عصیانگری : شرط شرافت انسانی

 

کورش عرفانی   

                                                                                           korosherfani@yahoo.com

عصر و زمانه ای که در آن بسر می بریم دارای این ویژگی است که انسان ها محکوم به زندگی در چارچوبی می شوند که تغییر نظم حاکم بر آن «ناممکن» جلوه می کند : نظم جهانی، نظم طبقاتی و ...

 دستگاه های آموزشی، تربیتی و تبلیغاتی نظام نابرابر حاکم از همان آموزش در دبستان تا دنیای فرهنگی پس از دانشگاه، نبود شرایط عادلانه برای رشد مادی و معنوی انسان ها را عادی جلوه می دهند. صدها توجیه و توضیح نظری - فلسفی، جامعه شناختی، روانشناختی...- می آورند که نشان دهند ستم طبقاتی، استثمار و یا فقر و گرسنگی میلیون ها نفر در داخل جوامع سرمایه داری یا در کشورهای آفریقا و آسیا اموری است که به هر حال «نمی تواند نباشد».

 دائم مارا به امید فرداهایی که هرگز نخواهند آمد دلخوش می کنند. فردایی که به همت «رشد سرمایه داری»، ثروت همه جا را فرا خواهد گرفت. سرنوشت تاریخی میلیاردها انسان در دست صندوق جهانی پول – تحت مدیریت صهیونیست معروف پل ولفوویتز – بانک جهانی و گروه هشت قرار گرفته است. نهادهایی که معتقدند نظم جهانی جز با «مدیریت فقر» میسر نیست، بحث از تقسیم فقر می کنند تا بحث از تقسیم ثروت نشود.

در چنین دنیایی که در آن پستی و رذالت اقلیت سرمایه سالار حاکم به صورت بزک شده و وقیح، اما بیرحمانه ی خود، اعمال می شود شاید دیگر تنها «دانستن» کافی نباشد، هر چند که دانستن عنصری ضروری برای نپذیرفتن است. اما حتی نپذیرفتن نیز اگر بصورت نظری و در حد گفتار باشد نمی تواند جوابگوی واقعیت تلخ موجود باشد.

 امروز شرط حفظ شرافت، عصیانگری است.

در دنیایی که ظلم و ستم به گونه ای «بدیهی و برنامه ریزی شده» اعمال می شود و سیستم می آموزد که با ادب، رعایتگر قانون، «مسالمت جو» و مدنی باشیم، یگانه شاخص آزادگی، طغیانگری فکری و عملی است. امروز فقط با اعتراض جویی فعال است که می توان برده ی خاموش سیستم نبود، به او خدمت نکرد تا بماند و ادامه دهد و نابرابری زاید و باززاید. امروز با مبارزه ی ضد سیستم است که می توان مسیر درست مقاومت جویی را خفظ کرد. مبارزه با تفکر و منطق حاکم بر سیستم. تفکری ضد انسانی و منطقی نابرابر.

شرط انسان بودن دیگر امروز فقط آگاه بودن نیست، زیرا کم نیستند هزاران هزار- به ظاهر- «آگاهی» که پس از کسب شناخت مفصل از تمامی ظلم، فساد، جنایت و غارتی که در جهان می گذرد با، در اوج خیانت به دانش خود، سر به زیر انداخته و در خدمت سیستم نا عادلانه کار کرده و نان خفت پذیری خویش می خورند. هزاران هزار استاد و پژوهشگر آکادمیک که به مرحله ی شناخت از چرایی های نابرابری نهادینه ی حاکم می رسند اما دم بر نمی آورند و به روشنفکری برده وارانه ی خویش سخت مشغولند.

آری، امروز شرط انسان بودن در طغیانگری است. طغیان بر علیه نظم های نادرست و ضد انسانی موجود، علیه همه ی آنچه به تناسب نیازها و ویژگی های ذاتی و طبیعی انسان  نادرست است و دستگاه فکری و فرهنگی سیستم می خواهد در چشم ما درست جلوه دهد :  طغیان در مقابل عادی شدن رنج آدمی، عصیان در برابر آنچه انسان را از توانهای بالقوه اش برای تعالی بخشیدن به خود، سایرین و جهان پیرامونش محروم می کند. طغیانگری ضمانت انسان ماندن است.

 

 

* *

www.korosherfani.com

08/10/2005