Pouyan49@yahoo.se

    پویان انصاری                         

نه این و نه آن !؟

 

شخصیت های سیاسی و سازمان ها و احزاب ایرانی با هر گرایش فکری که دارند بر این باورند که در این دوران حساس وخطرناک، کشورمان آبستن حوادث بسیاری است و گمان میرود که شاهد تغییرات بسیاری در جامعه مان باشیم  .اگر کسی بعداز 28 سال موجودیت نظام اسلامی ایران، در مورد این نظام و نقش آمریکا و متحدانش در بهم زدن اوضاع جهانی و چپاول کردن هرچه بیشتر توده های مردم، سکوت کند، یقین داشته باشید که منافعی در این راستا دارد .

 

در خلال این سالها، آمدن یا ( آوردن) ملایان با عبا و بی عبا بر مسند قدرت و فرو پاشی اتحاد جماهیر شوروی و کشورهای وابسته به ان، خیلی از معادلات را در جهان به هم زد . در  جامعه خودمان دیدیم چطور با آمدن سفیه عالیقدری چون "خمینی" او را ضد امپریالیسم خواندند. گویا هر که به آمریکا فحش دهد ضد امپریالیسم است. در اینجا لازم است اشاره ای هر چند کوتاه ولی مهم داشته باشم، متاسفانه، در میان شخصییت ها و نیروهای سیاسی مخالف رژیم، هستند کسانیکه به خاطر ابر قدرتی و یکه تازی آمریکا به خصوص بعداز فروپاشی شوروی سابق، به دنبال یک "قدرت" که بتواند در مقابل آمریکا بایستاد، میگردند و در حقیقت میخواهند که یک توازن قدرت در جهان بوجود آید و از این رو آنرا در بین نیروهای بنیادگر اسلامی چون حماس و حزب الله حستجو میکنند . ( که توضیح آن در حوصله این نوشته نیست) .

 

مسئله ای که همه بخوبی میدانند ولی در نتیجه گیری دچار سردرگمی میشوند اهمیت روابط اقتصادی است. عده ای بر این عقیده اند که فقط یک کشور چپاول گر در جهان  وجود دارد و آن آمریکاست و انگار که کشورهایی نظیر انگلستان، روسیه، چین و .... حلقه هایی از زنجیر بزرگ سرمایه داری نیستند .

 

از همین رو خیلی از نیروها به هرز رفتند و میروند، ( البته در اینجا منظورم نیروهای خائن به منافع مردم   و نگهداران نظام جنایتکار جمهوری اسلامی ایران چون حزب توده و اکثریت و..... نیست چرا که خیانت آنها بعداز 28 سال دیگر احتیاج به سند و فاکت ندارد، اینها حتی اگر "جدا" از نظام جمهوری اسلامی هم باشند در خیانت و نگهداری این رژیم جنایتکار، از هیچکاری فروگذار نمیکنند) .

 

اگر این اصل را قبول داشته باشیم که بقای امپریالیسم و جهان سرمایه داری در چپاول سرمایه های توده های تحت ستم است و به این اصل مهم باور داشته باشیم که امپریالسم از این بحرانها زندگی دوباره میگیرد، جای تعجب نیست که شاهد اینهمه فجایع در گوشه و کنار جهان باشیم .

 

این روزها در رسانه ها، بسیار در مورد مسئله انرزی هسته ای در جمهوری اسلامی میخوانیم و گویا میتوان در مورد چنین بحرانی بدون نگرش به جیب های پُر از دلار غارتگران راه حلی برای برون رفتن از آن پیدا کرد. کافی است که به روابط اقتصادی کشور  9میلیونی سوئد با ایران نگاه کنیم .

 

در سال گذشته میزان صادرات این کشور به جمهوری اسلامی چیزی در حدود یک میلیارد دلار و میزان وارداتش از آن نزدیک به 130 میلیون دلار بوده است. همین نمونه کوچک، نشان از غارت ِ هر روزه دارد و البته میزان غارت غول های بزرگ سرمایه داری جهان بسیار بالاتر از این است.

 

متاسفانه در بین خیل عظیم نیروهای مترقی مخالف جمهوری اسلامی، به دلائل گوناگون (یاس و نا امیدی از مبارزه و عدم حضور یک جنبش واقعی مردمی در کشور ما)حرکتی اساسی صورت نمی گیرد و در این میان، تعدادی از فعالین سیاسی، خواسته و یا نا خواسته، میان آمریکا یا رژیم جمهوری اسلامی، یکی را انتخاب می کنند و از این رو، این و یا آن در مقابلشان قرار میگیرد.

 

سئوال اینجاست، چرا باید همیشه در مقابل ما ایرانیان، دو راه وجود داشته باشد، یا این یا آن ! مگر ما و بخصوص فعالین جنبش مردمی شعور و درک یافتن راه سومی را نداریم!؟  چرا ما نباید به نیروی خود مُتکی باشیم و آنرا در عرصه مبارزاتی و با همبستگی و انسجام  و اتحادی سازنده  به نمایش بگذاریم ؟

 

چرا ما نباید از اینهمه تجربه در عرصه های گوناگون درس بگیریم  و آنرا در پیشبرد امر مبارزاتی خود بکار بریم؟ سخن من با آن دسته از افرادی  است که نا آگاهانه بدنبال، این، یا آن، هستند، یا جمهوری اسلامی یا آمریکا و متحدانش.

 

کافی است اینان نگاهی به رابطه ها در دوران سلطنت پهلوی داشته باشند.  مگر شاه یار وفادار سرمایه جهانی بخصوص آمریکا نبود؟ مگر رژیم پهلوی به مثابه پایگاه امن سرمایه داری بشمار نمی آمد؟ مگر شاه اهرم دست انان نبود؟ آیا این امر زمانیکه شاه پس از قیام مردمی بهمن 57 قدرت را از دست داد باعث آن شد که به دوستی شان با شاه ادامه دهند؟ حتی او را به کشورشان راه ندادند، در عوض خیالشان از یک جهت آسوده بود، چرا که آنها خوب میدانستند که در این راه فقط یک دوست سابق (!)، یک مهره سوخته، را از دست میدهند .

 

یک چیز برای سرمایه جهانی ارزش داشت و آن ادامه داد و ستد با حکومت بعدی و ادامه چپاول توده های مردم بود. این حقیقتی است که سرمایه داران دوستان همیشگی ندارند، این رابطه اقتصادی است که تعیین کننده دوستان موقتی آنان است.  شاه و یا خمینی ....مهم نیستند، مهم ادامه استثمار توده ها و سرکوب مبارزات و سازمان یابی آنان است و این کاری است که امپریالیسم و وابستگانش با تمام نیرو مشغول آن هستند .

 

به راستی چرا افرادی به این دلیل که سران حکومت جمهوری اسلامی بعضی وقتها علیه آمریکا و یا اروپا "واق واق" میکند دچار توهم میشوند که رژیم ضد امپریالیسم است و یا اینکه از قدر قدرتی آمریکا که تواند پوزه جمهوری اسلامی را به خاک بمالد خوشحال میشوند. و فکر میکنند که  بین این و یا آن باید یکی را انتخاب کنند !؟ و یا در بهترین حالت سکوت پیشه میکنند !

 

آیا بعد از 28 سال جنایت و غارت کردن سرمایه های مردمی، جمهوری اسلامی دلش به حال مردم ستمدیده کشورمان سوخته و دیگر نمی خواهد سر سپرده جهان سرمایه داری باشد، و یا اینکه آمریکا و متحدانش دلشان برای توده های مردم ما که در فقر، فحشا، اعتیاد و بیکاری به سر می برندبه رحم آمده است که بتوان این و یا آن را انتخاب کرد ؟

 

در رابطه با بحران هسته ای در ایران، شورای امنیت سازمان ملل متحد در 23 دسامبر 2006 قطعنامه 1737 را تصویب نمود و گویا قرار شده است که دیگر کسی مواد فناوری موشکی و هسته ای برای غنی سازی اورانیوم به رژیم خونخوار حمهوری اسلامی ندهد! راه چاره در تحریم اقتصادی جمهوری اسلامی و در نهایت تهاجم نظامی به ایران جستجو میشود .

 

اگر مسئله، تحریم اقتصادی باشد که من فکر میکنم 28 سال است بخش بزرگی از مردم درمانده ما توسط خود این رژیم جنایتکار هم زندانی هستند و هم  دچار تحریم اقتصادی میباشند. وقتی فرزندی از یک خانواده مریض میشود و مادر و یا پدر خانواده به خاطر فقر مالی نمی توانند او را به بیمارستان ببرند و یا مادری برای سیر کردن شکم فرزندانش (حتی با یک لُقمه نان) مجبور به تن فروشی میشود، تحریم  اقتصادی دیگر چه معنایی  دارد؟ مگر آن دسته از مردم  ما که زیر خط فقر زندگی میکنند تا بحال در ناز و نعمت بوده اند که حالا آمریکا می خواهد امکاناتشان را از آنها بگیرد ؟

 

همزمان خوب میدانم که سفره آخوند های با عبا و بی عبا و هوادارانشان حتی پس از تحریم اقتصادی پُر رونق بوده و انها برای سیر کردن شکم خود و همسر و فرزندانشان به فحشا و کار شبانروزی و اعتیاد کشیده نمیشوند. این مردم و بخصوص کودکان کشورمان هستند که در این راه، بزرگترین ضربه و لطمه را میخورند، همانطوریکه در تحریم عراق، بزرگترین ضربه را مردم به خصوص کودکان عراقی خوردند .

 

راه چاره دیگر پیشنهادی حمله نظامی است که باید بوسیله آمریکا و تعظیم کنندگان به آستان آن، به انجام رسد. در چنین حمله ای، مسلمأ گردانندگان رژیم و کار گزاران بزرگ و کوچک آن نخواهند بود که مورد اصابت قرار خواهند گرفت. بمب بر سر توده ها ریخته میشود، بسیاری از فرزندان ایران به خاک و خون کشیده میشوند و همزمان یک خانه تکانی در نظام حاکم به عمل امده و امپریالیسم دوستان و یاران جدید خود را که هم اکنون برای رسیدن به این سفره رنگین و ننگین ، از سر  و کول هم بالا میروند، جایگزین دو ستان و یاران پیشین میکند .

 

به نظر من، امروز باید بدون در نظر گرفتن منافع شخصی و گروهی و سازمانی و حزبی، نیروی پراکنده خود را منسجم کنیم و با اتحاد و همبستگی، پژواک فریاد مردم  ستمدیده خود باشیم و تا دیر نشده با " نه " به جمهوری اسلامی و آمریکا و متحدانش، خود را سازمان دهی کنیم که اگر این چنین نکنیم در زمان رُخداد های بعدی، ما نیروی سومی که اندک هم نیستیم، تماشاگری بیش نخواهیم بود .

 

26 ژانویه 2007 - استکهلم