موقعيت سپاه پاسداران و روحانيت  در ساخت قدرت

تغييرات در ساختار سياسی جمهوری اسلامی

گذر از اليگارشی روحانيت به اليگارشی روحانيت و سپاه

بهروز خليق
Behruz_k@hotmail.com
مقدمه
انعقاد سه قرارداد در طی يکماه با سپاه پاسداران بمبلغ حدود 7 ميليارد دلار و بدون انجام تشريفات مناقصه و مزايده، بار ديگر سپاه را در کانون توجه نيروهای سياسی قرار داده است. در يکسال گذشته سومين بار است که نظرها بسوی سپاه جلب ميشود. بار اول  به انتخابات دوره نهم رياست جمهوری برميگردد که سپاه و بسيج بمثابه حزب پادگانی وارد عمل شدند و نتيجه انتخابات را بسود احمدی نژاد رقم زدند. بار دوم به ترکيب کابينه احمدی نژاد برميگردد که در آن سپاه سهم بالائی بدست آورد. و بار سوم قراردادهای نفتی و مترو.

اما موضوع سپاه و نقش آن در جامعه ما تنها به فعاليت نظامی و اقتصادی خلاصه نميشود. سپاه سالها است وارد عرصه های مختلف اجتماعی شده، حوزه های نفوذ و فعاليت خود را گسترش داده  و بتدريج بر نهادهای انتخابی چنگ انداخته و قادر شده است که بر بسياری از رويدادهای کشور مهر خود را بکوبد. لذا بدون شناخت از نقش و عملکرد سپاه، نميتوان برخی رويدادهای سياسی، اقتصادی، نظامی، امنيتی و سياست خارجی کشور را توضيح داد. سپاه پشت خيلی از اتفاقات کشور قرار دارد.

ورود عنصر نظامی به ساخت قدرت، تغييراتی را در ساختار سياسی جمهوری اسلامی بوجود آورده و به آن خصلتهای جديدی می بخشد. جمهوری اسلامی از اليگارشی روحانيت به اليگارشی روحانيت و سپاه گذر ميکند.

سلسله مطالبی که به نگارش در آمده است، تلاشی است برای شناخت سپاه، سير تحولی آن و موقعيت فعلی اش در ساختار قدرت و تغييراتی که در ساختار سياسی کشور بوجود آمده است.

 سپاه آگاهانه و عامدانه از درز اطلاعات در مورد عملکردش به رسانه ها جلوگيری ميکند و افراد مطلع و روزنامه نگاران بجهت خوفی که سپاه بوجود آورده است، از ارائه اطلاعات اجتناب میورزند. لذا اطلاعات کافی برای تحقيق پيرامون سپاه پاسداران وجود ندارد. مطالب بر پايه اطلاعات منتشر شده در مطبوعات تهيه شده است و بهمين خاطر ميتواند در اين و يا آن مورد نادقيق باشد. اميدوارم کسانی که اطلاعاتی در زمينه سپاه و عملکرد آن دارند، به تدقيق شدن مطالب ياری رسانند.

مشخصه های سپاه پاسداران

سپاه پاسداران ابتدا يک سازمان سياسی، عقيدتی و نظامی ـ امنيتی بود. سازمانی که از سه ضلع بهم پيوسته تشکيل ميشد. ضلع سياسی آن بمعنی دفاع از کليت حکومت در مقابل مخالفين داخلی و خارجی بود. آنزمان در همين ارتباط در سپاه دفتر سياسی داير گرديد، نشريه سياسی انتشار يافت و استراتژی سياسی تدوين شد و بخش جنبشهای رهائی بخش برای صدور انقلاب راه انداخته شد. ضلع ايدئولوژى آن به معناى پذيرش اسلام فقاهتى و عملکرد برپايه آن بود و ضلع سوم نظامی ـ امنيتی بود با هدف حفظ جمهوری اسلامی كه به صورت گروهى شبه نظامى سازمان يافته بود.

بخشی از بنيانگذاران سپاه به سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی تعلق داشتند و لذا سپاه در ابتدا از خصوصيات سياسی ـ ايدئولوژيک ـ نظامی اين جريان تاثير  پذيرفت. 

سپاه در طول جنگ

در سالهای اول انقلاب بعد سياسى - ايدئولوژيك سپاه غالب بود. اما بعد از آغاز جنگ، صورت نظامى - امنيتى سپاه برجسته شد و سپس با تشکيل وزارت اطلاعات و  محول شدن امور امنيتی به آن و برحذر داشتن سپاه از سوى خمينى براى ورود به سياست، چهره نظامى آن بر چهره هاى ديگر چيرگى يافت (نسل دوم سپاه در راه محمد قوچانی ـ روزنامه شرق).

سپاه در ابتدا بيشتر به نيروی پارتيزانی شباهت داشت تا يک ارتش منظم با سازمان هيرارشيک. در آنزمان سپاه فاقد درجات نظامی و سازمانبندی همانند ارتش بود(گروهان، گردان، هنگ، لشگر و سپاه). اما در جريان جنگ سپاه از يک نيروی پارتيزانی بيک ارتش منظم گذر کرد و سازماندهی همانند ارتش پيدا نمود.

سپاه بخاطر نقشش در سرکوب نيروهای اپوزيسيون و در جنگ ايران و عراق و بجهت اعتماد سران نظام به آن، در تصميم گيريهای کلان جمهوری اسلامی از جمله در زمينه امنيت کشور و سياست خارجی در سالهای جنگ شرکت داده ميشد.

سپاه بعد از جنگ

وضعيت سياسی کشور بعد از جنگ تغيير کرد. جنگ حضور سپاه را در تصميم گيريهای کلان کشور الزامی مينمود، اما بعد از جنگ چنين الزامی وجود نداشت. از سوی ديگر اپوزيسيون در جريان جنگ سرکوب شده بود، مجاهدين در حمله نظامی به شهرهای غرب کشور شکست سختی خورده و زندانيان سياسی قتل عام شده بودند. بعد از جنگ  سازندگی در دستور قرار گرفته بود. لذا موقعيت سپاه در ساختار قدرت تغيير پيدا کرد و  نقش خود را بعنوان يک نيروی موثر در تصميم گيريهای کلان کشور از دست داد.

با اين وجود سپاه بعد از پايان يافتن جنگ ايران و عراق در دو جهت حرکت کرد:

ـ افزايش توان نظامی و تسليحاتی و پرورش کادرهای متخصص

ـ فعاليت اقتصادی تحت پوشش سازندگی.

برای پيشبرد برنامه سپاه بودجه های کلانی  توسط دولت رفسنجانی در اختيار آن قرار گرفت و  خامنه ای به سپاه اجازه داد از طريق فعاليتهای اقتصادی به درآمدهای کلان دسترسی داشته باشد. سپاه هم در جهت گسترش تشکيلات خود، راه انداختن صنايع نظامی و دستيابی به تکنولوژيهای مدرن و پرورش کادرهای متخصص و هم  راه انداختن قرارگاهها و شرکتهای مختلف برای فعاليت های اقتصادی حرکت کرد. در عين حال پروژه هسته ای در اختيار سپاه قرار گرفت.

سپاه بعد از استعفای محمد خاتمی از وزارت ارشاد، وارد حوزه فرهنگی شد و در وزارت ارشاد و صدا و سيما حضور موثری بهم رساند.

سپاه از ابتدای تشکيل آن بکار امنيتی میپرداخت و ارگانهای قدرتمندی را هم بوجود آورده بود. همچنانکه گفته شد امور امنيتی با تشکيل وزارت اطلاعات در اوائل دهه 60 از سپاه جدا شد. در دوره خاتمی با ضربه خوردن وزارت اطلاعات در جريان قتلهای زنجيره ای، سپاه به دستور خامنه ای دوباره بکار اطلاعاتی روی آورد و اطلاعات موازی را راه انداخت و کنترل بر فعاليت جريانهای سياسی، فعالين سياسی، فرهنگی، روزنامه نگاران و دانشجوئی را بدست گرفت. بدين ترتيب سپاه دوباره وارد حوزه امنيتی گرديد.

سپاه و دخالت در سياست

سپاه از نيروهای سياسی ـ نظامی تشکيل شده بود که دارای گرايشهای مختلف اجتماعی و سياسی بودند. "نيم نگاهى به موسسان سپاه پاسداران ما را با شگفتى مواجه مى سازد اگر نام محسن سازگارا را در آن ببينيم و شگفت زده تر خواهيم شد اگر در ادامه دريابيم محسن آرمين، مصطفى تاج زاده، محمدباقر ذوالقدر و يحيى رحيم صفوى روزگارى در يك نهاد با هم همكارى مى كردند"(نسل دوم سپاه در راه محمد قوچانی ـ روزنامه شرق).

 لذا اولين جناح بندی در جمهوری اسلامی در درون سپاه شكل گرفت و سپس به دولت و مجلس امتداد يافت. نيروهای تشکيل دهنده سپاه دارای گرايشهای چپ و راست بودند و در مقابل هم قرار داشتند. خمينی از شکل گيری چنين شکافی در درون سپاه و آنهم در جريان جنگ با عراق به واهمه افتاد. بهمين خاطر سپاه را از دخالت در سياست برحذر داشت و عضويت نيروهای مسلح در جريانهای سياسی را منع نمود. فرمان خمينی بعدا نيروهای انتظامی و امنيتی را هم دربر گرفت. در آنزمان استدلال ميشد که: "نيروهای مسلح بايد حافظ کليت نظام و نگاهبان تماميت ارضی کشور باشند و طرفداری آنها از جناحهای داخلی اولا تعارضات عالم سياست را به داخل نيروهای مسلح ميکشد و در ثانی جناحهای رقيب سياسی را مجهز به ابزارهائی ميکند که که با توسل به آنها ميتوانند موقعيت خود را در مسند قدرت تثبيت کرده و در نهايت مانع جابجائی و تداول قدرت شوند."(سياسی شدن نيروهای مسلح؟ سعيد حجاريان).

فرمان خمينی منجر به تدوين قوانينی شد که جلو سپاه پاسداران برای دخالت آشکار در سياست را تا انتخابات مجلس پنجم گرفت. در مرحله اول انتخابات دوره پنجم مجلس عده ای از کانديداهای کارگزاران سازندگی پيروز و يا به دور دوم راه يافتند. خامنه ای از نتايج مرحله اول انتخابات دوره پنجم مجلس احساس خطر کرد و" ليبرالها" را در سخنرانی خود زير ضرب گرفت و به سپاه چراغ سبز نشان داد. بدنبال آن فرماند کل سپاه، فرمان عمليات سياسی را در مراسم  صبحگاه لشکر 7 حضرت رسول صادر کرد و گفت: " ...ما در مرحله دوم بايد به صحنه بيائيم و با رای خود نگذاريم ليبرالها و لو يک نفر اينها به مجلس بروند و بخواهند برای ملت و کشور مشکل درست کنند. ..."( کيهان 29 فروردين سال 1375). بعد از انتخابات "حزب الله" طی بيانيه ای اعلام کرد که :"ما با تمام قوا به صحنه آمديم و جريان انتخابات را به مسير صحيح هدايت کرديم". و فرمانده سپاه هم از اولين "عمليات سياسی اين نيروی پرافتخار که در کارنامه آن ثبت و حفظ شد" صحبت کرد.

بدين ترتيب سپاه  بعد از جنگ برای نخستين بار بمثابه يک حزب سياسی وارد صحنه انتخابات گرديد و معادلات را بنفع جناح حاکم تغيير داد.

برنامه سپاه برای قبضه قدرت

سپاه گرچه در مرحله دوم انتخابات مجلس پنجم، آشکارا در امر سياست دخالت کرد، ولی از اوائل دهه هفتاد برای قبضه قدرت سمت گرفته بود. سپاه در نخستين قدم عده ای از اعضای دفتر سياسی سابق و برخي ازفرماندهان نظامي را به روزنامه کيهان روانه کرد و در گام بعدی به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي و صدا و سيما چنگ انداخت.

 انتخاب محمد خاتمي در دوم خرداد 76 به رياست جمهوري، در برنامه سپاه برای قبضه قدرت وقفه بوجود آورد. با اين وجود سپاه برنامه هایش را در اشکال ديگری پيش برد.

سپاه بجهت خصوصيات، نوع شکل گيری و نيروهای تشکيل دهنده آن در سطح فرماندهی، حاضر نيست همانند ارتشهای کلاسيک تنها به فعاليت در حوزه نظامی اکتفا کند. سپاه توان و شايستگی خود را بيش از آن می بيند. در بين فرماندهان سپاه عطش سيری ناپذير برای دخالت در امور سياسی و کسب قدرت مشاهده ميشود.

 سپاه با در نظر گرفتن نقشش در جنگ ايران و عراق و در سرکوب مخالفين و با توجه به فداکاری نيروهایش در جنگ و قربانيانی که در دفاع از کشور از دست داد، خود را صاحب انقلاب بهمن ميداند. فرماندهان سپاه، بارها از فساد در درون روحانيت، ثروت اندوزی آقا زاده ها و از ناتوانی روحانيت در اداره کشور شکوه کرده اند و نارضايتی خود باطلاع خامنه ای رسانده اند. فرماندهان سپاه خودشان را متدين تر از آقازاده ها و متعهدتر از فقها نسبت به اسلام و انقلاب ميدانند و بر لياقت و شايستگی سپاه برای اداره کشور تاکيد دارند.

عوامل موثر در تقويت موقعيت سپاه پاسداران

موقعيت سپاه پاسداران در طی دو دهه و نيم بجهات مختلف تقويت شده است. اما عوامل موثر در تقويت موقعيت سپاه در سطح کشور و در ساختار قدرت، در دوره جنگ و بعد از آن متفاوت بود:

دوره جنگ ايران و عراق

در جنگ های طولانی بخش مهمی از امکانات کشور در اختيار نيروهای نظامی قرار ميگيرد و موقعيت نيروهای نظامی بخاطر دفاع از کشور در سطح جامعه و قدرت تقويت ميشود. بگفته هارولد لاسول: ".....درگيری طولانی در يک جنگ تمام عيار که علاوه بر سازمانهای تخصصی رزمی، حجم عظيمی از واحدهای شبه نظامی را به صحنه ميکشاند و از همه مولفه های قدرت ملی(اعم از جمعيت، ايدئولوژی، توان توليدی، منابع اوليه ...) استفاده ميشود، زمينه مستعدی را فراهم ميکند که پس از پايان جنگ شاهد يک دولت پادگانی باشيم". (دولت پادگانی ـ هارولد لاسول).

جنگ ايران و عراق جنگی بود طولانی تمام عيار که 8 سال طول کشيد. پايان جنگ به روی کار آمدن بلافاصله دولت پادگانی در ايران منجر نگرديد، ولی توان رزمی سپاه در طول جنگ بالا رفت، ساختارهای آن تغيير کرد و موقعيت آن در ساخت قدرت تقويت گرديد. در جريان جنگ بخش مهمی از امکانات کشور در اختيار سپاه قرار گرفت که سپاه بعد از جنگ از آن بهره های فراوانی برد( از جمله در فعاليتهای اقتصادی).

 سپاه در طول جنگ از يک نيروی پارتيزانی بيک ارتش گسترده فراروئيد و صاحب سازمان وسيع و کادرهای نظامی گرديد. جنگ طولانی مدت ايران و عراق به شکل گيری نيروی شبه نظامی بسيج انجاميد که تحت فرماندهی سپاه قرار گرفت و بعد از جنگ هم بحيات خود ادامه داد.

دوره بعد از جنگ ايران و عراق

در دوره رياست جمهوری هاشمی رفسنجانی و بويژه محمد خاتمی عوامل زير در تقويت بيش از پيش موقعيت سپاه در ساختار جمهوری اسلامی موثر بودند:

1. تکيه به نيروی نظامی

خمينی بعنوان رهبر انقلاب اسلامی از مشروعيت کاريزماتيک و سنتی و از حمايت گسترده مردم برخورد بود. خامنه ای که بعد از او در مقام ولی فقيه قرار گرفت، از چنين خصوصيتی برخوردار نبود.

بعد از خمينی بتدريج شکاف بين دولت ـ ملت فعال شده، گروههای مختلف اجتماعی از جمهوری اسلامی فاصله گرفته و پايگاه اجتماعی رژيم تضعيف و مقبوليت آن در بين مردم سير نزولی پيمود. در دوره رياست جمهوری رفسنجانی ما شاهد گسترش نارضايتی در بين گروههای مختلف اجتماعی بوديم. نارضايتی ها در شورش مردم شهرهای شيراز، مشهد، اراک، قزوين و اسلام شهر جلوه گر شد. در انتخابات دوم خرداد نيز جوانان، زنان و طبقه متوسط شهری به کانديدای ولی فقيه و جناح حاکم "نه" گفتند. اين انتخابات و انتخابات مجلس و شورای محلی نشان داد که پايگاه اجتماعی رژيم بشدت تضعيف شده است.

 سران جمهوری اسلامی بخاطر فقدان مشروعيت رژيم و تضعيف پايگاه اجتماعی آن و برای سرکوب شورشها و اعتراضات مردم به سپاه متوسل شدند و همانند حکومت های مستبد برای حفظ قدرت راه را برای قدرت گيری سپاه در ساختار سياسی هموار کردند و امتيازات متعددی برای سپاه و فرماندهان آنها در نظر گرفتند. عليرضا علوی تبار در سخنرانی در مراسم اعتصاب غذا در دفتر مرکزی جبهه مشارکت بر اين نکته دست گذاشت و گفت: "امام خمينی بعنوان رهبر انقلاب اسلامی هم مشروعيت کاريزماتيک داشت و هم مشروعيت سنتی، ضمن آنکه از مقبوليت مردمی بالائی برخوردار بود. اما پس از ايشان، مشروعيت کاريزماتيک از بين رفت، مشروعيت سنتی شکل نگرفت و مقبوليت مردمی نيز سير نزولی پيدا کرد. همين امرباعث نگرانی کانون قدرت نسبت به ادامه حيات خود شد و بستر نظامی گری را فراهم ساخت." او اضافه کرد: "امام خمينی اعتماد به نفس خاصی داشت که او را کمابيش در قبال مسائل بيرونی واکسينه ميکرد. در حالی که اين اعتماد به نفس بعد از ايشان از بين رفت و بهمين خاطر تلاش ميشود با ژست های نظامی خاص، حقارت شخصی پوشانده شود".

2. اصلاحات

با راه افتادن روزنامه های منتقد در دوره اول رياست جمهوری خاتمی و با پيروزی پی در پی اصلاح طلبان حکومتی در انتخابات رياست جمهوری، شوراهای محلی و انتخابات دوره ششم مجلس شورا، خامنه ای و جناح محافظه کار  احساس خطر کردند. جناح محافظه کار از جمله روحانيت برای مقابله با اصلاح طلبان حکومتی و جلوگيری از پيشروی آنها، ميدان را برای خامنه ای، راست افراطی و سپاه باز کردند. خامنه ای با اتکا به سپاه  و ارگانهای امنيتی وابسته به سپاه  به جنگ روزنامه ها و فعالين سياسی رفت.

جريان راست افراطی در مقابله با اصلاح طلبان حکومتی، جنبش دانشجوئی، روزنامه نگاران، فعالين ملی ـ مذهبی، نهضت آزادی و نيروهای سکولار ابتکار عمل را بدست گرفت. در اين روند موقعيت راست افراطی در ساختار حکومتی تقويت گرديد. تقويت موقعيت راست افراطی بمنزله تقويت سپاه بود و تقويت موقعيت سپاه هم بمنزله نيرو گرفتن راست افراطی.

3. حضور امريکا در منطقه

 دولت بوش با حضور در افغانستان، عراق و ديگر کشورهای منطقه، جمهوری اسلامی را به محاصره در آورده است. سران جمهوری اسلامی در طی چند سال شديدا نسبت به حمله نظامی امريکا احساس خطر ميکردند. يکی از عواملی که  راه را برای گسترش نظامی گری و تقويت موقعيت سپاه در ساخت قدرت باز کرد، تهديد نظامی ايران توسط امريکا و دولت اسرائيل و طرح خاورميانه بزرگ بود. 

4. موفقيت سپاه در عراق

در درون جمهوری اسلامی برای مقابله با خطر حمله نظامی امريکا دو سياست مطرح بود:

ـ سياست همکاری با امريکا در عراق

ـ سياست زمين گير کردن امريکا در عراق

دولت خاتمی و اصلاح طلبان بر پيشبرد سياست اول پای ميفشردند و سپاه بر سياست دوم. نظر سپاه اين بود که اگر امريکا در عراق موفق شود، نوبت بعدی ايران خواهد بود. لذا بايد امريکا را در عراق زمين گير کرد تا نتواند به ايران حمله کند. در اين چالش خامنه ای طرف سپاه را گرفت و پيشبرد اين سياست را به سپاه پاسداران سپرد. در اين ارتباط حتی به وزارت امورخارجه اجازه داده نشد که برای عراق سفير تعيين کند. سپاه سفير جمهوری اسلامی در عراق را تعيين کرد.

سپاه اين ماموريت را به سپاه قدس که سپاه فرامرزی است، محول کرد. سپاه قدس برنامه خود را در دو سو پيش برد. يکسو کمک به جريانهای تروريستی و سوی ديگر کمک به جريانهای مذهبی ـ سياسی طرفدار جمهوری اسلامی.

سپاه پاسداران زمين گير شدن دولت بوش در عراق را که قابل پيش بينی بود و دلايل متعددی داشت، بدرجاتی بحساب خود نوشته است. سپاه عملکرد خود را در عراق بعنوان برگ برنده بحساب می آورد. سران سپاه بر اين نظرند که تحليل مديران سياسی از موقعيت امريکا در عراق نادرست از آب درآمد و تحليل آنها درست. آنها معتقدند که سياست اشان در عراق موفقيت آميز بود و امريکا در عراق به طور کامل شکست خورده است. يحيی رحيم صفوی فرمانده سپاه پاسداران  ميگويد: " طرحهای استکبار جهانی به رهبری امريکا در عراق بطور کامل با شکست مواجه شده است. امريکائی ها ميخواستند با روی کار آمدن يک دولت لائيک و دولت سازی لائيک که مدلی از دمکراسی غربی باشد، دمکراسی غربی را در خاورميانه ترويج دهند و طرح خاورميانه بزرگ را به دنيا ارائه دهند." و اضافه ميکند:"هزينه های اقتصادی، تلفات نظامی و هزينه های سياسی در عراق به منفعت سياسی و ساختار دلخواه امريکائی ها تبديل نشد. نه پارلمان، نه دولتی که بعد از چهار سال در عراق بروی کار آمده و نه قانون اساسی عراق مطلوب امريکا نيست و برنده اصلی ميدان عراق مراجع عظام و تفکر اسلام ناب محمدی است"(سخنرانی سرلشگر يحيی رحيم صفوی در دومين روز همايش مسئولان و مديران نمايندگی ولی فقيه در سپاه). او در اين سخنرانی ميگويد که طرحهای امريکا در لبنان هم شکست خورد و نتوانست حزب الله را خلع سلاح کند و دولت لبنان حزب الله را بعنوان يک مقاومت پذيرفت. او به پيروزی حماس در فلسطين هم اشاره ميکند.

5. تقويت موقعيت جمهوری اسلامی در منطقه

موقعيت جمهوری اسلامی در منطقه نسبت به چند سال قبل تغيير کرده است. با برکناری طالبان و صدام حسين ـ دو دشمن جمهوری اسلامی ـ و زمين گير شدن امريکا در عراق، پيروزی حماس در فلسطين و پيشبرد پروژه هسته ای از يکسو و از سوی ديگر با روی کارآمدن راست افراطی و يکدست شدن حاکميت، موقعيت جمهوری اسلامی در منطقه تقويت شده است. بهمين خاطر جمهوری اسلامی در حال حاضر خود را قدرت منطقه ای بحساب ميآورد و خواهان برسميت شناخته شدن آن از جانب امريکا و اتحاديه اروپا است. سپاه تقويت موقعيت جمهوری اسلامی در منطقه را در درجه اول مرهون سياستها و اقدامات خود ميداند.

کارکرد سپاه بمثابه حزب سياسی

 تمام ارتشها در زمينه سازمانی، امر بسيج و ابزارها نسبت به سازمانهای سياسی غيرنظامی مثل احزاب از سه جهت برتری دارند:

"1. از نظر سازمانی

از ديدگاه سازمانی ارتشهای مدرن دارای سازمانی متمرکز و انظباط شديد و سلسله مراتب دقيق هستند. ارتش سازمانی است که برای انجام اهداف خاص و روشنی تشکيل ميشود و از همين رو دارای سازمان داخلی يکپارچه و منسجمی است. قدرت نظامی غيرشخصی و ناشی از نشان و درجه است.

2.توانائی بسيج

از نظر توانائی بسيج ارتشهای مدرن با توجه به اهداف خاص خود آنها خصلت سمبليک و ايدئولوزيک دارند. ارتشها معمولا ذهنيت جمعی ايجاد ميکنند که اعضا در آن غرق ميشوند و از آنجا که ذهنيتهای جمعی معمولا منشا جنبشهای سياسی هستند، ارتش نيز بهمين دليل ممکن است که جنبش سياسی ايجاد کند.

3. ابزارهای مورد استفاده

از آنجا که ارتش سازمان کم و بيش انحصاری اعمال قدرت است، از برتری چشمگيری نسبت به سازمانهای غيرنظامی برخوردار است."(جامعه شناسی سياسی ـ دکتر حسين بشريه)

سپاه پاسداران بمثابه يک ارتش از چنين برتری نسبت به احزاب سياسی برخوردار است. بعلاوه سپاه از دو برتری ديگری هم برخوردار است:

1. توانائی اقتصادی

سپاه بخاطر فعاليتهای اقتصادی و بودجه کلانی که در اختيارش قرار ميگيرد، دارای توان بالای اقتصادی است.

2. سازمان شبه نظامی بسيج

سپاه سازمان شبه نظامی بسيج را تحت فرماندهی خود دارد و از آن بعنوان بازوی اجرائی بهره ميگيرد.

در کشور ما احزاب سياسی قدرتمند وجود ندارد و توانائی احزاب سياسی موجود با سپاه قابل مقايسه نيست. اگر سپاه همانند احزاب سياسی وارد عرصه انتخابات شود و با احزاب سياسی به رقابت بر خيزد، نتيجه از قبل معلوم است.

همانگونه که گفته شد سپاه در مرحله دوم انتخابات دوره پنجم مجلس بنفع جناح محافظه کار وارد صحنه انتخابات شد و نتيجه را بسود آن جناح رقم زد. در انتخابات دوم خرداد سال 1376، جريان راست افراطی ميخواست دوباره پای سپاه و بسيج را به انتخابات بکشاند ولی: "محسن رضايي که از مدتها قبل نسبت به افزايش روز افزون قدرت ذوالقدر در سپاه پاسداران معترض بود در کنار هاشمي قرار گرفت و برنامه راست افراطي در انتخابات ناکام ماند." (ظهور طبقه جديدـ بخش 32 نوشته جلال يعقوبی). محسن رضائی بخاطر ناکام گذاشتن برنامه راست افراطی در انتخابات، از فرماندهی سپاه کنار گذاشته شد.

با روی کار آمدن اصلاح طلبان حکومتی دخالت سپاه در انتخابات بعدی متوقف شد تا اينکه سپاه بار ديگر با تائيد خامنه ای از دومين دوره انتخابات شوراهای محلی باينسو در انتخابات دخالت کرد.

حضور سپاه در انتخابات، موضع گيريهای سياسی و شرکت در سياستگذاری و تصميم گيريهای کلان سياسی، نشان ميدهد که سپاه بمثابه يک حزب سياسی عمل ميکند و کارکردی مشابه آن دارد. اصلاح طلبان حکومتی از سپاه بعنوان حزب پادگانی نام می برند. سعيد حجاريان در سال 1377 از تبديل کردن سپاه توسط باند خاص در سپاه به يک حزب "تمام عيار" سخن گفته بود: " ... گمان داريم ريشه مشکل به يک باندخاص در درون سپاه باز ميگردد که سالهاست از هيچ تلاشی برای تبديل سپاه به يک "حزب تمام" فروگذار نکردند و برخلاف رای امام حاضر نيستند برای پيگيری شفاف مواضع  و مطامع سياسی خويش از سپاه بيرون آمده  و حزب خود را تشکيل دهند. سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی با اتکا به سابقه خود ميتواند عناصر باند مذکور را با نام و نشان و درجه به مردم  و برادران سپاه معرفی کند و نشان دهد که اين گروه چگونه و با چه ترفندهائی تلاش ميکنند پيوندهای مشکوکی را ميان سپاه و جريان انحصار بوجود آورند"(عصر ما شماره 97 سال 1377/ سعيد حجاريان).

سپاه و انتخابات

در گذشته سرنوشت انتخابات را روحانيت و دو تشکل روحانيون(جامعه روحانيت مبارز و مجمع روحانيون مبارز) رقم ميزد. اما در سه انتخابات اخير، سپاه سرنوشت انتخابات را رقم زده است.

 سپاه و بسيج  سازمان يافته ترين، وسيع ترين، منظبط ترين و نيرومندترين شبکه در کشور هستند. زمانی که آندو بخواهند در کشور ما که گروههای اجتماعی از سازمانيابی صنفی و سياسی برخوردار نيستند، وارد حوزه سياست شوند، بمثابه قوی ترين نيرو برآمد کرده و رقبای خود را شکست ميدهند. سپاه و بسيج در سه انتخابات اخير رقبای خود را شکست دادند و نتيجه سه انتخابات را بسود خود و جريان راست افراطی تمام کردند. بگفته سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی:"آنچه در انتخابات رياست جمهوری برجسته بود، حضور سازمانيافته برخی نهادهاد بود. انتخابات رياست جمهوری با حضور سپاه و بسيج با نتايج هدايت شده تبديل گرديد. .....بنابر گزارش وزارت اطلاعات، دادگستری و کشور و نيز شکايات آقايان کروبی، معين، رفسنجانی يک نهاد نظامی در سراسر کشور همچون يک حزب سياسی با تشکيلات فراگير و در قالب طرحهای عملياتی به هدايت و جهت دهی آرا در سطح کشور و بويژه شهرهای کوچک و مناطق روستائی که احزاب سياسی در آنجا حضوری ندارند پرداخته است"(بيانيه سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی بعد از انتخابات).

 سردار ذوالقدر که در آنموقع جانشين فرمانده کل سپاه بود، در همايش فرماندهان بسيج اداری و کارگری سراسر کشور آشکارا بر دخالت سپاه در انتخابات اعتراف کرد: " انتخابات نهمين دوره رياست جمهوری در نوع خود بی نظير بود" و "بايد پيچيده عمل ميشد و نيروی اصولگرا بحمدالله با طراحی درست و چند لايه توانستند در يک رقابت واقعی و تنگاتنگ، حمايت اکثريت مردم را به خدمتگزاری بيشتر و موثرتر به آنها جلب کنند"(روزنامه ايران 18 تير سال 1384).

سپاه و قانونگذاری

 حدود 70 ـ 80 نفر از نمايندگان مجلس شورا به سپاه وابسته هستند. سپاه با حضور اين عده در مجلس همانند احزاب سياسی در کار قانونگذاری مشارکت ميکند و از کانال نمايندگان وابسته بخود برنامه هایش را پيش میبرد و هرآنجا که لازم است عليه رقبای خود اقدام ميکند. نمونه آن را ميتوان در مورد خرم وزير راه دولت خاتمی ديد. خرم در جريان فرودگاه امام خمينی در مقابل سپاه ايستاد و  بخواست سپاه تن نداد. سپاه از طريق نمايندگان وابسته بخود او را استيضاح و برکنار کرد.

سپاه و اداره کشور

تاريخ ايران همواره شاهد کشورگشائی نيروهای نظامی بوده است. نظاميان گرچه توان کشور گشائی داشتند، اما قادر به كشور داري نبودند. لذا: "در تاريخ ايران دو نيروي نظامي و ديواني هر يك قلمرو عمل خود را داشتند و پادشاه پيوند اين دو نيرو بود. نظاميان كه در ايجاد و استقرار نظام نقش اصلي را داشتند اما توان اداره كشور را نداشتند، لذا يكي از مشكلات پادشاهان آن بوده كه چگونه نظامياني را كه او و خاندانش را به قدرت رسانيده اند به پايگاه خود بازگرداند و كاري كند كه ديوانيان كه تجربه اداره امور كشور را دارند كارها را به دست گيرند. براي مثال چگونه شاه اسماعيل صفوي و به دنبال او شاه عباس كبير قزلباشان را كه حكومت صفوي را برپا كرده بودند مجبور كرد كه چشم از مناصب اداري بپوشند و كار و اداره امور كشور را به ديوانيان واگذارند"( تحليلي از دولت آقاي احمدي نژاد بقلم محمد برقعي ـ مندرج در نشريه شهروند).

چنانکه گفته شد ارتشها با وجود اينکه در زمينه سازمانی، قدرت بسيج و ابزارهای مورد استفاده نسبت به سازمانهای سياسی غيرنظامی از برتری قابل توجه ای برخوردارند، ولی فاقد توان اداره کشور هستند. "در مقابل نقاط قوت ارتشها با احزاب و سازمانهای سياسی نقطه ضعف عمده ای دارند و آن اينکه ارتش برای اداره امور سياسی ايجاد نشده و از همين رو حتی در ديکتاتوری نظامی اداره بخشی از امور به غيرنظاميان واگذار ميگردد. طبعا هرچه نظام اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی پيچيده تر باشد، توانائی ارتش برای اداره امور کمتر ميشود."( جامعه شناسی سياسی ـ دکتر حسين بشيريه)

زمانيکه نيروهای نظامی توان اداره کشور را داشته باشند و يا مدعی آن باشند، در چنين صورتی برای گرفتن اداره  کشور خيز برخواهند داشت: "اگر نظاميان مهارتهاي ديوانيان را فرا گيرند يا بر آن باور شوند كه از عهده انجام هر دو وظيفه برميآيند سر زير بار ديوانيان نميگذارند و خود حكومت را به دست ميگيرند. و از آنجا كه عموم آنان از قشرهاي پاييني و متوسط جامعه هستند لذا با شعارهاي توده پسند مردم را با خود همراه ميكنند. به علاوه آنكه به دليل داشتن انضباط و عادت به زندگي ساده تر حداقل در اوايل كار فساد مالي كمتري از ديوانيان دارند. در يك نظام ايدئولوژيكي نيز بيشتر از ديوانيان به شعارهاي انقلابي كه براي آن جان فشاني كرده اند پاي بند‌ هستند."( تحليلي از دولت آقاي احمدي نژاد بقلم محمد برقعي ـ مندرج در نشريه شهروند).
سپاه مدعی دارا بودن توانایئ اداره کشور است و برای آن از مدتها قبل برنامه ريزی کرده است:

ـ سپاه سالها است که برای تربيت کادر در زمينه های مختلف سرمايه گذاری کرده است. فرماندهان سپاه از وجود کادرهای توانمند در سپاه صحبت ميکنند. محمد حجازی فرمانده بسيج در مراسم افتتاح همايش مسئولين بسيج کشورگفت: " سپاه به مرکزی برای تربيت کادرهای ارزشمند و توانمند نظام تبديل شده است".

ـ سپاه به فعاليتهای اقتصادی روی آورده و پروژه های متعددی را اجرا کرده است. فرماندهان سپاه معتقد هستند که سپاه از تجربه و توان لازم برای انجام پروژه های بزرگ اقتصادی برخوردار است و برپايه آن تجربه قادر به اداره اقتصادی کشور است.

ـ سپاه سالها است که بخشی از نيروهای خود را آزاد کرده و در ارگانهای مختلف جا داده است تا هم در آن ارگانها حضور داشته باشد و هم در اداره کشور تجربه بياندوزد.

برپايه آنچه گفته شد سپاه مدعی است که از کادرهای ارزشمند و از تجربه گرانبار در امر مديريت نظامی، اقتصادی و سياسی برخوردار بوده و قادر به اداره کشور است.

فرماندهان سپاه مدتها است که دولت رفسنجانی و خاتمی را بخاطر ضعف و ناتوانی آنها در اداره کشور و حل بحرانها   نقد کرده و توانائی های خود را برخ آنها ميکشند. سردار غلامعباس رشيد ميگويد: "مديران توانمند سپاه هر جا بوده اند موفق بوده اند. با مديريت قوی، تفکر و تعقل و فداکاری و ايثار. حتی در عرصه های نهضتی، عمرانی، خدماتی" و اضافه ميکند که"چنانچه فرصت حضور به اين عزيزان داده شود قادرند کشور را اداره کنند و نظام اداری و اقتصادی کشور را متحول کنند."

سپاه و دولت احمدی نژاد

احمدی نژاد بعد از پيروزی در انتخابات کميته ای را که اکثر آنها از مقامات نظامی ـ امنيتی بودند، برای انتخاب وزرا تشکيل داد. هنگام معرفی وزرا معلوم شد که کفه نيروهای نظامي ـ امنيتی حتي از کفه اقوام و دوستان احمدي نژاد هم سنگين تر است. قريب به نيمي از وزرای دولت جديد نظامی هستند و عضويت نهادهای نظامي ـ امنيتي را درشناسنامه کاری خود دارند: محمدحسين صفارهرندي، محمد ناظمي اردكاني، پرويز كاظمي، داود دانش جعفری، مصطفي پورمحمدي، محمد نجار، سيد محمد جهرمي، سيد مسعود پوركاظمي، سيدپرويز فتاح، عليرضا طهماسبي و غلامحسين محسني اژه اي شاخص ترين اعضای کابينه هستند که سوابق نظامي و امنيتي شان بسيار پر رنگ است.

يک بررسي نشان مي دهد که نزديک به 70 درصد معاونين وزراي دولت احمدی نژاد از ميان فرماندهان و عناصر وابسته به سپاه پاسداران انتخاب شده اند و معاونان انتخاب شده نيز همراهان نظامي خود را به وزارتخانه ها آورده اند. گفته ميشود بيش از 25 هزار تن از مديران مياني جايشان را به نيروهای مورد نظراحمدی نژاد داده اند که اغلب شان سوابق نظامي دارند.

مصطفی پور محمدی وزير کشور محمد باقر ذوالقدر جانشين فرمانده سپاه پاسداران را به عنوان معاون سياسی ـ امنيتی وزارت کشور و قائم مقام خود برگزيد و اکثر  استانداران را از بين عناصر وابسته به سپاه انتخاب کرد( علی شادمانی رئيس دانشگاه علوم و فنون سپاه بعنوان استاندار همدان و عباس محتاج يکی از فرماندهان سابق سپاه و فرمانده نيروی دريائی به سمت استاندار قم....). بنوشته مطبوعات يازده نفر از فرماندهان سپاه و نيروهای انتظامی و چهار نفر از مسئولان سابق سازمان زندانهای کشور از طرف وزير کشور بعنوان استاندار و فرماندار برگزيده شدند. تعدادی از معاونين احمدی نژاد هم از فرماندهان سابق سپاه هستند( مثل حسين دهقان معاون رييس‌جمهور و رييس بنياد شهيد و امور ايثارگران).

سپاه در دولت احمدی نژاد از فرهنگي ترين وزارتخانه دولت که به صفار هرندي سردار پيشين سپاه سپرده شده تا وزارت بازرگاني، از سطح وزارت و معاونت تا مديران اجرائی، از سطح استاندار و فرماندار تا سطح مديران محلی  حضور گسترده دارد.

 

سپاه بمثابه ارگان امنيتی ـ اطلاعاتی و ارگان حراست

در بيان مشخصه های سپاه گفته شد که سپاه سازمان نظامی ـ امنيتی است. بر همين پايه سپاه از ابتدا واحد اطلاتی تشکيل داد و به جمع آوری اطلاعات از سازماهای سياسی مخالف پرداخت. محسن رضائی اولين فرمانده واحد اطلاعاتی بود. کادر اين واحد عمدتا از جوانان محلات و فعالين گروههای سياسی مذهبی که قبل از انقلاب فعاليت مخفی داشتند، تشکيل شده بود. جوانان تشکيل دهنده واحد اطلاعاتی از محلات پائين شهر مانند نازی آباد و جوانمرد قصاب و خزانه بودند.
واحد اطلاعاتی از امکانات بارث رسيده از ساواک استفاده ميکرد. واحد اطلاعات سپاه در تلاشی گروه فرقان، خنثی کردن کودتای نوژه، وارد آوردن ضربات جدی به سازمان مجاهدين خلق و دستگيريهای گسترده رهبری و اعضای حزب توده ايران نقش اصلی را داشت. در اين دوره سپاه گشتهای اطلاعاتی القارعه را راه انداخت که همانند گشتهای کميته مشترک عمل ميکردند و در خيابانها بشکار اعضای سازمانهای  سياسی مخالف می پرداختند.
تا زمان تشکيل وزارت اطلاعات، اطلاعات سپاه و حراست نخست وزيری نقش اصلی را در حوزه اطلاعاتی کشور داشتند.

 درسال 1362 سعيد حجاريان طرح تشکيل وزارت اطلاعات را تهيه کرد که با حمايت رفسنجانی از تصويب مجلس گذشت. با تشکيل وزارت اطلاعات، سپاه مجبور شد کليه امکانات، اسناد و ساختمانهای خود را در اختيار وزارت اطلاعات بگذارد. بخش قابل توجهی از کادرهای اطلاعاتی سپاه هم به وزارت اطلاعات منتقل شدند. سپاه با اين اقدام از بسياری از عرصه های اطلاعاتی حذف شد و واحد اطلاعاتی آن بشدت تضعيف گرديد . بدنبال آن واحد اطلاعاتی به معاونت اطلاعاتی تغيير نام داد.

از ابتدای تشکيل سپاه، واحد حفاظت اطلاعات سپاه که وظيفه آن ضداطلاعات و جلوگيری از فعاليتهای نفوذ و جاسوسی در داخل سپاه بود، تشکيل شده بود. اين سازمان بعد از قتلهای زنجيره ای و دستگيری سعيد امامی و ياران او، بيکی از ابزارهای سرکوب دانشجويان، فعالين سياسی و اصلاح طلبان تبديل گرديد. " مركز اين سازمان در منطقه لويزان قرار دارد و يكی از سازمان‌های كاملا بسته امنيتی در ايران بشمار می‌رود. دو زندان معروف ٦٦ (عمومی) و ٥٩ (انفرادی) كه در درون پادگان ولی عصر (عشرت آباد سابق) قرار دارند و نيز چند زندان ديگر تحت نظارت اين سازمان می‌باشند. يكی از وظايف اصلی اين سازمان در دوره اصلاحات حمايت از نيروهای لباس شخصی و سازماندهی آنان در برخورد با مردم بوده است."(ساختار اطلاعات و امنيت در سپاه پاسدارا ن ـ نوشته دکتر مهدی طلعتی).

پس از افشای نقش وزارت اطلاعات در قتلهای زنجيره ای و دستگيری سعيد امامی و ياران او، بدستور علی خامنه ای واحد حفاظت اطلاعات، اطلاعات موازی را تشکيل داد و کادرهای اخراج شده وزارت اطلاعات را بکار گرفت. در همان ايام علي يونسي وزير اطلاعات دولت خاتمي ضمن تاييد وجود نهادهاي موازي امنيتي، گفت: "كارهای موازی وزارت اطلاعات انجام مي شود كه تلاش مي كنيم آنها را متوقف سازيم. هر چند دستگاه موازي مشخصي اعلام رسميت نكرده است، با اين حركات مخالف هستيم و از طريق مراجع قانوني پيگيري مي كنيم كه اين فعاليت ها متوقف شود"(روزنامه ايران- بيستم تير 1380).

اطلاعات موازی در دوره رياست جمهوری خاتمی بيشترين نقش را در سرکوب فعالين سياسی، فرهنگی، کارگری و دانشجوئی و وبلاگ نويسها داشت. دستگيري نيروهاي ملي ـ مذهبي در اسفند ماه 1379 و بازداشت چند ماهه آنها، توسط اطلاعات موازی صورت گرفت. با قتل زهرا کاظمي در سال 1382 ماجرای نهادهای موازی اطلاعاتي و افزايش قدرت آنها بيش از گذشته مطرح گرديد و موجب شد که: " وزارت اطلاعات در اقدامي بي سابقه مدارك و مشخصات نهادهای موازی را به مجلس ارائه داد. گفته ميشد که وزارت اطلاعات در يك گزارش هفتاد صفحه ای، مطالبي در خصوص دستگاه های موازی اطلاعات وعملكرد آنها در سراسر كشور به كميسيون ويژه بررسي عملكرد دستگاه قضايي در مجلس ارائه كرده است. گزارش مذكور كاملاً شفاف و با ذكر اسامي افراد مؤثر در تشكيل نهادهای اطلاعات موازی و گستردگي حضور اعضای اين نهادها در نقاط مختلف بود. اين گزارش البته هيچگاه بصورت علني انتشار نيافت ليکن نشان ميداد که گسترش بي سابقه اين نهادها نگراني هايي در وزارت اطلاعات برانگيخته است."(ظهور طبقه جديد ـ نوشته جلال يعقوبی).

بدين ترتيب با راه اندازی اطلاعات موازی، سپاه بار ديگر بکار امنيتی در سطح کشور بازگشت و بر حوزه امنيتی مسلط گرديد.

بنوشته مهدی طلعتی: " علاوه بر ساختارهای رسمی اطلاعاتی سپاه مانند نيروی قدس، اداره اطلاعات و سازمان حفاظت اطلاعات، ديگر نيروهای سپاه مانند نيروی زمينی، هوايی، دريايی و نيروی مقاومت بسيج نيز در درون خود و بر اساس نيازمنديهای سازمانی خود، ساختارهای اطلاعاتی خاص خود را دارند. در اين ميان نيروی مقاومت بسيج با داشتن شبكه گسترده‌ای از پايگاههای مقاومت بسيج در سطح كشور ساختار اطلاعاتی وسيعی را ايجاد كرده كه عملا در جهت كنترل و سركوب حركتهای مردمی از آنها استفاده می‌شود."(همان منبع).

سپاه در عين حال دستگاه مخابرات کشور را از طريق اطلاعات موازی تحت کنترل خود دارد و مکالمات  فعالين سياسی ـ فرهنگی و دانشجوئی را تحت شنود و کنترل قرار ميدهد.

سپاه بعنوان ارگان حراست هم عمل ميکند. از زمان جنگ مسئوليت حراست از مجلس و مقامات حکومتی با سپاه است. سپاه از اين کانال بنحوی مقامات کشور و مجلس را تحت کنترل خود دارد.

سپاه بمثابه ارگان سرکوب

سپاه تامين "امنيت کشور" و "حفظ ودفاع از انقلاب اسلامی" را وظيفه خود ميداند. صفوی فرمانده سپاه در پاسخ به خبرنگار پيام انقلاب ميگويد: "بعضی بدون اينکه به قانون اساسی اشاره کنند، ادعا ميکنند که چنين ماموريتی برای سپاه پيش بينی نشده است. در حاليکه اينطور نيست و ماده 150 قانون اساسی، ماموريت حفظ و دفاع از انقلاب اسلامی را و دستآوردهای آن صريحا به سپاه واگذار شده ...و روشن است که اصلی ترين ماموريت سپاه، تامين حفظ امنيت و مقابله با ضد انقلاب و تهديدات داخلی است". سپاه بر پايه همين برداشت از قانون اساسی از يکسو همانند ارگان اطلاعاتی ـ امنيتی عمل ميکند و از سوی ديگر حرکات اعتراضی و شورشهای شهری را سرکوب ميکند.

فرماندهان سپاه پاسداران بعداز شورشهای شهری در اوائل دهه هفتاد، گردان هاي عاشورا و الزهرا را که اولي متشکل از بسيجيان برگزيده مرد و دومي متشکل از زنان بسيجي است، تشکيل دادند. وظيفه اين گردانها سرکوب حرکات اعتراضی و شورشهای شهری است. در فاجعه کوی دانشگاه تهران و تبريز در تيرماه سال 1378 گردانهای عاشورا نقش جدی داشتند.

در درگيريها و تظاهرات خردادماه امسال تبريز، اردبيل، نقده وساير شهرها، گردان هاي عاشورا به تاييد منابع محلي نقش اصلي را در سرکوب تظاهرات کنندگان برعهده داشتند. براساس گزارش عمومي سپاه آذربايجان شرقي: "سردار حجازي در جمع فرماندهان حوزه هاي مقاومت و گردان هاي عاشورا و الزهراي منطقه مقاومت بسيج سپاه آذربايجان شرقي از عملکرد شايسته بسيجيان در حوادث اخير تبريز قدرداني کرد".(سايت روز )

سپاه ارگان سرکوب جمهوری اسلامی است و هر آنجا که لازم باشد وارد عمل ميشود و مخالفين جمهوری اسلامی را با خشونت سرکوب ميکند. چنانچه تا کنون شورشهای شهری و اعتراضات دانشجوئی، کارگری، زنان و ملی ـ قومی را سرکوب کرده است.

فعاليت اقتصادی سپاه

دلايل رويکرد سپاه به فعاليت اقتصادی

فعاليت اقتصادی سپاه بعد از جنگ ايران و عراق آغاز شد. در رويکرد سپاه به فعاليت اقتصادی، عوامل زير موثر بودند:

1. بعد از اتمام جنگ و انتخاب رفسنجانی بعنوان رئيس جمهور، برنامه سازندگی و ترميم خرابی های جنگ در دستور کار گرفت. سپاه که خود را حافظ انقلاب و دستآوردهای آن ميداند، سازندگی را هم وظيفه خود تلقی کرده و در آن شرکت جست. اين امر بارها از زبان فرماندهان سپاه جاری شده است. آنها ميگويند ما در دهه اول انقلاب در دفاع از انقلاب و اسلام عليه دشمن جنگيديم و در دهه های بعد در  سازندگی کشور شرکت جستيم. رحيم صفوى هنگام امضای قرارداد احداث خط لوله از عسلويه به استان سيستان و بلوچستان گفت: "سپاه پاسداران به عنوان يك نهاد عمومى، انقلابى كه محصول فداكارى ملت بزرگ ايران است علاوه بر دو ماموريت دفاع از امنيت كشور و دفاع از انقلاب اسلامى پس از پايان جنگ بزرگترين افتخارش كمك به دولت در سازندگى ايران بوده است". وى با اشاره به اينكه سپاه فرزند ملت است و نيروهاى جوان و متخصص نسبتا كاملى دارد، گفت: "نيروهاى جوان فقط قانع به دفاع نيستند بلكه با مجوز مقام معظم رهبرى به عنوان نياز انقلاب وارد سازندگى شده اند."

2. بعد از جنگ سپاه در صدد گسترش توان نظامی و تسليحاتی خود بود. اما بودجه سپاه برای پيشبرد برنامه هایش کفاف نميداد. رفسنجانی برای گسترش فعاليتهای اقتصادی و تامين هزينه ها، معتقد بود که بايد به سپاه و وزارت اطلاعات اجازه داد که به فعاليت اقتصادی بپردازند و از اين طريق بخشی از هزينه های خود را تامين کنند. بر پايه همين نظر علی خامنه ای به سپاه اجازه فعاليت اقتصادی داد. سپاه مدعی است که در سايه فعاليت اقتصادی توانسته است هم در امر سازندگی شرکت نمايد و هم کسری بودجه اش را تامين کند.

3. بگفته سعيدی نماينده ولى فقيه در سپاه پاسداران : "نيروهاى مسلح در زمان جنگ حجم عظيمى از آلات و ادوات مهندسى را بنا به نياز زمان جنگ در اختيار دارند كه بعد از جنگ بلااستفاده مانده است. در كشورها متداول است كه از اين امكان براى سازندگى و توسعه كشور استفاده مى شود. بر اين اساس تدبير شده است كه بخشى از توان سپاه از حالت نظامى به سويل (غيرنظامى) تبديل شود و به سازندگى كشور كمك كند"(روزنامه شرق 29 تيرماه1385). دولت و سپاه ميخواستند از آن آلات و ادوات مهندسی استفاده شود.  

آغاز فعاليت اقتصادی سپاه

سپاه در قالب طرح های عمرانی، فعاليت اقتصادی خود را با بهره گيری از آلات و ادوات مهندسی بجا مانده از جنگ  و با حمايت خامنه ای و رفسنجانی شروع کرد.

سپاه ابتدا قرارگاه های بازسازی معروف به "قرب" را در نيروی هوائی، دريائی، زمينی، بسيج و ستاد متشرک سپاه  راه انداخت و بدنبال آن قرارگاه خاتم الانبيا را در سال 1369 داير نمود و سپس شرکت های متعددی را  با عناوين مختلف تشکيل داد. اين شرکت ها در بخش های کشاورزی، صنعتی و معدنی، راه سازی، حمل و نقل، صادرات و واردات و آموزش و فرهنگ فعاليت ميکنند.

سپاه در طی 16 سال در پروژه های متعدد شرکت جسته و بگفته سردار سرتيپ پاسدار عبدالرضا عابدزاده جانشين قرارگاه سازندگى خاتم الانبيا تا كنون ۱۲۲۰ پروژه ملى و منطقه اى، عمومى، صنعتى و معدنى را اجرا كرده و ۲۴۷ پروژه هم در دست اجرا دارد.

وزارتخانه های مختلف از جمله وزارت نفت، راه،  نيرو و شهرداری تهران پروژه های زيادی را به سپاه واگذار کرده اند. احمدی نژاد زمانيکه شهردار تهران بود، قراردادهای زيادی را با سپاه بست. او در پاسخ به خبرنگاران درباره علت چنين تصميمي بدون برگزاري تشريفات مناقصه گفت:" پيمانكاران دولتي به دليل داشتن تجربه در كار و ارائه قيمت پايين، مورد قبول شهرداري هستند." ( دهم بهمن 1382):"  و افزود: "يكي از شركت هاي وابسته به بنياد مستضعفان و همچنين قرارگاه سازندگي خاتم الانبياء وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامي پذيرفته اند با پايين ترين قيمت در خدمت مردم باشند".

  پروژه هائی که به سپاه واگذار ميشود توسط  قرارگاه خاتم الانبيا باجرا در ميآيد و يا اينکه کل پروژه و  يا قسمتها و فازهائی از آن به شرکتهای وابسته به سپاه و شرکتهای ديگر واگذار ميشود.

از تعداد شرکتهای وابسته به سپاه، ميزان سرمايه و حوزه های کار آنها اطلاعات کافی در دسترس نيست. ولی برای آشنائی با نوع  پروژه ها و  حجم آنها بدو مورد  اشاره ميشود:

طرح توسعه شبكه آبيارى اميديه خوزستان

*طرح توسعه شبكه آبيارى اميديه خوزستان پروژه بزرگی بود که در دوره رياست جمهوری خاتمی باجرا درآمد. اين پرژه  بالغ بر ۸۸۰۰ هكتار (۵۰۰۰ هكتار اصلى و ۳۸۰۰ هكتار توسعه) از اراضی منطقه اميديه خوزستان را در برميگرفت. اين پروژه توسط موسسه کوثران که به قرارگاه سازندگی خاتم الانبيا وابسته است، به انجام رسيد.

ساخت مخازن ذخيره نفت

بنا به گزارش شبکه اطلاع رساني نفت انرژی (شانا) در تاريخ اول فروردين ماه امسال، قرار گاه خاتم الانبيا ساخت ۴ مخزن ذخيره نفتي را در جزيره خارگ در دست اجرا دارد. بگفته "حکيمي نژاد" معاون صنعت و معدن قرارگاه خاتم الانبيا، پروژه هاي صنعتي اين قرار گاه بيشتر در بخش های ساخت اسکله ها، سازه های فلزی، مخازن بزرگ نفت خام و پروژه های انتقال نفت و آب است.

واردات و صادرات کالا

بخشی از مبادی ورودی و خروجی کشور در دست سپاه است و دولت بر آنها کنترلی ندارد. ظاهرا مبادی ورودی و خروجی باين خاطر در اختيار سپاه قرار گرفته است که سپاه بتواند بدون کنترل خريدهای نظامی را وارد کشور کند و يا تجهيزات نظامی را برای کمک به جريانهای اسلامی از کشور خارج سازد. اين مبادی شامل اسکله ها و فرودگاه های کشور و مرزهای زمينی ميشود. اما سپاه از اين مبادی برای وارد و خارج کردن کالاهای قاچاق بطور گسترده ای استفاده ميکند. بگونه ای که اين مبادی به کانال اصلی ورود و خروج کالاهای قاچاق تبديل شده است.

سپاه بيش از 60 اسکله در جنوب کشور در اختيار دارد. اولين بار مهدی کروبی در دوره ششم مجلس شورا وجود اسکله های غيرمجاز را علنا عنوان کرد و گفت که بيش از 60 اسکله غيرمجاز در کشور وجود دارد. بدنبال آن دو تن از نمايندگان مجلس در اين زمينه دست به افشاگری زدند. بگفته علی قنبری نمايده دوره ششم مجلس شورا: "متاسفانه نزديک به يک سوم واردات کشور از طريق بازارهای غيرقانونی، اقتصاد زيرزمينی و اسکله های غيرمجاز صورت ميگيرد. برخی نهادهای انتصابی که خود را تابع دولت نميدانند و نيز نهادهائی که قدرت را در اختيار دارند و عمدتا نظامی هستند، بيشتر به اين کار مبادرت می ورزند."

تعطيلی فرودگاه امام خمينی

جريان فرودگاه امام خمينی هم با اين موضوع برميگردد. هنگام افتتاح فرودگاه خمينی در دوره خاتمی، سپاه خودرو های خود را روی باند فرستاد و باند را بست و تهديد کرد اگر هواپيمايی قصد فرود داشته باشد آن را با موشک در آسمان ميزند. دستاويز سپاه برای اين حرکت کودتائی، حضور شرکت  ترکيه ای در بخش بازرسی فرودگاه بود که سپاه اين امر را سپردن امنيت کشور بدست يک شرکت خارجی قلمداد ميکرد. در حاليکه بگفته وزير راه، کار اين شرکت ربطی به مسائل امنيتی نداشت.

اما در پس اين کشاکش موضوعی بود که هم سپاه و هم دولت بر آن آگاهی داشتند و آنهم کالاهائی است که سپاه بدون کنترل دولت و پرداخت تعرفه گمرگی از طريق هوائی وارد کشور ميکند. سپاه نميخواست که به کنترل کالاها تن دهد. چرا که يکی از منابع درآمد آن قطع ميشد.

سپاه در اين کشاکش پيروز شد، قرارداد با ترکيه لغو گرديد و وزير راه توسط مجلس استيضاح و برکنار شد. احمد خرم در مجلس اظهار داشت که اقداماتش با تائيد خامنه ای صورت ميگرفت و در طول يک هفته فبل از افتتاح فرودگاه با دفتر خامنه ای در تماس بوده و رفع اشکالات را به او خبر ميداده و از او تائيديه ميگرفته است.

دولت احمدی نژاد و فعاليت اقتصادی سپاه

چالش سنگينی هنگام معرفی اعضای کابينه بين دولت و مجلس حول وزير نفت شکل گرفت. مجلس سه بار به وزير نفت پيشنهادی احمدی نژاد رای نداد. يکی از وزرای پيشنهادی احمدی نژاد، صادق محصولی ـ يکی از فرماندهان عالی رتبه سپاه پاسداران ـ بود. در اين چالش مشخص شد که سپاه ميخواهد بر وزارت نفت چنگ بياندازد تا پروژه های نفت را قبضه کند. ولی عده ای از نمايندگان، مخالف بودند که وزارت نفت دست سپاه بيافتد. سرانجام کاظم وزیری هامانه چهارمين وزير پيشنهادی احمدی نژاد رای مجلس را آورد. ولی او بدستور احمدی نژاد همان کاری را انجام داد که سپاه ميخواست.

 واگذاری چهار قرارداد بزرگ به سپاه در طی يک ماه

در انتخاب احمدی نژاد به رياست جمهوری سپاه و بسيج نقش مهمی داشتند. احمدی نژاد بهمين خاطر هم تعدادی قابل توجهی از وزرا و معاونين آنها را از ميان سپاهيان برگزيد و هم راه را برای واگذاری پروژه های بزرگ به سپاه  و بسيج گشود.

در دوره احمدی نژاد فعاليت اقتصادی سپاه وارد فاز جديدی شده است. در طی يکماه دولت احمدی نژاد چهار قرارداد بزرگ با سپاه منعقد کرده است. مبلغ سه قرارداد بيش از 7 ميليارد دلار است. با اين قراردادها، ميزان فعاليت اقتصادی سپاه بطور قابل توجهی بالا خواهد رفت.

بگفته وزير نفت واگذاری پروژه ها به سپاه  همچنان ادامه خواهد داشت. او هنگام عقد قرارداد اول با سپاه گفت:

"اين پروژه اولين پروژه‌ سپاه پاسداران با مجموعه‌ نفت نيست و در امتداد كارهاي گذشته انجام مي‌شود. البته اين امكان وجود داشت كه اين پروژه را به چند شركت واگذار كنيم، ولي به دليل توان قابل توجه قرارگاه سازندگي خاتم‌الانبيا در اجراي خطوط لوله، تصميم به سپردن كار به اين شركت گرفته شد." وزارت نفت اضافه کرد: "با اين مجموعه‌ بسيار ارزشمند، كارهای بسياری را در دست انجام داريم كه جزئيات آن در آينده اعلام خواهد شد."

قرارداد اول

نخستين قرارداد بين شركت ملى گاز ايران و قرارگاه سازندگى خاتم الانبيا منعقد گرديد. اين قرارداد احداث خط لوله گاز برای انتقال ۵۰ ميليون متر مكعب از گاز عسلويه از طريق استان هرمزگان به استان سيستان و بلوچستان بطول 900 کيلومتر است. مبلغ قرارداد۳/۱ ميليارد دلار است. در مراسم امضای این قرارداد که مهمترین پروژه نفتی واگذار شده به سپاه پاسداران است کاظم وزیری هامانه وزیر نفت و سردار رحيم صفوی فرمانده سپاه پاسداران حضور داشتند.

 قرارداد دوم

بفاصله سه روز پس از امضاي قرارداد سه ميليارد دلاری  بين وزارت نفت و سپاه، يكي ديگر از شركت‌هاي وابسته به سپاه پاسداران(شرکت ملی ساختمان) و يك شركت وابسته به بنياد مستضعفان(شرکت قرب)، قراردادی 4/2 ميليارد دلاری با مترو تهران امضا كردند. پروژه ياد شده به روشEPC  اجرا مي شود. يعني مهندسي ساخت  و طراحي  پروژه به عهده دو شركت يادشده بوده و بهره برداری توسط شركت مترو صورت خواهد گرفت .

  قرارداد سوم

بنا بگزارش روزنامه سرمايه توسعه فازها 15 و 16 پارس جنوبي  به قرارگاه سازندگي خاتم‌الانبياء سپرده شد. مبلغ قرارداد 2.5ميليارد دلار است.

قرارداد چهارم

بگزارش خبرگزاريهای داخل کشور در تيرماه امسال وزارت نيرو تمامي پروژه‌هاي عمراني آب و برق غرب کشور  را به سپاه پاسداران واگذار كرده است. در قراردادي بين وزارت نيرو و سپاه، كليه پروژه‌هاي برقي آبي و سد سازي كشور كه از اين پس در حوزه آذربايجان غربي – كردستان – كرمانشاه – ايلاملرستان و خوزستان اجرا خواهند شد، به طور صد در صد در اختيار پيمانكاران سپاهي قرار مي گيرند.

حقوق ويژه سپاه در مناقصه ها

بنابر قوانين مصرح جمهوری اسلامی واگذاری  قراردادهای 10 ميليون تومان به بالا بدون رعايت تشريفات مناقصه غير قانونی است

چهار قرارداد گفته شده  بدون آنكه به مناقصه گذاشته شود و تشريفات قانوني در ارتباط با آن رعايت شود، منعقد شده اند. در مراسم انعقاد اين قرار داد خبرنگاري از وزير نفت پرسيد: "شما برچه اساسى اين قرارداد را بدون برگزارى مناقصه منعقد كرديد؟"  وزير چنين پاسخ داد: "سرعت عمل در اين كار ضرورت دارد و بايد دو و نيم ساله عملياتى شود. مناقصه يك سال طول مى كشد. ضمناً خط لوله، پروژه كاملاً تعريف شده اى است و از طريق فهرست بها قابل برآورد است و احتمال اينكه خطايى باشد بسيار كم است بنابراين اين پروژه با ترك تشريفات مناقصه و تائيد هيات ترك تشريفات قابل واگذارى بود."

عدم شفافيت فعاليت اقتصادی سپاه

بخشی از فعاليت اقتصادی سپاه زيرزمينی است. اين بخش از فعاليت سپاه که به واردات و صادرات قاچاق کالا و عتيقه جات برميگردد، تحت کنترل دولت قرار ندارد و تعرفه گمرگی برای آنها پرداخت نميشود. بخش ديگر فعاليت اقتصادی سپاه که علنی است، از شفافيت برخوردار نمی باشد. تا کنون مشخص نشده است که سود حاصل از انجام پروژه ها در رديف بودجه کشور منظور ميشود و شرکتهای وابسته به سپاه بدولت ماليات می پردازند؟ آيا حسابرسی توسط دولت صورت ميگيرد؟ بهزاد نبوی در مصاحبه با خبرگزاری ايلنا همين ابهامات را مطرح ميکند: " مشخص نيست سود حاصل از اين قراردادها در رديف بودجه كشور است يا به سپاه تعلق مي‌‏گيرد؟ آيا سپاه با تجهيزاتي كه با پول بيت‌‏المال برای تقويت بنيه دفاعي كشور خريداري شده است، كارهاي پيمانكاري انجام مي‌‏دهد يا قراردادهای اقتصادی را كه مي بندد به پيمانكار ديگر واگذار مي‌‏كند و خودش پورسانت مي‌‏گيرد"

بسيج سازندگی

علاوه بر سپاه، بسيج هم وارد فعاليتهای اقتصادی شده است. بسيج در پيروزی احمدی نژاد نقش جدی داشت. احمدی نژاد هم بعد از پيروزی به بسيج قول داد که بخشی از پروژه های عمرانی را به بسيچ واگذار کند. در بودجه سال 85 اجرای بخشی از پروژه های عمرانی به بسيج واگذار شده است. برای اجرای پروژه ها،  بسيج سازندگی تشکيل شده است. واپذاری پروژها به بسيج،صدای اعتراض پيمانکاران ساختمانی و تاسيساتی را بلند شده است که به آن پرداخته خواهد شد.

رقابت بين سپاه و بخش خصوصی

 بخش خصوصی و سپاه در فعاليتهای اقتصادی رقيب هستند. در اين رقابت سپاه بجهات زير از برتری محسوسی نسبت به بخش خصوصی برخوردار است:

1. سپاه در قدرت سياسی حضور دارد، ارگان قهر است، دارای سازمان و سيستم هيرارشی بوده و از امتيازات ويژه  چون واگذاری پروژه ها بدون انجام تشريفات مناقصه برخوردار است. سپاه هرآنجا که لازم باشد بزور رقبای خود را کنار ميزند و قراردادها را از دست بخش خصوصی خارج ميسازد. بعنوان نمونه ميتوان به پروژه فرودگاه خمينی اشاره کرد. شرکت ساختمانی کيسون که يکی از شرکتهای بزرگ ساختمانی کشور است، در مناقصه برنده شده و حدود يکسوم کار ساختمان فرودگاه  را پيش برده بود که سپاه وارد ميدان شد و بزور قرارداد را از دست شرکت کيسون درآورد و شرکت کيسون را تا آستانه ورشکستگی سوق داد.

2. امکانات سپاه از سوی دولت تامین می شود در حاليکه بخش خصوصی از امکانات مشابه سپاه بهره مند نيست.

3. سپاه از نيروی کار ارزان سود می جويد. سپاه سربازان وظيفه از سطوح زير ديپلم تا فوق ديپلم و ليسانس را با حقوق ناچيز خدمت وظيفه بکار ميگيرد(بنقل از مقاله ای با عنوان "توضيحاتی در باره ماهيت نظامی ـ امنيتی جمهوری اسلامی" مندرج در سايت اخبار روز).

لذا بخش خصوصی قادر به رقابت با سپاه نيست و سپاه  با برخورداری از اين امتيازات، روز بروز حضور بيشتر و قوی تری در اقتصاد کشور پيدا ميکند. اين امر بمعنی:

ـ اعمال فشار بربخش خصوصی و تنگ شدن فضای برای فعاليت آن است

ـ تضعيف نقش بخش خصوصی در اقتصاد کشور و ورشکستگی بخشی از آنها است

ـ  زمينه ساز فرار سرمايه ها از کشور است

بخش خصوصی کشور بشدت از گسترش فعاليت اقتصادی سپاه و بسيج و واگذاری پروژه ها به آنها ناراضی است. نامه اخير پيمانکاران بخش خصوصی گويای اين نارضايتی است. اخيرا 29 انجمن و شرکت پيمانکاری و ساختمانی نامه ای به روسای سه قوه نوشتند. آنها در اين نامه گفتند که پيمانکاران در آستانه ورشکستگی قرار دارند. بگفته آنها حداقل‌ ٦٠ درصد ظرفيت‌ كاری‌ و توان‌ اجرايی‌ شركت‌های‌ عضو انجمن‌های‌ ساختمانی‌ و تاسيساتی‌ خالی‌ و بدون‌ استفاده‌ باقی‌ مانده است. آنها در اين نامه سئوال کرده اند که: " در قانون‌ اساسی‌ جمهوری‌ اسلامی‌ مسئوليت‌ها و مشاغل‌ به‌ صورت‌ كامل‌ تعريف‌ شده‌ است‌ و چشم‌انداز توسعه‌ اقتصادی‌، اجتماعی‌ و فرهنگی‌ ٢٠ ساله‌ هم‌ در جهت‌ كوچک تر شدن‌ دولت‌ است‌. بنابراين‌ واگذاری‌ پروژه‌های‌ بزرگ‌ به‌ ارگان‌های‌ نظامی‌، انتظامی‌ و شبه‌نظامی‌، آيا در جهت‌ تقويت‌ بنيه‌ اقتصادی‌ و فنی‌ جامعه‌ است‌؟"

سپاه از نارضايتی بخش خصوصی آگاه است. رحيم  صفوی  فرمانده سپاه ميگويد: "ما به هيچ عنوان مانع پيمانكاران شخصى و عمومى در كشور نبوده و نيستيم. در مواقعى كه هيچ پيمانكارى حاضر نيست به لحاظ امنيت و سختى كار به ميدان بيايد يا قيمت بالا مى دهد به ميدان آمده ايم."
برخلاف گفته رحيم صفوی، سپاه مانع فعاليت پيمانکاران است و رقبای بخش خصوصی را گاه با زور و تهديد از ميان خارج ميسازد. بخش خصوصی جرات مقابله با سپاه را ندارد و هر موقع که بخش خصوصی جرئت کرده و به رقابت با سپاه برخاسته است، دولت  پشت سپاه را گرفته است. مواردی پيش آمده است که شرکتهای خصوصی با قيمت پائين تر از شرکتهای سپاه در مناقصه شرکت کرده و از توانائی لازم برای انجام پروژه برخوردار بوده اند. ولی پروژه از طرف دولت بدون رعايت قوانين مناقصه به سپاه واگذار شده است. به دو نمونه زير که در رسانه ها آمده است، توجه کنيد:

اعتراض شرکت صدرا به نتيجه يك مناقصه

بنا بگزارش خبرگزاری  ايسنا در آخرين روزهاى سال ۸۳  قرارگاه خاتم الانبيا به عنوان برنده مناقصه فاز دوم بندر شهيدرجايى اعلام شد. اين مناقصه براى ساخت ۲۰۵۰ متر اسكله با عمق ۱۰ متر براى پهلوگيرى كشتى هاى نسل هفتم - با ظرفيت جابه جايى ۱۴۵ تا ۱۵۰ هزار تن كالا -  و احداث ترمينال هاى لازم برگزار شده بود.

اعلام قرارگاه خاتم الانبيا بعنوان برنده مناقصه فاز دوم بندر رجايى، اعتراض كنسرسيوم ديگرى را كه مديريت آن بر عهده شركت صدرا است به دنبال داشت. جليل خبره مديرعامل شركت صدرا به خبرنگار ايسنا گفت: "ميزان پيشنهاد مالى اين كنسرسيوم براى فاز دوم بندر شهيدرجايى ۳۸۰ ميليون دلار بوده است". او ادعا كرد: "رئيس و مشاور سازمان بنادر و كشتيرانى تمايلشان بر اين بوده است كه فاز دوم بندر شهيد رجايى را نيز به قرارگاه خاتم الانبيا بدهند."

خريد شرکت اوينتال کيش توسط سپاه

"شرکت اورينتال کيش چهار سال پيش توسط چند سهامدار خصوصي با کسب موافقت مقامات عالي جمهوري اسلامي تاسيس شد. کار شرکت بهره برداری از منابع نفت و گازی بود که با کشورهاي ديگر مشترک هستند و همسايگان عملا از آن بهره برداری مي کنند در حالي که ايران به دليل تحريم ها و محدوديت هائي عملا صحنه را به سعودی و عراق و قطر واگذار کرده که از منابع مشترک استخراج کنند. شرکت اورينتنال کيش پس از مدتي كوتاه توانست توسعه طرح‌های نفتي در ميدان های آبي و خشكي مرزی را به دست گيرد؛ از جمله ميدان نفتي پايدار غرب مشترك در مرز ايران و عراق، ميدان فروزان در مرز آبي با عربستان و ميدان هاي "سلمان" و "هنگام" مشترک با قطر. موفقيت بزرگ تر شرکت اورينتال آن جا بود که اجازه گرفت تا با شرکت آمريکائي "هالي برتون" هم وارد معامله و مذاکره شود و قراردادهائي با آن شرکت برای حفاری در چند منطقه ببندد."(کسب قراردادهاي ميلياردی نفت. نوشته حميد احمدی ـ سايت روز)

مديران شرکت اورينتال کيش از ابتدا حاضر نشدند که فرماندهان سپاه را به شراکت بپذيرند. سپاه پاسداران که شرکت اورينتال کيش را رقيب خود بحساب ميآورد و از مديران شرکت برای شراکت پاسخ منفی گرفته بود، برای حذف رقيب در روزنامه کيهان و سايت بازتاب دست به افشاگری زد. دستاويز افشاگریها،  مشارکت با هالی برتون بود. براثر افشاگريها مديران شرکت قرارداد با هالی برتون را لغو کردند. اما فشارها ادامه يافت و سرانجام: "حکم دستگيري سيروس ناصري نايب رييس هيات مديره اورينتال کيش که به دعوت وزير خارجه وقت به هيات مذاکره کننده هسته اي پيوسته بود تا از تجارب وي استفاده شود، صادر گرديد و عملا ترتيبي داده شد که فعاليت های شرکت متوقف شود"

( همان منبع).

بدنبال آن بر سر پرونده شرکت اورينتال کيش توافقی صورت گرفت مبنی بر اينکه سيروس ناصری تبرئه شود و در مقابل شرکت اورينتال کيش به سپاه واگذار گردد. خبرگزاري فارس به نقل از "يك مقام آگاه" خبر از معامله برسر شرکت اورينتال کيش داد و اعلام داشت که ارزش دارايي‌هاي اورينتال اويل كيش "90 ميليون دلار" اعلام شده و "مذاكره در جريان بر سرتوافق قيمت نهايي است."

 شکل گيری بورژوازی نظامی ـ امنيتی

در کشور ما بدلايل مختلف ـ از جمله بخاطر درآمد نفت ـ لايه هائی از بورژوازی از قبل قدرت و رانتهای حکومتی پديد می آيند. از قبل اليگارشی روحانيت در طی دو دهه لايه ای از بورژوازی که شامل "آقازاده ها" هم است، شکل گرفت. با فعاليت اقتصادی سپاه، لايه ديگری از بورژوازی در حال شکل گيری است.

اين لايه با ثروت اندوزی سپاهيان و اطرافيان نزديک سپاه شکل ميگيرد. آنها از طرق مختلف به ثروت ميرسند:

ـ شرکتهای صنعتی، خدماتی، بازرگانی، پيمانکاری، مهندسی مشاور، حمل و نقل ....راه مياندازند و سپاه قسمتهائی از پروژه ها را به آنها واگذار ميکند.

ـ در شرکتهائی که سپاه تاسيس ميکند، شريک ميشوند.

ـ با تهديد صاحبان برخی از شرکتهای بخش خصوصی را وادار ميسازند که با آنها شريک شوند.

ـ شرکتها و سهام شرکتها از جانب سران رژيم بعنوان امتياز به فرماندهان سپاه واگذار ميشود.

ـ به اخذ رشوه، حق الزحمه در انعقاد قراردادها، واردات کالاهای قاچاق .....متوسل ميشوند.

اين موضوع در مورد ارگانهای امنيتی هم مصداق دارد. مورد وزارت اطلاعات در زمان قتلهای زنجيره ای آشکار گرديد.

در طی 16 سال از درون فعاليت اقتصادی سپاه و ارگانهای اطلاعاتی، بورژوازی نظامی ـ امنيتی پا به حيات گذاشته است. يک نمونه آن هنگام معرفی صادق محصولی بعنوان وزير نفت از جانب احمدی نژاد آشکار شد. محصولی يکی از فرماندهان سپاه بود که در طی دو دهه بيش از 50 ميليارد تومان ثروت اندوخته است.

بورژوازی نظامی ـ امنيتی از قبل فعاليت اقتصادی سپاه و ارگانهای امنيتی پديد آمده و در قدرت گيری و گسترش فعاليت اقتصادی اين ارگانها ذينفع است. منافع بورژوازی نظامی ـ امنيتی با سپاه و ارگانهای امنيتی در آميخته است.

لايه ای  از بورژوازی که در طی دو دهه در سايه رانت حکومتی و يا براثر کارآفرينی شکل گرفته است، تحت فشار قرار گرفته است. سياستهای احمدی نژاد موجب لاغر شدن اين لايه از بورژوازی و فربه شدن سپاه، بسيج و بورژوازی نظامی ـ امنيتی ميشود.

جمعبندی

گسترش روزافزون فعاليت سپاه و بسيج و شکل گيری بورژوازی نظامی ـ امنيتی، وضعيت جديدی را در حوزه اقتصادی و سياسی کشور و موقعيت سپاه پديد آورده است:

1ـ سپاه به يک کارتل بی رقيب در کشور تبديل شده است. بخش خصوصی قادر به رقابت با سپاه نيست.

2ـ سپاه و بورژوازی نظامی ـ امنيتی در ساخت قدرت حضور دارند و از قدرت سياسی برای ثروت اندوزی بيشتر بهره ميگيرند.

3ـ سپاه با کسب موقعيت ويژه در اقتصاد کشور، در تصميم گيريهای اقتصادی و در سياست گذاری اقتصادی نقش ايفا ميکند.

4ـ سپاه جدا از دولت دارای منبع درآمد است و اين امر باو اجازه ميدهد که در رابطه با دولت از استقلال نسبی برخوردار گردد و قدرت مانور نسبت بدولت داشته باشد.

5. شيوه عمل سپاه و فرماندهان آن در انباشت ثروت، همانند باندهای مافيائی است. ميتوان گفت که باند مالی ـ نظامی شکل گرفته است که رقبای خود را با توسل به تهديد و زور کنار ميزند.

سپاه و کار فرهنگي ـ رسانه اي

سپاه به کار فرهنگي ـ رسانه اي اهميت زيادی قائل است. يحيي صفوي در همايش فرماندهان و مسئولان نيروي زميني سپاه ميگويد: "پويائي و تحول دائمي انقلاب اقتضا ميکند سپاه هم همپاي انقلاب از تحول و نوشوندگي روز بروز برخوردار باشد و زنده و پويا به نيازهاي دفاعي، امنيتي، فرهنگي و سازندگي کشور در ابعاد مختلف پاسخ دهد"(روزنامه اعتماد ـ هفتم ماه زوئيه سال 2005). اين گفته نشان ميدهد که سپاه کار فرهنگي را جزو يکی از عرصه های چهارگانه فعاليت خود ميداند و در آن حوزه هم مانند سه حوزه ديگر فعال است.

فرماندهان سپاه بر اين اعتقادند که جمهوری اسلامي در حوزه فرهنگي آسيب پذير است و "دشمن" ميخواهد در اين حوزه نفوذ کند. آنها همانند سعيد امامي براين نظر هستند که "دشمن" با توسل به کودتا(کودتاي نوژه)، تحميل جنگ به ايران(جنگ ايران و عراق)، تحريم اقتصادي و فشارهاي سياسي نتوانسته است جمهوري اسلامي را برکنار سازد. لذا به حوزه  فرهنگي روي آورده است. سپاه بهمين خاطر در عرصه فرهنگی فعال شده و بخشی از نيروی خودش را به اين کار اختصاص داه است. سپاه در همين ارتباط در اوائل دهه هفتاد عده ای از اعضای دفتر سياسی سابق خود را آزاد کرد و به رسانه ها و نهادهای فرهنگی گسيل داشت.

صدا و سيما و وزارت ارشاد در کار فرهنگی ـ رسانه ای از جايگاه ويژه برخوردارند. سپاه همواره در صدد قبضه آندو بود. سپاه در دوره  مير سليم عده ای را به وزارت ارشاد فرستاد که از جمله آنها عزت الله ضرغامی بود. او که مدتی مديريت يک مجموعه صنعتی نظامی را برعهده داشت، به معاونت سينمايى وزارت ارشاد در آمد.

 در همان زمان براثر فشارهای وارده، محمد هاشمی از مقام رياست صدا و سيما کنار کشيد و علی لاريجانی که سابقا جزو فرماندهان سپاه بود، جای او را گرفت. عزت الله ضرغامی هم بعد از روی کار آمدن محمد خاتمی به علی لاريجانی پيوست. بنوشته نيما راشدان در آن سالها: ".. بعدا راديو وتلويزيون هم تحويل سپاه شد و تنها در يک قلم بيش از 400 پاسدار بسوي جام جم پر گشودند"(پل پوت و سردارانش).

بعد از رفتن علي لاريجاني، صدا و سيما در اختيار ضرغامي قرار گرفت که جزو فرماندهان سپاه بود. احمدی نياد نيز  وزارت ارشاد اسلامي به محمدحسين صفارهرندي(عضو سابق دفتر سياسي سپاه) سپرد. اکنون در راس بزرگترين و فراگيرترين رسانه کشور و در راس وزارت ارشاد که امور فرهنگی و رسانه ای کشور را در اختيار دارد، فرماندهان سابق سپاه قرار دارند.

 سپاه در حوزه هاي مختلف فرهنگي از جمله سينما به سرمايه گذاري دست زده و در توليد فيلم مشارکت می نمايد. سپاه نشريات متعددی را راه انداخته و در محلات هم کار فرهنگی ميکند.

سپاه و تکنولوژي

سپاه براي راه اندازي صنايع نظامي و توليد سلاحهاي مدرن به تکنولوژی پيشرفته و افراد متخصص نيازمند است. سپاه در اين زمينه دانشمندان و متخصصان ايراني را جلب کرده، به کشورهاي غربی دانشجو اعزام کرده، دانشگاه راه انداخته و موسسات تحقيقاتی داير کرده است. هم اکنون بخش قابل توجهي از دانش تکنولوژيک، موسسات تحقيقاتي و کادرهاي متخصص کشور در اختيار سپاه است.

سپاه دارای مجتمع های نظامی ـ صنعتی است که اطلاع چندانی از آنها در دست نيست.

سپاه و پروژه هسته اي

پروژه هسته اي که از چند سال پيش بيک معضل در سطح جهاني تبديل شده است، در اختيار سپاه قرار دارد. مسئولين آژانس بين المللي ميگويند که اگر هدف از پروژه هسته اي بهره گيري از انرژي اتمي است، چرا در اختيار وزارت نيرو قرار ندارد؟ سپاه ارگان نظامي است و سپردن پروژه اتمي به آن ميتواند اهداف نظامي را به ذهن متبادر سازد.

گرچه هدايت مذاکرات پيرامون بحران هسته اي با شوراي عالي امنيت و دبير آن علي لاريجاني است، ولي قرار گرفتن پروژه هسته اي در تحت مسئوليت سپاه، موقعيت سپاه را در جمهوری اسلامی بالا برده است.  

سپاه قدس و مقاومت بسيج: دو بازوي سپاه در خارج و داخل کشور

سپاه پاسداران بنا بفرمان خميني در 26 شهريور سال 1364 داراي سه نيروي زميني، هوائي و دريائي گرديد. بعد از جنگ و مرگ خميني و قرار گرفتن خامنه اي در فرماندهي نيروهاي نظامي، دو نيروي ديگر بر ساختار سپاه افزدوه شد: سپاه قدس و مقاومت بسيج. سپاه بدين ترتيب دارای پنج نيرو شد.

سپاه قدس

حسن روحاني در شماره جديد ارگان مركز تحقيقات مجمع تشخيص مصلحت نظام نوشته است: بايد بين انقلاب اسلامي و جمهوري اسلامي، يكي به عنوان اولويت نخست انتخاب شود. بعد از گذشت 28 سال از عمر جمهوري اسلامي بار ديگر اين موضوع بميان کشيده شده است: ام القرا و يا صدور انقلاب اسلامي. در ابتداي انقلاب اين موضوع با حدت تمام مطرح بود. سران جمهوري اسلامي هم ميخواستند جمهوري اسلامي را در ايران مستقرسازند و هم انقلاب اسلامي را به ديگر کشورها صادر کنند.

بر همين پايه در سپاه پاسداران واحد نهضت‌های آزادی بخش بوسيله محمد منتظري که از سالها قبل مناسبات نزديک با آنها داشت، داير گرديد. بجهت عملکرد محمد منتظری که در چارچوب سپاه و دولت موقت نمي گنجيد، تنش بين او و فرماندهي سپاه و دولت بازرگان بوجود آمد که اوج آن در اشغال فرودگاه مهرآباد توسط محمد منتظری و نيروهاي او بود. اين تنشها موجب شد که در دوره دولت رجائي واحد نهضت های آزاديبخش در سپاه منحل گردد. بخشي از نيروهای اين واحد جذب واحد اطلاعات گرديد و بخش ديگر از سپاه خارج  و جريان نهضت جهاني اسلام  به رهبري مهدی هاشمي را تشکيل داد. انحلال اين واحد با حمايت رفسنجاني و از طريق مصوبه مجلس صورت گرفت. "واحد نهضتها در اين دوره همكاري بسيار نزديكي با ساير نهضتهاي آزاديبخش در سرتاسر جهان داشت و حتي كنفرانس‌هايي را نيز با حضور رهبران اين سازمانها در تهران برگزار كرد كه بازتاب گسترده‌اي در جهان داشت"(ساختار اطلاعات و امنيت در سپاه پاسدارا ن ـ نوشته دکتر مهدي طلعتي).

با وجود انحلال واحد نهضتهای آزاديبخش، سپاه در جريان جنگ برنامه های خود را از طريق بخش اطلاعات پيش برد و در ايجاد و تقويت حزب الله در لبنان نقش جدی بازی کرد. اطلاعات سپاه در انفجار مقر نيروهای فرانسوی و امريکائی در بيروت دخالت داشت. محسن رفيق دوست وزير سابق سپاه پاسداران طي سخناني در يکي از کارخانجات صنايع دفاع کشور که در روزنامه رسالت ۲۹ تير ۷۰ درج شد گفت: ر پيروزي انقلاب در لبنان و در خيلي از جاهای دنيا آمريکا ضرب شست ما را بر پيکر منحوس خودش احساس مي‌کند و مي‌داند آن مواد منفجره‌ای که با آن ايدئولوژی ترکيب شد و در مقر تفنگدارهای دريايي چهارصد افسر و درجه دار و سرباز را يک مرتبه به جهنم فرستاد. هم تي ان تي آن مال ايران بود و هم ايدئولوژيش از ايران رفته بود. اين براي آمريکا بسيار محسوس است...آيا آمريکايي ها اين سخنان را نشينده و يا نخوانده‌اند؟".

خامنه اي به جريانهای اسلامی در کشورهای مسلمان توجه ويژه دارد. همچنانکه گفته شد سپاه قدس بعنوان سپاه فرامرزی بخواست او بعد از جنگ داير گرديد. اما اين سپاه تا زمان بحران بوسني با مشکلات جدی روبرو بود. بحران يوگسلاوی وضعيت سپاه قدس را دگرگون کرد. با وجود اينکه فرماندهي سپاه و هاشمي رفسنجاني مخالف درگيری ايران در بوسني بودند، اما سپاه قدس براي ارزيابي وضعيت، نيروهائي را به بوسني اعزام کرد. فرمانده اين نيروها محمد نقدی و معاون او حسين الله کرم بود. شدت گرفتن بحران در بوسني و کشتار مسلمانان موجب گسترش فعاليت سپاه قدس گرديد.

قرارداد صلح ديتون بجنگ در بوسنی خاتمه داد. اين قرارداد خواهان خروج نيروهای ديگر کشورها از جمله سپاه قدس از بوسنی بود. اما سپاه قدس تشکيلات گسترده در حوزه های فرهنگی، اقتصادی و بازسازی ايجاد کرده بود و توانست به حضور خود در بوسني ادامه دهد. در اواخر دوره رياست جمهوري رفسنجاني، قاسم سليماني فرمانده لشگر 41 ثارالله سپه جاي احمد وحيدی را گرفت. با فرماندهي قاسم سليماني، سپاه قدس بر ابعاد فعاليت خود در تعدادی از کشورها افزود. به نوشته واشنگتن پست، ‌نيروی قدس در اغلب کشورهايي که دارای اکثريت مسلمان هستند عواملي دارد و هدف آن: "ايجاد رابطه با مبارزان اسلامي و گروه هاي راديکال و حمايت مالي از اين گروه ها يا شخصيت هاي اسلامي است که به اصول و اهداف سياست خارجي دولت ايران اهميت مي دهند".

 سپاه قدس علاوه بر ايجاد ارتباط با جريانهای اسلامی به کار کسب اطلاعات خارجي بويژه  در كشورهای بوسني، حاشيه خليج، فلسطين، لبنان، افغانستان، تركيه و عراق و جمع آوری پيرامون تکنولوژي هسته اي و موشکي می پردازد و عملا جای وزارت اطلاعات را در اين زمينه گرفته است.

سپاه قدس سپاه فرامرزی است که حوزه فعاليت آن خارج از کشور است. اما داراي دو عملکرد است:

ـ انجام عمليات برون مرزي. برای انجام عمليات برون مرزی داراي قرارگاههاي عملياتي در داخل وخارج از کشور است.

ـ تربيت کادر در دانشکده قدس برای جريانهای اسلامی و طرفداران جمهوری اسلامی در کشورهای ديگر.

سپاه قدس قبل از حمله دولت بوش به عراق از نيروهای اپوزيسيون طرفدار جمهوری اسلامی حمايت همه جانبه ای داشت. بعد از برکناری صدام، سياست پيشنهادی سپاه در شوراي امنيت عالي پذيرفته شد و اجراي آن به سپاه قدس واگذار گرديد. سپاه قدس در اجرای سياست مصوب شورای عالی امنيت بطور سازمانيافته و برنامه ريزی شده در عراق حضور پيدا کرد. همچنانکه قبلا گفته شد زمين گير شدن دولت بوش در عراق و پيروزي جريانهاي شيعه در انتخابات، موجب شد که موقعيت سپاه و بويژه سپاه قدس در ساخت قدرت ارتقا پيدا کند.

سپاه قدس و ترور مخالفين

گفته ميشود که سپاه قدس سازمانگر تعدادي از ترورها در خارج از کشور بوده است. از جمله:

ـ ترور قاسملو و فاضل رسول و عبد الله قادري *

ـ ترور محسن حکيم **

موقعيت سپاه قدس در ساختار قدرت

سپاه قدس عملا بيک پای اصلی در سياستگذاری جمهوری اسلامی در منطقه تبديل شده و عملکرد آن بيک عامل ايجاد بحران در مناسبات جمهوري اسلامي با برخي از کشورهاي منطقه گشته است.

دولت بوش نسبت به نقش سپاه قدس در عراق حساس شده و بارها رامسفلد ترورهاي عراق و تقويت و تجهيز تروريستها را به سپاه قدس و فرمانده آن سليماني نسبت داده است.

مقاومت بسيج

خميني در سال 1980 براي فراخوان جوانان جهت حضور در جبهه هاي جنگ، مقاومت بسيج را تشکيل داد. بسيج در جلب جوانان و اعزام آنها به جبهه هاي جنگ نقش موثري داشت. بسيج از ابتدا از افراد داوطلبين تشکيل ميشد و فاقد سازماندهي هيرارشی بود.

 بعد از جنگ وظيفه حفظ امنيت شهرها، سرکوب شورشها و حرکات اعتراضی گروههای مختلف اجتماعی به بسيج سپرده شد و در اين ارتباط گردانهای عاشورا و الزهرا تشکيل گرديد.

در طی يکسال گذشته و بعد ازتشديد بحران هسته ای و اتخاد سياست تغيير رژيم ايران توسط دولت بوش، تقويت و تجهيز بيشتر اين دو گردانها در دستور کار قرار گرفت و مجلس در مهرماه پارسال اجازه برداشت 350 ميليون دلار از حساب ذخيره ارزی برای تقويت و تجهيز دو گردان عاشورا و الزهرا را به دولت داد. "افزايش فشار در پرونده هسته اي و احتمال حمله نظامي به ايران هم باعث شد تا اين گردان ها، که پيشتر آموزش هاي جنگ شهري را با عنوان"عمليات کوي و برزن" ديده اند، به سلاح هاي نيمه سنگين و سنگين نيز تجهيز شوند."( تجهيز کم سابقه بسيج در شهرها ـ اسفندياری صفاری سايت روز).

بگفته فرمانده منطقه مقاومت بسيج تهران بزرگ، گردان های عاشورا و الزهرا در تهران هر يک ۱۲۰گردان را شامل ميشوند. و بگفته رحيم صفوی در سطح کشور 2500 گردان تشکيل شده است که سپاه ميخواهد 1200 گردان عاشورا را به سلاحهای سنگين تجهيز کند. بدين ترتيب اين گردانها دو ماموريت خواهند داشت:

1. جنگ شهری در صورت حملات نظامی کشورهای ديگر

2. سرکوب شورشهای شهری و حرکات اعتراضی

رحيم صفوي در جمع فرماندهان بسيج گفت: "تجديد سازماندهي و تجهيز و تسليح 1200 گردان عاشورا از 2500 گردان عاشورا در اقصي نقاط كشور براي دفاع مسطح از اهداف برنامه چهارم پنجساله بسيج است".

دانشگاههای کشور کانون اعتراضات عليه رژيم هستند. در اين ارتباط به بسيج دانشجويي ماموريت داده شده است که هرچه سريعتر به تشکيل گردانهاي عاشورا و الزهرا در دانشگاهها اقدام کند. بر همين اساس در جلسات اخير بسيج دانشجويي در دانشگاهها، سازماندهي گردانهاي عاشوراي دانشجويي به عنوان اصلي ترين ماموريت امسال بسيج دانشجويي عنوان شده است.

عملکرد بسيج برا ی سپاه تنها در سرکوب و جنگ شهری خلاصه نميشود. بسيج برای سپاه نهادی است با عملکردهای مختلف:

ـ بسيج در محلات، مساجد، واحدهاي توليدي، ادارات دولتي، شرکتها، مدارس، دانشگاهها... حضور دارد. هيچ نهادي در اندازه  بسيج در سطح کشور حضور همگاني ندارد. حضور همگاني به بسيج امکان ميدهد که اطلاعات ضرور را جمع آوري کرده و آنها را به ارگانهاي بالا منتقل نمايد. در حقيقت بسيج برای سپاه نقش "اطلاعات مردمی" ـ اصطلاحی که سران رژيم بکار می برند ـ دارد.

ـ بسيج با حضور در محلات، ادارات و واحد هاي توليدي ميتواند در مواقع لازم به بسيج بپردازد و بخشهائي از مردم را بپاي صندوقهاي راي بنفع کانديداهاي معين بکشاند. چنانکه در جريان انتخابات و بويژه انتخابات رياست جمهوري ديديم.

ـ بسيج برای تامين "امنيت پايدار" در شهرها است. عليرضا افشار معاون امور فرهنگي و تبليغات ستاد کل نيروهاي مسلح ميگويد: "دومين حوزه اي که بسيج در آن ماموريت دارد، امنيت پايدار است. زيرا امنيت پايدار با مشارکت مردم بوجود مي آيد و با نيروي انتظامي و امنيتي نمي توان امنيت پايدار داشت."

وجود بسيج بر توان سپاه در يک سری از عرصه ها افزوده است. سپاه بخشی از برنامه هايش را از کانال بسيج پيش می برد و بهمين خاطر بسيج را زنده نگهداشته است. حجازی فرمانده نيروي مقاومت بسيج اين موضوع را بصراحت ميگويد. او بعد از سرکوب اعتراضات مردم آذربايجان توسط گردانهای عاشورا، در جمع بسيجيان آذربايجان شرقي با: "تقدير و تشکر از احساس مسئوليت و اقدام به موقع و شايسته بسيجيان در حوادث اخير"، از اين گردانها با عنوان" پيشرو در دفع خطرها و دفاع از ارزش ها" نام برد و گفت: "اگر بسيج و روحيه آن نبود انقلاب از کشور رخت بر مي بست، روحيه بسيج باعث شده هنوز فداکاري، دشمن ستيزي و عدم ظلم پذيري در کشور پويا بماند".

بسيج از داوطلبين تشکيل ميشود. ولی سپاه برای حفظ اين نيرو، امتيازات مختلفی به نيروهای بسيج اعطا ميکند.

مدتی است که به بسيج اجازه داده شده که همانند سپاه به فعاليت اقتصادی بپردازد. در اين ارتباط بسيج سازندگی داير شده و احمدی نژاد برای سپاسگزاری از آنها بخشی از پروژه های دولت را به بسيج سازندگی واگذار کرده است. طبعا بسيجِها از فعاليت اقتصادی همانند نيروهای سپاه بهره خواهند گرفت.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

* روزنامه انقلاب اسلامي جريان ترور را باستناد  اطلاعاتي که در اختيارش قرار گرفته، شرح داده است: " شرح مأموريتي را مي خوانيد که از سوي خامنه اي از طريق هاشمي رفسنجاني به محسن رضائي و از طريق او به فرمانده سپاه قدس و به تيمهاي مأمور مذاکره با قاسملو، رهبر حزب دموکرات کردستان و دو تيم ترور داده شده است . مأموري که مأموريت خويش را شرح مي کند، ناصر تقي پور است. او کسي است که به اتفاق عسگري، مأموريت قتل قاسملو و فاضل رسول و عبد الله قادري را انجام داده است. تقي پور پيش از ﺁنکه کشته شود، در مي يابد که قصد حذف او را دارند. از اين رو شرح مأموريت را به دوست خود به امانت مي سپرد. به او مي گويد: اگر از مأموريت زنده بازگشتم، شما ماجرا را فراموش مي کنيد. چنانکه گوئي کلمه اي از ﺁن را نشنيده ايد. اما اگر کشته شدم شما ﺁن را منتشر کنيد. در اواخر زمستان گذشته، دوست او که از ايران گريخته بود، نزد ﺁقاي بني صدر رفت و ماجرا را به اين صورت بيان کرد:

در اواخر سال 1380 يکي از افسران سپاه پاسداران بنام ناصر تقي پور، اطلاعاتي در اختيار من گذاشت . او از من خواست در صورت بروز هر اتفاقي براي او، اين اطلاعات را منتشر کنم. دليل اين کار خود را چنين گفت : احتمال دارد توسط تشکيلات سپاه قدس – او خود يکي از افسران ارشد ﺁن بود -  به دليل اختلافاتي که با فرماندهي سپاه پيدا کرده ام ، به دليل « حفظ اسرار امنيتي نظام »، تصفيه فيزيکي شوم . درک او صحيح بود. چرا که بعد از مدتي بهنگام غواصي در رود کارون به قتل رسيد. عضو ديگر تيم، عسگري نيز در سال 1382، هنگام ورود به محل کار خود تير خورد و کشته شد. گفتند : به دليل بي احتياطي دژبان هدف گلوله قرار گرفته است!
موضوع اين مأموريت حذف فيزيکي رهبران حزب دموکرات کردستان بود. علت ﺁن خطرناک بودنشان براي جمهوري اسلامي بود.

طراح عمليات  يکي از اعضاي ارشد سپاه قدس  بنام حاج غفور بود. او اينک رئيس حراست صدا و سيماي جمهوري اسلامي است. بنا بر طرح، عمليات در دو مرحله مي بايد انجام مي گرفت و انجام گرفت : در مرحله اول ، پيشنهاد گفتگو و رسيدن به توافقي بر سر مسئله کردستان، از سوي دولت به دکتر عبدالرحمن قاسملو رهبر حزب دموکرات داده شد. در اين مرحله مي بايد توافقي صوري انجام مي گرفت . در مرحله دوم ، چند ماه بعد، مي بايد گفتگوها و توافق نهائي انجام و توافقنامه امضاء مي شد. ترور رهبران حزب دموکرات کردستان در اين مرحله مي بايد انجام مي گرفت . چرا طرح دو مرحله بود و ترور در مرحله دوم مي بايد انجام مي گرفت؟ زيرا مي بايد رژيم را طالب صلح و حل مسئله جلوه گر مي ساخت و مخالفان حل مسئله کردستان را در معرض اتهام قرارمي داد .
سه تيم تشکيل شدند : 1 – تيم مذاکره کننده که حاج غفور با نام مستعار امير منصور بزرگيان عضو ﺁن و رابط با دو تيم ترور بود. 2 – دو تيم ترور ، يکي مرکب از ناصر تقي پور و عسگري و ديگري به سرپرستي حميد احمدي نژاد.  رابطه تيم اول به سفارت ايران در وين، احمدي نژاد شد. اسلحه را او از سفارت گرفت و به دو عضو تيم ترور داد .
برابر طرح ، مذاکرات اول در 28 و 30 دسامبر 1988، در وين  پايتخت اتريش انجام گرفت. 7 ماه بعد، در ژوئيه 1989 مذاکرات دوم باز در وين بعمل ﺁمد .
ناصر تقي پور و عسگري  يک هفته پيش از تاريخ مذاکره  از طريق امارات متحده عربي  با گذرنامه هاي اروپائي  وارد اتريش مي شوند. اسلحه و نيازمنديهاي ديگر ﺁنها را سفارت  توسط احمدي نژاد در اختيار ﺁنها قرار مي دهد. اطلاع در باره محل و ساعت مذاکره را حاج غفور به ﺁنها اطلاع مي دهد .

هيأت کرد چندين بار زمان و محل مذاکره را تغيير دادند. اين کار مشکلاتي را ببار ﺁورد. تيم ترور از هيأت مذاکره کننده خواست تا ممکن است زمان گفتگو را طولاني کند تا فرصت مناسب براي اجراي مأموريت قتل بدست ﺁيد . اين فرصت  بعد از ظهر 13 ژوئيه 1989 بدست ﺁمد . يک عضو هيأت مذاکره کننده بنام مصطفوي درب را باز گذاشت و من و عسگري بدون هيچ مشکلي وارد محل مذاکره شديم و بسوي رهبران حزب دموکرات کردستان، قاسملو و قادري و نفر سوم بنام فاضل ( کرد عراقي و استاد دانشگاه در وين ) ﺁتش گشوديم . قاسملو حتي فرصت بلند شدن از صندلي را نيز پيدا نکرد. او و دو تن ديگر به قتل رسيدند. بعلت تاريک بودن محل مذاکره، جعفري شاهرودي ( از اعضاي تيم مذاکره و از فرماندهان سپاه ) نيز زخمي شد .
من و عسگري به سرعت محل قتل را ترک گفتيم و از اتريش خارج شديم . جعفري شاهرودي را به بيمارستان منتقل کردند. او را بعد از 24 ساعت در پي دخالت سفارت جمهوري اسلامي  ﺁزاد کردند و او به سفارت رفت و در ﺁن پناه جست . بعد از مدتي هم به ايران بازگردانده شد .
 
در جلسه توجيه که پيش از رفتن به مأمورين در تهران تشکيل شد، حاج غفور توجيه کننده اعضاي سه تيم بود. احمدي نژاد مشکلاتي را که ممکن بود با ﺁنها روبرو شويم، طرح مي کرد و حاج غفور پاسخ مي داد. در پايان حاج غفور گفت  ترتيب همه چيز داده شده است . از لحاظ اتريش هم با مشکلي روبرو نمي شويم . مي رويم و مأموريت را انجام مي دهيم و ﺁب هم از ﺁب تکان نمي خورد . در عمل دولت اتريش براي حفظ روابط دوستانه با ايران ، همکاري لازم را در انتقال اعضاي هيأت به ايران بعمل ﺁورد. پليس اتريش نيز پي گيري جدي نکرد."

 

** "يكي از افسران امنيتي سپاه قدس، وابسته به واحد نهضت هاي اسلامي سپاه پاسداران همراه با برخي اسناد هويتي خويش از ايران خارج شده و در يكي از كشورها تقاضاي امنيت كرده است. گفته مي شود اين افسر امنيتي عضو تيم چهار نفره انفجار حرم حضرت امير در نجف و كشته شدن آيت الله حكيم است و در آستانه و يا پس از ورود محسن حكيم "برادر آيت الله حكيم" به ايران از كشور خارج شده است.
دربرخي محافل گفته مي شود، محسن حكيم كه جانشين برادر خود در مجلس اعلاي عراق شده و درعين حال عضو شوراي حكومتي عراق است، اسناد و مداركي را با خود به ايران برده و دراختيار مقامات ايران قرار داده كه بموجب آن سپاه قدس در ترور آيت الله حكيم دست داشته است. هنوز معلوم نيست اين اسناد را امريكائي ها دراختيار حكيم قرارداده اند و يا دستگاه امنيتي بازمانده از رژيم صدام كه تحت نظارت شوراي حكومتي عراق بازسازي و فعال شده به اين اطلاعات دست يافته است. محسن حكيم از اوائل اين هفته درايران بسر مي برد.
فرمانده سپاه قدس سردار قاسم سليماني است و گفته مي شود طرح ترور آيت الله حكيم زير نظر وي و سردار"علي آقامحمدي” قائم مقام علي لاريجاني در سيماي جمهوري اسلامي تهيه و توسط چهارتن از افسران امنيتي عضو اين سپاه در نجف به اجرا گذاشته شد. توجيه اين عمليات تروريستي، پشت كردن آيت الله حكيم به روحانيت حاكم ايران پس از بازگشت به عراق و همچنين مذاكرات و تفاهم هاي وي با نيروهاي امريكائي و انگليسي مستقر در عراق بوده است.
افسرامنيتي از ايران گريخته همچنين در بازجوئي هاي اوليه خود در كشوري كه خود را در آن به مقامات بين المللي معرفي كرده مدعي شده كه سه افسر ديگر كه همراه وي در عمليات انفجار حرم حضرت امير در نجف دست داشته اند پس از بازگشت به ايران، به اشكال مختلف كشته شده اند و او تنها بازمانده آن تيم عملياتي است.
او گفته يكي از اعضاي تيم ترور در جريان يك مسموميت شديد غذائي كشته شده، دومي در يك حادثه اتومبيل در اتوبان بابائي تهران و سومين با شليك گلوله دژبان پادگان مناجات كشته شده اند. تيراندازي منجر به مرگ نفر سوم در پادگان مناجات، بي احتياطي دژبان هنگام تحويل و تحول سلاح گزارش شده است(بنقل از سايت انقلاب اسلامي).

سپاه و انصار حزب الله

انصار حزب الله در اوائل دهه 70 شکل گرفت و بعنوان تشکل ظاهرا مردمی وارد عمل شد. کار انصار حزب الله آتش زدن کتابفروشيها، حمله به سخنرانی ها، گردهمائی ها، تظاهرات و اقدام به ترور بود.

انصار حزب الله قبل از انتخابات دوم خرداد، عمدتا دگرانديشان را در نوک حملات خود قرار ميداد و بعد از آن اصلاح طلبان حکومتی را نيز زير ضرب گرفت. انصار حزب الله  به هيچ قانونی پای بند نبوده و به هيچ ارگانی پاسخگونيست.  آنچه مشخص است انصار حزب الله بدون پشتيبانی نهادهای قدرتمند در ساخت قدرت نميتواند چنين يکه تازی کند.

انصار به ولی فقيه و سپاه وصل است. محمدباقر ذوالقدر جانشين فرمانده کل سپاه و حسين الله کرم از فرماندهان سپاه جزو مبتکرين راه اندازی انصار حزب الله بودند. حجه الاسلام پروازي در سخنان افشاگرانه خود در مورد انصار حزب الله به اين مسئله اشاره ميکند: "در اين سال ـ1372ـ الله کرم آمد و گفت بيا در هيات رزمندگان سخنران باش. تعداد موسسان انصار ‏‏۱۸ نفر بودند که به سه گروه تقسيم مي شدند. گروه وابسته به "ذوالقدر" که تعدادشان ۷ نفر بود. هفت ‏نفر هم از طرف "عبداللهي" معرفي شدند و چهار نفر هم با "الله کرم" بودند. بچه ها همگي، من و مرحوم نجفي را قبول ‏داشتند. سخنراني هادر دوران حيات نجفي شروع شد و بعد از رحلت ايشان از من خواستند کار او را ادامه ‏دهم. اسم انصار در آن تاريخ اصلا مطرح نبود. مي گفتند برو بچه هاي هيئت رزمندگان، به مرور اسم ‏انصار به ميان آمد و با قوي شدن حضور وابستگان "ذوالقدر" و "الله کرم"، حضور رزمندگان کمرنگ ‏شد."

سخنان پروازی پيوند بين انصار حزب الله و سپاه را نشان ميدهد. انصار بخشی از برنامه های سرکوب سپاه را بعنوان جريان غيررسمی و بدون پاسخگو پيش می برد و سپاه هم بجهات محتلف از انصار حزب الله حمايت ميکند.

سپاه و نيروی انتظامی

نيروی انتظامی از ادغام پليس و کميته های انقلاب اسلامی تشکيل شد. اما اين نيرو در اختيار سپاه است و فرمانده نيروی انتظامی از بين فرماندهان سپاه انتخاب ميشود. قاليباف فرمانده قبلی نيروی انتظامی، فرمانده نيروی هوائی سپاه بود و اسماعيل احمدی مقدم فرمانده فعلی نيروی انتظامی، جانشين فرماندهی بسيج سپاه پاسداران و فرمانده بسيج تهران بود.

سپاه و وزارت کشور

وزارت کشور يکی از مهمترين وزارتخانه های دولت بحساب می آيد. سپاه در دوره های قبلی نفوذی در اين وزارتخانه نداشت. مصطفی پورمحمدی وزير منتخب احمدی نژاد راه را برای حضور سپاه در وزارت کشور باز کرد. محمدباقر ذوالقدر جانشين فرمانده کل سپاه به وزارت کشور منقل شد و در مقام  معاون امنيتی و قائم مقام پورمحمدی قرار گرفت وعده قابل توجهی از استانداران و فرمانداران از بين فرماندهان سپاه انتخاب گرديدند. بدين ترتيب سپاه در وزارت کشور هم جای پای محکمی پيدا کرد.

تصفيه در سپاه

روند تصفه در سپاه از آغاز حيات آن تا امروز همواره جريان داشته است. سپاه مداوما نيروهائی از درون خود را بعلل مختلف حذف کرده است. اولين تصفيه به اوائل حيات آن برميگردد.

بنيانگذاران سپاه پاسداران حامل گرايشهای سياسی مختلفی بودند. صاحبان آن گرايشها در شورای فرماندهی سپاه و در دفتر سياسی حضور داشتند و يا جزو فرماندهان بودند: محمد منتظری، محسن رفيق دوست، بروجردی، بهزاد نبوی، دوزدوزانی، سيد مهدی هاشمی، محمد سلامتی، حسين شريعتمداری، محسن ميردامادی، عمادالدين باقی، وردی نژاد، حميد جلائی پور، عليرضا علوی تبار ..

 در آنزمان شکاف چپ و راست در بين نيروهای جمهوری اسلامی شکل گرفته بود. سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی که از گروههای هفتگانه سياسی ـ نظامی قبل از انقلاب تشکيل شده بود*، حامل اين شکاف بود. اين سازمان که جزو بنيانگذاران سپاه بود، گرايشهای سياسی خود را بدرون سپاه منتقل کرد. حسين فدايي، محمدباقر ذوالقدر، احمد توکلي، الياس نادران و ... تشکيل دهنده جناح راست سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي تحت رياست آيت‌الله راستي کاشاني بودند. بهزاد نبوی، محمد سلامتی، عمادالدين باقی....   جناح چپ اين جريان را تشکيل ميدادند.

يکی از گروههای تشکيل دهنده سازمان مزبور، گروه مسلح کوچکی بنام "منصورون" بود. محسن رضائی و محمد باقر ذوالقدر در راس اين گروه قرار داشتند. بگفته محسن سازگارا اين گروه: "کارهای عجيب و مشکوکی مثل بمب گذاری در رستوران خوانسالار تهران را در آستانه انقلاب مرتکب شدند و در آن عامل بمب گذاری که کارگری بنام احمدی بود کشته شد. با روحانی به نام راستی کاشانی که تازه از نجف به قم آمده بود ارتباط داشتند و وقتی هم همين گروه به صورت يکی از گروههای هفت گانه در تشکيل سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی در اول انقلاب مشارکت کرد خيلی زود با استفاده از آقای راستی کاشانی که پس از مرگ آقای مطهری، او را به عنوان نماينده امام در آن سازمان مطرح کرده بودند، عامل اصلی انشعاب در آن سازمان شدند"( سپاه و سه انحراف). اين گروه پس از ورود به سپاه: "بخش اطلاعات و تحقيقات سپاه را که قرار بود به صورت مغز متفکر و برنامه ريز سپاه باشد و حداکثر به صورت واحد اطلاعات نظامی برای سپاه عمل کند بصورت یک سازمان امنيت درآورده و محسن رضائی هم در راس اين واحد قرار گرفت و فرمانده اطلاعات سپاه شد. خيلی زود اين سازمان امنيت جديد به ساير بخش های سپاه دست انداخت. اين گروه پس از فتح خرمشهر در رأس سپاه قرار گرفت و به سرعت شروع به تبديل سپاه به يک ارتش منظم و کلاسيک نمود".

اين گروه بتدريج فضا را بر گرايش چپ در سپاه تنگ کرد و زمينه را برای حذف آنها فراهم ساخت. بدين ترتيب نيروی چپ اسلامی و بعدها طرفداران آيت الله منتظری از سپاه طرد شدند و فرماندهی سپاه بدست نيروی راست افتاد.

نمونه اين تصفيه، عماادين باقی است. او در مصاحبه با ايسنا ميگويد: "سال ٥٩ وارد سپاه شدم و پس از يكسالی كه در دفتر سياسی سپاه بودم به فعاليتهای آموزشی و تحقيقاتی به ويژه در مباحث تاريخ معاصر، نقش روحانيت، مذهب و نهادهای مذهبی پرداختم. اين فعاليتها تا پايان اسفند سال ٦٢ ادامه يافت. در آن سال شرايطی بوجود آوردند كه من مجبور به استعفا شدم. استعفايی كه محتوايش اخراج بود"

تصفيه در سپاه در سالهای بعد کسانی را دربرگرفت که نسبت به عملکرد اين گروه در جبهه های جنگ اعتراض داشتند که اکبر گنجی در پاسخ به حسين شريعتمداری سربسته به آن اشاره ميکند. بگفته نيما راشدان حاج کاظم رستگار و صدها فرمانده معترض ديگر در تصفيه حسابهای دهه 60 از سپاه حذف شدند: حاج کاظم رستگار را از تمام عرصه های فرماندهی حذف کردند و او را در عمليات بدر با لباس يک بسيجی ساده به مسلخ فرستادند. کسان ديگری مثل داود کريمی را به زندان انداختند".

بعد از جنگ بخشی از فرماندهان نيز بجهت آلوده شدن سپاه کنار کشيدند. "مجرب ترين فرماندهان جنگ بدان خاطر که نخواستند خون عزيزان خود را به عضويت در مافيای تازه مولود ثروت و قدرت بفروشند و بر وجدان خود چوب حراج زنند، از سپاه طرد و به مسافر کشی در خيابانهای تهران روی آوردند"(پل پوت و سردارانش ـ نوشته نيما راشدان).

تصفيه ها در سالهای بعد ادامه يافت و شامل کسانی گرديد که به عملکرد فرماندهان سپاه، آلوده شدن آنها به مسائل مالی، دخالت سپاه در سياست انتقاد داشتند و يا طرفدار اصلاح طلبان بودند.

در مواردی سپاه برای تصفيه ها متوسل به ترور ميشود. در اين ارتباط از افراد زير که توسط سپاه در جريان تصفيه ها ترور شده اند، نام برده ميشود: سپهبد صياد شیيازی، سرتيپ منصور ستاری ( فرمانده نيروی هوائی ارتش )، سرتيپ پاسدار ابوالفتحی ( فرمانده ناحيه انتظامی فارس و فرمانده اسبق ناحيه انتظامی تهران بزرگ )

فساد در سپاه

فعاليت اقتصادی سپاه شفاف نيست و هيچ ارگانی هم بر آن نظارت و کنترل ندارد. سپاه به فعاليت اقتصادی زير زمينی، قاچاق کالا، قاچاق نفت ــ از جمله نفت عراق در زمان تحريم اقتصادی آن کشور توسط سازمان ملل ـ و بگفته ای مواد مخدر می پردازد. زمانيکه فعاليت اقتصادی زير زمينی و قاچاق با قدرت در آميزد، از درون آن فساد و باند مافيائی بيرون می آيد. بقول عليرضا علوی تبار: " اين طيف، نظامی های پاکباخته بسيج و سپاه نيستند بلکه يک باند مافيای قدرت و ثروت هستند که تامين منافع کلان اقتصادی خود را با حکومت نظامی ممکن ميدانند"( سخنرانی عليرضا علوی تبار در دفتر مرکزی جبهه مشارکت ـ بنقل از سايت رويداد).

در دوره سازندگی  بخشی از فرماندهان سپاه  برای شرخری، اخاذی، ثبت شرکتها، تصرف مبادی ورودی و خروجی کشور و گمرکات مسابقه گذارده بودند. "بطوريکه مسئولان گمرگ بندرعباس و اخيرا آبادان، خرمشهر دائما برای صدور برگ سبز يا چشم پوشی از ورود کالاهای قاچاق فرماندهان سپاه و وابستگان ايشان تحت فشار قرار داشتند"(پل پوت و سردارانش ـ نيما راشدان).

بدنه سپاه نسبت به ثروت اندوزی و فساد فرماندهان سپاه حساس است. آنها که با حضور در جبهه ها فرصت تحصيل و  فعاليت اقتصادی را نداشتند و با حقوقی دريافتی قادر به تامين زندگی نبودند، در مقابل اين نابرابری قرار گرفتند. "برخورد آنها با موج يکسان نبود.گروهی خرد شدند و در رويای پولدار شدن يکشبه با فروش طلای همسرشان و گوشواره های دخترشان شرکت با مسئوليت محدود ايجاد کردند. گروهی ديگر به قاچاق کالا، گنج يابی، کارچاق کنی و شرخری داشتند و زندانهای 66 و قصر پر شد از محکومان پاسدار، بسيجی و کسانی که گناهی جز تبعيت از فرماندهان خويش نداشتند. فرماندهانی که از مجازات مصون بودند". و "در سپاه سال 75 رشوه پذيرفتن نه تنها عيب محسوب نميشود بلکه حتی هنر و زرنگی بود. اين سپاه ديگر آن سپاهی که اعضای آن حقوق خود را دريافت نمی نمودند تا کمک به خانواده شهدا شود، زمين تا آسمان تفاوت داشت. سر تشکيلات فاسد شده بود و بدنه بر سر دو راهی چه کند؟"(همان منبع).

در آميختن اسلحه با تجارت و اقتصاد، اقتصاد را بصورت مافيائی در می آورد. و يا بگفته محسن سازگارا: " ورود با اسلحه به تجارت دو خطر عمده و فوری ايجاد می کند. يکی آنکه رقبای تجاری با زور و دستگيری و زندان از ميدان کنار گذاشته می شوند و بسياری از فعاليتها انحصاری می گردد. دوم آنکه سازمان مسلح تجاری برای کسب درآمد آسان با تکيه بر زور و سلاح وارد حوزه های ممنوعه ای چون قاچاق کالا و موادمخدر و الکل و فحشاء می شود. چرا که کسی نمی تواند و جرأت نمی کند سئوالی بکند."(سپاه و سه انحراف).

 آلودگی به فساد در بدنه و فرماندهی سپاه، بدين معنی نيست که تمام سپاه آلوده است. طبعا بخشی از فرماندهان و بدنه سپاه با دسترنج و حقوق خودشان زندگی ميکنند و از فساد موجود در سپاه رنج می برند.

گرايشها و نفوذها

سپاه نيروی يکدست و يکپارچه نيست و متاثر از گرايشهای سياسی موجود در حکومت است و جريانهای سياسی هم  بدرجات مختلف در سپاه نفوذ داشته و دارند. چنانچه گفته شد تصفيه ها موجب شد که چپ اسلامی و طرفداران منتظری در دهه 60 از سپاه حذف شوند. ولی جمعيت موتلفه، روحانيت سنتی، هاشمی رفسنجانی و اصلاح طلبان در سپاه صاحب نفوذ هستند. در طی سالهای اخير موقعيت حاملين اين گرايشها در سپاه تضعيف شده و بخشی از آنها مشمول تصفيه گرديده اند. در فرماندهی سپاه، گرايش راست افراطی غالب بوده و ابتکار عمل دست آنها است.

 رويکرد سپاه به امر سياست و اقتصاد، گرايشهای ديگری را در درون آن شکل داده است:

ـ گرايشی که از رويکرد سپاه به سياست و اقتصاد و از فساد موجود در سپاه بيمناک بوده و نگران شکل گيری ذهنيت منفی نسبت به سپاه  در بين مردم است. حاملين اين گرايش بر کارکرد نظامی سپاه تاکيد دارند و معتقدند که سپاه نبايد به قدرت آلوده شود و در جايگاه روحانيت قرار گيرد و سرنوشت سپاه را با سرنوشت روحانيت گره بزند.

ـ گرايشی که در راس سپاه قرار گرفته و برنامه سپاه را در طی دو دهه پيش برده، به سپاه بعنوان نهاد عمومی نگاه ميکند و بر حضور چند وجهی سپاه در حوزه های نظامی، امنيتی، اقتصادی، فرهنگی، قانونگذاری، اداره کشور و سياستگذاريهای کلان اعتقاد دارد.

ـ گرايشی که معتقد به اعتدال در رابطه با حضور در قدرت و اقتصاد و ديگر حوزه ها است.

شبکه حول سپاه

شبکه ای بيرون از سپاه وجود دارد که پشتيبان آن است. اين شبکه دربرگيرنده کسانی است که:

ـ سابقه فعاليت در سپاه دارند؛

ـ ياران قديمی اشان در سپاه خدمت ميکنند و با آنها در ارتباط هستند؛

ـ در فعاليتهای مختلف سپاه ذينفع هستند؛

ـ به سپاه بعنوان ارگان مدافع انقلاب و اسلام نگاه ميکنند و  معتقد به تقويت آن هستند.

 اين شبكه در درون هيئت ها، دخمه ها، تكيه ها و مساجد و در بنگاههای اقتصادی حضور دارند و باشکال مختلف به ياری سپاه و فرماندهان آن می شتابند. اين شبکه دارای توان بسيجی بالا است. برخی از آنها که ثروتهای کلانی اندوخته اند، ياران خود را در سپاه تغذيه ميکنند.

ذهنيت مردم نسبت به سپاه

ذهنيت مردم نسبت به سپاه در دوره بعد از جنگ تغيير کرده است. سرکوب سپاه، زراندوزی فرماندهان، فساد در راس و بدنه سپاه، تهديد به بريدن زبانها، دخالت در انتخابات ....موجب تغيير ذهنيت مردم نسبت به سپاه شده است. سپاه نه تنها از محبوبيت در بين مردم برخوردار نيست، بلکه ذهنيت منفی نسبت به آن وجود دارد. اکثر نخبگان جامعه نسبت به نقش سپاه در سرکوب روزنامه نگاران، فعالين سياسی، دانشجويان، کارگران، زنان و پرونده سازی برای آنها آگاهی دارند. 

سپاه با گسترش فعاليتهای خود در عرصه های مختلف اجتماعی با گروههای بيشتری از جامعه تماس پيدا ميکند و در اين تماس، ذهنيت منفی تری نسبت بخود شکل ميدهد. فعاليتهای سياسی سپاه به تقابل بخشی از جناحهای حکومت با آن منجر شده و فعاليتهای اقتصاديش نارضايتی بخشی از صاحبان سرمايه را هم فراهم آورده است.

سپاه و سياستگذاريهای کلان کشور

برای سپاه پاسداران شرکت در سياستگذاريهای کلان کشور حائز اهميت زيادی است. سپاه شرکت در سياستگذاريهای کلان کشور را با توجه به نقشش در جمهوری اسلامی، حق مسلم خود ميداند.

سپاه در دوره جنگ ايران و عراق در سياستگذاريهای کلان کشور نقش جدی داشت. اما با پايان يافتن جنگ، الزامات شرکت سپاه در سياستگذاريهای کلان کشور از بين رفت. لذا ازنقش سپاه در اين زمينه کاسته شد.

اما در سالهای اخير با تقويت موقعيت سپاه در ساخت قدرت و شدت يافتن تهديدات نظامی، سپاه در سياست سازيها،  سياستگذاريها و در تصميم گيريهای کلان شرکت فعال دارد. 

سپاه گرچه در مجمع تشخيص مصلت نظام حضور ندارد و لذا در تدوين برنامه های دراز مدت همانند برنامه بيست ساله نمی تواند شرکت داشته باشد، ولی در اتخاذ استراتژی در عرصه سياست خارجی جمهوری اسلامی در سطح جهان و منطقه، بحران هسته ای و استراتژی امنيتی نقش موثری ايفا ميکند.

سپاه دارای دانشگاه، مراکز مطالعاتی و تدوين استراتژی و اتاقهای فکر است و پژوهشگران و صاحب نظران زيادی را بکار گرفته است. در اين مراکز روی وضعيت منطقه و جهان، موقعيت ايران و استراتژيهای مختلف، مطالعه صورت گرفته و طرحهائی تهيه و در اختيار شورای امنيت عالی و خامنه ای قرار ميگيرد.

خامنه ای و سپاه بر راه اندازی مراکز مطالعاتی و پژوهشی تاکيد دارند. بنوشته سايت بازتاب(اول مرداد ماه سال 1384) :" پيرو نشست فرماندهان عالي‌رتبه سپاه پاسداران با رهبر انقلاب،‌ به زودي تغييرات مهمي در اين نهاد صورت خواهد گرفت. مهمترين اين تغييرات كه بنا بر توصيه رهبر انقلاب انجام مي‌شود، تأسيس مركزی براي تدوين سياستهای راهبردی و استراتژيك سپاه پاسداران است. اين مركز كه مهمترين وظيفه آن تهيه و تدوين برنامه درازمدت سپاه است، بخش قابل توجهي از فعاليت‌های مديريتي ستاد كل نيروهای مسلح را در سپاه پاسداران انجام خواهد داد."

مطالعات صورت گرفته و طرحهای تهيه شده در مراکز مطالعاتی سپاه ، نظر مساعد علی خامنه ای را جلب کرده است.

بايد توجه داشت که تدوين سياستهای کلان کشور در انحصار سپاه نيست. ولی اگر در مواقع و يا مواردی ارگانهای ديگر به تدوين سياستهای کلان کشور می پردازند، مجبورند که تمايلات سپاه را در نظر بگيرند. چرا که بدون در نظر گرفتن تمايلات سپاه، نميتوانند آن سياستها را پيش ببرند. سپاه به يک پای سياستگذاری کلان کشور تبديل شده است.

سپاه و توليد قدرت در منطقه

موقعيت جمهوری اسلامی در منطقه نسبت بچند سال قبل تغيير کرده است:

ـ دو دشمن جمهوری اسلامی در همسايگی ايران(صدام حسين در عراق و طالبان در افغانستان) توسط دولت بوش سرنگون شده است.

ـ جمهوری اسلامی بجهت حمايت از نيروهای اپوزيسيون صدام و فعاليتش در دوره اخير، از نفوذ قابل توجهی در عراق برخوردار شده است.

ـ  روی کار آمدن حماس در فلسطين و تقويت موقعيت حزب الله در لبنان به گسترش نفوذ جمهوری اسلامی در اين دو کشور انجاميده است.

ـ بجهت موضع گيريهای تند احمدی نژاد عليه اسرائيل، سمپاتی در بين بخشهائی از مردم کشورهای عربی نسبت به جمهوری اسلامی شکل گرفته است.

با توجه به تغييراتی که گفته شد موقعيت جمهوری اسلامی در منطقه نسبت به چند سال قبل تقويت شده است.

قدرت گرفتن جمهوری اسلامی در منطقه بدرجاتی با عملکرد سپاه و بويژه سپاه قدس مرتبط است. سپاه موقعيت فعلی جمهوری اسلامی در منطقه را عمدتا مرهون تلاشها و سياستهای خود ميداند.

 سپاه تمايل به توليد قدرت در منطقه را دارد و خواهان آن است که جمهوری اسلامی بعنوان قدرت منطقه ای توسط امريکا، اروپا و کشورهای منطقه پذيرفته شود و حقوق آن تامين گردد.

موقعيت و جايگاه روحانيت

موقعيت و جايگاه روحانيت در جمهوری اسلامی

موقعيت و جايگاه روحانيت در جمهوری اسلامی را ميتوان در مولفه های زير ترسيم کرد:

ـ جمهوری اسلامی حکومت روحانيت است. قانون اساسی و ساختار سياسی جمهوری اسلامی بر پايه اليگارشی روحانيت تدوين و پی ريزی شده است. روحانيت بمثابه قشر حاکم اهرمهای اصلی قدرت را در اختيار خود گرفته و همانند يک حزب سياسی در ارگانها و نهادهای جمهوری اسلامی حضور گسترده ای دارد. روحانيت حکومت را عرصه انحصاری خود ميداند.

ـ بموجب قانون اساسی مناصب سياسی در دست روحانيت قرار دارد و بر طبق اصل 93 قانون اساسی "مجلس شورای اسلامی بدون وجود شورای نگهبان اعتبار قانونی ندارد"

ـ ولايت مطلقه فقيه کانون اصلی اقتدار در جمهوری اسلامی است و کانديداهای رياست جمهوری و مجلس شورا، بدون تائيد صلاحيتشان توسط شورای نگهبان قانون اساسی  ـ که از روحانيون منتخب ولی فقيه تشکيل ميشود ـ نميتوانند خود را به رای مردم بگذارند. نمايندگان ولی فقيه در دانشگاهها، ارتش، سپاه، شورای عالی انقلاب فرهنگی و ..حضور دارند. قوه قضائيه در دست روحانيت قرار دارد و روحانيون در محاکم ويژه محاکمه ميشوند. در راس مجلس شورا تا دوره ششم يک روحانی قرار داشت. رئيس جمهور کشور بجز دوره های کوتاه مدت، روحانی بود. دادستان انقلاب، دادستان عمومی و وزير اطلاعات و کشور همواره يک روحانی بوده است.

ـ روحانيت در قالب تشکلهای سياسی سازمان يافته است. جامعه روحانيت مبارز و مجمع روحانيون مبارز تشکلهای سياسی روحانيت هستند. جامعه روحانيت مبارز که در مجلس چهارم و پنجم موقعيت مسلط داشت، نفوذ وسيعی در قوه قضائيه و مجلس خبرگان دارد و گرايش راست سنتی را در جامعه ما نمايندگی ميکند. اين جامعه دارای اساسنامه، مجمع عمومی، شورای مرکزی و شوراهای محلی است. بر طبق اساسنامه وظيفه اصلی آن "حفظ حاکميت اسلام" است.

ـ در انتخابات مجلس شورا، رياست جمهوری و مجلس خبرگان، جامعه روحانيت مبارز و مجمع روحانيون مبارز بعنوان حزب سياسی عمل کرده، ليست انتخاباتی ارائه داده و در مقابل هم صف آرائی ميکنند. ليست يکی از آندو در انتخابات برنده ميشود.

ـ روحانيت بعنوان يک قشر اجتماعی در جمهوری اسلامی از حقوق ويژه ای برخوردار بوده و در قانون اساسی و ساختار سياسی مبتنی بر ولايت فقيه، دارای جايگاه خاص می باشد. برخورداری روحانيت از حقوق ويژه بمعنی آن نيست که گويا روحانيت قشر اجتماعی يکپارچه است. قشر روحانيت از شکافهای اجتماعی ـ طبقاتی  و گرايشهای سياسی متاثر بوده و  گرايشهای مختلف اجتماعی و سياسی در درون آن حضور دارند.

ـ روحانيت بعنوان گروه مرجع در جامعه ما بحساب می آيد و از نفوذ و قدرت بسيجی بالائی در بين مردم برخوردار می باشد.

تضعيف موقعيت روحانيت در جامعه و در ساختار قدرت

اما موقعيت روحانيت در سطح جامعه و در ساختار قدرت بدلايلی که در زير آمده، تغيير کرده است:

ـ تحول در ترکيب جمعيت و شکل گيری جامعه ای جوان، ظهور نيروی عظيم و دگرگونساز نسل جديد، رشد شهرگرائی و گذر ايران از يک جامعه نيمه شهری به جامعه ای بطور عمده شهری، افزايش قابل توجه با سوادان و تحول از جامعه ای نيمه با سواد به جامعه ای باسواد، افزايش سريع تحصيل کردگان و روشنفکران، افزايش حجم طبقه متوسط، موقعيت گروههای سنتی را تضعيف و موقعيت گروههای مدرن را در جامعه تقويت کرده است. در اين دگرگونی ساختاری، موقعيت روحانيت هم بمثابه يک گروه اجتماعی سنتی در سطح جامعه تضعيف شده است. 

ـ عملکرد جمهوری اسلامی در طی دو دهه و نيم بحساب روحانيت نوشته شده است. با فعال شدن شکاف ملت ـ دولت، اعتبار روحانيون در سطح جامعه بشدت آسيب خورده و روحانيت موقعيت سابق خود را بعنوان گروه مرجع در حوزه سياسی از دست داده است.

ـ موقعيت روحانيت در بين جناحهای حکومتی و در ساخت قدرت هم تضعيف شده است. بعد از تشکيل جبهه مشارکت و راه افتادن روزنامه های اصلاح طلب، موقعيت و اتوريته مجمع روحانيون مبارز در طيف اصلاح طلبان حکومتی رو به ضعف گذاشت. در انتخابات شوراهای محلی و مجلس ششم، ليست روزنامه نگاران و جبهه مشارکت برنده شد. 

جامعه روحانيت مبارز نيز در دوره دوم انتخابات  شوراهای محلی و هفتمين دوره مجلس شورا کنار زده شد و امکان نيافت که ليست انتخاباتی ارائه دهد و عملا ليست انتخاباتی بسود جريان راست افراطی بسته شد.

ـ جامعه روحانيت مبارز نقش موثر خود را در صحنه سياسی کشور از دست داده است. در مجلس هفتم عليرغم خواست جامعه روحانيت مبارز، برای نخستين بار رياست مجلس از دست روحانيت خارج شد و به فردی مکلا منتقل گرديد. در انتخابات رياست جمهوری هم بعد از دو دهه، يک مکلا در مقام رياست جمهوری قرار گرفت.

ـ روحانيون شناخته شده و معتبر در جمهوری اسلامی به نسل اول تعلق دارند. جابجائی نسلها و انتقال تدريجی مناصب از نسل اول به نسل دوم در تضعيف موقعيت روحانيت در ساخت قدرت تاثير گذار بوده است.

ـ تضعيف موقعيت روحانيت در جامعه و در ساخت قدرت نسبت به دهه های قبل، بمعنی حذف و يا کنار گذاشته شدن آن نيست. هنوز ساختار سياسی جمهوری اسلامی مبتنی بر ولايت مطلقه فقيه است، شورای نگهبان، مجلس خبرگان و قوه قضائيه در دست روحانيت است و روحانيت در ارگانها و نهادهای حکومتی حضور گسترده دارد.

سپاه و روحانيت

رابطه سپاه با روحانيت رابطه ای است تاريخی و ايدئولوژيک، چند جانبه و پيچيده. سپاه در حکومت روحانيت و در زير سايه آن موجوديت يافته، قدرت پيدا کرده و به موقعيت و مقامی که اشاره شد، رسيده است. از سوی ديگر ميتوان گفت که اگر چه روحانيت از بطن انقلاب بيرون آمد، ولی تداوم سلطه آن در پرتو قدرت سرنيزه سپاه امکان پذير بوده است.

بعلاوه مشروعيت سپاه برگرفته از مشروعيت روحانيت است. سپاه جدا از روحانيت با مشکل کسب مشروعيت برای بدست گيری تمام قدرت مواجه است. بهمين خاطر در کوتاه مدت و در شرايط عادی بعيد بنظر ميرسد که سپاه قصد برگرداندن روحانيت به قم را داشته باشد. سپاه در حال حاضر ترجيح ميدهد که روحانيت در قدرت بماند تا در سايه آن بتواند بر ارگانها و نهادها چنگ بياندازند. با اين وجود بين سپاه و روحانيت در حال حاضر مبارزه برسر قدرت جريان دارد. سپاه در جهت تضعيف موقعيت روحانيت و تقويت موقعيت خود حرکت ميکند و روحانيت تلاش ميکند که موقعيت خود را حفظ کند.

روحانيت از يکسو برای تداوم حيات جمهوری اسلامی به سپاه و قدرت سرکوب آن نياز دارد و از سوی ديگر از قدرت گيری سپاه و پيشروی آن و تضعيف موقعيت خود در قدرت نگران و ناراضی است و بارها باشکال مختلف به خامنه ای هشدار داده است. با اين وجود آندو در حال حاضر برای ادامه حيات جمهوری اسلامی به يکديگر نياز دارند.

سپاه و علی خامنه ای

علی خامنه ای برخلاف خمينی نه رهبر کاريزما است و نه فقيه برجسته. او نه حمايت گسترده توده ای را دارد و نه صاحب اتوريته روی روحانيت است. او بعنوان ولی فقيه، فرمانده کل نيروهای مسلح است و با سپاه و فرماندهان آنها پيوند نزديک و ديرينه دارد. خامنه ای برای حفظ جمهوری اسلامی و موقعيت خود، شرايط را برای حضور سپاه در ساختار قدرت و تقويت موقعيت آن فراهم آورده است.

خامنه ای با تکيه به سپاه توانسته است اصلاح طلبان حکومتی و رفسنجانی را کنار بزند و بر قدرت فردی خود بيافزايد. اما رابطه سپاه با خامنه ای همان رابطه ارتش با شاه نيست. نه خامنه ای از آن اقتدار فردی برخوردار است و نه سپاه در موقعيت مشابه ارتش شاهنشاهی قرار دارد. ارتش وابسته به شاه بود و جدا از آن برای خودش هويتی قائل نبود. آن دسته از فرماندهانی هم که ميخواستند به ارتش شخصيت ببخشند، مورد غضب شاه قرار ميگرفتند و تصفيه می شدند. اما سپاه برخاسته از جريانهای سياسی و از بطن انقلاب بهمن است که بتدريج از پائين شکل گرفته و تا بالا ساخته شده است. سپاه برای خود شخصيت قائل است و خود را صاحب انقلاب ميداند. سپاه تبعيت محض از خامنه ای ندارد.

 گرچه در سياستگذاريهای کلان، تصميم گيرنده نهائی خامنه ای است. ولی بخشی از سياستها توسط سپاه تدوين ميگردد، در ارگان هائی که سپاه هم حضور دارد، پرورانده ميشود و در اختيار خامنه ای قرار ميگيرد.

خامنه ای در حال حاضر از آنچنان موقعيتی برخوردار است که بتواند فرماندهان سپاه را جابجا کند و يا برای جلوگيری از اقدامات کودتائی احتمالی، افراد مورد اعتماد خود را در راس ارگانهای حساسی مثل واحد حفاظت اطلاعات سپاه بگمارد، ولی قادر نيست سپاه را بجای اول برگرداند و يا جلو فعاليت آن را در عرصه های اقتصادی و اجتماعی بگيرد و يا اينکه پيشروی سپاه را سد کند.

جابجائی ها و تصفيه ها نشان ميدهد که خامنه ای از اقدامات کودتائی فرماندهان سپاه نگران است و اجازه نميدهد که اين و يا آن فرمانده از آنچنان موقعيتی برخوردار شود که روزی بفکر کودتا بيافتد. بنظر ميرسد که تغيير پست محمدباقر ذوالقدر از جانشينی فرمانده کل سپاه به معاونت امنيتی وزارت کشور در اين ارتباط بوده است. محمدباقر ذوالقدر در سپاه از قدرت بالائی برخوردار بود.

سپاه و مصباح يزدی

بين برخی فرماندهان سپاه از جمله محمد باقر ذوالقدر با مصباح يزدی از ابتدا رابطه نزديکی وجود داشت.

فرماندهی سپاه بعد از انتخابات دوم خرداد و مشخص شدن آرای بدنه سپاه بنفع خاتمی، تصميم گرفت که بکار ايدئولوژيک ـ سياسی در بدنه سپاه بپردازد. مصباح يزدی و شاگردان او اين وظيفه را برعهده گرفتند. آنها در طی 8 سال در سپاه در سطوح مختلف کار کردند و عملا در اين ارتباط حلقه پيوندی بين سپاه و مصباح يزدی بوجود آمد.

بعد از پيروزی جريان راست افراطی در انتخابات رياست جمهوری، فرماندهان سپاه برای نخستين بار بديدار مصباح يزدی رفتند. اين ديدار، مناسبات نزديک مصباح يزدی و فرماندهان سپاه را آشکار کرد.

برخی استنتاجات از کارکرد سپاه

سپاه بعنوان نهاد عمومی

سپاه از يک نهاد نظامی بيک نهاد عمومی که دارای کارکردهای مختلف است، فراروئيده است. کارکردنظامی، امنيتی، فرهنگی، رسانه ای، اقتصادی، علمی و تکنولوژيکی، هسته ای، امور ديواني(اداره کشور)، قانون گذاری، فعاليتهاي فرامرزی، تدوين استراتژيهای دفاعی ـ امنيتی و شرکت در سياستگذاريهای کلان کشور. اين موضوع را رحيم صفوی هنگام امضای قرارداد احداث خط لوله از عسلويه به استان سيستان و بلوچستان اذعان نمود: "سپاه پاسداران به عنوان يك نهاد عمومى، انقلابى كه محصول فداكارى ملت بزرگ ايران است علاوه بر دو ماموريت دفاع از امنيت كشور و دفاع از انقلاب اسلامى پس از پايان جنگ بزرگترين افتخارش كمك به دولت در سازندگى ايران بوده است".

بنابرين موقعيت کنوني سپاه را نميتوان صرفا با کارکرد نظامي آن توضيح داد. سپاه يک نهاد عمومی است که در حوزه هاي مختلف فعاليت ميکند و حوزه نظامي در کانون آن فعاليتها قرار دارد. آنچه در حوزه های ديگر جاری است از نگاه و شيوه عمل سپاه که يک نيروی نظامی است، بشدت متاثر است.

سپاه، دولتی در دولت

سپاه، دولتي در دولت بحساب مي آيد. سپاه در بخش قابل توجهی از فعاليتهای خود مستقل از دولت عمل ميکند و دولت حق دخالت در آن را ندارد. سپاه دارای نهادهای مشابه دولت بوده و عملکردش بخشا همانند دولت است. سپاه صاحب ارگان امنيتي و زندان، دانشگاه و مراکز تحقيقاتي، بنگاههاي اقتصادي، مبادي ورود و خروج کالا، مراکز فرهنگي ....است. سپاه فعالين سياسی، فرهنگی، دانشجوئی، کارگری و زنان را بازداشت، زندانی و شکنجه ميکند، به سرکوب حرکات اعتراضی می پردازد، بصورت انبوه کالا وارد کشور ميکند، با شرکتهای خارجی قرارداد می بندد و برنامه های خود را در منطقه پيش ميبرد.

سپاه و دست اندازي به دولت

سپاه تنها دولتي در دولت بحساب نمي آيد، بلکه نهادی است که کانديدای مورد نظرش را در مقام رياست جمهوری می نشاند و  دولت را در درون خود هضم ميکند. قبلا به حضور سپاه در کابينه احمدي نژاد در سطح وزرا، معاونين، استانداريها، فرمانداريها اشاره شد. سپاه هم بعنوان دولتي در دولت در حال گسترش است و هم تلاش ميکند که دولت موجود را هرچه بيشتر از آن خود کند. سپاه از دو سو جمهوری اسلامي را به قبضه خود در ميآورد.

استقلال سپاه از دولت

فعاليتهای اقتصادی و درآمدهای حاصل از آن و کارکردهای سپاه در عرصه های مختلف از يکسو و از سوي ديگر قرار گرفتن سپاه تحت فرماندهي ولي فقيه، استقلال سپاه از دولت  را موجب شده و امکان قدرت نمائی در مقابل دولت را بوجود آورده است. استقلال سپاه از دولت باو امکان ميدهد که دولت خاتمي را در جريان رويداد 18 تير سال 1378 تهديد کند و فرودگاه امام خميني را باشغال خود در آورد.

سپاه در متن چالش طبقاتی

سپاه و قشر بورژوازي نظامي ـ امنيتي که بربستر فعاليتهاي اقتصادي سپاه و قدرت نظامي آن شکل گرفته و از رانتهاي حکومتي براي ثروت اندوزي بهره مي برد، الزاما با مسائل طبقاتي جامعه تماس بر قرار ميکنند.

اين امر، سپاه و بورژازي نظامي ـ امنيتي را از يکسو در مقابل کارگران، مطالبات و مبارزات آن و از سوي در رقابت با بورژوازي نوپديد که در طي دو دهه پابحيات گذاشته است، قرار ميدهد. فعاليت اقتصادي سپاه و بورژوازي امنيتي ـ نظامي،  فضا را براي فعاليت بورژوازي نوپديد تنگ کرده است.

 سپاه و بورژوازي برآمده از بطن آن، از شکاف طبقاتي در جامعه تاثير پذيرفته و الزاما در متن چالشهاي طبقاتي قرار ميگيرند. طبقه کارگر ايران با سپاه هم بعنوان کارفرما و هم بعنوان ارگان سرکوب مواجه است.

تغيير توازن قوا و گذر از اليگارشي روحانيت به اليگارشي روحانيت و سپاه

به يقين ميتوان گفت که توازن قوا در ساختار قدرت بزيان قشر روحانيت و بسود سپاه در طی دهه اخير تغيير کرده است. بگونه اي که سپاه بيک پاي ديگر قدرت در جمهوري اسلامي تبديل شده است.

با توجه به نقش سپاه در انتخاب نمايندگان مجلس و حضور قوی در نهاد قانونگذاری، نقش سپاه در سرکار آوردن احمدی نژاد و حضور گسترده در دولت، فعاليتهای وسيع اقتصادی، حضور در صدا و سيما، ايفای نقش موثر در سياست سازيها و سياستگذاريهای کلان .... از يکسو و از سوی ديگر تضعيف موقعيت روحانيت، ميتوان گفت که در جمهوري اسلامي اليگارشي روحانيت به اليگارشي روحانيت و سپاه گذر کرده است.

در حال حاضر روحانيت و سپاه ، بلوک قدرت را تشکيل داده اند. در اين بلوک قدرت، موقعيت سپاه در حال تقويت است و روحانيت در حال تضعيف. آندو در بلوک قدرت در برابر حرکات اعتراضي در جامعه، جنبشهاي اجتماعي و تهديدات خارجي در کنار هم قرار دارند و در مبارزه براي قدرت در مقابل هم.

در تبيين موقعيت روحانيت و سپاه، دو نگاه ديگر هم وجود دارد. نگاه اول برآن است که تغييراتي در توازن قوا در ساختار قدرت بسود سپاه صورت گرفته است، ولي اليگارشي روحانيت همچنان غالب است. نگاه دو م تغييرات را آنچنان وسيع ميداند که از حاکميت نظاميان صحبت ميکند.

اين دو نگاه با واقعيات موجود چندان انطباق ندارد. اولي از واقعيات موجود عقب تر است و به موقعيت کنوني سپاه در ساختار قدرت و نقش آن در اداره کشور و سياسگذاريهاي کلان چندان توجهي ندارد و دومي از واقعيات موجود جلوتر افتاده و به قدرت و موقعيت روحانيت کم بها ميدهد.

نگاه اول علي خامنه اي و قدرت آن را بحساب روحانيت ميگذارد و از آن نتيجه ميگيرد که قدرت همچنان در دست روحانيت است. اين نگاه رابطه بين ولي فقيه و روحانيت را که در دهه گذشته وجود داشت، بامروز امتداد داده و به تغييرات صورت گرفته توجهي مبذول نميدارد. در حالي آن رابطه تغيير کرده و مناسبات ديگري شکل گرفته است.

ميدانيم علي خامنه اي منتخب مجلس خبرگان است و با حمايت روحانيون محافظه کار در جايگاه ولي فقيه قرار گرفته و در گذشته به روحانيت محافظه کار تکيه داشت و تلاش ميکرد که نظر مساعد آنها را بسوي خود جلب کند. اما در سالهاي اخير او بيشتر به سپاه تکيه دارد تا روحانيت. و موقعيت سپاه را در ساختار قدرت تقويت ميکند. اين امر بمعني گسست رشته هاي پيوند بين خامنه اي و روحانيت نيست، بلکه فاصله گيري او از روحانيت و نزديکي بيشتر به سپاه است.

موقعيت علي خامنه اي در ساختار قدرت را در حال حاضر نميتوان تماما بحساب روحانيت گذاشت. خامنه اي در طي 17 سال جاي پاي خود را در قدرت آنچنان مستحکم کرده است که ديگر نياز چنداني به حمايت همه جانبه روحانيت نمی بيند. او منتخب روحانيت است ولي  روحانيت بسادگي نميتواند او را از جايش تکان دهد. او اکنون ولي فقيه مطلقه جمهوري اسلامي است و در ارتباط با سپاه قادر است نمايندگان مجلس را به چيند و يا رئيس جمهور مورد نظرش را از صندوقها بيرون آورد.

نگاه فرماندهان سپاه هم به ولي فقيه از منشور روحانيت عبور نميکند. چرا که سپاه همانند جريان راست افراطي به "نصب خاص" اعتقاد دارد و جمهوري اسلامي را حاکميت ولي فقيه ميداند و بر اين نظر است که مشروعيت فقها، ناشي از مشروعيت ولي فقيه است.

در رابطه با نظر دوم بايد گفت که روحانيت نهاد قدرتمندي است و حذف آن مستلزم چالش سنگيني در جمهوري اسلامي   است. در حال حاضر امکان حذف روحانيت از قدرت در کوتاه مدت و به شيوه هاي مسالمت آميز وجود ندارد مگر بشيوه ضربتي و قهرآميز.

منابع قدرت روحانيت و سپاه، برتريها و ضعفها

در تبيين جايگاه سپاه و روحانيت در ساختار قدرت، لازم است که به منابع قدرت آندو و برتريها و ضعفهايشان توجه داشت:

ـ در بين روحانيت چهره هاي شاخصي وجود دارد که بجهت سابقه و توانمنديهايشان مطرح هستند. اين امر يکي از برتريهاي روحانيت بحساب مي آيد. در حاليکه سپاه فاقد چنين چهره هائي است. فرماندهان سپاه جدا از سپاه در سطح جامعه مطرح نيستند.

ـ روحانيت از يک تشکيلات سراسری برخوردار بوده ولی فاقد هيرارشی و سازماندهی متمرکز است. در حاليکه سپاه از هيرارشي و سازماندهي متمرکز و منضبط برخوردار است که بآن توان بالائي را مي بخشد.

ـ روحانيت با توجه به مساجد و حوزه ها،  داراي توان بسيج در سطح جامعه است. در مقابل سپاه نيروئي بنام مقاومت بسيج را تحت فرماندهي خود دارد که در محلات، واحدهای توليدی، ادارات و دانشگاهها و مدارس حضور داشته و از قدرت بسيج بالائي برخوردار است.

ـ  روحانيت داراي پشتوانه اقتصادي است. پشتوانه اقتصادي يکي از منابع قدرت روحانيت بحساب مي آيد. سپاه با رويکرد به فعاليت اقتصادي، همانند روحانيت از پشتوانه اقتصادي برخوردار گرديده است. واگذاری قراردادهای کلان به سپاه توسط دولت احمدی نژاد، توان اقتصادی سپاه را بالا برده و آن را در موضع برتری در عرصه اقتصادي نسبت به روحانيت قرار داده است.

ـ سپاه ارگان قهر است و روحانيت نيازمند ارگان قهر در مقابل تهديدات داخلی و خارجی است. روحانيت از اين جهت به سپاه وابسته است و نميتواند آن را تضعيف کند. اين امر، امتياز ويژه ای برای سپاه بحساب مي آيد.

ـ سپاه مجهز به ابزارهای نوين و تکنولوژی پيشرفته است. در حاليکه روحانيت در اين زمينه چندان پيشرو نيست و در مواردی بعنوان نيروی ماند عمل ميکند.

ـ پروژه هسته ای که به مسئله بين المللی تبديل شده است، تحت مسئوليت سپاه قرار دارد. سپاه در سياست گذاری و تصميم گيريها پيرامون بحران هسته ای شرکت فعال دارد و اين امر موقعيت سپاه را در ساختار قدرت بالا برده است.

حاکميت دوگانه و تمايز آن با اليگارشي روحانيت و سپاه

طرح اليگارشي روحانيت و سپاه ممکن است اين ذهنيت را بوجود آورد که گويا حاکميت دوگانه شکل گرفته است. در حاليکه اليگارشي روحانيت و سپاه و حاکميت دو گانه، دو مقوله جدا از هم هستند. حاکميت دوگانه در اساس به دو نيرو و دو گرايش برميگردد که در حاکميت حضور دارند ولي منشا مشروعيت و قدرت آنها يکسان نيست و از دو منشا متفاوت ريشه ميگيرند.

حاکميت دوگانه در دوره اصلاحات وارد فرهنگ سياسي کشور ما شد. لنين اين واژه را براي دوره معين بين انقلاب فوريه و انقلاب اکتبر بکار برده بود که در آنزمان در يک جانب دولت کرنسکي قرار داشت و در جانب ديگر  شوراهاي کارگران و سربازان.

در دوره اصلاحات دو نيروي اصلاح طلب و محافظه کار در حاکميت حضور داشتند که منشا مشروعيت آنها متفاوت بود و دو سمت گيري برنامه اي مختلف داشتند. منشا مشروعيت اصلاح طلبان به راي مردم برميگشت که آنها را در انتخابات برگزيده بودند تا اصلاحات را در ساختار سياسي جمهوري اسلامي پيش ببرند. در حاليکه منشا مشروعيت محافظه کاران، الهي بود وآنها ميخواستند ساختار سياسي موجود را حفظ کنند.

اما اصلاح طلبان حکومتي بعد از انتخابات به حاشيه حکومت رانده شدند و جريان راست افراطي ارگانها را به قبضه خود درآورد و حاکميت يکدستي را تشکيل داد. لذا مسئله حاکميت دوگانه در شرايط کنوني موضوعيت ندارد. اليگارشي روحانيت و سپاه بمعني حاکميت دو گانه نيست، بلکه مسئله حاکميت اين دو گروه مطرح است.

اليگارشی روحانيت و سپاه و جناحهای حکومتی

روحانيت بجهت وجود گرايشهای اجتماعی ـ طبقاتی در صفوف آن، از ابتدای انقلاب شکاف برداشته بود. در اوائل دهه 60 تشکل سياسی روحانيت بر اثر گرايشهای اجتماعی ـ طبقاتی بدو جريان تبديل شد: جامعه روحانيت مبارز و مجمع روحانيون مبارز. شکاف برداشتن روحانيت و شکل گيری دو جريان راست و چپ، عنصر طبقاتی را پررنگتر از سابق وارد ساختار حکومت کرد ولی به تغيير حاکميت روحانيت منجر نگشت. 

در مورد بلوک قدرت روحانيت و سپاه هم، موضوع باين صورت است. وجود گرايشهای مختلف فکری ـ سياسی بمعنی نفی اليگارشی روحانيت و سپاه نيست. برخلاف روحانيت، فرماندهی سپاه تا حدود زيادی يکدست است و در طيف جريان افراطی قرار دارد.

 ولايت فقيه و اليگارشی روحانيت و سپاه

ولايت فقيه با فقها تعريف ميشود. فقهای مجلس خبرگان از بين خود فردی را بعنوان ولی فقيه انتخاب ميکنند و هر زمان که تشخيص دهند که ولی فقيه صاحب صلاحيت نيست، او را برکنار و فقيه ديگری را برميگمارند. اين نگاه راست سنتی نسبت به ولايت است که در قانون اساسی هم آمده است(نصب عام). اما راست افراطی به نصب خاص معتقد است و جمهوری اسلامی را حاکميت ولی فقيه ميداند و آن را بربالای قانون اساسی قرار ميدهد. بنظر راست سنتی مشروعيت ولی فقيه از مشروعيت فقها ريشه ميگيرد و باعتقاد راست افراطی مشروعيت فقها ناشی از مشروعيت ولی فقيه است. نگاه راست سنتی با اليگارشی روحانيت انطباق دارد.

 ساختار قدرت در جهات زير در حال تغيير است و اين تغييرات تاثيراتش را روی ولايت فقيه ميگذارد:

ـ گذر از اليگارشی روحانيت به اليگارشی روحانيت و سپاه.

ـ تضعيف ولايت فقها و تقويت ولايت فقيه.

با اين تغييرات نميتوان همانند گذشته از ولايت فقها صحبت کرد. چرا که اولا از نقش و موقعيت فقها کاسته شده و قدرت فردی ولی فقيه افزايش يافته است. ثانيا حاکيت بطور انحصاری در اختيار روحانيت نيست و  اکنون بلوک قدرت از روحانيت و سپاه شکل گرفته است.

اين تغييرات هنوز منجر به تغيير قانون اساسی و نهادهای موجود نشده است. ولی ميتواند در زمان مناسب به تغيير آنها هم بيانجامد.

******

در تبیین جایگاه سپاه در ساختار قدرت، سه نگاه مطرح است:
۱. سپاه بعنوان تامین کننده کادر برای جمهوری اسلامی
نظری بر آن است که:
ـ سپاه تامین کننده بخشی از کادرهای مورد نیاز جمهوری اسلامی در ارگانهای مختلف است
ـ سپاه به تکیه گاه اصلی ولایت فقیه تبدیل شده است. با این وجود نقشی بیش از ارگان قهر در ساختار حکومت ندارد
برپایه این نگاه گرچه کادرهای سپاه در کابینه و مجلس حضور دارند ولی آنها مستقل از سپاه عمل میکنند و سپاه دخالتی در امر سیاست ندارد. به بیان دیگر اقدامات سپاه صرفا کادرسازی است نه حضور در ساختار حکومت. این نگاه تغییرات در ساختار قدرت را تنها در این می بیند که سپاه به تکیه گاه اصلی ولایت فقیه تبدیل شده و تکیه حکومت بر روحانیت در حال تضعیف است. از آنجائیکه این نگاه دخالت سپاه در سیاست را تنها در شکل حکومت نظامی میداند و در ایران هم حکومت نظامی حاکم نیست، به این نتیجه میرسد که عملکرد سپاه بیش از عملکرد ارگان قهر نیست.  
در رد این نگرش، کافی است به انبوه فاکتهائی که در بخشهای قبلی این نوشته آمده است و به اظهار نظر کسانی که اطلاعات نزدیک از عملکرد سپاه دارند، مراجعه شود( اظهار نظر محسن سازگارا، علیرضا علوی تبار، سعید حجاریان....)تا مشخص گردد که این نگاه چقدر از واقعیت عقب است.
  بالطبع این نگرش قادر نخواهد بود که دخالت گسترده سپاه در انتخابات مجلس و ریاست جمهوری و حضور گسترده آن   در حوزه های مختلف اجتماعی را توضیح دهد. چرا که برای تغذیه کادر جمهوری اسلامی نیازی بدخالت در سیاست آنهم در چنین ابعادی وجود ندارد.
 
۲. حکومت نظامی
دیدگاه دیگری مطرح است که حضور سپاه در قدرت سیاسی را تا حد حکومت نظامیان امتداد میدهد. این نظر جلوتر از واقعیت است. جمهوری اسلامی حکومت نظامی نیست و تمام قدرت در دست نظامیان قرار ندارد. سپاه ترجیح میدهد که ولی فقیه در راس قدرت باقی بماند و در سایه حضور او برنامه هایش را پیش ببرد.
 
٣.    پراتوریانیسم
آنتونی گیدنز بنقل از اموس پرلموتر سه نوع حکومت را در ارتباط با نظامیان برمیشمارد:
ـ حکومت نظامی خودکامه
استبداد ساده نظامی یا حکومت نظامی یک فرد وجود دارد. در این وضعیت یک رهبر نظامی از تسلط بر نیروهای مسلح برای دستیابی به قدرت و حفظ آن استفاده میکند. حکومت عیدی امین در اوگاندا یک نمونه از این حکومتها بود. این نوع حکومتها بی ثبات است، زیرا قدرت بسیار زیادی در دست یک فرد قرار گرفته است و حمایت در میان عامه مردم یا عمدتا وجود ندارد یا ناپایدار است.
ـ حکومت نظامی گروهی (خونتا)
در این نظام یک کابال یا خونتا (شورا) متشکل از رهبران نظامی بر کشور حکومت میکند. بسیاری از حکومتهای نظامی در کشورهای امریکای جنوبی در دهه های قبل در این دسته قرار میگیرفتند. برای مثال رژیم نظامی که تا سال ۱۹٨۵ در آرژانتین قدرت را در دست داشت.
ـ پراتوریانیسم اقتدارگرا*
در این جا سازشی میان حکومت نظامی و غیرنظامی بر کشور حکومت میکند. ائتلافی از رهبران نظامی و غیرنظامی بر کشور حکومت میکنند. انتخابات انجام میشود، اما دامنه انتخابات به حزب   یا احزابی که مورد تائید گروه حاکم باشد، محدود است. یک نمونه این نوع حکومت، حکومتی است که به رهبری ژنرال ضیا الحق در سال ۱۹٨۷ در پاکستان قدرت را در دست داشت(جامعه شناسی ـ نوشته آنتونی گیدنز).
در جمهوری اسلامی حکومت نظامی فردی و گروهی(خونتا) حاکم نیست بلکه بلوکی از نظامیان و غیرنظامیان بر کشور مسلط هستند. به بیان دیگر میتوان از پراتوریانیسم اقتدارگرا در کشور ما نام برد.  
ساموئل هانتیگتن از سه نوع جامعه پراتوری صحبت میکند: جامعه الیگارشی پراتوری، جامعه پراتوری رادیکال و جامعه پراتوری توده ای. او در توضیح جامعه الیگارشی پراتوری به وضعیت امریکای لاتین در قرن نوزده اشاره میکند و میگوید که بعلت اینکه اسپانیا و پرتغال نتوانستند نهادهای سیاسی محلی و مستقلی را بپرورانند؛ نتیجه آن ایجاد جامعه ای بود که نیروهای اجتماعی مسلط در آن عبارت بودند از: زمین داران بزرگ، علمای دینی بلندپایه و فرماندهان نظامی( بنقل از مقاله ارتش و سیاست نوشته سید ابراهیم ربانی).
مسئله تسلط ارتش بتنهائی و یا در شراکت با برخی گروه های اجتماعی بعنوان طبقه حاکم سابقه تاریخی دارد. بنظر مارکس و انگلس در پروس ارتش طبقه حاکمه را تشکیل میداد. بگفته انگلس در آلمان قدرت واقعی در دست "کاست اشرافی افسران و کارگزاران دولتی" بود نه در دست بورژوازی.
در جمهوری اسلامی با توجه به تغییراتی که صورت گرفته، قدرت از انحصار روحانیت بیرون آمده و   دست بلوک روحانیت و سپاه   قرار گرفته است. بهمین خاطر میتوان از آن بعنوان جامعه الیگارشی پراتوری نام برد.
 
دولت پادگانی (
garrison state )
برخی صاحب نظران در تبیین نقش سپاه در قدرت، الگوی بناپارتیسم را پیش کشیده اند(سعید حجاریان). حکومت استثنائی که مارکس در کتاب هیجدهم برومر در قرن نوزدهم مطرح کرده بود. اما مارکس و انگلس مفهوم بناپارتیسم را برای توصیف شرایط تعادل طبقاتی بین بورژوازی و پرولتاریا بکار می بردند. در حالیکه در ایران مسئله تعادل طبقاتی و برآمدن دولت بناپارتیستی از درون آن مطرح نیست و نمیتوان شکل گیری بلوک روحانیت و سپاه را از این زاویه تبیین نمود.
وضعیت کنونی در ایران شباهت به وضعیت دولتهای آلمان و ایتالیا در فاصله دو جنگ جهانی دارد. این کشورها جنگ جهانی اول را پشت سر خود داشتند و برای جنگ جهانی دوم آماده میشدند. در چنین فضائی نظامیان در زندگی سیاسی ـ اجتماعی حضور جدی داشته و با دولت درآمیخته بودند.
هارولد لاسول مفهوم دولت پادگانی را برای توصیف دوران بین دو جنگ جهانی بکار می برد(دولت پادگانی ـ هارولد لاسول مندرج در نشریه گفتگو شماره ۴۵). در آن زمان فاشیسم سنت میلیتاریسم را تقویت میکرد و سنت نظامی یکی از زمینه های پیدایش فاشیسم بود. هارولد لاسول دولتی را پادگانی میداند که در آن متخصصین مدیریت بحران و خشونت، پستهای کلیدی را اشغال کرده و با در اختیار داشتن ابزارهای مدرن علمی و تکنولوژیک به راه حلهای خشونت آمیز در چالشهای داخلی تمایل زیادی نشان میدهند. بگفته وی: "در دولت پادگانی تمام فعالیتهای اجتماعی سازماندهی شده، دولتی میشوند؛ در نتیجه نقش سازمانها و انجمنهای مسقل از بین میرود ـ بجز انجمنهای سری ـ بطور خاص هیچ حیات اقتصادی، مذهبی یا فرهنگی سازماندهی شده در خارج از محدوده کنشکری رسمی دولتی وجود نخواهد داشت. دولت بشدت متمرکز خواهد شد"(همان منبع). از نظر ی. اس. فتیج در دولت پادگانی قدرت موثر در دستان شبکه ای نه چندان سازمان یافته از لشکریان به هیات کشوری درآمده ای است که با نخبگان سیاسی غیرنظامی همبسته شده اند( دولت پادگانی ـ نوشته سعید حجاریان).
شکل گیری دولت پادگانی حاصل عوامل چندی است: وقوع انقلاب، جنگ طولانی مدت، تهدید نظامی، ساختار اقتدارگرا و فقدان و یا ضعف جامعه مدنی و سیاسی.
 
انقلاب
انقلاب الزامات خودش را دارد. در بطن انقلاب و یا بعد از آن صفبندی بین مدافعین و مخالفین آن شکل میگیرد که به رودروئی قهر آمیز منجر میگردد. مدافعان انقلاب برای حفظ و تداوم آن به ایجاد و تقویت ارگانهای قهر روی می آورند و لذا ارگانهای قهر بتدریج نقش بالائی پیدا میکند. در حکومتهای ایدئولوژیک برآمده از انقلاب، کادرهای سیاسی در راس ارگانهای قهر قرار میگیرند و تمایل دارند که ارتش را به نهاد ایدئولوژیک، سیاسی و نظامی تبدیل کنند و در سیاست فعالانه حضور یابند.
در جمهوری اسلامی هم همین موضوع اتفاق افتاد و سپاه از بطن انقلاب بهمن بعنوان ارگان ایدئولوژیک، سیاسی و نظامی بیرون آمد که تمایل شدید برای دخالت در سیاست داشت.
 
جنگ طولانی مدت
در جنگ طولانی مدت بخش مهمی از امکانات مادی و انسانی در اختیار نظامیان قرار میگیرد و گاه نهادهای شبه نظامی تشکیل میگردد. بعد از پایان جنگ نظامیان تمایل دارند که نهادهای شبه نظامی را حفظ و امکانات   را همچنان در اختیار داشته باشند.
جنگ طولانی مدت به نهاد نظامی بجهت نقشی که در جنگ دارد، موقعیت ویژه داده و گاه به حضور آن در عرصه های مختلف مشروعیت می بخشد.
در ایران جنگ طولانی مدت ایران و عراق چنین تاثیراتی را بر جامعه ما و بر ساختار سیاسی بجا گذاشت و به سپاه جایگاه ویژه ای بخشید. بعد از پایان جنگ مقاومت بسیج بعنوان نهاد شبه نظامی ضمیمه سپاه شد و امکاناتی که در زمان جنگ در اختیار سپاه قرار گرفته، همچنان در دست سپاه باقی ماند و در فعالیتهای اقتصادی سپاه بکار گرفته شد.
 
تهدید نظامی
تهدید نظامی کشور و خطر جنگ همواره به تقویت میلیتاریسم منجر میگردد و زمینه را برای دخالت نظامیان در سیاست فراهم میسازد. چند سالی است که دولت بوش جمهوری اسلامی را بعنوان یکی از سه کشور شرور قلمداد کرده و ایران را از چهار طرف به محاصره خود درآورده است. اصرار سران رژیم برای تداوم پروژه اتمی و چالش با جامعه جهانی، خطر اقدامات نظامی علیه ایران را تشدید کرده است. تدارک مقابله با حمله و اقدامات نظامی دولت بوش به عامل موثری برای حضور سپاه در ساختار قدرت و شرکت در سیاست گذاریهای کلان کشور تبدیل شده است.
 
ساختار اقتدارگرا
حکومتهای اقتدارگرا برای حفظ سلطه خود و برای مقابله با جنبشهای اعتراضی و یا حذف رقبای خود به نیروی نظامی تکیه میکنند و شرایط را برای حضور آنها در قدرت فراهم میآورند. در جمهوری اسلامی چنین روندی پیش رفته و خامنه ای بیش از پیش به سپاه بعنوان نیروی سرکوب تکیه کرده و راه را برای حضور آن در قدرت باز کرده است. مقابله با   اصلاحات و تلاش برای راندن اصلاح طلبان از قدرت، نیز در تقویت موقعیت سپاه در حکومت موثر بوده است.
 
ضعف جامعه مدنی و سیاسی
ضعف جامعه مدنی و سیاسی، ناتوانی گروهها، قشرها و طبقات اجتماعی زمینه ای است برای دخالت نظامیان در سیاست تحت عناوینی چون دفاع از دستآوردهای انقلاب، خطر دشمن، تامین امنیت ...
در کشور ما هم بخاطر ضعف جامعه مدنی و سیاسی، زمینه برای دخالت سپاه در سیاست فراهم است. سپاه تحت عنوان دفاع از انقلاب و اسلام در مقابل دشمنان داخلی و خارجی وارد حوزه سیاسی شده است.
 
  نمونه دولتهای پادگانی
دولتهای پادگانی در فاصله بین دو جنگ جهانی در اروپا و در دهه های اخیر در امریکای لاتین و خاورمیانه نمونه هائی داشته اند."برای مثال در پاکستان منزلت نظامیان فوق العاده بالا است و سابقه تاریخی نظامیگری در این کشور بخشی از فرهنگ عمومی و از جمله زبان "اردو" شده است، احتمال مداخله در امور سیاسی از سوی فرماندهان نظامی بالا است و هنوز هم در بسیاری موارد کلوپ ژنرالهای اسلام آباد و راولپندی حرف آخر را در سیاست می زنند. حتی در گذشته نه چندان دور ژنرال ایوب خان، رئیس جمهور اسبق پاکستان گامهائی در جهت تئوریزه کردن مداخله نظامیان در امور سیاسی و غیرنظامی برداشت و با طرح مدل مشهور به دمکراسی ارشادی یا هدایت شده، میزان رقابت احزاب سیاسی را در حدودی که نظامیان مقرر میداشتند، محدود نمود".
"این الگو کمابیش در ترکیه هم جاری است و حوزه سیاست به دو عرصه "بالادست" و "پائین دست" تقسیم شده است. در عرصه "بالا دست"، امور نظامی، دفاعی و امنیتی و سیاست خارجی قرار دارد و در عرصه "پائین دست" امور اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی. امور بالا دستی در حیطه اختیارات نظامیان است و احزاب سیاسی تنها در امور پائین دست حق مداخله و رقابت دارند آن هم بشرطی که تبعات آن به امور بالا دستی کشیده نشود و الا هر آن احتمال مداخله مستقیم نظامیان در امور پائین دستی میرود و آنان تانکها و سربازان خود را از پادگانها بخیابانها میآورند"(دولت پادگانی   نوشته سعید حجاریان).
 
توتالیتاریسم میلیتاریستی
عواملی که در بالا بعنوان زمینه های شکل گیری دولت پادگانی برشمرده شد، در کشور ما بدرجات مختلف صادق است. دولت پادگانی به مفهومی که لاسول و فتیج بکار برده اند، بیشتر از سایر نظریه ها تبیین کننده حضور سپاه در ساختار قدرت است. گرچه دولت پادگانی در کشور ما با نمونه های پاکستان و ترکیه یکی نیست و در آندو کشور دخالت نظامیان در سیاست سابقه طولانی دارد و به فرهنگ جامعه و ساختار پایدارحکومت تبدیل شده است، ولی این روندی است که در کشور ما آغاز شده است.
عملکرد سپاه در کشور ما از یک ویژگی مهم برخوردار است و آنهم حضور وسیع سپاه در دیگر حوزه های اجتماعی است. حوزه هائی که ربطی بکار سپاه بعنوان نهاد نظامی ندارد. این امر نشانه بارز و برجسته خصلت توتالیتری سپاه است که هم قدرت و هم جامعه را میخواهد به سیطره خود در آورد. اگر خصلت برجسته راست افراطی، توتالیتری بودن آن است. در مورد سپاه خصلت توتالیتری با میلیتاریسم در آمیخته است. مفهوم توتالیتاریسم میلیتاریستی در باره سپاه مصداق دارد. هارولد لاسول هم مفهوم "دولت پادگانی" را برای توصیف    توتالیتاریسم میلیتاریستی دوران دو جنگ جهانی بکار می برد(جامعه شناسی سیاسی ـ دکتر حسین بشیریه).   
 
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
* پراتوریانیسم (
Praetorianism )بمعنی دخلت ارتش نظامیان در امور اجرائی و قضائی است. پراتوریانیسم از کلمه پراتور در یونان باستان گرفته شده است که در امور اجرائی، قضائی و نظامی دخالت مینمود.