۸مارس؛

" پسافمینیسم و زایش الگوهای برابری طلب "

 

               « گربرفلکم دست بدی چون یزدان                  برداشتمی من این فلک را ز میان

                 از نو فلک  دگر چنان  ساختمی                    کآزاده  به کام خود  رسیدی آسان »

                                                                                                              "خیام"

 

باور مقبولی ست که اگر سه قرن پیش اندیشمندی بر حیثیت اجتماعی زن بعنوان نیمی از پیکره جامعه انسانی  اقامه برهان می کرد ، در میان هیاهوی حضار صدای کف زدنی که موید این قیام باشد شنیده نمی شد و هر آنچه از صدا و ادا به درک می رسید تظاهرات ناشی از شنیدن یک لطیفه شیرین و پوک بود تا بکارت سکرشان را بردرد و حلاوت جمع شان را برآورد .

 

اما امروز وضع قرق کرده است و حتی یک قرن پیش از این نیز چنین بوده است . زن آرام آرام حائز جایگاه واقعی خود در میان تئوریها و تعارفات جامعه شناسان و تئوری پردازان مدرن شده است . محل مناقشه میان بربریت و برتریت قرار گرفته است و برتر ار همه ، یک روز را در این سیصدوشصت وچند روز به خود اختصاص داده است . منشور جهانی رفع تبعیض برایش نوشته اند و خدای پوند و دلار را شکر از هر دری یک نوبر فمنیستی ، به استیفای حقوق پامال شده ی این ضمیر کمتر حاضر مباحثات کلامی و رفتاری هزاره ها و گزاره ها ، برون می آید . با اینهمه اما همچنان زن را به گوهر جاودانگی اش عیار نمی زنند و تاسف بار تر آنکه در همین قرن سوت و کف زدن های زن باورانه ، هر روز و همه روز شاهد هتک حیثیت از زن و زنانگی می شویم ؛ بی آنکه داعیه داران بوتیقای حقوق بشر در عمل بر حیثیت بشری زن پای فشرند . در این مجال بر آنیم تا از چند منظر به مسئله زن ، حقوق و دیدگاههای معطوف به زن بپردازیم.

 

۱- جایگاه اجتماعی زن

الف-۱) جایگاه تاریخی: در طول این مطلب هرگاه از بعد تاریخی به مقولات می نگریم اشاره به تاریخ پیش از سرمایه داری خواهیم کرد . بنابراین تقسیم بندی تاریخی ما عبارت است از تاریخ پیش از سرمایه داری و سرمایه داری  و چون سرمایه داری با وجود گذار از بازه قرن و شمول بر قرون، دوره تاریخی معاصر ماست به همین جهت همه طول سرمایه داری را معاصر خود فرض می کنیم .

یک مشخصه مهم برای زن در طول همه تاریخ قبل از سرمایه داری عدم برخورداری از حیثیت اجتماعی بوده است . بعبارتی بعد اجتماعی « یا همان غیرخواهی (Altruism ) آگوست کنت » که ذاتی وجود هر انسانی است در طول قرون مذکور نه تنها جدی گرفته نمی شد  بلکه پذیرفته هم نمی شد . پس در این دوران هرگز به زنی که در سرشت و سرنوشت اجتماع حائز جایگاهی تعیین کننده باشد برخورد نمی کنیم . اگر هم به اسمی مانند "مریم مقدس"  برخورد می کنیم بخاطر اهمیتی است که بطن او پیدا می کند ، چه زایشگاه یک واقعیت مقدس می شود . بنابر همین اهمیتش به خود وی بر نمی گردد بلکه به آنچه در بطن اوست و مسلما مردیست که باید در تاریخ جایگاهی پیدا کند مربوط می شود . این دوران به سبب مغفول ماندن عقل و عقل گرایی و در نتیجه اوج و اقتدار اسطوره گرایی در زمینه های ذهنی بشر  موجب ایجاد امور مقدس ، واقعیات متافیزیکی و در نتیجه قوانین و نوامیس ذهنی لم یتغیری می شد  که عدول از هر کدام از این قوانین بمنزله طغیان علیه اراده حاکم بر جهان شمرده می شد ، تمرد بود وارتداد، پس نه تنها کسی را توان طغیانی چنین نبود که همتی هم در این راستا وجود نداشت . همین زمینه ذهنی در متن اجتماع بشری موجب شده بود که مهجوری زن بعنوان یک کالای شخصی پذیرفته شده و مورد توافق نه از سوی مردان و نه از سوی خود زنان امر وقیحی به نظر نمی رسید . چنین وضعیتی که امروزه از آن به "جبرگرایی زیست شناختی"(biological determinism) یاد می شود قائل به این ذهنیت بود که :"تفاوت های فیزیولوﮊیک بین زن و مرد نقش اجتماعی آنان را مشخص می کند و چون زن از این نقطه نظر نسبت به مرد دچار نقصان است مآلا شان و جایگاه اجتماعی او در درجه دوم اهمیت نسبت به مرد قرار دارد."  بر همین اساس است که در طول همه این دوران زن را عنصری ستمدیده در اجتماع فرض نمی کرده اند . اساسا در این زمان ها چه در عصر برده داری و چه در دوره فئودالیته انسانها دارای نرخ های متفاوتی بوده اند و جستجو در حقانیت زن و یا ضرورت آن امر بیهوده ای می نماید . به هر حال درجه دوم بودن جنس زن یا جنس دوم بودن زن به عنوان یک امر پذیرفته شده میان مردان و زنان در متن نوامیس اجتماعی قرار داشت . شکل گیری الفاظ و عبارات ترکیبی مانند "نامرد" و "زن رنگ" که مورد استفاده زنان و مردان برای نمایش دونی ارزش یک مرد بکار برده می شده است خود موید همین پذیرش عمومی نسبت به ارزش اجتماعی زن در دوران مورد اشاره است . باری زن به عنوان یک انسان دارای شرف اجتماعی در دوران پیش از سرمایه داری و در بینش مردم این دوران فاقد جایگاه بوده است .

 

ب-۱) زن در عصر سرمایه داری:

« بورﮊوازی حجاب احساساتی خانواده را از چهره آن برگرفته ، مناسبات خانوادگی را به مناسبات پولی صرف تقلیل می دهد .»"مانیفست حزب  کمونیست"

نقل سخنی از مانیفست کمونیست مارکس و انگلس جهت گشایش مبحث زن در عصر سرمایه داری بدان جهت بود تا کلیت دیالکتیکی حاکم بر این مسئله را از همین آغاز نمایان کنیم . یکی از مهمترین شاخصه های سرمایه داری استواری پارادایم ها بر مبنای عقلانیت و خردگرایی بوده است و براساس همین رویکرد، زن نیز بعنوان بخشی از پیکره انسانی با رجوع به خرد خود و ایمان به بعد اجتماعی اش متمایل به ورود در عرصه های اجتماعی شد  و از جهتی دیگر خاصیت استثماری و بهره کشی این دوران در به عرصه کشیدن زن نقش مهم و فعالی ایفا کرده است . نوع بهره کشی از زن در جامعه بورﮊواتیک را انگلس تا حدودی در " منشا خانواده؛ مالکیت خصوصی و دولت" طرح و شرح می کند . در حقیقت سرمایه داری با رجوع به ذهنیت تاریخی نسبت به زن و ایجاد الگوهای رفتاری جدید در ظاهر دفاع از حقوق زن توانست زن را به عنوان یک نیروی کار ارزان در چرخه سیستم انتفاعی خود وارد کند . زنان نیز این فرصت را جهت ورود به عرصه های عینی اجتماعی مغتنم یافتند و از آن استقبال نمودند . صرف نظر از جوانب منفی و انگیزه های انتفاعی جریانات سرمایه داری در ایجاد زمینه های اجتماعی برای ورود زنان به عرصه های عمومی می توان این دوران را نقطه عطف خودباوری و خوداتکایی زن در جامعه دانست . البته در این گشایش نقش ایجاد الگوههای روانشناختی جدید با تکیه بر دست آوردهای فروید و اساسا فرویدیسم در روانشناسی کاملا بارز بوده است .

از حیث جایگاه اجتماعی نمی توان این دوره را با هیچ یک از دوران تاریخی مقایسه نمود.ایجاد حق رای، امکان حضور در مناسبات قدرت و شرکت در رقابتهای سیاسی با شرایط نسبتا برابر با مردان دست آوردهای مهمی هستند که نمی توان آنها را نادیده گرفت . اینها البته جنبه های مثبت ورود زنان به عرصه در عصر سرمایه داری هستند . در حقیقت اعمال عدالت در نگرش به زن نمی تواند مستثنی از کل جامعه باشد . متن کنوانسيون حذف کليه اشکال تبعيض عليه زنان مصوب ۱۸ دسامبر ۱۹۷۹(۲۷آذر ۱۳۵۸)- قطعنامه شماره ۱۸۰/۳۴ مجمع عمومی سازمان ملل متحد- یکی از تکیه گاه های این منشور که جهت اتخاذ روشهایی برای حذف تبغیض علیه زنان الزام آور می نماید را اینگونه بیان می کند:« با اعتقاد به ايجاد نظم نوين اقتصاد بين المللي مبني بر برابري و عدالت که کمک مهمي در جهت ترويج و پيشرفت برابري بين مردان و زنان است ... .» این در حالیست که هیچ انسان منصفی سیاست هایی را که در پشت صحنه نظم نوین جهانی مبتنی بر اقتصاد قرار دارد را برای کل بشریت منصفانه نمی داند و در این میان زنان نیز مشمول بهره کشی ها و سوء استفاده ها قرار گرفته اند . بنابراین به نظر می رسد تا برچیده شدن سیستم اقتصادی استثمارگر سرمایه داری امکان تحقق بسیاری از آرمان های برابری طلبانه در این زمینه بعید به نظر آید .

در حالیکه ماده یازدهم این کنوانسیون بر حق برخورداری از امنیت اجتماعی برای زنان در زمینه های مختلف تاکید دارد به دلیل نهادینه نشدن این ضرورت در خود جوامع غربی  هر روز شاهد آنیم که آمار تکان دهنده ای از تجاوز و خشونت علیه زنان ارائه می شود . تخمین این واقعیت که "در انگلستان، کانادا و زلاندنو از هر ۴تا۵ زن حداقل یک نفر در طول زندگی خود آسیب تجاوز را تجربه کرده است "( نشریه نامه، شماره ۴۷ - تجاوز؛ تثبیت فرافکنی قدرت) خود نشان دهنده وجود گسترده نابرابری علیه زنان است . حال و با توجه به اینکه تئوریسین های سرمایه داری باورهای اقتصادی استثمارگرایانه خود را با دقت و وسواس خاصی دنبال می کنند و نسبت به تهدید هرکدام از منافع اقتصادیشان حتی به جنگ هم متوسل می شوند این سوال پیش می آید که آیا می توان تظاهرات دماگوﮊیستی اینان در دفاع از حقوق زنان را باور نمود؟ آیا تاکنون برخوردی جدی از سوی دولت مردان ایالات متحده علیه رفتارهای خشونت بار جنسی در مورد نظامیان زن این کشور شاهد بوده ایم؟

 

واقعیت اینست که در دوران ماقبل سرمایه داری تکلیف تا حدود زیادی روشن بود . نه اجبار اجتماعی ، نه فیلسوفان و عالمان اجتماعی و مکاتب اعتقادی گوناگون و نه خود زنان در پی استیفای حقوق زنان بلکه مدعی اجحاف علیه زنان نبودند اما این وضع در عصر سرمایه داری قدری مبهم می شود . بر اساس منافع درون عصری که نیازی به باز تعریف آنها نیست حضور زنان در جامعه از سوی اربابان دولت بطور جدی دنبال می شود اما در عمل زن همچنان در ظل مرد و در بند مناسبات سرمایه قرار دارد و همین دوگانگی ها موجب می شود تکاپوها در راستای تحقق آرمان های واقعی با کندی پیش برود . مرد محوری« androcentrism» همچنان با قدرت وجود دارد ، بگونه ای که علی رغم پذیرش عمومی نسبت به این واقعیت که؛ ازدواج عبارت است از یک تفاهم دو جانبه که با درج حقوق برابر میان زن و مرد برقرار می شود اما در میان همه ملل می بینیم با ازدواج شناسه زن نیز تغییر می کند . یعنی زن با نام شوهرش شناخته می شود . اینگونه می شود که «آنگلا مرکل» که یک فیزیکدان است و با توجه به قابلیت های شخصی اش صدراعظم آلمان می شود مجبور است نام خانوادگی شوهرش را یدک بکشد . هیلاری کلینتون نیز همچنین و ... .

بار دیگر تاکید می کنم همه انتقاداتی که به نقش سرمایه داری در تاخیر آرمان های برابری طلبانه وارد است با قبول نقش سرمایه سالاری در خیزش های زنان صورت گرفته است ، که البته شکی نیست در تحقق آنها نیت خیر نبوده است .

 

ظهور فمینیسم ها:

تردیدی نیست که وجود تکثر یا پلورالیسم از مظاهر دموکراسی است . اما این فرض زمانی قابل پذیرش است که هم دموکراسی از نوع واقعی آن باشد و هم تکثر بدون کانالیزه کردن عامدانه صورت گرفته باشد . در طول قرن بیستم که فریادهای برابری خواهانه زنان و در کنار آنان مردان حق طلب در جهت ایجاد برابری حقوق انسانها برآمد به میزان افزایش این میل و انگیزه انسانی شاهد ظهور و بروز انواع و اقسام جریان هایی بوده ایم که بنام فمینیسم پای به عرصه نهادند . گونه های مختلف با نام هایی چون فمینیسم لیبرالیستی، سوسیالیستی ، الغاگر ، سیاه ، سفید ، آنارشیستی و ... . این تنوع اگرچه بیانگر گسترش گرایشات برابری طلبانه بوده است اما دور از ذهن نخواهد بود اگر ادعا کرد چنین تنوعی موجب ایجاد تشتت و پراکندگی در اهداف شده تحقق آرمان ها را به تاخیر خواهد انداخت . خصوصا اینکه خود فمینیسم که از ریشه (feminine) بمعنای جنس زن گرفته شده است گاهی به علت سوء تفسیرها به زن گرایی تعبیر و تفسیر می شود و گرایشات رادیکالی  نسبت به مردان را در میان زنان موجب می شود . بر همین اساس لزوم اتخاذ روش ها و تدبیرهای جدی جهت فروکاستن از نقش این تشتت سوال برانگیز در کاستن از توان عمومی در راستای برابری احساس می شود. بر اندیشمندان و تئوری پردازان است جهت همراه کردان گرایشات گوناگون و در نتیجه از بین بردن زمینه های رخنه عوامل ضد برابری کوشش های خود را افزون کنند و الگوههای مشارکتی و نو در راستای برابری طلبی را تدوین و ارائه دهند تا اجماع جهانی قدرتمند تری برای این مبارزه اومانیستی حاصل آید .        

 

 

مختصری در چرایی وضع زنان در ایران:

اگرچه این بخش از مقاله باید غلبه بیشتری می داشت  چه، به واقعیت جامعه ما مرتبط است اما به این دلیل که اسفناکی وضع زنان در ایران به تابلویی می ماند که نیاز به شرح ندارد از پرداختن گسترده به آن خودداری نمودم . اما در باب دلایل وجود چنین وضعی در جامعه ایران باید تیتر وار به چند دلیل اشاره نمایم :

۱- عدم تکامل عینی و کلی جامعه ایران و معلق ماندن در فضای فئودالیستی و سرمایه داری که خاصیتی شتر، گاو، پلنگی به ساخت اجتماعی داده است موجب عقیم ماندن نهادها و سازمان های مدرن شده است .

۲- وجود مرد محوری با ریشه های تاریخی جامعه پدرسالار ایران منجر به ایجاد شرایطی شده است که نابرابری در صورت تغییر شکل ، تا حدودی نامتوازن و مبهم جلوه گر می شود .

۳- بافت و ساخت مذهبی ایران یکی دیگر از عوامل بروز این شرایط است.اصولا قوانین مذهبی بر مبنای جبرگرایی زیست شناختی استوار است که شرح آن در بخش های پیشین ارائه شد. وجود این مناسبات که در جامعه ایران خودآگاه و یا ناخودآگاه در ذهن و زبان اکثریت مردم قویا وجود دارد موجب شده است گرایش برابری طلبانه در رابطه با حقوق زنان بصورت غالب حتی در میان عموم زنان نیز مشاهده نشود . جهت درک این عامل کافیست به آیات سوره های آل عمران و نساء نیز خطبه ها و نامه های مندرج در نهج البلاغه (خطبه۸۰ ، حکمت ۲۳۸ ، نامه۳۱  بعنوان نمونه)  رجوع کرد .

اگر چه دلایل و عوامل ایجاد ساختار اجتماعی موجود در ایران که هم منافی حقوق زنان و هم منافی حقوق همه انسانهاست شرح مفصلی دارد اما در این مجال به همین مختصر بسنده می کنیم و در پایان ضمن تبریک این روز بزرگ به همه انسانهای آزاده جهان یاد "کلارا زتکین" قهرمان مبارزه در جهت برابری حقوق انسانها که نقش بزرگی در آفرینش ۸مارس بعنوان روز زن داشت را گرامی می داریم .

 

               یاسر عزیزی

 ۱۲ اسفند ۸۴ / ۳ مارس ۲۰۰۶   

 

منبع مطلب:

وبلاگ دیگر این پنجره بگشای                                       http://azizi61.multiply.com                                                 

آدرس ایمیل:                                                              azizi_didgah@hotmail.com