آیا روزهای تاریخ ساز برای ملت ایران فرا رسیده است؟

ناصر مستشار

 

باردیگر روزهای سرنوشت ساز برای ملت ایران فرا رسیده است.رژیم با تمام نیرو همراه فرستادگانش به خارج در حال جذب نیرو برای حفظ خود می باشد.شاید رژیم در دقیقه نود مانند همیشه با قدرتهای بزرگ غربی سازش کند اما در این وضعیت حساس نیروهای سیاسی را ابتدا به پاشیدگی وانشقاق و سپس به نابودی کشانده است که این پروژه مانند همیشه می تواند تمام هدف اصلی رژیم را تشکیل داده باشد. التماس به رژیم جهت سازش از سوی نیروی های معین سیاسی به اوج خود رسیده است.امکان اینکه رژیم در یک مانور ماهرانه به این سازش دست بزند تا وجیه المله شود بسیار زیاد هست.رهبران رژیم کشور میزبانی برای فرار واقامت در جهان نمی یابند لذا نهایتا سازش در برابر غرب راکه به معنای تسلیم قطعی می باشد بر خواهند گزید! بعد از آن بر سر مردم ونیروهای سیاسی التماس گر منت خواهند گذاشت که چگونه برای حفظ کیان اسلام وایران بار دیگر جام زهر را نوشیده اند. در همین راستا رژیم با ردیگر خود را برای مدتهای متمادی باز سازی خواهد کرد ونیروهای سازشکار سیاسی نیز در باره  سازش بزرگ وتاریخی رژیم اسلامی با دول غربی قلمفرسائی خواهند نمود واز آن بعنوان نقطه عطفی بر تولد دوباره ملت و حکومت ایران یاد خواهند نمود! همه نیروهای سازشکار از اینرو به سوی رژیم شتابان شده اند تا رژیم را متقاعد نمایند تا در مسیر سازش قرار بگیرد و از جنگیدن صرف نظر نماید و اگر رژیم به این خواهش گردن بگذارد آنرا مساوی با توشیح ملوکانه مظفرالدین شاه قاجار در دوره مشروطیت قلمداد خواهند نمود. رژیم در پس سازش با دول غربی سرنگون نخواهند شد بلکه در گیر تضاد های جناحی درون وخارج حکومت و ورشکستی اقتصادی بجای مانده از تحریم ها خواهد شد که در همینجا وظیفه تاریخی ملت ایران شروع خواهد شد. در همینجا نیز نیروهای سیاسی به چند دسته تقسیم خواهند شد.بخش سازشکار به شکر گزاری مشغول خواهند شد و به همه نیروهای سیاسی توصیه خواهند کرد فعلا این رژیم را که بر گردن همگان حق دارد آزاد و آسوده بگذارید تا پس لرزه های زلزله جلو گیری از جنگ را برطرف نماید! رژیم در نهایت در اندیشه ادامه حیات خود تلاش می کند ،این ادامه حیات می تواند با جنگ اتفاق بیافتد،می تواند با سازش صورت پذیرد.مهم این است که رژیم تشخیص دهد کدامیک به صرفه است و از هزینه کمتری برخوردار می باشد تا نظام برای یک دهه دیگر استوار نماید!

کساني که در طول تاريخ 29 ساله رژيم اسلامي، به بخشي از همين رژيم پناه برده اند، براي هميشه خود را به عناصر بي خاصيت سياسي تبديل نموده اند! براي مثال فرخ نگهدار،نورالدين کيانوري را مي توان از آن جمله اشخاص شمرد.کساني که به کردار کيانوري ناسزا مي گفتند وهنوز نيز به همين کارشان ادامه مي دهند اما خود اينک به همان رفتارو کردار کيانوري دچار شده اند که يا خبر ندارند يا اينکه خود را به بي خبري زده اند.کيانوري نیز نزد خويش فکر مي کرد با تئوریهایش دارد به سعادت مردم ايران خدمت مي کند؟ اما ديديم چگونه از آب در آمد ورژیم ماهرانه از حزب توده ایران بهره برد.بقول ضرب المثل آذربايجاني * با دست اين رژيم تنها بايد مار افعي زهر آلود را گرفت * کساني که کنار آمدن با بخشي از رژيم را شيوه کار ومقصود سياسي  خود کرده اند در این راه عاقبت خوشي نخواهند داشت. بخاطر همين در مقايسه شخصيت هاي سياسي نيز به ابتذال کشيده خواهند شد.شخصيت فرهيخته ائي چون دکتر جامعه شناس برجسته ايران، شادروان غلامحسين صديقي را با رفسنجاني مقايسه کردن اوائل افول دگرديسي اين افراد نيست بلکه پايان درد ناک آنهاست! دکتر صديقي بخشي از حاکميت شاه نبود بلکه سالهاي طولاني از کار دولتي کنار گذاشته شده بود ومدت ها در زندان بسر برده بود اما رفسنجاني بخشي از رژيم کنونی در طول عمر ننگين رژيم اسلامي مي باشد.در ضمن شاه در مقايسه ونسبت به خامنه ائي، سگ اش شرف داشت! گرفتن پست نخست وزيري از دست شاه براي جلوگيري از قدرت گيري ملايان وفاجعه تاريخي در ايران مي توانست يک افتخار محسوب گردد که در همین راستا پذیرش سمت نخست وزیری از جانب دکتر بختیار علیرغم شانس بسیار ناچیز اما همواره همگان تا کنون از آن اقدام شجاعانه دکتر بختیار به نیکی یاد کرده اند اما از دکتر کریم سنجابی که خود را به سوی خمینی کشانید هرگز با خشنودی یاد نگرده اند!  اما همکاري حکومتي در مرحله کنونی در هر سطحي با رزيم ولايت فقيه شرکت در يک جنايت ضد انساني به حساب مي آيد!

بلي!مشکل اصلي اينجاست که بعضي از نيروهاي سياسي براي نجات ميهن به خيال خود راحت ترين راه را انتخاب کرده اند وفکر مي کنند که اگر به امامزاده ئي بنام \"امير\" رفسنجاني که يکي از بنيانگذاران و ياران با وفاي خميني بوده است،دخيل ببندد مي توانند ايران را نجات بدهند اين در حاليست که آنها به عامل رژيم که خود مسبب نابودي ايران هست پناه مي برند در حالي که بايد خود عامل نابودي ايران را که همانا خود رژيم هست متمرکز شوند تا آنرا نابود کنند تا به جهانيان ثابت شود که رژيم حاکم برايران نماينده واقعي و قانوني مردم ايران نيست بلکه رژيمي است تحميلي به مردم ايران که بايد هرچه سريعتر از بين برود وگرنه رژيم مذکور در ازاي نابودي خويش قرار است ايران را هم از صفحه جهان نابود نمايد! بعضي ها موقع رعد وبرق به زير درخت مي دوند تا در آنجا پناه بگيرند اما رعد و برق آنها را همانجا زير درخت غافلگير مي کند واز بين مي برد! چراکه وقتي رعد وبرق به اولين و مرتفع ترين ما نع برخورد مي کند ابتدا آنرا از بين مي برد. داريوش همايون به خيال خود در ضديت با اقوام تاريخي ساکن ايران به رژيم اسلامي پناه برده است.کساني که هنوز عمق فاجعه رژيم اسلامي را نشناخته اند از ائتلاف بزرگ هراس و وسواس دارند وبالعکس کساني هم هستندکه عمق فاجعه رژيم اسلامي را شناخته اند اما بجاي آنکه آنرا نابود کنند به خود فاجعه پناه برده اند!در تاريخ ملتهاي جهان گاهي اوقات اتفاقاتي رخ مي دهد که آن ملتها را با سخت ترين گذر گاهها روبرو مي سازد که اگر ملتي بتواند از آن صعب العبور بگذرد ، در طول تاريخ و در برابر جهانيان سربلند خواهد ماند.

خبرگزاري فارس: مهاجراني با تقبيح سخنان رئيس دانشگاه كلمبيا عليه احمدي نژاد تاكيد كرد: سخنراني رييس جمهور ايران، كشورمان را در موضع مظلوميت و حقانيت قرار د* بنقل از خبرگزاري رسمي فارس وابسته به جمهوري اسلامي* . نگاه کنيد چگونه جناح هاي بظاهر مخالف جمهوري اسلامي موقعي که حيثيت نظام در ميان باشد به کمک يکديگر مي آيند.ظاهرا عطاءالله مهاجراني در جهت مخالف احمدي نژاد قرار دارد اما عکس قضيه ثابت شد چون همين مهاجراني از احمدي نژاد جانانه دفاع مي نمايد! همه وابستگان رژيم در روزهاي سخت پشت يک ديگر خواهند ايستاد.رفسنجاني همه اين تازه کار ها و کهنه کارها را تربيت کرده است وچاقو دسته اش را نمي برد!