مشخص مبارزه در زمان و مکانی معین برای کسب آزادی و پایان استبداد و استثمار است. مبارزه مسلحانه ی توده ی آرمان نیست یکی از وسایل دستیابی به آرمانهای آزادیخواهانه و عدالت جویانه است.

 

مبارزه ی قهر آمیز اجتماعی زمانی با موفقیت توام خواهد بود که توسط توده های آگاه انجام شود. توده هایی که سه عنصر «چرایی» و «چگونگی» و «عواقب» چنین شیوه ی مبارزاتی آگاه هستند. مبارزه قهرآمیز بدون آگاهی توده های شرکت کننده در آن به ماجراجویی مسلحانه شباهت دارد. وظیفه ی نیروهای مردمی آماده سازی بستر پیدایش مبارزه مسلحانه ی مردمی است، یعنی مبارزه ای که در آن مردم برای شکستن ماشین سرکوب وارد صحنه ی عملیاتی می شوند، رژیم را سرکوب کرده و به طور مسلحانه به دفاع از دست آوردهای قیام خویش می شوند. توده های مجهز به آگاهی، سازماندهی و سلاح امکان سرقت نتایج قیام خود توسط یک حکومت غیر مردمی را نمی دهند، فریب نمی خورند و اراده ی خویش را به طور منطقی و عادلانه با اتکاء بر نیروی مسلح سازماندهی شده ی خود بر طبقات فرادست جامعه تحمیل می کنند. نیروی مسلح مردمی و آگاه قدرت را به دست رهبران سیاسی نمی دهدتا با اتکای به نهادهای نظامی و انتظامی به جا مانده از رژیم پیشین نظم اجتماعی مخالف میل توده ها را به آنها بقبولاند. توده ها با تشکیل ارتش مردمی از آزادی خویش تا مرز نهادینه شدن و ایمنی یافتن آن حمایت می کند و آزادی و سرنوشت خود را به دست نیروهای مسلح ساخته و پرداخته ی جامعه طبقاتی – مانند ارتش و سپاه و بقایای بسیج – نمی سپارند.

بی شک برای دستیابی به این مرحله از آگاهی، شجاعت، سازماندهی و کنش گری توده های محروم در ایران راه سختی در پیش است اما این بدان معنی نیست که نیروی پیشاهنگ باید تا زمان دستیابی مردم  به این چنین آگاهی دست به هیچ اقدام قهر آمیزی نزند. برعکس، راز رسیدن توده ها به این درجه از آگاهی و رشد شهامت در آنان در گرو کنش قهر آمیز نیروی پیشاهنگ است. مبارزه ی مسلحانه ی نیروی پیشرو، خود بخش مهمی از فرایند بیدارسازی توده هاست. آن هم در جامعه ای که فقر مادی و فرهنگی تاثیر گذاری ابزارهای ارتباطاتی روشنفکر منش را به حداقل می رساند. توده های محروم جامعه ایران به دلیل خصلت های جامعه شناختی و روانشناسی اجتماعی خویش سخت عمل گرایند، معیار قضاوتشان در باره ی نیروهای مدعی مبارزه و گرایش آنها به یکی از آنها برای مشروعیت بخشیدن و سپردن نقش رهبری به آن در گرو عمل گرایی مشخص و قابل مشاهده ی آن نیروست. هرکس که در عمل به دفاع از توده های ستمدیده و سرکوب شده برآید در ذهن و قلب آنان جای خواهد گرفت. مردم به طور تجربی حرف گرایان پر مدعا را از عمل گرایان بی ادعا تشخیص می دهند و چه چیز بهتر از ورشکستگی تاریخی اپوزیسیون گفتارگرای بی عمل ایرانی اثبات این حرف است ؟

عشق به تغییر مردم گرا نه فقط از طریق سایت های اینترنتی و میکروفون های رادیوها و تلویزیون ها که هم چنین از دریچه ی آتش مسلسل ها بروز می کند. مردم به رزمنده ای که در صحنه جلادان و چماقداران رژیم را تقبیح می کند بهتر و سریعتر باور می آورند تا کسی که تنها به محکوم کردن نظری آنها اکتفاء می کند. چون خلق معرض به مدافع و مهاجم نیاز دارد، به نیرویی که برای حفظ صیانت جان زنان و مردان معترض بهایی سنگین می پردازد. مگر نه اینکه سازمانی چون مجاهدین خلق از زمانی رو به افول گذاشت که دیگر این نقش تاریخی خود را- به هر دلیلی- نسبت به توده ها ی محروم ایفاء نکرد و ترجیح داد تا مسئله سرنگونی را نه از دل جامعه که از راهروهای پارلمانها و کنگره ها ی اروپا و آمریکا حل کند. توده ها می بینند که قطب نمای هر نیرویی به چه سمتی می چرخد، به سوی وزارت خارجه ی آمریکا و پارلمان اروپا یا به سوی کوچه و خیابانهای حاشیه های شهرهای بزرگ، آنجا که باید محرومان را از مسخ خویش بیرون کشید و به آنها اندیشه ورزی و کنش گری آموحت. روند آگاه سازی مردم دربرگیرنده ی یک تلاش همزمان نظری و عملی است. هم کار روشنگری می خواهد و هم اقدام مسلحانه بر علیه دشمنان طبقاتی خلق و حافظان و عاملان اجرایی آنها. بدون عمل مشخص بر علیه نظام حاکم توده ها با صرف حرف و تحلیل به تشخیص دشمن نائل نمی شوند. کنش قهرآمیز هدفمند بر روی افراد و مکانهای نمودوار – سمبلیک- پیام معنی داری را برای توده های اسیر فقر مادی و فرهنگی دربردارد که نیاز به توضیح نظری زیادی ندارد. هدف قرار دادن پاسداران و بسیجیان و آخوندهای جنایتکار به همان اندازه آگاهی بخش است که هدف قراردادن بازاری ها ، سرمایه داران و آقازاده ها.

 

امکان کنش های قهر آمیز هدفمند کم نیست. یکی از شکل های موثر عملیاتی شرکت مبارز مسلح در دفاع از جان و صیانت توده های معترض و متجمع است. نگارنده در مقاله ای تحت عنوان «مبارزه مسلحانه، بعنوان تاكتيك در خدمت استراتژي » در اوایل سال 1381 آورده بود :

 

» بنظر من جنبش های اعتراضی کنونی شانس موفقیت و موثر واقع شدن را در جامعه یی با ویژگیهای امروز ایران نخواهند داشت مگر آنکه یک بازوی مسلح از آنها در مقابل دسگاه خشن سرکوب دولتی حفاظت کند. خروج از بن بست امروز همانا بهره گیری از روش قهر آمیز در جهت حمایت از تجمعات و اقدامات اعتراضی مهم در مقابل سرکوب است. بنظر من بعنوان یک «تاکتیک» و نه «استراتژی» مبارزه، لازم است که یک نیروی مسلح و فداکار به دفاع از تجمعات اعتراضی مهم بپردازد و اجازه دهد که سرکوب پاسخ آسان و کم خرج حاکمیت در مقابل این تجمعات اعتراضی نباشد. هدف این تاکتیک عبارتست از پرهزینه کردن سرکوب اعتراضات برای رژیم. یعنی هر چه دشوار کردن انتخاب سرکوب بعنوان یگانه راه برخورد با تجمعات صنفی معترض.»

 

با این وجود به نظر می رسد که چنین نیروی پیشاهنگی در میان تشکل های سیاسی-نظامی اپوزیسیون وجود ندارد و یا اراده، باور و قدرت سارماندهی آن موجود نیست. به همین خاطر، این وظیفه به نیروهای غیر سازمانی و مستقل باز می گردد تا در داخل کشور به صورت جمع های عملیاتی کوچک با اتکائ به اراده ی خود و تجارب دیگران به این مهم اقدام کنند. چنین پتانسیلی در جامعه موجود است. کافی است نگاهی به تعداد وابعاد سرقت های مسلحانه در سراسر کشور بیاندازیم تا بفهمیم شجاعت و لجستیک لازم برای این کار وجود دارد، این دو می تواند در سایه ی یک کار روشنگری شفاف و رادیکال در خدمت چنین هدفی قرار گیرد.

اقدام قاطع مسلحانه – با سلاح سرد یا گرم- بر علیه نیروهای سرکوبگر جبهه ی ترس و وحشت را عوض کرده، نیروهای رژیم را در موقعیت روانی تضعیف شده قرار داده و در مردم شجاعت لازم برای برخورد با آنها را ایجاب می کند. تنبیه جدی ماموران سرکوبگر و لباس شخصی ها به طریقی که منجر به حذف آنها از صحنه شود یگانه ابزار دفاع موثر از تظاهر کنندگان در فرصت های مختلف است.

 جان کلام اینکه مبارزه قهر آمیز توده ای به عنوان یگانه راه حل سرنگونی رژیم تا دندان مسلح در مقابل جمهوری اسلامی مطرح است، این مبارزه هر چند که از پتانسیلی قوی برخوردار است اما در میان یک ملت استبداد زده، که اسیر دستگاه مسخ گر رژیم آخوندی – بازاری شده است، نیاز به زمان و ابتکارهای مشخصی دارد. ابتکار عملیات مسلحانه توسط نیروی پیشاهنگ در طول تظاهرات اعتراضی مختلف از موثرترین روشهاست. به همین دلیل نیز باید در شرایط کنونی نیروهای بیدار، آگاه، آگاه گر و شجاع  مسئولیت ایفای این نقش کارساز و کلیدی را بر عهده گیرند. مبارزه ی قهرآمیز و کنش های مشخص مسلحانه بر علیه نفرات ریز و درشت رژیم و امکانات مادی آن می تواند پویایی عظیم در مبارزه ی سرنگون ساز ابفاء کند. تجربه ی بیست و شش ساله یک رژیم انسان کش و ضد ایرانی و نقش گفتمان مبارزه ی مسالمت آمیز در طول هشت سال دولت خاتمی تایید کننده ی این نکته است که باید با تمام قوا به دفاع و ترویج مبارزه ی قهر آمیر بر علیه رژیم پرداخت تا زمینه ی خروج عملی مبارزه از بن بست را فراهم کنیم. زمان کنار گذاشتن تعارفات است : جمهوری پاسدار- بسیجی ها را باید با کنش مسلحانه ی توده ای از جای برانداخت.

 

* *

www.korosherfani.com

15/07/2005