واقعگرائي سياسي

(( 1 ))

فرهاد عرفاني – مزدك

 

در يك تحليل سياسي ، تنها راه رسيدن به حقيقت ، كشف درست ابعاد و ساختار و كيفيت واقعيت موجود است. با نفي واقعيت ، علاوه بر اينكه به حقيقتي دست نمي يابيم ، كه راه رسيدن به آن را ، براي هميشه ، به روي خود بسته ايم.

حكايت بسياري ازتحليلگران سياسي ما در اپوزيسيون ، همين قضيه اي است كه ذكر شد! و اگر مي بينيم كه در بسياري از موارد ، توده هاي عادي مردم به رهنمودهاي نيروهاي مخالف جمهوري اسلامي ، آنگونه كه بايد ، توجه نمي كنند يا از كنار آن مي گذرند و يا حتي (( در مورد نيروهاي راست )) اين مواضع را به سخره مي گيرند ، دقيقأ همين موضوع قطع رابطهء اين نيروها با واقعيت موجود است.

اشكال كار اكثر اين روشنفكران ، رهبران و تحليلگران سياسي و مبارزين صادق آرمانگرا ، نه در ميزان صداقت و يا داشتن و نداشتن مادهء خام تحليل ، بلكه در متدولوژي شناخت و شيوهء نگرش به پديده هاست ! بسياري از ايشان ، در حرف ، مي پذيرند و حتي سرسختانه دفاع ميكنند كه واقعگرائي سياسي ، مبنا و سنگپايهء تحليل سياسي است ، اما در عرصهء عمل ، درست بعكس عمل ميكنند ! حيرت انگيز است ، نه؟

- دليل روشن است ؛ خاستگاه فكري اكثر قريب به اتفاق كساني كه در جامعهء ايراني از جهانبيني فلسفي ماترياليستي پيروي ميكنند ،  يا آناني كه به نحله هاي فكري ليبراليسم فلسفي در غرب تعلق دارند ، همان جهانبيني عميقأ ذهنگراي

مذهبي است كه البته با تغيير جامه ، تغيير محتوا نداده است و اينگونه كه پيش ميرود ، نخواهد داد!

يك نمونه از موردي كه ذكر آن رفت ، همين  مواضع اخير افراد ، نيروها و احزاب سياسي در برابر انتخابات رياست جمهوري است. در نظام دفاعي ايشان ، همه چيز را ميتوان مشاهده كرد جز آنچه بواقع يك واكنش دفاعي درست در برابر يك محرك تلخ را شكل ميدهد!

در اين نظام دفاعي ، احساسات ، حرف اول را ميزند.

پس از اين ، آمال و آرزوها و آرمانها قرار دارند.

سپس ، چهرهء درماندگي و استيصال و خستگي و دلزدگي را به عيان ميتوان ديد و صد البته ، پرخاشگري ، جاي خاص خود را دارد. تو گوئي اگر واقعيت بيروني ، تلخ و نچسب و ناهماهنگ با اميال ماست ، با اين شكل برخورد و إعمال اين نظام دفاعي ، واقعيت چهره عوض كرده ، به واقعيت مطلوب مورد نظر ما تبديل خواهد شد!

فرار از واقعيت موجود ، پناه بردن به سفسطه و مغلطه ، عمده كردن استثناء به جاي قاعده ، نفي و انكار ، اصرار بر حقانيت فرضي و ذهني و به جاي واقعيت نشاندن آن ، تصوير كردن و نقاشي كردن روياها و ساختن جهاني واژگونه كه كاهندهء آلام است و ... همهء اينها ، البته كه ميتواند آراممان كند و چندي بر آنچه در جهان پيرامون ميگذرد ، حداقل در نظر خود ما ، سرپوش بگذارد ، اما!

حقيقت اينستكه چيزي را نه در واقعيت تغيير ميدهد و نه حتي ذره اي از تلخي آن مي كاهد !!

پس از اعلام نتايج انتخابات بيست و هفتم خرداد ، اكثر آقايان ( و برخي خانمها! ) ، به جاي اينكه به چگونگي شكل گيري و وقوع حركت ظاهرأ غيرمنتظرهء مردم و پيامدهاي آن بپردازند ، با عكس العملي احساسي و عصبي و ذهني ، يا يكسره به نفي واقعيت افتاده اند و يا واقعيت را آنگونه كه ميل دارند ، مي كِشند و يا از سر و تهِ آن قيچي ميكنند تا به اندازهء قالب ذهني شان شود!!

در تحليل هاي اين جماعت ، از جامعه شناسي تركيب جمعيتي كنوني ايران ، وضعيت طبقات و تعارضات و نيازهاي ايشان ، فرهنگ غالب ، نقش تشكل ها ، رابطهء اين جامعه با جهان پيرامون ، منظر رواني و اجتماعي اين جمعيت ، سطح آگاهي اجتماعي و سياسي ، رابطهء مردم با رسانه ها و تشكل هاي دولتي و نقش و تأثير اين رسانه ها بر جامعه ، نقش مذهب و سنن غالب و دهها عامل عيني ديگر ، كه در سمت دهي ذهنيت جامعه ، به جهت اتخاذ يك تصميم سياسي و يا اجتماعي دخيل اند ، هيچ نشاني نمي بينيد !!!

تو گوئي اين مردم و اين جامعه ، در يك خلاء معلق است و صد البته ، ارادهء ما تعيين كنندهء بود و نبود و وضعيت اين تعليق است !!...

اين تصور ِ بشدت بيگانه شده با واقعيت ، علاوه بر اينكه قادر به درك وقايع نيست ، كه در عمل ، خود ، تبديل به مانعي بزرگ بر سر راه درك و تغيير واقعيت تلخ موجود شده است ! آري ، عملأ به اسباب تمسخر و حتي سوءاستفادهء دشمنان ، كه نزديك به سه دهه است خون مردم را به شيشه كرده اند ، شده است.

در اينجا نمي خواهم به ذكر و تحليل مواضع گوناگون جريانات و احزاب و افراد مختلف بپردازم ، كه نه در حوصلهء اين نوشتار است و نه در بسياري از موارد ، ارزش مطرح شدن دارند ، فقط به عنوان نمونه ، يك مورد را ذكر ميكنم ، كه آنرا كه در سر كس است ، يك حرف بس است !

-    سخنگوي حزب توده و برادران نا تني اش در (( راه توده )) ، ادعا ميكنند كه در اعلام نتايج اين انتخابات تقلب صورت گرفته است ( بر منكرش لعنت ! ) و از اين طريق ميخواهند به ماستمالي كردن موضعگيري بغايت ارتجاعي و مضحك خود ( يعني دفاع از معين ) در انتخابات سراسر غيرمشروع رياست جمهوري بپردازند. آنها با اين موضعگيري ، ميخواهند شكست تحليل خود  از واقعيات جامعهء ايران و حركت زشت خاك پاشيدن به چشم توده ها را سرپوش بگذارند ، يعني همان فرار از واقعيت !... و اما آيا واقعأ تقلب در انتخابات ، قادر است اصل شركت گستردهء مردم در اين حقه بازي تاريخي را توضيح دهد ؟ گيريم ده ميليون از نزديك به سي ميليون رأي هم متعلق به آقاي معين بوده است و اين وسط ملاخور شده است ، با آن بيست ميليوني كه مطابق  ميل شما رفتار نكردند ، چه ميكنيد ؟! با كدام تحليل جامعه شناسانه ميخواهيد رأي مردم به هاشمي و احمدي نژاد را توضيح دهيد ؟آقايان ( و خانمها ! ) ، با گفتن مرغ يك پا دارد ، حقيقت دو پا بودن مرغ تغيير نميكند ! از آسمان به زمين بيائيد. اين جماعت ، از سياهكاري شماست كه اكنون به شوهر ننهء خود مي گويند ؛ (( خان عمو ! )) .مردم ايران ، با شركت گستردهء خود در انتخابات ، كه خود هزار بار بهتر از شما به نامشروع بودن آن آگاهند ، نه تنها به ذهن گرائي شما دهن كجي كردند ، كه آينده نشان خواهد داد چه كلاه گشادي هم بر سر رهبران جمهوري اسلامي گذاشته اند!!!توده ها ، منافع خود را بسيار خوب تشخيص ميدهند ، هم بهتر از آقاي جرج بوش ، هم بهتر از رهبر تهي مغز جمهوري اسلامي و هم بهتر از شما عاليجنابان مقيم در عالم هپروت ! ( و لندن !! ).آنها با شركت خود در انتخابات بيست و هفتم خرداد ، به بهترين شكل ممكن ، بين غارتگران امپرياليست و گرگهاي حاكم ، فضائي را ايجاد كردند ، كه امنيت و حيات ايشان راموقتأ تأمين ميكند. آنها به حاكمان نشان دادند و در واقع هشدار دادند كه با نيروي عظيم خود قادرند هر زمان كه بخواهند تمامي معادلات را بر هم زنند و از سوي ديگر ، به امپرياليستها نيز نشان دادند كه اين سرزمين ، ميدان تاخت و تاز نيست ! انتخابات براي آنها ، تنها ، يك صحنهء نمايش اراده بود ، چيزي شبيه عكس العمل در برابر زلزلهء بم. استفادهء حاكمان از اين حركت به جهت مشروعيت بخشيدن به حكومت ناميمون خويش ، به همان اندازه مضحك است ، كه نفي و دگرگون جلوه دادن آن توسط اپوزيسيون !

(( 2 ))انتخاب بين سگ زرد و شغال !

... و اما دنبالهء قضايا ، پس از بيست و هفتم خرداد !

مردم در بيست و هفتم خرداد ، با حضور در انتخابات ، همانگونه كه در مقالهء  (( چرا مردم رأي دادند ؟ )) اشاره كردم ، از سوئي ، دست رد به دخالتهاي بيگانه (( بخصوص آمريكا )) در امور داخلي ايران زدند و از طرف ديگر ، با رأي بيشتر به رفسنجاني ، ترجيح دادند وضعيت سياسي به صورت فعلي باقي بماند ، بلكه در آينده ، اميد به تحولي باشد. اكثريت مردم تا پيش از اعلام نتايج انتخابات بيست و هفتم خرداد ، اين احتمال را نمي دادند كه انتخابات به دور دوم كشيده شود. تصور ايشان اين بود كه همانند گذشته ، تكليف كار ، در همان روز ، تعيين شده است ، ولي با اعلام كشيده شدن انتخابات به دور دوم و بخصوص با اعلام اينكه بايد بين سگ زرد و برادرش شغال ، يكي را انتخاب كنند ، طبيعتأ صورت مسئلهء انتخابات ، بكلي تغيير كرد !

در اين دور ، ديگر نمايش قدرت در برابرامپرياليستها مطرح نبود ، چرا كه اينكار ، يكبار ، به بهترين صورت ، انجام شده بود. اينبار ، بين دو طرح و برنامه ، كه يكي به آزاديهاي نسبي از سوئي و از سوي ديگر هماغوشي با صندوق بين المللي پول و سازمان تجارت جهاني تكيه داشت (( برنامهء رفسنجاني )) و ديگري ، برنامه اي كه ظاهرأ تمامي تأكيد خود را بر اصلاح نظام فاسد اداري و مبارزه با فقر و بيعدالتي گذاشته و همچنين  بر نيرو و توان داخلي در طرحهاي اقتصادي تأكيد ميكرد (( برنامهء احمدي نژاد )) ، بايد يكي را انتخاب ميكردند (( برنامهء احمدي نژاد )) .

خوب ! مردم چه بايد ميكردند؟ آيا بايد به نمايندهء برنامهء اول ، كه در طي هشت سال رياست جمهوري و سالها رياست مجلس و مجمع تشخيص مصلحت نظام ، مزهء تلخ حكومت او را چشيده بودند رأي ميدادند؟ يا نه ! ؛ با فرض اينكه انشاءالله بز است ! به شغالي كه مدعي است در جهت عدالت اجتماعي و فقر زدائي حركت خواهد كرد؟

براي مردم ، پاسخ به اين سؤال ، چندان مشكل نبود. آنچه براي عموم مردم و جوانان نياز مبرم بود و در اولويت قرار داشت ، دو سانت عقب و جلو بودن روسري خانمها نبود ! بلكه رفع مشكل عظيم بيكاري ، مبارزه با تورم ، تأمين كار و مسكن ، مبارزه با آقازاده ها و آقازادگي ! و ... امثالهم بود كه همهء اينها در صدر برنامه هاي اين شغال زرنگ (( احمدي نژاد )) قرار داشت. فاشيستها ، استاد در روانشناسي توده ها هستند ! آدولف هيتلر هم در بحراني ترين وضعيت اقتصادي آلمان و با شعار مبارزه با فساد و فقر و دفاع از سوسياليسم ! ؟ قدرت را بدست گرفت !!!... بنابراين ، خيلي ساده ،آن بخش از مردم كه در صحنه حاضر شده بودند ، ترجيح دادند بجاي آزمودن آزموده (( رأي به سگ زرد )) به شغال مدعي رأي دهند ، چرا كه او اگر ادعائي در زمينهء آزادي نداشت (( مانند رفسنجاني ! )) ، حداقل در حرف ! ادعاي عدالت طلبي و مبارزه با فقر و فساد داشت و اين آن چيزي است كه براي توده ها اهميت حياتي دارد !!

... و اما سخني با رهبران اپوزيسيون !

خانمها و آقايان محترم!

زياد نگران نباشيد ! حقيقت تعارض ماهوي مدنيت با تفكر ديني و همچنين ، عدالت اجتماعي با ساختار مبتني بر غارت سرمايه داري ، بسيار زودتر از آنچه تصور ميكنيد ، كمر آقاي احمدي نژاد و رهبرش را خواهد شكست. اين سنت تاريخي مردم ايران است كه زهر را در جام طلا به دست صاحبان قدرت ميدهند !!

4-4-1384