اعلامیه ی زیر برای تظاهرات روز هشت مارس در لس آنجلس آمریکا صادر شده است.

 

در هشت مارس، روز جهانی زنان،  زنان انقلابی فریاد می زنند: انقلاب راه نجات بشریت است!

 

لحظه ای درنگ کنید و از خود بپرسید: این چه جهانی است که فرمان برداری نیمی از بشریت از نیمه ی دیگر، یکی از ستون های پابرجائی و از آیه های اخلاقی آن است؟ این چه جهانی است که در هر نقطه ی آن ستم بر زن و جهل مذهبی سازمان یافته (با پشتوانه ی دولتی) ابزاری برای "حفظ انسجام اجتماعی" محسوب می شود؟ قتل های ناموسی، سنگسار و ازدواج های اجباری در نقاطی مانند افغانستان، ایران، پاکستان، کردستان و هند شیوع دارد و هم زمان در غرب "متمدن" خشونت خانگی علیه زنان، آنان را در سکوت به قتل می رساند اما گفته می شود این خشونت نتیجه ی "سست شدن ارزش های خانوادگی"، "سقط جنین" و "سست شدن باورهای دینی" مردم است.

 

جمهوری اسلامی ایران،  ارتجاعی ترین دولت ستمگری است که زنان ایران تجربه کرده اند. اما طبقات حاکمه ی امپریالیستی آمریکا که خود را برای آغاز دور جدیدی از تجاوزگری و جنگ در خاورمیانه آماده می کنند بهتر از آنان نیستند. آنان ریاکارانه مدعی اند جنگ هایشان برای "رهائی زنان خاورمیانه" است. آنان با این ادعاهای نفرت انگیز جنایت خود را توجیه می کنند. آنان نیز از ستم بر زنان در آمریکا و سراسر جهان سود می برند. در واقع ستم بر زن بخشی از ساختار نظام جهانی سرمایه داری است.

 

سرمایه داری، تجارت تن زن را نیز به عنوان یکی دیگر از کالاهای داد و ستد به رسمیت شناخته است. مارکس گفته بود که سرمایه داری به فحشا عمومیت می بخشد. در واقع ما امروز شاهد این امر هستیم. در ایران و افغانستان که تحت حاکمیت جمهوری های اسلامی هستند، زنان به خاطر هم خوابگی با مردی خارج از قرارداد های شریعت، سنگسار می شوند اما فحشا، عملا قابل دسترس ترین شغلی است که این جوامع در مقابل زنان قرار می دهند.

 

ما در جهانی زندگی می کنیم که دختر بچه ها توسط پدرانی که رسما "صاحب" آنان محسوب می شوند، فروخته می شوند. سرمایه داری این کودکان را تبدیل به کالا کرده و برای اینکه به این امر چهره ای "اخلاقی" و مشروع دهد، به احیای عقاید مذهبی هزار ساله دست یازیده است.

 

شرایط کلی زنان در سراسر جهان را می توان بردگی مدرن خواند. این شرایط از ماهیت نظام اجتماعی حاکم در این جهان سربلند کرده و بازتولید می شود. این شرایط یکی از لطمات "ناخواسته ی" نظام های حاکم نیست: ستم بر زن در هر سلول نظام های اجتماعی ما حک شده است. ستمدیدگی زنان کاملا به نظام های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و عقیدتی که بر جوامع ما و در سطح جهان حاکم اند، مربوط است.

 

لحظه ای درنگ کرده و از خود بپرسید: چرا با هر چرخش نظام سرمایه داری و راه افتادن جنگ های تجاوزگرانه ی امپریالیستی، بر ستم دیدگی زنان افزوده می شود؟ چگونه است که با هر حرکت صعودی و نزولی بازارهای سهام، ستم بر زن تشدید یافته و وزنه ی دین و آخوند و کشیش در جهان  افزایش می یابد؟  امپریالیسم آمریکا به نام "جنگ علیه ترور" و "آزاد کردن زنان" به افغانستان و عراق حمله کرد. اما کارش هیچ نبوده است مگر بارش وحشت بر سر مردم افغانستان و عراق و تقویت آتوریته های پدر سالار، عشیره ای و مذهبی. قبل از اشغال عراق توسط آمریکا، زنان دارای مقامی برابرتر با مردان بودند. زنان، بدون حجاب می توانستند آزادانه در گوشه و کنار شهر حرکت کنند. اما اکنون باید تن به اوج تحقیر داده و بدن های خود را با کیسه هائی سیاه رنگ پوشانده و موهایشان را از نگاه مردانی که صاحب آنان نیستند پنهان کنند. در اغلب کشورهای خلیج در خاورمیانه که توسط امپریالیسم آمریکا (و شیخ های اسلامی شان) اداره می شوند زنان حتا از حق رانندگی محرومند. شما هر روز در تلویزیون سی ان ان، تصاویری از جزایر سحرآمیز دوبی که در واقع نه یک کشور بلکه یک کازینو و معاملات ملکی بزرگ است را می بینید. اما سی ان ان هرگز نمی گوید که در پس پشت این تصاویر جادوئی، زنان جوان ایرانی، عراقی، فیلی پینی، افغانستانی در بازار فحشا مورد معامله قرار می گیرند. حمله آمریکا به عراق و اشغال آن، به این بازار برده فروشی در سراسر خاورمیانه رونق بخشیده است. 

 

تمام اینها نشانه های عمیقی از یک مسئله است: نظامی که بر جهان حاکم است گندیده است و ما را به این فرا می خواند که باید آن را سرنگون کنیم.

 

لحظه ای درنگ کرده و از خود بپرسید: این چه نوع سیستمی است اداره جامعه بشری را در دست دارد؟ چرا ما باید آن را تحمل کنیم؟ چرا باید با رفتار "انگار نه انگار" با این هیولا همدست شویم؟

 

به هشت مارس، روز جهانی زن نزدیک می شویم. این روز نمایه ی مبارزه علیه ستم بر زن است. اما یادآور آن نیز هست که جنبش زنان برای ریشه کن کردن ستم بر زن،  در مورد انواع و اقسام ستمگری هائی که نظام های حاکم بر کشور ما و جهان در میان قشرهای مختلف بشریت پخش می کند، حرف دارد.

 

اوباما قول داده است که مانند رژیم بوش نباشد. او می گوید، به ادامه ی "جنگ های خوب" اکتفا خواهد کرد! او از ما می خواهد که به هولوکاست مردم فلسطین بدست اسرائیل، احترام بگذاریم. آیا قرار است این فاجعه را "هولوکاست خوب" در مقابل هولوکاست بد بدانیم زیرا مجریانش بازماندگان قربانیان هولوکاست فاشیست های نازی هستند؟

 

لحظه ای درنگ کرده و از خود بپرسید: این چه دنیائی است که جنگ طلبان می توانند خود را فرشتگان صلح جا بزنند و جنگ های تجاوزکارانه "دفاع از خود" نام دارد؟ این همان نظام پوسیده ای است که مردم را وادار می کند که تحت نام "احترام به زندگی" به ستم بر زن احترام  بگذارند و "ارزش های خانوادگی" مردسالارانه در قلب منظومه ی اخلاقی آن قرار دارد. این همان نظامی است که مردم را وادار می کند به تاریک اندیشی دینی به عنوان "معنویت بشری" بی زمان و مکان احترام بگذارند.

 

این نظام به طرق گوناگون ما را از بین می برد. و زمانی که سر به شورش بر می داریم گردانندگان آن ما را سرکوب کرده و سپس صندوق رای انتخابات را نشانمان می دهند و می گویند کلید رهائی ما در این جعبه ی سحرآمیز است!  به ما می گویند دموکراسی و بازار سرمایه داری قله های نهائی دستاوردهای بشر هستند و باید به دموکراسی آنان امید ببندیم و بازار سرمایه داری را رونق بخشیم. آنان بشریت ما را می دزدند  و به جایش رهبرانی با چهره ای متفاوت عرضه کرده و می گویند این، همان "انقلاب" است! اما این نظام حریص و تشنه ی  جنگ نیازمند رهبران تشنه به خون است و چنین رهبرانی را تولید می کند و اوباما نیز استثنائی بر این قاعده نخواهد بود.

 

فقط لحظه ای فکر کنید: چطور ممکن است یک نفر به صرف داشتن تبار آفریقائی ( یا حتا جنسیت زن) می تواند با نشستن در راس یک نظام ستم و استثمار شرایط ستم و استثمار ما را عوض کند؟ وی تنها کاری که می کند آن است که برای مدتی ما را منگ می کند. رهبران رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی نیز برای خنثی کردن روحیه ی شورش گری توده ها علیه نظام گندیده ی مذهبی شان، از بازی ریاکارانه ی انتخابات بهره می جویند. گاهی "آخوند معتدل" به توده ها ارائه می دهند و گاهی "رهبر عدالت طلب". اما این مانند تعارف سم با مزه های گوناگون است.

 

هم نیروهای بنیادگرای مذهبی و هم امپریالیستها، نیروهای ارتجاعی اند. چیزی به نام "ستم گران خوب" و "ستم گران بد" وجود ندارد. این درس عمیقی است که مردم جهان می توانند از تجربه  خونین زنان ایران و  افغانستان بیاموزند. ما با یک نظام روبرو هستیم. زن ستیزی و برده کردن زنان، فقر، جوسازی نفرت انگیز علیه همجنس گرایان، آپارتاید جنسی و نژادی، کار کودکان، اسارت فکری مذهبی، جنگ ها، هولوکاست ها و نسل کشی ها (ژنوسیدها) دائما توسط این نظام تولید می شوند.

 

سرمایه داری در همان حال که تمام جهان را درهم تنیده و زیر مشت خود ادغام می کند، به نقطه اوج گندیدگی خود رسیده است. به هیچ وجه راهی برای اصلاح خود یا تعدیل روش زندگی هولناکش نگذاشته است. اما خیال باطل است اگر فکر کنیم که این نظام به خودی خود در خواهد گذشت. خیر! مردم آگاه باید از آن خلع حیات کنند. ما اعلام می کنیم که ادامه ی حیات این نظام فقط منجر به تنگ تر شدن حلقه ی طناب دار به دور گردن ما خواهد شد و زندگی اکثریت مردم جهان دهشتناک تر از آن که هست خواهد شد و در میان این اکثریت، زنان بیش از همه لطمه می بینند.   

در کشورهای ما، ایران و  افغانستان، و بطور کلی در خاورمیانه، نیروهای بنیادگرای اسلامی ادعا می کنند که بدیلی در مقابل نظام سرمایه داری امپریالیستی جهانی هستند. اما نیروهای بنیادگرای اسلامی در خاورمیانه و همچنین بنیادگرایان مسیحی در آمریکا  (که در قلب طبقه ی حاکمه ی آمریکا مستقر هستند) در اصول پایه ای نظام سرمایه داری امپریالیستی-- مانند تقدس قانون مالکیت خصوصی، ستم بر زن و استفاده از جهل سازمان یافته برای گیج و منگ کردن توده ها-- سهیم هستند. جامعه ی ایده آل بنیادگرایان اسلامی بر تبعیت کامل زن از مرد در هر سطح از جامعه، استوار است. اخلاق جامعه ی ایده آل آنها مطلقا وابسته به آن است که زنان نقشی را که نظام برایشان در نظر گرفته ایفا کنند: یعنی وفادارانه اشیاء جنسی مردانی که صاحب شان هستند باشند و فعالانه زاد و ولد کنند—بخصوص زاد و ولد جنس مذکر.

 

ما زنان بیش از یک صد سال است که علیه موقعیت فرودستی و فرمانبرداری تحمیلی مان می جنگیم. در فراز و نشیب های این نبرد، هرچه بهتر به ماهیت نظام های طبقاتی که این ستم را تولید و تقویت می کنند پی برده ایم. فهمیده ایم که باید بطور سازمان یافته مبارزه کنیم. ما هرچه بهتر درک کرده ایم که برای نبردمان باید یک افق روشن و سازش ناپذیر داشته باشیم. زیرا در غیر اینصورت، انرژی مبارزاتی ما در بیراهه هائی مانند تجدید سازماندهی ستم بر زن در اشکالی دیگر و دست نخورده گذاشتن نظام، به هرز خواهد رفت. ما نباید فریب وعده های دروغین و بیراهه ها را بخوریم. انقلاب تنها راه نجات ماست. زنان بیش از هر کس از یک انقلاب واقعی نفع می برند. ستمی مشترکی که  به زنان می شود، زنان جهان را تبدیل به یک ارتش عظیم و قدرتمند کرده است که چیزی برای از دست دادن ندارند و جهانی برای فتح دارند. ستم بر زن امری جهانی است و مبارزه برای ریشه کن کردن آن می تواند و باید دارای خصلتی انترناسیونالیستی باشد.

 

جاده ی نظام جهانی سرمایه داری امپریالیستی با برده گی زنان سنگفرش شده است. راه براندازی این ستم نیز عمیقا وابسته به شورش آگاهانه ی زنان جهان علیه این نظام است. پس بیائید روز جهانی زن را در آمریکا و سراسر جهان با این اعتقاد راسخ جشن بگیریم. بیائید متحد شویم و تصمیم بگیریم که در مقابل این چالش قد علم کنیم: بیائید بانگ رسای انقلاب در این عصری باشیم که با وفور حیرت انگیز ولی بیرحمی، تبعیض، بی عدالتی و نابودی افسارگسیخته مشخص می شود.  بگذار تا زنجیرهایمان را بشکنیم و رها کننده ی بشریت باشیم.

 

 

سازمان زنان هشت مارس (ایران-افغانستان)

2009