محاصره ی دو جانبه ی مردم ایران

فریدون گیلانی

gilani@f-gilani.com

ایران را ایالات متحده محاصر کرده است . مردم ایران را ، جمهوری اسلامی محاصره کرده است .

ایالات متحده ، به قول استیفن کینزر در کتاب اخیرش « براندازی » با عنوان فرعی ی « از هاوائی تا عراق » ، از صد و ده سال پیش – و حالا که سال 2007 است ، از 112 سال پیش – ، برای حفظ و توسعه ی منافع اقتصادی خود ، 114 حکومت و دولت را ؛ با هدف تامین چپاول شرکت های آمریکائی ، و با روش ها و ساختارهای تهاجمی که در این کتاب به طور وسیعی مورد تحقیق قرار گرفته ، دست اندازی به سرزمین های دیگر ، و حتی الحاق آن سرزمین ها به حوزه ی جغرافیائی خود را آغاز کرده است ، که از آن جمله است دولت های ملی و مشروط محمد مصدق در ایران و جمال عبدالناصر در مصر در دهه های پنجاه  و شصت میلادی .

ایالات متحده ، پس از قشون کشی در جنگ اول جهانی و بعد ، در جنگ دوم جهانی –  که در هر دو مورد به در خواست انگلیسی ها صورت پذیرفته – ، دست اندازی های خود به سرزمین ها و قاره ها دیگر را ، با برخورداری از ارتشی گسترده و منظم ، توسعه داده است . در هر دو جنگ جهانی ، آمریکائی ها  به این شرط از آن سر دنیا به این سمت دنیا لشکر کشی کرده اند تا سهم خود را بگیرند . سهم عمده ی آمریکائی ها در جنگ جهانی اول ، بلعیدن منابع نفتی عربستان سعودی ، و در جنگ دوم جهانی و عواقب آن ، تسلط بر منابع نفتی کشورهای حاشیه ی خلیج فارس بوده است . پس از جنگ دوم جهانی که سلطه ی امپراتوری بریتانیا بر خاور میانه رو به فترت گذاشت ، حضور نظامی ایالات متحده در منطقه ی مورد بحث ، به صورت دم افزائی تعمیق یافت که در هر مرحله ، بهانه های خود را جعل کرد .

در جریان جنگ سرد ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی ، آمریکائی ها در اسلام سیاسی ، یا اسلام بنیاد گرا که ساخته وپرداخته ی « بریتانیای کبیر ! » بود ، صاحب تجربه شدند ، در آن به طور وسیعی نفوذ کردند و از آن ابزاری ساختند برای از هم پاشیدن اتحاد شوروی ، ملی گرایان ، سوسیالیست ها و جریان های کمونیست نو پای خاورمیانه ؛ که از آن جمله بودند ایران و مصر و سایر کشورهای منطقه و کشورهای پیرامونی آن . تقویت و توسعه ی نظامی اخوان المسلمین و انواع فرقه های اسلامی ، از 1945 ابزار اصلی گسترش این دست اندازی بود . در ادامه ی همین سیاست توسعه طلبانه بود که جهادی های معروف به افغانی ، به عنوان ارتش نایب ایالات متحده ، با شرکت 350 هزار فناتیک اسلامی از 43 کشوراسلامی و صرف میلیاردها دلار و پیشرفته ترین آموزش ها و جنگ افزارها ، در افغانستان به وجود آمد و سراسر منطقه ی وسیعی از آسیا و آفریقا را پوشش داد. و در دل همین سیاست بود که فرقه های گوناگون اسلامی پدید آمدند و در نمونه هائی مثل ایران، از دولت در سایه ، به دولت رسمی تبدیل شدند .

برای اطلاعات بیشتر در مورد خاور میانه و موضوع مورد بحث ، شما را توجه می دهم به کتاب «بازی شیطان » رابرت دریفوس .

در مورد توسعه و اجرای بی وقفه ی همین سیاست در آمریکای لاتین ، مثل نیکاراگوئه و السالوادور و سایر کشورهای آن منطقه نیز ، توجه شما را به سخنرانی های مدون و نوشته های نوام چامسکی و بسیاری دیگر از نویسندگان و محققان هم سنگ او ، جلب می کنم . دلایل اصلی و تحلیل علمی و بسیار ساده ی این دخالت های امپریالیستی نیز ، در کتاب اخیر استیفن کینزر، مورد تحقیق دقیق و مستند قرار گرفته که اگر وقت ( ونه بخت )  یارم بود ، در آینده نزدیک ترجمه آن به فارسی را آغاز می کنم .

 

جمهوری بنیاد گرای اسلامی که ازتخم و ترکه های همان اسلام سیاسی ساخت بریتانیا و توسعه یافته به وسیله ایالات متحده ، اسرائیل و کمک های منفعت طلبانه ی روسیه ، چین ، آلمان و فرانسه است ، بدیهی ترین آزادی های اجتماعی ، سیاسی و فرهنگی مردم ایران را ؛ چه با عوام فریبی ، یا به زور سر نیزه و سوء استفاده از ذهنیت مذهبی جامعه ، از همان سال 1979 که ارتش نایب ایالات متحده به نام جهادی های افغانی پدید آمد و در ادامه ی خود در دهه ی هشتاد ، تخم و ترکه اش را به کمک سرویس های جاسوسی بریتانیا و ایالات متحده و اسرائیل ، در بخش های وسیعی از آسیا و آفریقا پخش کرد ، به محاصره ی فاشیسم وابسته ی خود در آورد .

بنا به اسنادی که از طبقه بندی محرمانه خارج شده اند ، یا در طبقه بندی فوق محرمانه از دسترس به دور مانده اند ، تحقیقات وسیع محققان و نویسندگان مخالف قدرت غالب ، به ما ثابت می کنند که ایالات متحده وجد اعلایش بریتانیا ، در کشورهای مورد نظر خود ، به صورت های مستقیم ، یا غیر مستقیم ، به حکومت ها و دولت های ضعیف ، دست نشانده واستبدادی ، کمک کرده اند تا هر گونه جنبش اجتماعی ، و بخصوص جنبش های کارگری و دانشجوئی را ، همان گونه در هم بکوبند که نیروهای موسوم به ائتلاف به رهبری ایالات متحده ، عراق و افغانستان را در هم کوبیدند و در کلمبیا و فیلیپین و ترکیه عمل کردند . حالا دیگر امپریالیست ها مجبورند گاهی رو بازی کنند و ، مثلا، همین یکی دو هفته پیش ، کاندولیزا رایس وزیر امورخارجه ی ایالات متحده ، رسما به عبدالله گل نخست وزیر ترکیه – آن هم جلو دوربین های تلویزیونی – ، بگوید که : « ما نمی گذاریم لایحه مربوط به قتل عام ارامنه در سال های 1915 تا 1917 به وسیله امپراتوری عثمانی ، در کنگره تصویب شود ، برای آن که ترکیه نزدیک ترین دوست و متحد ماست و ما باید برای متوقف کردن فعالیت های شورشیان کرد ، کمک های بیشتری به دولت ترکیه بکنیم .»  یا ، در رابطه با ایران ، عده ای نویسنده و خبرنگار و گوینده و دانشگاهی درجه سه را ، به موازات احزاب و سازمان های لیبرال – مثل حزب دموکرات کردستان ایران و آدمی که عنوان جعلی « رهبر کومله » را روی خود گذاشته ،  و نیز حزب نو ساز! دموکرات سیستان و بلوچستان را به صرف دوباره ی بودجه دوباره 75 میلیون دلاری دعوت کند و از طریق عوام فریبی های ایشان که از حداکثر وسایل و ابزارهای تبلیغی برخوردارند (مثل صدای آمریکا و رادیو فردا و کانال های تلویزیونی و رادیو های متعدد ،  که گردانندگان شان همان قلم به مزدهای حرفه ای هستند ) ، کیک تازه ای را در مقابل کلت بسازد تا همه حلقه ی اصلی را که ایران باشد ، با زد و بند های زیرجلکی صاحب شود ، یا کلتی زنگ زده را که از پستوی خانه ی مادر بزرگ در آورده ، به حریف نشان بدهد که بدون اما و اگر و درخواست امتیاز های بیشتر ، اطاعت امر کند ؛  همانگونه که معمر قذافی رئیس جمهوری مادام العمر لیبی و از متحدان درجه اول جمهوری اسلامی کرد . عین همین سیاست برای خریدن نویسندگان و روزنامه نگاران و آخوند ها و صاحبان عنوان را ، بنا به آخرین کتاب استیفن کینزر ، در دوره مصدق هم اجرا  کردند . و در سایر کشورها نیز .

در همه جهان ، و در این مورد بخصوص در ایران و ترکیه و پاکستان و افغانستان و عربستان و شیخ نشین های خلیج و آن همه ی دیگر ، سوداگران ، که خود « سودا » ی خویش اند و به سودای بردن سهمی از « زندگی بهتر! » ، هم خود را می فروشند و هم کسانی را که به ایشان اعتماد کرده اند ، مهره های شطرنج ضد جنبش عدالت خواهانه اند و بازی را برای مات کردن جنبش های ملی و سوسیالیستی ، برای حریفان دو سمت بازی آسان تر می کنند . مسئول یکی از سایت های متعهد به استقلال و عدالت اجتماعی ، در پایان یاد داشتی که اخیرا در موردی برای من فرستاده ، عبارتی را نقل کرده ، یا خود گفته ، که مصداقی در نقطه ی مقابل این سیاست است : « آگاهی قدرت است ».

ساختن گزینه های جعلی ، و سیاست ارتجاعی – امپریالیستی حاکم بر بخش های وسیعی از آسیا و آفریقا و امریکای لاتین ، در ورای جنگ های واقعی و زرگری ، می خواهد « آگاهی » را که تبدیل به « قدرت » می شود ، به هر صورت و با هر شکلی ؛  بخصوص با منحرف کردن افکار عمومی جامعه و تاخت آوردن  به آزادیخواهان  و سکولارها که طیف وسیعی از گرایش ها را در بر می گیرد ، در نطفه خفه کند . به همین جهت است که گاهی ، محض پاک کردن جای پا و فریب دادن مردم ، مثلا آقای جرج هربرت واکر بوش که در راس دستگاه اجرائی محافظه کاران جنگ افروز جدید کمر به توسعه ی امپراتوری ایالات متحد بسته و نه تنها ایران و همه ی خاور میانه ، که کل جهان را یک جا می خواهد ، از جنبش دانشجوئی ایران حمایت !! می کند ، اما چند تنی از ایشان ، مثل فخر آور  و  محمدی و ... را به نوکری می برد تا این یکی مستقیما از تهران در آمریکا فرود آید و با مایکل لدین ملاقات کند و آن یکی از سوئد ، به دست بوسی هنری کیسینجر برود ، سومی در سوئد کتابی قطور بنویسد که اصلا صمد بهرنگی کسی نبوده و چهارمی ، رسیده و نرسیده در نفی بیژن جزنی قلم فرسائی کند و پنجمی ، خسروگلسرخی را از سکه بیندازد و همین طور بگیرید بروید تا بالا.

جمهوری اسلامی ، در محاصره خود ، وظیفه تهاجم وحشیانه  به جنبش های اجتماعی ، جنبش کارگری و سازمان ها وا حزاب دموکرات ، ملی و چپ را ، با ورزیدگی و برخورداری از آموزش های لازم اربابان ، انجام داده و با گزک های جاری ، انجام این وظیفه را که از سیاست های فاش شده ی امپریالیستی است ، به طرز هولناکی گسترش داده است .

 

ملتی در محاصره حکومت اسلامی ، و کشوری در محاصره نظامی ایالات متحده .

در چنین شرایطی است که وقتی بچه های ما در سالگرد شانزده آذر پرچم سرخ بلند می کنند  و جوانان ما آماده ی جنگ مسلحانه ی توده ای علیه هر دو طرف میز شطرنج می شوند ،  نوسان معادلات هر دو طرف دچار سردرگمی و از هم پاشیدگی می شود . پس روند شل کن سفت کن ، به صورت مضحکی شدت می یابد و دو طرف قضیه که در نوسان های عملیات جاسوسی و نیروگیری MI6 و CIA دنبال راه حل می گردند ، بسا درنده خوتر از پیش ، به جان مردم می افتند :

جمهوری اسلامی ، به این بهانه که چون خطر حمله آمریکا در پیش است ، جامعه باید اسلامی تر شود ، دانشگاه ها و همه ی موسسات عالی آموزشی را به بهانه ی نا مناسب بودن لباس اسلامی دختران و پسران ، زیر پوشش کامل ماموران امنیتی خود می گیرد و انجمن های اسلامی کارگاه ها و کارخانه ها و مدارس و اداره ها را ؛ بیش از پیش تقویت می کند . و علاوه بر آن که بر تن پاسداران و بسیجی های خود لباس عادی می پوشاند و آنان را در بیست و دو بهمن  گله ای به خیابان ها می ریزد ، بخش هائی از کارمندان  و دانش آموزان و کارگران و فرهنگیان را تهدید می کند که اگر در مراسم بیست و دو بهمن شرکت نکنند ، به سختی مجازات خواهند شد . و بخش های وسیعی از جامعه را چنان معتاد و عصبی می کند که یا در عالم هپروت خود سیر کنند ، یا در کوچه و خیابان و خانه ، با کمترین بهانه ای به جان هم بیفتند . شما به این نمی گوئید محاصره ی دولتی انسان ؟

از آن طرف هم ، نویسندگان و تحلیل گران آمریکائی و انگلیسی که از بطن بورژوازی حاکم سخن می گویند وخود ، به هزار و یک دلیل زیر سئوال اند ، مدام برای ایجاد وحشت بر بوق می دمند که :

-         موشک های پتریوت آمریکا به خلیج فارس فرستاده شده اند .

-         جنگنده های F16 ، اخیرا در پایگاه « اینچیر ریک » ترکیه مستقر شده اند .

-         ناوهای حامل بمب اتمی در خلیج فارس افزایش یافته اند .

-         دریا دار « فالس » به فرماندهی « سنت کوم » ( فرماندهی مرکز ) گمارده شد.

-         خلبانان اسرائیلی برای ماموریت بمباران ایران آموزش می بینند .

-         جنگ لفظی و تحریکات علیه ایران افزایش یافته است .

-         جنگنده های F16  که در پایگاه هوائی آمریکا در ترکیه ( اینچیر لیک ) مستقر شده اند ، قادرند بمب اتمی  B61-11  حمل کنند .

-         رئیس جمهوری ایالات متحده بنا به مصوبه 1976 مجلس ، می تواند حتی به کشورهائی که در شرف دست یابی به بمب اتمی هستند ، حمله اتمی بکند .

و ...

و سید علی خامنه ای از تهران و لاریجانی از مونیخ ، به آمریکا اولتیماتوم می دهند که اگردست از پا خطا کنی ، هم در منطقه نابودت می کنیم ، هم به همه منافع ات در سراسر جهان تاخت می بریم.

و پس از حرکت دادن همه مهره ها وانجام لاف و گزاف ها ، رابرت گیت وزیر جدید دفاع آمریکا که جانشین دونالد رامسفلد شده و خود از اعضای موثر محافظه کاران جدید است ، همین دو شب پیش می گوید نقشه ای برای حمله به ایران ندارند .

 

اگر کتاب « بازی شیطان » را  بخوانید ، با این جمله تمام می شود : « بازی شیطان ادامه دارد.»

پوتین منافع خود را می خواهد ، چین وارد بازار آزاد سرمایه داری جهانی شده و منافع خود را، منتها به نام حزب کمونیست می خواهد ، ایالات متحده حافظ منافع شرکت های آمریکائی و چند ملیتی است ، اسلامی ها هم در این بازی منفعت  و قدرت و تثبیت جایگاه و مرکزیت خود را می خواهند ، شرکت های نفتی و کارخانه های اسلحه سازی هم ، باید به بهانه ایران و عراق وافغانستان و آن همه کشور مزدور ، یا ضعیف ، اما قدرت طلب ، هم نفت و گاز را برای حفظ و توسعه ی جامعه ی رفاه و « اخلاق عالی آمریکائی ! » ببلعند ، هم پول نفت را تبدیل به اسلحه و کالاهای صادراتی کنند ، و هم زمینه هائی فراهم آورند که با ایجاد وحشت ، کشورها را وادار به خرید سلاح های مدرن تر کنند و شرایط خالی شدن زرادخانه ها را فراهم آورند که با بازتولید ، دچار بحران نشوند . بریتانیای کبیر! هم که هنوز کبیر است و حاضر نیست پس از دست کم چهارصد سال ، دست از منطقه بردارد. سه چهارم نفت جهان در این منطقه نهفته است . مگر ممکن است حضرت « صاحب » ، با دست برداشتن از توطئه های استعماری ، کمر به اضمحلال خود ببندد؟

در این میان ، نیروهای ملی  و سوسیالیست ، که هریک به دلیلی و در حد وحدودی ، دنبال «آگاهی» می گردند که به « قدرت » ی در مقابل نظم نوین جهانی و حکومت های جابر تبدیل شود، باید هدف اصلی باشند و ملت ها به روز مردم عراق و افغانستان و آن همه کشور دیگر بیفتند .

واقعا ملتی که از هر دو سمت محاصره شده ، چه چاره ای جز برخورد متقابل و اقدام به سازماندهی آگاهانه این تقابل دارد ؟

 

شانزدهم فوریه 2007