صداى آمريكا و آن همه صداى عوامفريبانه

فريدون گيلانى

gilani@f-gilnani.com

آن گونه كه اعلام كرده اند ، صداى آمريكا كه برنامه هاى تصويرى خود را از دو ساعت در روز و بازپخش آن ، به چهار ساعت در روز افزايش داده بود ، اكنون با هلهله و خنده هاى فاتحانه ، به شش ساعت در روز رسانده كه با بازپخش ، مى شود دوازده ساعت در روز .  يعنى نيمى از بيست و چهار ساعت .  قبلا ، اين برنامه فقط نيم ساعت در روز بود . تازه ، بخش هاى اصلى اين برنامه كه خبر و تفسير خبر و مصاحبه باشند ، در تلويزيونى ديگر هم  كه در ماهيت خود مدافع سلطنت طلبان و برنامه فروش است ، پخش مى شود .

پيشتر هم مژده داده اند كه صداى آمريكا در بخش تصويرى ، به مرور به بيست و چهار ساعت افزايش خواهد يافت و كانال هاى تلويزيونى لس آنجلس را كه با دعواهاى درونى خود ، بودجه هاى مخصوص سازمان اطلاعات مركزى ايالات متحده – سى آى ا – را به هدر مى دهند ، يك كاسه خواهند كرد .

بخش راديوئى اين «‌ صداى آزاديبخش ! »‌ هم كه سابقه اى ديرينه دارد و با بازپخش ، بيست و چهار را پر مى كند ، شب و روز ، و به موازات و در رقابت با فرستنده هاى جمهورى اسلامى ، مشغول خبررسانى در چهار چوب سياست هاى تبليغى ايالات متحده و تفسيرهاى مشخص اوضاع درچهار چوب سياست هاى سازمان اطلاعاتى آمريكاست . يعنى كه هر كسى خر خودش را مى راند و اين وسط ذهن مردم است كه بايد به بازى گرفته شود .

صداى آمريكا ، چه در بخش صوتى ، و حالا تصويرى ، وظيفه هدايت افكار و تاثير گذاشتن بر جنبش هاى اجتماعى و جذب توده هاى نا آگاه را به عهده دارد و خط سازمان اطلاعات مركزى ايالات متحده را به عنوان يكى از شاخه هاى تبليغى آن ، به پيش مى برد . بى بى سى در بريتانيا ، راديو فرانسه در فرانسه و دويچه وله ( صداى آلمان ) در آلمان و راديو فردا در پراگ هم ، همين وظيفه را انجام مى دهند ؛ همان گونه كه صداى اسرائيل و صداهاى ناهنجار اسلاميست هاى حاكم .

سياست هاى اين دولت ها ، بخصوص در اين بحث صداى آمريكا ( چه به صورت صوتى ، يا تصويرى ، ) جا انداختن سياست هاى آن ها و تبليغ موهبت ها و غم خوارى ها و با پنبه ، يا بمب ، سر بريدن هاى دولت هاى امپرياليستى در ميان ملت هاى مختلف ، و به زبان هاى مختلف است .

خيلى از شما ، اين مساله را مى دانيد ، اما فرض را برآن مى گذاريم كه بعضى ها ندانسته به دام اين فرستنده هاى دولتى مى افتند ، ضمن آن كه اغلب ، آگاهانه و به خاطر همسوئى مضمون اين صدا با صداى خود ، تن به همكارى با آن در مى دهند . حالا چه به صورت گوينده و نويسنده و تحليل گر و دكتر و پرفسور و كارشناس سياسى ! ، يا آدم هائى كه از اين سو و آن سو با اين فرستنده ها تماس مى گيرند و با آن همسوئى مى كنند تا مردم ساده دل باور كنند كه مثلا صداى آمريكا ، شريك درد و غم آن هاست و دلش با بودجه هاى كلان دولتى ، به حال ملت هاى ستمديده و جنبش هاى آنان مى سوزد . به اين وسيله است كه راه تبليغى نفوذ و سلطه ، آسان تر مى شود .

صداى آمريكا ، مثل ساير صداهائى كه بر شمردم ، كسانى را هم به عنوان گوينده و مجرى و نويسنده و برنامه ساز و خبرنگار سابقه دار ، يا تربيت شده به وسيله سرويس هاى امنيتى و جاسوسى – مثل سى آى ا –  ، با حقوق هاى كلان به خدمت مى گيرد كه يا ؛ با كمى تخفيف البته ، براى شان فرقى نمى كند چگونه و به چه قيمتى امرار معاش كنند ، يا به لحاظ نظرى و سياسى ، دخالت سياسى ايالات متحده و ساير دولت هاى سلطه جوى خارجى در امور ملت ها و رهبرى سياسى آنان در سطح جهان براى ايجاد و توجيه مثلا دموكراسى آمريكائى و « بمب هاى آزاديبخش آمريكا » و بريتانيا و فرانسه و آلمان و حتى خرده ريزهائى مثل هلند وايتاليا  را  هم ، قبول دارند و آن را با سطح سخيف پندارهاى خود ، همسو ارزيابى مى كنند . و دست بالا ، براى توجيه عمل خود ، به استدلال ماكياولستى متوسل مى شوند .

صداى آمريكا ، دست كم به 58 زبان براى سراسر جهان پخش مى شود ، كه يكى از آن ها بخش فارسى است كه چون خدمات مناسبى را به واحد تبليغى و جنگ سرد سازمان اطلاعات مركزى ايالات متحده ارائه كرده ، به قول كامبيز محمودى رئيس اين بخش ، اكنون ارتقاء يافته ، از واحد زبان هاى آسياى جنوب شرقى در آمده ، و تبديل به شبكه ى فارسى ( پرشن سرويس نت ) شده است . كامبيز محمودى ، در حكومت پهلوى معاون تلويزيون ملى ! ايران ، يعني معاون رضا قطبى از بستگان نزديك فرح ديبا بود كه بعد ها معلوم شد اين دو ، به اضافه محمود جعفريان ، نه تنها ماموران ارشد سازمان امنيت شاه ، بلكه از ماموران كاركشته ى سى آى ا بوده اند . وقتى بنا به اسناد خارج شده از طبقه بندى محرمانه ، مامور وي‍ژه ى سى آى ا ريچرد كروگر در دفتر مخصوص خود شاه دفتر داشته و خود شاه بنا به اين اسناد ؛ مثلا در كتاب بازى شيطان رابرت دريفوس ، در نهايت خفت و خوارى مى گويد آمريكائى ها كه مى خواستند مرا عوض كنند و اسلامى ها را در جنگ سرد با شوروى بهتر از من تشخيص داده بودند ، چرا به خود من نگفتند ؟ ، معلوم است كه سران نظامى ، سياسى ، تبليغى و امنيتى كشور تحت سلطه ى او نيز ، به قول اسماعيل رائين حقوق بگيران انگليس ، يا حقوق بگيران آمريكا از كار در مى آيند . اين ، درست همان وضعى است كه از بدو پرتاب شدن اسلاميست ها به قله ى قدرت سياسى ، و هم اكنون در ايران وجود دارد . احمد عليزاده وكيل ! مجلس اسلامى ! از قائم شهر ، يا شاهى ( كه هر دو نام  را من براى زادگاه خود ياوه ارزيابى مى كنم ) ، پيش از آن كه من در سال 60 به زندان دژخيمان اسلامى بيفتم ، مى گفت بالاترين در صد نمايندگان مجلس اسلامى ! مامور انگليس اند . آدمى به نام محسن اخلاقى هم كه دريادار سپاه بوده ، از ايران فرار كرده و سرانجام در ايتاليا اطلاعاتش را در مورد پايگاه هاى موشكى نيروى دريائى سپاه پاسداران به سى آى ا فروخته است ، پس از آن كه من مقاله اى به نام « سلطان محمود احمدى نژاد » نوشتم كه منجر به ترجمه ى كتاب بازى شيطان شده ، مى گفت فرماندهان سپاه پاسداران ، از بالا تا پائين ، يا براى  MI6  كار مى كنند ، يا براى CIA . بعدها ، در ملاقات هاى اعلام شده ، يا اعلام نشده ى مقام هاى جمهورى اسلامى – سرمايه دارى ، با مقام هاى ارشد آمريكائى در آنكارا و نيويورك و بغداد ، و پذيرائى هاى احمدى نژاد و سيد محمد خاتمى و سيد على خامنه اى از روساى جمهورى دست نشانده ى آمريكائى عراق و افغانستان ، معلوم شد كه بدنه ى نظامى ، امنيتى ، سياسى و پارلمان جمهورى اسلامى هم ، همانقدر به سازمان هاى جاسوسى بريتانيا و ايالات متحده و حالا ديگر روسيه و چين و فرانسه و آلمان آلوده است ، كه ارگان ها و نهادها و دولتمردان حاكميت پهلوى بودند . البته الان دست انگليسى ها و آمريكائى ها در رابطه با ايران بازتر از گذشته است ، براى آن كه هم حاكميت سرنگون شده و بعضى ور شكستگان سياسى جناح چپ سابق و راست كنونى را به عنوان اپوزيسيون ! در اختيار دارند ، هم حاكميت هنوز سرنگون نشده را . يعنى كه هم پوزيسيون را دارند ، هم جريان هائى به نام اپوزيسيون را ، و هم بعضى منفردان ساده دل را كه ممكن است از ميان مردم عادى باشند ، يا كباده هائى مثل دكتر و پروفسور و محقق و كارشناس و تحليل گر سياسى را به دوش بكشند و در ذهن ايستاى خود به اين نتيجه رسيده باشند كه اگر آمريكا به جمهورى اسلامى فشار بياورد و حتى مملكت را بمباران كند ، مردم مفرى براى قيام پيدا خواهند كرد !! .

اين شرايط اسف بار ، همه جا وجود دارد و دست كم گرفتن اراده ى مستقل توده ها و جنبش هاى اجتماعى و منتظر معجزه ى بمب ها و دخالت هاى امپرياليستى بودن ، فقط منحصر به موقعيت اجتماعى ، فرهنگى و سياسى ايران نمى شود . پرويز مشرف نوكر حلقه به گوش واشينگتن هم كه پاكستانى ها به او مى گويند پرويز بوشرف ، از اين قاعده ى تحميلى مستثنى نيست . حاكميت هاى آمريكائى تركيه و عربستان سعودى و عراق وافغانستان و فيلپين هم ، بنا به چرخش هاى تاكتيكى شوراى امنيت ملى ايالات متحده و اينترپرايزهاى آمريكائى و سياست هاى محافظه كاران جديد و دموكرات هاى جديد ، مى توانند نقش كالاى انسانى ى يك بار مصرف را داشته باشند .

زمينه هاى اصلى اجراى اين سياست ها و بسترهاى ضرورى براى تحميل استراتژى و تاكتيك هاى سياسى و نظامى سرمايه دارى جهانى به رهبرى ايالات متحده را ، امواج تبليغاتى مهيا مى كنند . يا در هر كشور وابسته ، مزدور ، يا ضعيف ديگرى .

مساله اساسى اين است كه امواج تبليغى ، بايد زمينه را براى ورود ابزارهاى سركوبى آماده كنند و جامعه را در تلاطم سياست هاى چندگانه گيج نگه دارند . نتيجه استفاده از اين ابزارهاى متفاوت كه هر يك روش و ادبيات و شيوه هاى عوامفريبانه ى خود را دارند ، اين است كه جنبش هاى اجتماعى نتوانند عرض اندام كنند و حتى زمينه هاى ايجاد جنبش كارساز كارگرى ، در نطفه خفه شود .

صداى آمريكا كه حتى بنا به آخرين مصاحبه مسئول بخش فارسى آن دكتر كامبيز محمودى ، از بودجه ى كنگره آمريكا براى خرد كردن تنگه ى هزينه هاى كلانش استفاده مى كنند ، در راس اين امواج تبليغاتى قرار مى گيرد . و در رابطه با ايران ، وقتى در مى يابد كه بسيارى از مردم آگاه متوجه ماهيتش شده اند ، سرآسيمه به دفاع از خود مى پردازد و مى خواهد مردم باور كنند كه بودجه كنگره ى آمريكا ، لابد هيچ ربطى به سازمان اطلاعات مركزى ايالات متحده ندارد و گردانندگان و همكاران مستقيم و غير مستقيم و تحليل گرانش كه عنوان هاى دانشگاهى را هم يدك مى كشند ، آدم هاى ميهن پرستى هستند كه ميهن را در شاه و « اخلاق عالى » آمريكائى خلاصه كرده اند و اين «اخلاق عالى »‌، جهان را پر از عدل و داد و دموكراسى مى خواهد تا زمينه هاى جهانى شدن سرمايه را هموارتر كند .

سازمان اطلاعات مركزى ايالات متحده ( سى آى ا ) كه در سال 1947 تاسيس شد ، در مراحل اوليه براى جمع وجور كردن جهان و ساختن پايه هاى امپراتورى ايالات متحده ، به اين نتيجه فورى رسيد كه ابزار تبليغى گسترده اى مى خواهد تا در اعماق جوامع و جنبش هاى آزاديخواهانه ى اجتماعى نفود كند . جمهورى اسلامى هم ، مثل ساير شاگردان وفادار اين سياست و ضرورت ، شيوه ى مشابهى را پيشه كردند و به تامين بودجه هاى كلانى براى ايجاد جريان هاى اصلى خبر ( راديو ، تلويزيون ، مطبوعات و ... ) پرداختند .

صداى آمريكا ، و ابزارهاى مشابه و بسيار متعدد ، صداهائى را سمت و سو مى دهند كه منطبق با سياست هاى دولت ها و گيج كردن عقربه ى شناخت جوامع تحت سلطه براى ايجاد زمينه هاى چپاول و غارت هر چه بيشتر منابع طبيعى و انسانى كشورها شوند .

صداى آمريكا، مثل بى بى سى و صداى اسرائيل و صداى فرانسه و صداى آلمان ( دويچه وله ) ، در اين مرحله ى حساس تاريخى كه هم اسناد محرمانه از محاق فراموشى در آمده اند و هم به قول نوام چامسكى هر جوان پانزده ساله اى هم مى تواند با كمى دقت متوجه ماهيت آنان شود ، با وجود تحرك ابزارهاى عصر انفورماتيك ، عملا ديگر قادر نيستند نعل وارو بزنند . كافيست كه نيروهاى آزاديخواه و پيشرو ، به قول ارنستو چه گوارا در رساله ى « سوسياليسم و انسان» ، به آگاهى و تكنولوژى مسلح شوند تا ماهيت و هدف اين صداها و همكاران قلم به مزد و كلام به مزدشان را كه خود را ژورناليست و دكتر و پروفسور و كارشناس و تحليل گر و محقق مى نامند ، در يابند و براى مردم روشن كنند .

صداى آمريكا ، صداى سازمان اطلاعات آمريكاست ، همانگونه كه صداهاى ديگر از خارج و صداهاى ناهنجار جمهورى اسلامى از داخل و خارج . در كتاب بازى شيطان رابرت دريفوس ، فصل هاى جهاد يك و جهاد دو ، تاريخچه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى اين صدا را پيدا مى كنيد. اعتماد كردن به صداهائى كه خط و ربط سياسى چپاولگران را پيش مى برند ، مى تواند تا مرحله خيانت به مردم صعود كند . همكارى با چنين صداهائى ، آشكارا خيانت به اراده مردم و جنبش هاى مستقل ملى است .

 

23 جولاى 1386