سیاست ناشی از فلسفه، در ستم مضاعف به زنان

(برای ویژه نامه دیدگاه)

فریدون گیلانی

(به نقل از سایت دیدگاه)

gilani@f.gilani.com

 

اگر ارنستو چه گوارا بر آن است که تا پرچم مبارزه را به دست جوانان ندهیم و به آگاهی و تکنولوژی مسلح نباشیم، کاری از پیش نخواهیم برد، لنین دایره را از آن هم گسترده تر می کند و می گوید: تا زن نقش و جایگاه واقعی خود را در جامعه – و بخصوص در عرصه ی تولید – پیدا نکند، مبارزه به نتیجه نخواهد رسید.

 

حرکت زن به سمت جایگاه مورد نظر لنین، با شرایط مادی جامعه و جهان رابطه مستقیم دارد. حقوق زن را، جریان، یا رکود این حرکت به لحاظ اجتماعی و سیاسی تعیین می کند. حاکمیت و روش اجتماعی و سیاسی حاکم بر جامعه و طرز تفکر ها و نظریه های حاضر در جامعه، به نسبت ضعف یا قوت مادی خود، بر روند این حرکت تاثیر می گذارند. بنابراین بر صاحبان نظریه های پیشرو است تا در مقابل نظر فناتیک و عقب مانده و ستمگری که در جریان برخورد نظریه ها و اقدامات و نتایج ناشی از آن، به آرایش همه جانبه خود اهمیت بدهند تا بدین وسیله شبکه های تور اختناق را، و برنامه ها و اقدامات مشخص و غالب آنان را که در تعریف سیاسی به قول نوام چامسکی قدرت غالب نامیده می شود، تحت تاثیر قرار بدهند وبا همه ی تنگنا های بدیهی، ایشان را به سمت آرایش نهائی نبرد هدایت کنند.

 

همه این تعریف ها اساس فلسفی دارند، یعنی مبانی تعریف شده از جهان، یا " تبین جهان " را بر اساس باورها و تفسیرهای خود، در جامعه تبلیغ می کنند. یا، در صورت لزوم تحمیل می کنند - که از آغاز جوهره ی فلسفی جریان موسوم به روحانیت مبارز، آشکارترین نمونه اش را نزدیک به سه دهه است که داریم به چشم می بینیم و می شنویم -. اما هیچ حاکمیتی قادر نیست روابط را به طور اساسی حل کند، والا تاریخ جهان سرشار از جنبش های اجتماعی و کارگری نمی بود. و هر ابله آدم کشی برای همیشه بر تخت می نشست.

 

فلسفه ی حاکم بر جامعه، در صورتی که بتواند قدرت سیاسی را هم به دست بگیرد، شاخص اصلی رفتار اجتماعی آن فلسفه است. شما خدائی را خلق می کنید و مجبورید برای برآوردن نیات اغلب پلید خود، به آن چنان شاخ و برگی بدهید که قادر باشد بخشی از جامعه را که در قدرت سیاسی به صورت های مستقیم، یا غیرمستقیم، تبدیل به وظیقه بگیر و دچار رقابت های بدیهی ناشی از آن کرده است، ریاکارانه تبلیغ، یا تحمیل کنید.

 

جمهوری اسلامی کاری جز انجام وظیفه ی تعریف شده در آن نگرش و فلسفه نکرده است. منتهی، به قول آقای رابرت دریفوس در کتاب بازی شیطان و نوام چامسکی در فهم قدرت ( که مجموعه ی پاسخ های او به روشنفکران، علیه قدرت غالب در آمریکاست )، نکات و آیه ها و سوره هائی را عمده کرده اند که عمل آنان را، لااقل غیرمستقیم، توجیه کند. طیف راست اسلامی، اخوان المسلمین و فرقه های آنان از همه مذاهب اسلامی ، با مانیفست ولایت فقیه (یا حکومت اسلامی) خمینی و همکاری ساف؛ که لابد نمی دانست CIA و MI6 این وسط چه نقشی دارند، بنا به مضامین این کتاب و توضیح المسائل او که جهان بینی یا فلسفه (تعریف از جهان) و اخلاق را در چهار چوب نظری خود تعریف می کند. بنابراین، مانیفست ( بیانیه) و روش رفتاری (توضیح المسائل) او چهار چوب های ایدئولوژیک مورد ادعای خود را وفادار به فلسفه ای که به آن آن معتقد است، جا انداخت و مستحکم کرد. بنا بر این، برای رسیدن به مقصدی که رهبری سیاسی اسلام در سراسر جهان است، تسمه از گرده مردم کشید که مرتد و ملحد و منافق و کمونیست و آمریکایی و .. جاسوس اند و تن در دادن به رفتارها و پوشش های اسلامی را جدی نگرفته اند. شرایط هولناک زنان در زندان های جمهوری اسلامی که بارها و از طریق بسیاری از زندانیان گفته و نوشته شده است، در چهار چوب موجودیت فلسفی- سیاسی جمهوری اسلامی باید تعریف شود.

 

حکومت قبلی از فیلتر خدا می گذشت و به میهن می رسید ( خدا -  شاه – میهن )، حکومت کنونی هم از فیلتر خدا می گذرد، منتها به اسلام می رسد و هر وقت که وقتش بود، مفاهیم مربوط به میهن و مبارزه میهنی را هم چاشنی کرده است. هر دو حکومت، از فیلترهای خدا و مذهب می گذشتند و می گذرند، تفاوت فقط در نوع حضور و رفتار اجتماعی است. با این تفاوت که آن یکی فقط دیکتاتور بوده است، نه مثل این یکی کاملا فاشیست. البته اگر می ماند، طرح های رفقایش راکفلر و هنری کیسینجر اورا هم به همین حد می رساند.

 

زن در زندان برای این جریان که تعریف مشخص خود را از زن و جایگاه اجتماعی او دارد، عقده بزرگی است که چون جنس مخالف است، باید از این بابت هم مورد شکننجه مضاعف، یا تجاوز جنسی قرار گیرد. کاش زنان زندانی ما، قید و بند ها و پچ پچه های رایج را کنار می گذاشتند و این قسمت نسبتا خالی تاریخ مدون را پر می کردند.

  

زن باید سقف پرواز مشخصی داشته باشد، بنابراین، نه تنها پایش را از گلیم اسلامی درازتر کرده و آزادانه زده است بیرون، بلکه جرئت کرده و علیه حاکمیت خدا در روی زمین دست به اقدامی زده است. حریف خشمگین، اما به شدت شارلاتان و حیوان و متجاوز، این جرم سنگین را با نظریه فلسفی خود که جان و مال و ناموس اسیر مال فاتح است، تلفیق می کند و در لحظه تجاوز که برای آنان حیوانی ترین مرحله است، اطمینان دارد که دارد اسلامی عمل می کند و با فلسفه اش می تواند مشکل جنسی خود را هم حل کند.

 

در فلسفه ی اصلی جمهوری اسلامی، زن با مرد برابر نیست. موارد اجرائی این نظریه را واعظ و بازجو به صورت صد در صد، به سود خود تفسیر می کنند. همانگونه که به قول پرفسور رضا آیرملو، در جلد اول از آخرین کارش قرائت قرآن غیر دینی ، خود قرآن را هم از عربی به فارسی به سود خود و حاکمیت وقت ترجمه کرده اند. اسلام سیاسی مورد تحقیق آقای رابرت دریفوس ( که چیزی نمانده کار ترجمه اش به پایان برسد )، در همه کشورهای اسلامی؛ در ایران، در مصر، عربستان، مراکش، سودان، پاکستان، افغانستان، عراق، شیخ نشین های خلیج فارس و ..... بخش وسیعی از آفریقا، جز این نکرده است. اخوان المسلمین وابسته به MI6، CIA، BND و سایر سرویس های جاسوسی اروپا، ضد آزادی عمل کرده. اربابانش MI6 و CIA به قول نوام چامسکی به حکومت های دست نشانده، ضعیف و در شرف زانو زدن، به صورت های مستقیم، یا غیرمستقیم، رسمی، یا غیر رسمی، کمک می کنند تا هر گونه حرکت مبارزاتی و جنبش و تحرک حزبی و سازمان یافته را در هم بکوبند، یا، دست کم به آن امکان نشو و نما ندهند. ظاهر حرف ها شان همان شیوه ی تبلیغاتی استعمار و نو استعمار است، ادبیات شان و طبعا نوع برنامه ریزی هاشان، مدرن تر است. آقای بوش هم مثل همه استعمار گران کهن و نو، می گوید ما می خواهیم برای شما مدرسه بسازیم، کشورتان را آباد کنیم، به شما دموکراسی بدهیم و از این یاوه ها. در عمل اما، مثلا ایران را، تا خرخره مجهز به لباس ها و ابزار ها و خودرو ها و سلاح های مدرن ضد شورش و جنگی کرده اند. رشد جنبش های اجتماعی و کارگری، در کاخ سفید و کاخ های وابسته به آن، به معنی ایجاد و گسترش جنبش های ضد توسعه طلبی و امپریالیسم است. زنان که نیمی ازجمعیت اند، باید خنثی بمانند و در این صف، که در آن صورت دو برابر می شود، هیچ جائی نداشته باشند. با وجود همه هارت و پورت های تبلیغاتی که ما را بمباران می کنند، آمریکا نه تنها با ایجاد نقش زنان در خاورمیانه و کشورهای اسلامی ی آفریقائی نظر خوش نداشته، بلکه رشد آگاهی جنبش های زنان و نقش واقعی و تاریخی زنان در تولید را، با تقویت اخوان المسلمین که همه ی فرقه های اسلامی را شامل می شود و نقش ستادی دارد، در عمل سیاسی و مراودات اقتصادی، مخل حضور و توسع طلبی های خود ارزیابی کرده است. اگر زن مسلمان از قید و بند بینادگرائی و اسلام سیاسی خلاص شود؛ حتی با حفظ اسلام خود، قادر است با استفاده از ظرفیت های وا قعی خود، به صورت یکی از مهمترین عوامل در تغیر شرایط عمل کند. اندک توجهی به وضع زنان افغانستانی، البته فارغ از نمایش های تهوع آور، و زنان عراق تحت اشغال اربابان و پاکستان و عربستان و شیخ نشین های وابسته به امپریالیسم جهانی، نقش سیاست های امریکائی و اروپائی را روشن تر می کند.

 

هر فلسفه ای که مدافعان آن به حاکمیت سیاسی برسند، اصول خود را در نظر و عمل پیش می برد و در نوع اسلامی حاکم بر ایران، چون خود را بر حق و دارای بالاترین نوع جهان بینی و اخلاق می پندارد، شکنجه و تجاوز و سنگسار و تحقیر زن در جامعه و بخصوص در مورد زن زندانی را، بنابه درجه ی ارتجاعی بودن خود ( که جمهوری اسلامی بالاتری درجه را دارد) "مشروع" تعریف می کند و مثلا، تجاوز جنسی به زنان و دختران زندانی را، نه فرونشاندن هوای نفس در موضع قدرت، بلکه انجام وظیفه ای شرعی می پندارد.

 

زن می تواند، و این ظرفیت را دارد، که حتی در جامعه های بسته ای مثل  ایران، عربستان، پاکستان و ....، که میزان بستگی شان را مقاومت های جاری تعیین می کنند، با ظرفیت بکر و روحیه ای که اغلب از خشونت های مردانه عاری است، در صف اول مبارزات ضد ارتجاعی و ضد امپریالیستی قرار گیرد. پس شرایط مادی که حاکمیت سیاسی بخشی از آن است، راه او را مدام و حتی با ابزارهای فوق خشونت (مثل ایران) برای کسب نوعی از موقعیت که لنین تعریف می کند، ببندد. ابزار پیش بردن و جاانداختن روش های خشونت بار و جنایتکارانه، همان فلسفه، یا شیوه نگرش و بیان کردن جهان و ساختارهای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و آموزشی مربوط به آن است. سر لوحه کار، و در این مورد مثله کردن زنان ما در ایران، آموزش های خمینی است. اگر فقط به صفحات 262 تا 207 توضیح المسائل خمینی مراجعه کنید، متوجه می شوید که چگونه نظریه های اصلی را به زبان عوامفریبانه ی روز برگردانده و تئوریزه کرده، و جایگاه زن به عنوان ابزار جنسی مرد در مکتب مورد قبول خود را، با ابلهانه ترین ادبیات بیان کرده است.

 

به این نمونه توجه کنید:

مساله 2410 – اگر کسی دختر نابالغی (یعنی زیر نه سال) را برای خود عقد کند و پیش از آن که نه سال دختر تمام شود، با او نزدیکی و دخول کند، چنانچه اورا افضا نماید، هیچ وقت نباید با او نزدیکی کند. ( من به آزادی کامل بیان معتقدم، اما معنی افضا چنان شرم آور است که جامعه را از حیثیت می اندازد. اما مجبورم معنی اش را برای شما هم بنویسم که مثل من درو خودتان نچرخید. معنی افضا یعنی یکی کردن جلو و عقب زن.)

 

شما فکر می کنید چنین تفکر متعفن، زننده و گزنده ای که به بنیادگرائی و اسلام سیاسی معروف است و مغز متفکرش اخوان المسلمین تحت سلطه ی MI6  و CIA است، با زنان ما جز آن کند که در جامعه و زندان تنگ ترش می کند؟!

 

تا پروسه رشد زنان به جریان اصلی خود نیفتد و به ائتلاف و نتیجه ای اصولی ره نبرد، و زنان ایران آگاهی و جسارت سازمان یافته ای را به میدان نیاورند، همان گونه که تا پرچم مبارزه به جوانان سپرده نشود، در بر همین پاشنه می چرخد. زنان ایران این در را در جریان یک مبارزه ی اجتماعی رشد یافته و آگاه در سایر بخش های اجتماعی، از جا خواهند کند. اما به عنوان عنصر آگاه، هرگز نباید فکر کنند که توسعه طلبان خارجی، ناجی بشریت، و در این مورد ملت ایرانند. مجموعه ی مبارزات، و در این مورد بخصوص در صفوف زنان، دستیابی به هدف را امکان پذیر خواهد  کرد. کلاهم را برای زندانیان سیاسی و زنان و مردانی که بر سر پیمان خویش ایستاده اند و خود محور بینی را سم مبارزه  می دانند، از سر بر می دارم.

 

آبان ماه 1385