بيژن نيابتی                                                         

  15 آباتماه 1387  

  bijanniabati@hotmail.com

یادداشت سیاسی

باراک اوباما  ،  مسیح موعود  یا  فریب هزاره  سوم

 

امروز نتیجه انتخابات آمریکا اعلام شد .  با اینکه  میزان  شرکت درانتخابات در یکصدساله اخیر بی سابقه بوده است، چیزی نزدیک به 64 و خورده ای درصد از رای دهندگان واجد شرایط  در انتخابات شرکت کرده اند . شور و هیجان هزاران نفر در خیابانهای امریکا و اشکهای  شوق  بر چهره های  سپید  و سیاه و حضور میلیونها انسان که نه  شاید میلیاردها  در مقابل  تلویزیونها در سراسر جهان ،  می باید  ما را قانع کند که اینها  همه  نشان ازپایان یک دوران  !  و آغاز دورانی دیگر است . در این میان ، توده های سیاه پوست آمریکایی تردیدی ندارند که " او"  نه با کنسرنهای نفتی و تسلیحاتی و  نه با سرمایه جنایتکار یهود  که تنها  با آنها  و  از آنهاست !

 

جامعه در حال انفجار  و گریزان از نکبت  دار و دسته جرج  دبلیو بوش  به " مسیحای جدیدی "  امید بسته است که قرار است پیام آور تغییر باشد . پیام آور توانستن باشد. آیت و نشانه کارایی دمکراسی  در ورای دیکتاتوری پنهان سرمایه باشد . نوید دهنده رویای آمریکایی باشد .  تغییری که امکان پذیر است  و کدام بینه و دلیلی برتر و بالاتر از قرار گرفتن یک سیاه  آفریقایی از تبارنفرین شدگانی که یک قلم چهل میلیون نفرشان در زیر سایه تنها ابرقدرت دنیا  در زیر خط فقر زندگی می کنند ،  در  راس بالاترین مقام اجرایی  کشورو در هیئت ظاهری  قدرتمندترین مرد دنیا ! می تواند باشد ؟

 

عاقلانه نیست که تمامی آنچه را که اتفاق افتاده حاصل یک طرح و برنامه از پیش آماده شده قلمداد کرد . بدون شک هر قطره  اشکی که  از شب گذشته  تا به امروز بر چهره های  صدها هزار نفر روان گردید  اشکهای واقعی بودند . نه  فقط بر چهره  مردم عادی که در واقعی بودن  اشکهای  آدمهایی چون  " جسی جکسون "  کاندیدای بیست سال پیش انتخابات ریاست جمهوری وقت آمریکا نیز نباید تردید  کرد .

 

این اشکها  و لبخندها ، البته عواقب سیاسی و اجتماعی  اندکی را  در ابعاد داخلی و بین المللی بر جای  نخواهند گذاشت ! همراه با این قطرات  لغزان اشک  و قهقهه های مستانه است که مطالبات ملتی بالا وبالاتر می رود  و آن کدام سیاستمداری است که نداند می توان مطالبات یک ملت را  سالهای سال پایین نگه داشت اما نمیتوان بسادگی مطالباتی را که بالا رفت  دوباره  پایین آورد .  می توان  دیو را در شیشه نگه داشت . ولی  بازگرداندن آن دیو تنوره کشی را که  یکبار آزاد شده  باشد ،  به شیشه از محالات است .

 

با این حال ابلهانه است اگر تصور شود که  تغییر در راه است ! نه به این خاطر که  خدای ناکرده  اوباما مثل سلفش آدم کلاه بردار و کلاشی  است ! نه  !  نه  ! نه اینکه باور کردنی نیست که او بواقع خواهان تغییر است ! نه !  به یک دلیل ساده  که اساسا " ابزار تغییر"  در اختیار نه فقط  او که در ید قدرت  جایگاه او نیز نیست .  اگر کسی تصور کند  که " نظم نوین جهانی "  آنقدر سست و بی بنیاد  و ناظمان  آن   نیز اینقدر دمکرات و برخوردار از ذره ای انسانیت  و شرافت و اخلاق  هستند ، نه این نظم را  فهم کرده است  و نه  آن  ناظمان  را !    

 

سرمایه داری هار آمریکا  موقتا  با "  باراک حسین اوباما " از سویی  بر پاسیفیسم  مهلکی  که در  میان رای دهندگان ،  سالها ست که حکومت می کند و از سوی  دیگر بر تهدید روبه افزایش رسیدن جامعه به مرزهای یک انفجار عظیم اجتماعی و رادیکالیزاسیون  سیاسی ،  لگام زده  است .  

 

با اوباما  به  جامعه در حال انفجار نشان داده است  که  راه حل  نه در طرد سیستم و نه در شوریدن بر علیه آن که در مشارکت  فعال  در تغییر  آن است .  با  اوباما  باید به دنیا نیز نشان داد که  این تنها  دار و دسته جنایتکار بوش ــ چینی  نبوده  و نیستند  که ایالات متحده  آمریکا را  نمایندگی می کنند . 

 

حاصل کلام  اینکه  تا آنجایی که به " استراتژی های  کلان"  بر می گردد ، با اوباما هیچ چیز تغییر نخواهد کرد . این را قبلا بارها  گفته ام . در روشها و متدها  اما  تغییر بسیار خواهد بود .  به همین اعتبار هم تا آنجا که  به مسئله ایران  و " طرح خاورمیانه بزرگ "  بر می گردد ، اوضاع  نه تنها بهتر نخواهد شد  که  بر آنتاگونیسم  موجود افزوده  نیز خواهد  گردید .  هر کس هر چه  که  می خواهد  بگوید .  بحث " تعویض رژيم " از روی  میز سیاست خارجی آمریکا  کنار نخواهد  رفت .  در همین راستا هم  به رژيم  " جمهوری اسلامی"  نه " تضمین امنیتی"   داده  خواهد شد  و نه  موقعیت آن  به لحاظ  منطقه ای  و بین المللی  به رسمیت شناخته خواهد شد .  آنچه که بی تردید تغییر خواهد کرد ، سمت و سوی  تحولات منطقه ای  تا آنجا که به ایران برمی گردد ،  به سمت  همکاری  بیشتر  آمریکا با  اروپا  و خاتمه دادن به  سیاست شکست خورده  تکروی  ایالات متحده  خواهد رفت .

 

مهمترین  نشانه  هر تغییر واقعی اما ، پیش از هر چیز ، باز کردن  و به جریان انداختن پرونده  جنایت  11 سپتامبر 2001 و به دادگاه  کشانیدن  دار و دسته جنایتکار بوش ـ  چینی  در این رابطه هست . هر چیز پایین تر از اين  ، درست به مانند خود 11 سپتامبر فریبی بیش نخواهد بود .  پرونده ای که ....  همچنان باز است .

 

 

بيژن نيابتی  ،  15 آباتماه 1387