سیاست اغماض کشور های اروپائی در قبال نظام دینی ایران و دست یازیدن به تاکتیکهای عقب افتاده از طرف اپوزیسیون رژیم منبع تغذیه تروریسم اسلامی و ضدیت استراتژیک با آزادی مردم ایران و صلح منطقه  است.

    نوید اخگر

                                                                   

حمله تروریستی روز شنبه 15 نوامبر در دو نقطه مختلف شهر استانبول در ترکیه با دو خود رو انفجاری به عبادتگاههای یهودیان توسط تروریستهای تعلیم دیده در ایران ، به کشته و مجروح شدن نزدیک به سیصد نفر انجامید.

به گفته آگاه سیاسی هدف از این ترور ها به شکست کشانیدن نیروهای ایالات متحده در عراق، بسط و گسترش هژمونی اروپائی در منطقه ، ضدیت با اسرائیل و صلح فلسطین ونیز یهود ستیزی و ایجاد تخاصمات سیاسی دیپلماتیک بین اروپا و آمریکا  به تاخیر انداختن سرنگونی رژیم در ایران ، اختلال در امر انقلاب در ایران، اعلام گشته است.

دستگیری تروریستهای رژیم در هفته گذشته در سوئد و اخراج آنان به ایران، و حملات گسترده نظامی به نیروهای ائتلاف در بغداد و زدن هلیکوپتر های نظامی ایالات متحده و بمب گذاریهای انتحاری با دخالت مستقیم ایران در عراق آیا دلیل روشنی بر باج خواهی رژیم ایران برای خرید فرجه بقاء از نیروی خارجی نیست؟ کمتر از یکماه قبل در مقاله ای با نام " قارچهای اتمی رژیم در محروسه تضاد اقتصادی اروپا و آمریکا و در بین نا همخوانی اپوزیسیون با واقعیتهای سیاسی بین المللی رشد میکنند " بتاریخ 28  اکتبر 2003

     چنین یادآور شدم:

" چراغ سبز دولتهای اروپائی به رژیم ایران ابعاد ترور را دهها برابر از گذشته، چه در عراق و چه در اسرائیل افزایش خواهد داد و امنیت منطقه و جهان را چه بطور مقطعی و چه بصورت استراتژیک جدا بزیر علامت سئوال خواهد برد."

امروز آقای خاویر سولانا مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا بی صداقتی خود را در موضوع فعالیتهای اتمی ایران چنین عنوان میکنند: " ایران در برنامه اتمی خود صادق بوده است"  آقای کالین پاول وزیر امور خارجه آمریکا اظهارات آقای سولانا را ناپخته وخام ( یعنی  نا صادقانه ارزیابی کرد داخل پرانتز از نگارنده است) و گفت: " دولت بوش همچنان بر این عقیده است که جمهوری اسلامی در تلاش است تا سلاحهای اتمی تولید کند."

 

اپوزیسیون ایران از جمله مجاهدین و شورای ملی مقاومت که در گذشته معتقد بودند  هر نوع باج دهی به این رژیم و" امکان آفریدن" برای ملاهای حاکم و کوتاه آمدن در مقابل آنان لبه  تیغ تیز ترور را بر گردن ایرانی و خارجی آشنا خواهد کرد، امروز نعل وارونه میزنند.

 همین مجاهدین و شورا در بازگشت از مبارزات اعتراضی و قهری و با دستان خالی و بدون سلاح طرح رفرندام کذائی برای  افشای بیشتر رژیم را در سطح داخلی و بین المللی مطرح میکنند و در اساس ، امر جلوگیری از  انقلاب را در دستور کار قرار میدهند.

 کف زدن برای رژیم در اخذ جایزه صلح توسط خانم شیرین عبادی  و محکوم نکردن اظهارات ایشان در حمایت از رژیم پیشه جدید شورائیان میشود. مجاهدین و شورا اظهار میدارند که جبهه همبستگی رو به داخل دارد.

 

الف: مجاهدین و شورا مطرح میکنند که طرح رفرندام برای افشای بیشتر رژیم در سطح داخلی و بین المللی و اتمام حجت چندین  باره با این نظام است.

 در چهار چوب سیاسی/ دیپلماتیک رفرندام در این مقطع زمانی ، جز یک باج دهی و کوتاه آمدن تاکتیکی در قبال این رژیم نبوده و نیست. زیرا به لحاظ تکاملی چه در قالب بیولوژیک وچه در قالب سیاسی و فرهنگی ، هر گاه پدیده ای و یا نوزادی به حدی از رشد رسیده باشد که زمان تولد آن بر همگان آشکار باشد، هر گونه اما و اگر  و جلو گیری از تولد نوزاد( انقلاب) و به تاخیر انداختن ورود پدیده به دنیای نو باعث مرگ پدیده گشته و نوزاد مرده بدنیا خواهد آمد . آخر چه کسی در جهان و ایران نمی داند که زمان افشاگری و دست رژیم را رو کردن و اتمام حجت  با این نظام گذشته است؟

 افشاگری در مورد این رژیم و او را رو سیاه کردن در انظار داخلی و بین المللی سالهاست که زمانش بسر آمده است. باز گشت به دوران قبل از دوران انقلابی باز گشت به ارتجاع محسوب شده و علنا و بطور اتودینامیک باعث کشته شدن نوزاد در رحم مادر  یعنی کشته شدن انقلاب در رحم  ( ایران)  میگردد.

یعنی در صورت سرپیچی از پروسه زایش انقلاب و جلوگیری از ورود کودک به دنیای نوین، نیروی سیاسی مجبور خواهد شد تن به یک سزارین ناخواسته برای خارج کردن کودک مرده از رحم مادر بدهد و در این صورت حق به جانب رفرندامیان خواهد بود که وارد بند و بست های بعد از عمل جراحی گردند، و چنین استدلال کنند که یعنی برای حفظ وجود مادر با عمل سزارین کودک مرده خارج گشت و جان مادر نجات یافت.

مسلما آنکه دستی در سیاست دارد میداند که جبهه همبستگی میتواند رو بداخل داشته باشد ولی بدون شکستن مفاد و قرار داد های تعین شده خودش.

تعریف امروز شورائیان از جبهه همبستگی با تعریف آنان در شروع اعلام جبهه همبستگی با هم متفاوت است. دلیل آنهم رفتن بی دلیل و بدون قاعده بطرف بخشی از جناحهای رژیم و گل انداختن بر گردن شیرین عبادی و مسلح کردن خمینی جنگ طلب به سلاح سنگین صلح است.

اینکه جبهه همبستگی  رو بداخل دارد یعنی بخشی از رژیم را میتواند شامل شود که از رژیم کنده شده و آنرا  را نفی میکنند و نه بر عکس مانند  خانم عبادی به مدح و ثنای آن بنشینند و شورا و مجاهدین و آقای سامع هم بر گردنشان گل بیندازد.

در کجای مفاد سه گانه جبهه همبستگی یک چنین حمایتی از بخشی از رژیم ذکر شده است؟

 اینکه این بخش رژیم که مورد نظر جبهه همبستگی است تا چه اندازه از رژیم کنده شده و تا چه اندازه حاکمیت رانفی میکند از نظر مجاهدین و شورا" در امروز"  زیاد مهم نیست زیرا آنان نوزاد را ( انقلاب ) را در درون رحم مادر پس از حمله امریکا به عراق مرده میپندارند و سزارین و رفرندام را یک الزام سیاسی تاریخی ارزیابی میکنند.

نقطه مشترک رفرندام مجاهدین و رفرندام نظام جمهوری اسلامی و رفرندام نوه رضا خان خانم شیرین عبادی است.

اینکه مسلم است که آخوندها تن به رفرندام مجاهدین نخواهند داد ولی آیا برای رهائی از مرگ در تقدیر در صورت بروز انقلاب  ، و یا فشار های خارجی تن به رفرندام خودی های درون حکومت هم نخواهند داد؟
 

آگاهان سیاسی معتقدند که طرح رفرندام مجاهدین با زمینه حمایتی از شیرین عبادی و تاکید بر" رو به تو داشتن " جبهه همبستگی اگر بتواند جلو گیر انقلاب آتی گردد به همان میزان که مجاهدین در تقسیم قدرت شریک خواهند شد حمایت بین المللی را نیز برای این طرح بدنبال خواهند آورد.

تنها شرط این تقسیم قدرت به گفته مفسران سیاسی سرکوب انقلاب و انقلابیون خواهد بود.

در صورت ظهور چنین سناریوئی آیا مجاهدین و شورای ملی مقاومت با شکستن کلیه خطوط قرمز و رفتن بزیر ثلث و یا نیمی از قبای رژیم میتواند از حمایت مردمی برخوردار باشند؟

 قضاوت پیرامون این مقوله به بحثهای آینده مربوط میشود.

 

مگر رژیم این باج دهی های سیاسی گله گشاد را از طرف مجاهدین و شورا نمی فهمد؟ مگر رژیم پس از چندین سال مخفی کاری اتمی که جهان از آن مطلع است باج دهی های آقای سولانا و اتحادیه اروپا را به خودش  نمی فهمد.

 

حال که باج دهی های اروپائیان در فرم حمایت های اقتصادی و معنوی ادامه دارد و اپوزیسیون هم در باز گشت به عقب بجای تشجیع مردم در حمله و هجوم به مراکز و سر انگشتان نظام آنان را در لاک دفاعی رفرندام کذائی فرو میبرد چرا رژیم دست به تعرض و عملیات تروریستی در ترکیه و عراق و فلسطین و اسرائیل و سوئد و دیگر کشور های جهان نزند؟

 

هر کس که الفبای سیاسی را حتی یکبار از نظر گذرانده باشد بر عواقب منفی رفرندام برای مردم ایران نفرین خواهد کرد و با رسا ترین صدا در محکومیت اعمال تروریستی رژیم در کشور های مختلف جهان پیک آزادیخواهی وانقلاب را ندا در خواهد داد.

 

نوید اخگر

18 نوامبر     سال 2003       سوئد    استکهلم

Nawid_Akhgar@hotmail.com