" نویسنده متعهد، خواننده متعهد "

فریبا مرزبان

" کانون نویسندگان ایران با تلاش و زحمت فراوان و بردباری تشکیل شده است. افراد صاحب نامی طی این سالها با عضویت و مشارکت خود در آن سهیم بوده اند. جمهوری اسلامی ایران به دلیل مخالفت با هرگونه تشکل غیر خودی، تا سالهای طولانی از ثبت  و به رسمیت شناختن اساسنامه کانون نویسندگان داخل ایران خودداری ورزید، اما پس از فشار از این سو و آن سو و کشتار تعدادی از اهل قلم، سرانجام به ناچار کانون نویسندگان را پذیرفت ". (نقل از مقاله شکست سکوت مورخ 26 آوریل 2004، به قلم نویسنده این مقاله)

پس از انعکاس بیانیه پایانی کانون نویسندگان ایران در تبعید در سایتهای مختلف، خواننده محترمی با  ایمیل آدرس:  Zsamani@ yahoo.com در سایت دیدگاه چنین نوشته اند: بود و نبود این بی خاصیت ترین بیانیه ممکن، چه نقشی می تواند در پیشبرد امر مبارزه برای آزادی و حکومت مردمی داشته باشد و اضافه کرده است آفتابه لگن هفت دست ... .

این خواننده محترم، که از ذکر نام خود عبا داشته اند به خوبی می دانند؛ آنها که درگیر مبارزه با حکومت اسلامی بوده اند روشهای مختلف مبارزاتی را، تجربه کرده اند. در میان آنها می توان افراد و گروههایی را دید، که سالها مبارزه مسلحانه ی پراکنده داشته اند؛ و ناتوان از برنامه مبارزاتی و چشم اندازِ صحیح بوده اند! بر همین اساس تحلیل ها و شعارهایشان، شکل عینیت به خود نگرفته است و نتیجه ای جز شکست انقلاب در پی نداشت.

اکنون پس از بیست و هفت سال، به مبارزه سیاسی روی آورده اند؛ به دلیل بی نتیجه ماندن مبارزهِ مسلحانهِ پراکنده، تغییر حکومت اسلامی را از طریق رفراندوم پیشنهاد می دهند!  

مبارزه سیاسی همان روش مبارزاتی است که از سال شصت به بعد و قبل از آن، افراد بسیاری آن را پیشنهاد داده اند و در واکنش به این شیوه از مبارزه، در این سالها، گوش کسی را خریدار نیامده است.

بیانیه کانون در شرایطی منتشر می شود که کشمکش های درونی و بیرونی، مانع از انجام بسیاری کارهاست. خواننده متعهد هم می بایست مسائل را باز و بیطرفانه ببیند تا از زوایای مختلف پی به ضرورت بودن و نبودن بیانیه ببرد. در هیچ کجای اساسنامه کانون از براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران صحبتی به میان نیامده است، اما روشنفکرها و فعالان سیاسی همواره عهده دار چنین وظیفه ای هستند، به ویژه برای نظامی که در آن مسئولانش اقدام به کشتار دگراندیشان، روشنفکران و مبارزان سیاسی می کنند وظیفه ایجاب می کند که نویسندگان متعهد، از مبارزات حق طلبانه مردم دفاع و پشتیبانی نمایند.

کانون نویسندگان با بهای سنگینی در داخل و خارج از کشور تشکیل شد و به ثبت رسید. بهای سنگینی شامل از بین رفتن حلاج، گلسرخی، جزنی، سعید سلطانپور، مختاری، صمد بهرنگی، طاهره قره العین، پوینده، گلشیری، زال زاده، سعیدی سیرجانی و محمد شریف و ....

اینان نویسندگانی بوده و هستند که تفکر و حاصل قلمشان بی تاثیر در زندگی مبارزان راه آزادی اندیشه نبوده است. جذابیت و مبارز بودن این شخصیتها و آثارشان در میان بسیاری از جوانان کشور همواره تاثیر به سزایی داشته است.

بیانیه اخیر کانون نویسندگان، به مشکلات، در طی مسیر اشاره کرده و دفاع از مبارزات توده ها را سرلوحه کار خود قرار می دهد؛ شرایط و اوضاع سیاسی مملکت را دیده و بر حمایت از مبارزات مردم تاکید می ورزد.

در بخشهایی از بیانیه چنین آمده است:  

" مجمع عمومی کانون نویسندگان ایران (در تبعید) قبل از هرچیز تشدید سرکوب آزادی­های سیاسی و افزایش فشار بر نویسندگان و هنرمندان و فرهنگ سازان کشور را محکوم کرده و همه­ی آزادی خواهان را به مقابله با این و ضعیت و دفاع قاطع از آزادی­های سیاسی و حقوق بشر درسطح ملی و بین­المللی و خصوصا دفاع ازجامعه نویسندگان و هنرمندان ایران و کانون نویسندگان ایران درکشور فرا می­خواند.

یک سال گذشته برای جامعه­ی فرهنگ سازان ایران بسیار فاجعه باربوده است و جمهوری اسلامی با تداوم سرکوب و اعمال خشونت علیه اهل قلم و هنر باعث فاجعه­های زیادی شده است که مرگ ده­ها تن از اهل قلم درسقوط هواپیما یک نمونه از آن است.

همه­ی این حوادث ما را برمی­انگیزد تا اهل قلم و هنر در صفی هرچه گسترده­تر و با اتحاد و همدلی سهم  بیشتری در دفاع از آزادی­های سیاسی و حقوق اجتماعی مردم ایفا کند. کانون و مجمع مشورتی منتخب آن در جهت این هدف، با همه توان خواهد کوشید".

امروزه مشاهده می شود که تعدادی از مدعیان روشنفکری، زندانی سیاسی بودن را جرم تلقی کرده و به تفتیش عقاید زندانیان سابق می پردازند و اگر فرصت بیابند زندانیان سیاسی نظام جمهوری اسلامی را دوباره بازداشت و تحت محاکمه قرار می دهند و در تبعید، تبعید شان می کنند. در بعضی مواقع  نمونه های رفتاری این قبیل افراد، بی شباهت به کارها و رفتارهای زهرا خانم[1] و عباس فالانژ[2] و گاهاً شعبان بی مخ نمی باشد. این نمونه های رفتاری مرا به سالهای 59 - 1358 می برد. در آن سالها فروش نشریه های غیر دولتی، جرم محسوب می شد و برای فروشندگان و توزیع کنندگان جراید و کتابهای مخالف رژیم جمهوری اسلامی، امنیت وجود نداشت و این وضعیت تا به حال ادامه دارد. این افراد در مقابل جنایاتی که طی 27 سال حکومت اسلامی، مرتکب شده است سکوت کرده و از انجام کارها و اقدامات فرهنگی دم می زنند و معتقدند که شخصِ خمینی فرهنگ ورز بوده است. فرهنگ ورزی خمینی در آن هنگام عیان شد که گفت: "بشکنید قلمها را"[3].  

اینها بخشهایی از کشمکش درونی کانون نویسندگان ایران در تبعید است.

24/ ژانویه/ 2006

 1 - فالانژ و جیره خوار دفتر قطب زاده رئیس تلویزیون بعد از انقلاب بود.

  2-  یکی از رهبران چماق به دست در اطراف دانشگاه تهران در سالهای اول انقلاب 1357 بود.

   3- با دستور خمینی در سال 1358، حمله به دفتر روزنامه آینده گان و دیگر جراید آغاز شد و توطئه بر علیه    نویسندگان و روزنامه نگاران از همان تاریخ شکل گرفت

horizontal rule

  1 - فالانژ و جیره خوار دفتر قطب زاده رئیس تلویزیون بعد از انقلاب

  2-  یکی از رهبران چماق به دست در اطراف دانشگاه تهران در سالهای اول انقلاب 1357

3- با دستور خمینی در سال 1358 حمله به جراید و توطئه بر علیه نویسندگان و روزنامه نگاران آغاز شد.