" رایزنی "

فریبا مرزبان

سخن امروز

حکومت 27 ساله جمهوری اسلامی ایران تا کنون، 8 دوره، انتخابات ریاست جمهوری را برگزار کرده است؛ با شروع هر دوره از ریاست جمهوری، نوع و سیستم دولتی تغییر کرده و اساساً تصمیم گیریها، موضوعات و روش کاری دولتِ جدید با دولت پیشین متفاوت بوده است اما تغییری در شکل حکومت اسلامی بوجود نیامده.

 

اگرچه دولت بنی صدر و رجایی عمر کوتاهی داشتند اما در سرکوب مردم و از بین بردن آزادی بدست آمده بعد از انقلاب 1357، نه تنها کوتاهی نکردند بلکه پیشگام، در ندیده گرفتن حقوق و منافع جامعه بوده و با یکدیگر متحدانه عمل کرده اند؛ خلاصه کلام اینکه، در این قبیل موارد خط حرکتی رئیس جمهوران در همه دوران شبیه به هم بوده است!

 

در دوره ریاست جمهوری خامنه ای (دهه شصت) هر ندای حق طلبانه ای در گلو خفه شد و چون کشور درگیر جنگ با عراق بود کسی جرات نکرد از ظلم و ستم همگانی و فشارهای اقتصادی، سخنی بگوید.

 

هاشمی رفسنجانی یکی از عناصر اصلی کشتار و سرکوب فعالان سیاسی و دگر اندیشان در دهه های گذشته است. با توجه به اختناق و استبداد مذهبی حاکم بر جامعه و بوجود آمدن فاصله طبقاتی غیر قابل کنترل در دوران ریاست جمهوری رفسنجانی، او خود را سردار سازندگی لقب داد و اعلام کرد خدمات و سازندگی که او برای کشور انجام داده است از دوران پادشاهی کوروش به بعد هیچ کس انجام نداده و در همان زمان هوخشتره را در خواب دید؛ امر به او مشتبه شد و خود را سردار سازندگی نامید!

 

نوبت به دولت تدارکاتچی محمد خاتمی رسید؛ با سیاست و حیله ئ تئوریسین های مجاهدین انقلاب اسلامی، مجمع روحانیون مبارز، جبهه مشارکت و مدعیان اصلاحات از درون حاکمیت؛ با اداهای کذایی، 8 سالِ دیگر به مردم خیانت کردند و به عمر حکومت افزودند.

پس از انتخابات اخیر و روی کار آمدن احمدی نژاد (تیر خلاص زن زندان اوین)، به عنوان رئیس جمهور؛ حکومت می رود تا وارد مرحله ای دیگر بشود. کاندیداتوری و انتخاب احمدی نژاد بیانگر شکست طرحها و برنامه های سیاسی و اقتصادی دولتهای پیشین است.

 

بر اساس شواهد و وقایع سیاسی روز، مسئولان نظام، قدرت خود را چون از دست رفته می دانند بر این تلاشند؛ تا با هر جان کندن که باشد بقاء رژیم اسلامی را بتوانند طولانی تر کنند. همچون سال 1367، سالی که خمینی از ترس ابر قدرتها، جام زهر؛ پایان جنگ ایران و عراق را نوشید و متعاقب آن کشتار و سرکوب زندانیان بی پناه سیاسی را در مرداد و شهریور ماه همان سال سر لوحه کار خود قرار داد.

  

با توجه به بی توجهی مردم نسبت به تبلیغاتِ مختلف مسئولان نظام و دوری اقشار دانشجویی و بعضاً روشنفکر از منبر حکومت؛ عناصر درونی حاکمیت به چاره جویی افتاده اند تا بلکه از سقوط حکومت جلوگیری بشود.

 

بحران درون حاکمیت و تهدیدهای جدیِ بین المللی، همه ئ دست اندرکاران نظام را فعال نموده است. حتی آنانکه، مقامها و سِمتَهایشان را در دوره های پیشین از دست داده و بر صندلی چرخدار گرفتار آمده اند. سعید حجاریان مدیر کل سابق وزارت اطلاعات، از مهره های مرده سیاسی نظام است؛ که پیشنهاد می دهد جبهه ای نه مردمی و نه در راستای خواسته مردم و نیازهای جامعه، بلکه برای حفظ و تداوم نظام تشکیل بشود؛ و برای انجام این کار به رایزنی افتاده است.

 

حجاریان برای به دست آوردن موقعیت از دست رفته خویش و جابجا کردن خود در پست های کلیدی ؛ پیشنهاد جبهه متحد را می دهد و به همین منظور با سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، جبهه مشارکت و اصلاح طلبان، هاشمی رفسنجانی (دبیر شورای مصلحت)، خاتمی (رئیس جمهور سابق)، کرباسچی (شهردار سابق تهران) و کروبی (رئیس سابق بنیاد شهید و رئیس مجلس شورا) به گفتگو می نشیند.

 

پروژه اصلاحات از درون حکومت، که عباس عبدی و سعید حجاریان از تئوریسین هایش بودند؛ اعتراف به شکست و مقدمه اعتراف به خطر در کمین نشسته؛ برای نابودی حکومت است. پایه های حکومت لغزنده تر و سست تر از آن است که بشود با تمام ستونهای جهان آن را برای مدت طولانی تر نگاه داشت و با رایزنی های حجاریان ها از متلاشی شدن آن بتوان جلوگیری کرد.

 

حرکت موذیانه و مزورانه سعید حجاریان برای بقای رژیم و بدست آوردن موقعیت و مقامهای از دست رفته اش تلاشی است به همین منظور؛ و به منظور حفظ نظام. از روی استیصال به رایزنی افتاده اند تا با جمع کردن آنان، که همچون خود او دستی در سرکوب و نابودی مردم و غارت سرمایه های مالی و ملی کشور داشته اند؛ تلاش کنند در مقابل عناصر حکومتی از جناح دیگر،  قطبی تشکیل بدهند و بتوانند در بخشهای مختلف حکومت حضور داشته باشند.

 

تلاشهای ضد بشری حجاریان برای برقراری نظام مستبد اسلامی و سرکوب همه جانبه نیروهای مخالف و از بین بردن آزادیهای اجتماعی در کشور در گذشته بوده و است و همچنین وزارت اطلاعات سالها بر پایه برنامه و طرح های او و امثال او تداوم یافته است.

 

در طول چند ماه گذشته، حرکت دیگری تحت عنوان رفراندوم قانون اساسی آغاز گردید؛ رایزنی این طرح بر عهده محسن سازگارا رئیس سپاه پاسداران، بود که از بدو انقلاب به تعلیم و تربیت و تشکیل سپاه سرکوبگر خمینی اقدام کرد. سپاه پاسداران سرکوبگر را برای مقابله با مردم آماده کرد. همان کاری که حجاریان در وزارت اطلاعات کرد (تقویت و تعلیم نیرو در جهت سرکوب مردم و حقوق حقه آنها). البته در میان امضاء کنندگان طرح مذکور، نامهای مختلفی دیده می شد و همه امضاء کنندگان، جزء عناصر درون حکومت نبودند؛ نام بسیاری در میان آنان ، با سوابق مبارزه بر علیه نظام دیده می شدند. نشستها، ملاقاتها و گفتگوهای بسیاری میان موافقان و مخالفان طرح صورت گرفت، با همه وجود، موافقان راه به جایی نبردند.

 

این گردش و حرکت چرخشی گردونه تاریخ سیاسی است که خواسته و ناخواسته، بنیانگذاران جمهوری اسلامی را به مانند بسیاری از قدرت مداران کشورهای دیگر، مجبور می کند پس از مدتی از صحنه سیاسی دور شوند و قدرت را از دست بدهند.

رئیس جمهور پیشین، خاتمی می گوید: جبهه برای حفظ نظام اسلامی. یعنی مردم نه حقی دارند و نه حقوقی که الزام به رعایت و حفظ آن از سوی حاکمیت باشند. همه تلاش و رایزنی ها برای حفظ نظام سرکوب در ایران است.

جبهه متحدِ، متشکل از کسانی که عمر سیاسی شان سپری شده است حکایت از یاس حاکم بر روحیه سردمداران رژیم است. آنها نمی دانند که در این مسیر شنا کردن، در جهت خلاف حرکت آب است؛ در نتیجه جز دست و پا زدن بی مورد برای آنان که با رایزنی می خواهند بمانند، چیز دیگری در آب نیست!

12 سپتامبر 2005