هان! اينک وقت کارزار است

به مناسبت 8 مارس روز جهانی زن

شرایط اقتصادی و اجتماعی زنان، نقش سرکوبگر اسلام وبرخورد سازمان-ها و گروه-های چپ

مرجان افتخاری

.کنار گذاشتن مذهب از تمام بنیاد-های جامعه مدنی اولین و مهمترین گام در زمینه از بین بردن شکاف-های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی است. بدون در نظر گرفتن این موضوع که مذهب امری خصوصی و شخصی است و بدون جدا سازی کامل این هیولای تحقیر و تحمیق از دستگاه دولت هر پیشنهادی و یا هر راه حل دیگری راه به نا کجا آباد است.

 

8 مارس روز جهانی زن را در حالی بر گذارمیکنیم که مردم کشور ما در شرایط بسیار حساسی بسر میبرند. از یک طرف خطر حمله احتمالی امپریالسیم آمریکا و سایر کشور-های امپریالیستی تحت پوشش پروژه هسته-ای و از طرف دیگر مردم کشورمان با رژیم ارتجاعی اسلامی روبرو هستند که علاوه بر فشار-های اقتصادی، بیکاری، گرانی، فقر و فلاکت بصورتی دائمی مورد سرکوب شدید، زندان، شکنجه و اعدام قرار دارند.

 

سیاست-های تجاوز گرایانه امپریالیستی در عراق و افغانستان، کشتار و قتل عام  مردم بی پناه توسط تروریستهای اسلامی، سرکوب و زندانی کردن کارگران، فعالین سیاسی و روشنفکران در رژیم جمهوری اسلامی بیان گر منافع و سیاست-های مشترکی است که همه مردم، کارگران، زحمتکشان، دانشجویان، معلمان و روشنفکران را در منطقه مورد هدف قرار داده-اند. در یک چنین شرایطی روز جهانی زن را باید به مبارزه علیه سیاست-های نظامی امپریالیستی، علیه ارتجاع و تروریسم اسلامی تبدیل کنیم و از همه نیرو-های صلح دوست و ضد جنگ در سطح جهان، اتحادیه-های کارگری، سازمان-ها و احزاب مترقی بخواهیم در این راه با ما هم گام و هم صدا شوند.

 

تردیدی نیست که شرایط و وضعیت زنان در سراسر دنیا باعث نگرانی سازمان-ها و گروه-هائی است که در زمینه حقوق زنان فعالند. فشار-های اقتصادی، بیکاری، خشونت، تجاوز، کشتار،فحشا، الکلیسم و اعتیاد زنگ-های خطر را در سراسر دنیا به صدا در آورده اند. طبیعتا در کشور-های جهان سوم و یا در حال توسعه، زنان در شرایط دشوارتری زندگی میکنند. در اکثر کشور-های آفریقائی بدلیل قرن-ها استعمار و غارت ثروت ملی، جنگ-های داخلی، بیخانه مانی، آوارگی، فقر و گرسنگی که پدیده-هائی دائمی هستند، کودکان و زنان بیشتر در معرض خطر قرار دارند. بطور کلی، خطر مرگ هزاران انسان، بویژه زنان کودکان در چاد و درافور نمونه عینی شرایط  فاجعه آمیزی است که به مردم این مناطق تحمیل شده است.

 

در کشور-های عربی، افغانستان و ایران زنان نه تنها قربانی سیستم، مناسبات و روابط سرمایه داری هستند، بلکه زیر فشار روابط فرهنگی فئودالی و قوانین ضد انسانی مذهب اسلام هم کمر خم کرده-اند. در این کشور-ها قوانین عقب مانده فئودالی و ارتجاعی اسلام نقش کاملا سرکوبگری در زندگی اجتماعی و شخصی همه مردم بویژه زنان دارد. در قرن 21، در اوج تغیر و تحولات ایدئولوژیکی و پیشرفت-های تکنولوژیکی دنیای امروز در کشور-های اسلامی شاهد گسترش خرافات مذهبی، تحقیر و تحمیق انسان-ها بویژه زنان هستیم.

 

در حالی که در کشور-های دیگر، شکاف–های جنسی بین زن و مرد لااقل در سطوح قضائی، اجتماعی و فرهنگی در حال تقلیل هستند، در کشور-هائ اسلامی تبعیض جنسی و فرهنگ مردسالارانه گسترش یافته و قوانین عقب مانده و واپسگرای 1400 سال پیش در زندگی خصوصی و اجتماعی مردم سایه افکنده است.

 

واقعیت این است که در طول 28 سال مردم ایران و بویژه زنان، بطور عینی و عملی در روند زندگی روزانه به خشونت و بربریت اسلام و اساسا نقش دین در دستگاه دولت پی برده-اند. آنان در عمل به این نتیجه رسیده-اند که همه مذاهب بویژه اسلام سد و مانعی هستند در مقابل رشد فکری، سیاسی، اجتماعی و آزادی انسان-ها. آنها به تجربه این نتیجه رسیده-اند که دین امری شخصی است و باید از دستگاه دولت و سیستم سیاسی کشور کنار گذاشته شود، و در این راه مبارزه-ای هر چند سخت و دشوار را در پیش گرفنه-اند و تا کنون بهای سنگینی را برای آن داده-اند.

 

شرایط اقتصادی زنان در ایران

بدون تردید، حضور زنان و فعالیت آنان در عرصه–های اقتصادی، یعنی در تولید اجتماعی و مناسبات تولیدی همیشه یکی از فاکتور-های رشد اقتصادی جامعه محسوب میشود. از طرف دیگر استقلال اقتصادی زنان می تواند یکی از دلائل مهم و اصلی تغیر و تحولات اجتماعی و فرهنگی باشد. اگر نگوئیم که استقلال اقتصادی زنان تنها عامل مبارزه علیه فرهنگ و سنت-های پوسیده گذشته است ولی به جرات می توان گفت که مهمترین فاکتور مبارزه در این راه است. شرکت مستقیم زنان درتولید اجتماعی نه تنها نظم و تقسیم کار نوینی را ایجاد می کند بلکه روابط و مناسبات اجتماعی تازه-ای را پایه گذاری میکند که با سنت-های گذشته کاملا متفاوت است. بر همین مبنا و در همین راستا است که برابری حقوق زنان در تمامی عرصه-های زندگی بطور جدی مطرح میشود. تقریبا در سراسر دنیا، با توجه به شرایط اجتماعی، مبارزه-ای پیگیر برای به رسمیت شناختن برابری حقوق زنان و رفع شکاف-های جنسی در تمامی زمینه-های اقتصادی، و طبیعتا سیاسی و اجتماعی در جریان است .

 

در کشور-های پیشرفته صنعتی، علیرقم به رسمیت شناختن برابری زن و مرد از نظر حقوقی و قضائی، علیرقم وجود سندیکا-ها که از حقوق مزد بگیران ( زن و مرد) دفاع میکنند و با وجود احزاب سیاسی مدافع این برابری، زنان قربانی تبعیض جنسی کاری هستند. برای روشن-تر شدن شکاف-های اقتصادی، به تحقیقات آماری فورم اقتصاد جهانی که در سال 2005 انجام شده اشاره میشود. این تحقیفات در بین 115 کشور جهان بعمل آمده که ایران در رتبه 108 قرار گرفته است. برای مقایسه شکاف-های اقتصادی و کاری چند کشور مختلف، اروپائی، آمریکای لاتین، آسیائی و کشور-های خاورمیانه-ای با تفاوت-های تاریخی و فرهنگی، انتخاب شده اند (1)

 

 

 

مشارکت نیروی کار

%

در آمد روزانه برای کار برابر به دلا %ر

 

مدیریت و کادر-ها

%

کارکنان فنی و حرفه-ای

%

 

کشور

رتبه

زن

مرد

زن

مرد

زن

مرد

زن

مرد

فرانسه

70

48

61

20.64

35.12

7

93

40

60

آلمان

5

51

66

19.53

36.26

36

64

50

50

سوئد

1

59

67

21.84

31.72

30

70

51

49

آرژانتین

41

53

76

6.63

17.80

25

75

55

45

شیلی

78

37

70

5.75

14.87

24

76

52

48

ژاپن

79

48

74

17.79

38.60

10

90

46

54

هند

98

34

82

1.56

4.13

3

97

21

79

ترکیه

105

28

77

4.27

9.28

6

94

30

70

عریبستان

114

18

78

4.44

20.71

31

69

6

94

ایران

108

39

74

3.09

10.86

13

87

33

67

اسرائیل

35

50

59

14.59

25.96

29

71

54

46

 

 

همانطور که ملاحظه میشود، در اکثر این کشور-ها میزان دستمزد زنان در مقابل کار مشابه به مراتب کمتر از مردان است، حتی در بعضی از کشور-ها مانند عربستان سعودی در آمد مردان 4 یا 5 برابر در آمد زنان است.

دلائل، فاکتور-ها و عوامل مختلفی میتوانند در ایجاد این تبعیض جنسی دخالت داشته باشند. در درجه اول، مکانیک اقتصادی مناسبات و روابط تولیدی سرمایه داری، بهره-کشی، ایجاد تفاوت-های کاذب، ایجاد فضادی رقابتی نا سالم که جزء ذاتی و جدا ناپذیر کار و تولید اجتماعی در جهان سرمایه داری است. عوامل دیگری مانند بیسوادی بویژه در کشور-های جهان سوم و بطور کلی موضوع آموزش-های-حرفه-ای و تخصصی است که تائیر قابل ملاحظه-ای را در کم و یا زیاد کردن شکا-ف-ها جنسی دارند. در نهایت میتوان به فاکتور-های فرهنگی-اجتماعی اشاره کرد، مانند فرهنگ مردسالارانه، چهارچوب-های مذهبی وسنتی زن ستیز که هر یک نقش مهمی در ایجاد و گسترش شکاف-های اقتصادی دارند.

1-                             http://www.weforum.org/en/initiatives/gcp/Gender%20Gap/Profiles/index.htm

 

بطور کل، در کشور-های جهان سوم و عقب افتاده اقتصادی، استثمارو بهره کشی از زنان  بیشتر و شرایط کاری آنان بسیار دشوار تر است. در چنین جوامعی زنان نه تنها در مقابل کار برابر حقوقی به مراتب کمتر از مردان دریافت میکنند بلکه اولین قربانیان بحران-های اقتصادی مانند اخراج و بیکاری نیز هستند. در کشور-هائی چون ایران که مذهب اسلام در قدرت سیاسی نقش پایه-ای دارد، زنان بیش از دیگران زیر فشارتبعیض جنسی، قوانین و فرهنگ سنتی-مذهبی قرار دارند. محدودیت-های شغلی و حرفه-ای، حجاب اسلامی، جداسازی و تهدید-های دائمی در مورد رعایت مقررات اسلامی فشار-های مضاعف روحی و روانی هستند که زنان در محیط کار تحمل میکنند. رژیم اسلامی پس از روی کار آمدن به شیوه-های مختلف چون باز خرید، مازاد بر احتیاج، تهدید و تبلیغات اسلامی تلاش کرد تا زنان را خانه نشین سازد. ولی واقعیت ساختاری اقتصاد سرمایه داری در تضاد با ایده-های پوسیده فئودالی و اسلامی مانع چنین طرحی در سطح گسترده شد. زنان کشورمان علیرغم تمام فشار-ها، محدودیت-ها و سرکوب به کار و فعالیت ادامه دادند.

 

بطور کلی، از بین بردن تبعیضات جنسی در زمینه اقتصادی و در ادامه آن نابرابری-های اجتماعی موضوع ساده-ای نیست که بتوان در کوتاه مدت به آن پاسخ داد. ولی پوسیدگی سیستم موجود، بستر و زمینه-های عینی تغیر و تحول از یک سو، رشد و آگاهی مردم بویژه برابری خواهی به حق زنان از سوی دیگر ضرورت مبارزه-ای جدی و پیگیر را در برابر همه نیرو-های مترقی و انقلابی قرار میدهد. تغیرات بنیادین در سیستم آموزشی، ایجاد مراکز حرفه-ای و تخصصی، دادن امتیازات بیشتر به زنان و کنترل بازرسان کار میتوانند اولین گامها برای رسیدن به این هدف در یک سیستم نوین اقتصادی باشند.

 

شرایط اجتماعی و نقش مذهب اسلام در سرکوب زنان

 

فرهنگ، آداب و رسوم هر جامعه-ای در عین حال که بیانگر گذشته تاریخی مردم آن جامعه است، بازگوکننده رشد و تغیر و تحولات فکری مردم نیزمیباشد. تردیدی نیست که سیستم حکومتی، با در اختیار داشتن تمام اهرم-ها و ابزار قدرت، نقش اساسی را در تغیر و دگرگون سازی فرهنگ، آداب، رسوم و روابط اجتماعی بعهده دارد. گرچه تغیر آداب، رسوم و سنت-ها بویژه آنجا که مربوط به اعتقادات و باور-های مذهبی است به دشواری و به مرور تغیر می-کنند، ولی بدون تردید همانگونه که توضیح داده شد نقش دولت، سیاست کلی آن، سیستم آموزشی، رسانه-های فرهنگی و گروهی، نهاد-ها و سازمان-های فرهنگی–اجتماعی مجموعه-ای است که در تغیر و تحولات یک جامعه مدنی نقش اساسی دارند.

 

در کشور-هائ اروپائی و بعضی از کشور-های آسیائی و آمریکای لاتین، با جدا سازی دستگاه دولت از کلیسا و اعلام دولت-های لایئک، پایه-های تغیر وتحولات فرهنگی و اجتماعی در بسیاری از زمینه-ها بوجود آمد و شاهد تغیر شرایط زنان در زمینه-های اجتماعی وقضائی هستیم. بطوری که زنان و مردان در مقابل قانون برابر شناخته شدنده-اند. چنین تحولی تا زمانی که پاپ–ها، کشیش-ها و بطور کلی کلیسا در دستگاه دولتی یعنی در قدرت تصمیم گیری حضور داشت امکان پذیر نبود. در طول تاریخ، مذهب بطور کلی (مسیحیت و اسلام) نقش باز دارنده، سرکوبگر و ارتجاعی بویژه در رابطه با زنان داشته و دارند. با نگاهی به تاریخ ادیان به سادگی به این نتیجه میرسیم که تمام ادیان بدون استثناء در چند زمینه دارای نقطه نظر مشترک هستند.

 

1- کنترل سیستم آموزشی و تدریس آموزش-های دینی در مدارس. 2-محدود و ممنوع کردن فعالیت-های اقتصادی و اجتماعی زنان و در نتیجه ایجاد شکاف-های جنسی حقوقی و اجتماعی بین زن و مرد. 3- به رسمیت نشناختن حقوق دمکراتیک برای همه مردم مانند آزادی اندیشه، بیان، عقیده و قلم که نقش اساسی در تغیر و تحول فکری و پیشرفت مردم دارند. در 1906 مردم اروپا بطور مشخص فرانسه طی مبارزه-ای سخت موفق شدند کلیسا را از قدرت دولتی کنار بگذارند و مذهب را امری شخصی و خصوصی اعلام کنند، درست بر عکس مذهب اسلام.

 

با این مقدمه، نظری می-اندازیم هر چند کوتاه به موقعیت و جایگاه اجتماعی، حقوقی، فرهنگی و شرایط نگران کننده و اسفبار زنان در ایران. در قرن 21، با همه تحولات ایدئولوژیکی و اجتماعی، شرایط زنان از نظر حقوق قضائی و اجتماعی در ایران، افغانستان و کشور-های عربی، آنجائی که هنوز فرهنگ فئودالی و مذهب اسلام نقش مستقیم و فعال در زندگی مردم دارند تکان دهنده و فاجعه آمیز است. زنان در این کشور-ها هنوز از لحاظ حقوقی و اجتماعی در قرن-های گذشته زندگی میکنند.

 

در ایران، با روی کار آمدن جمهوری اسلامی و نقش اسلام در قدرت سیاسی شاهد بی حقوقی و بی هویتی زنان در ابعاد گسترده-ای هستیم، در چهار چوب قوانین ارتجاعی و زن ستیز اسلامی، زنان اساسا حق تصمیم گیری در بسیاری از مسائل فردی و شخصی خود را نداشته و این حق بنا به اصول اسلامی از آنها سلب شده است. طلاق یعنی حق قطع رابطه مشترک با همسر از او به صراحت گرفته شده، حقوق دیگر مانند حق تصمیم گیری در مورد فرزندان، مسافرت، کار و ازدواج هم طبق اصول اسلامی ازآنان گرفته شده اشت.

 

از طرف دیگر گسترش فرهنگ مردسالارانه، تعدد زوجات و صیغه تبلور کامل روابط غیر انسانی و تحقیر آمیز برای زنان و مردان جامعه ما است. در حالی که شکاف جنسی بین زن و مرد لااقل از نظر اجتماعی در کشور-های پیشرفته صتعتی در حال زوال است، ما در ایران و کشور-های عربی  با سنگسار زنان به جرم داشتن رابطه جنسی خارج از ازدواج، قانونی که نشان دهنده وحشی گری و بربریت اسلام است روبرو هستیم .در واقع، زنان نه تنها حق ابراز آزادانه احساس و عواطف خود را نداشته بلکه حق مالکیت بر تن خود را هم ندارند. به همه این فشار-ها و قوانین وحشیانه و ضد زن پوشش و حجاب اسلامی را هم باید اضافه کرد.برای روشن-تر شدن شکاف-ها جنسی در زمینه-های حقوقی، اجتماعی و فرهنگی باز به تحقیقات فورم اقتصاد جهانی مراجعه میشود.[1 به معنی بدتری رتبه و 0 بهتری رتبه محسوب میشود]

 

شاخص-های شکاف جنسی در زمینه-های اجتماعی

کشور مورد تحقیق

پلی گامی یا تعدد زوجات

کیفر-های قانونی و اعمال  خشونت علیه زنان

اتوریته پدری در برابر اتوریته مادری ( پدر سالاری)

فرانسه

0.01

0.25

0

آلمان

0

0.17

0

سوئد

0

0

0

آرژانتین

0

0.25

0

شیلی

0

0.42

0

ژاپن

0

0.67

0

هند

0.20

0.33

1

ترکیه

0

0.42

0

عربستان

1

1

1

ایران

1

1

1

اسرائیل

0.15

0.15

0.08

  

با مقایسه این آمار به این نتیجه میرسیم که پلی گامی و خشونت علیه زنان در کشور-های خاورمیانه-ای یا کشور-هائی که فرهنگ فئودالی و مذهب اسلام به طور مشخص درروابط حقوقی و اجتماعی و بطور کلی در زندگی روزانه مردم نقش عمده دارند زنان در شرایط وحشتناک و تاسف آوری بسر میبرند

 

بطور خلاصه در عصر مدرنیزاسیون، زنان در کشور-های اسلامی نه تنها زیر ستم سرمایه و مناسبات وحشیانه سرمایه داری و تبعیضات جنسی این سیستم کمر خم کرده-اند بلکه آنان در مرداب قوانین و دستورات متحجر، و غیر انسانی مذهب اسلام هم مورد تهاجم و سرکوب قرار گرفته-اند. اولین و مهمترین اصل در رابطه با مبارزه علیه شکاف-های جنسی، خشونت علیه زنان و برابری حقوقی آنان جدائی کامل و بدون قید و شرط دین از قدرت سیاسی است. کنار گذاشتن مذهب از تمام بنیاد-های جامعه مدنی اولین و مهمترین گام در زمینه از بین بردن شکاف-های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی است. بدون در نظر گرفتن این موضوع که مذهب امری خصوصی و شخصی است و بدون جدا سازی کامل این هیولای تحقیر و تحمیق از دستگاه دولت هر پیشنهادی و یا هر راه حل دیگری راه به نا کجا آباد است.

 

نقش سازمان-ها و گرو-های سیاسی چپ در رابطه با زنان

برای بررسی این مقوله ضروری است که گذری هر چند کوتاه به شرایط زنان قبل از سال 57 داشته باشیم. بیسوادی بیش از 90% زنان در دهه 40، ساختاراقتصادی، مناسبات فرهنگی-سنتی حاکم بر جامعه مهمترین عواملی هستند که مانع فعالیت اقتصادی-اجتماعی و در نتیجه رشد فکری زنان میشد.

 

بدون تردید، رفرم ارضی سال 1342،بعنوان ضرورت تاریخی اجتناب ناپذیر، دستاورد-های قابل ملاحظه-ای را برای زنان محروم جامعه ما داشت، مانند، حق رای و یا دادگاه-های خانواده، به عبارتی حق طلاق. در حقیقت، در اواخر این دهه و اوائل دهه 50 تغیرات محسوسی در شرایط زنان بوجود آمد. در واقع، این رفرم دستاورد مستقیم مبارزه زنان، مردان و روشنفکران کشورمان نبود. بلکه ضرورت اجتناب ناپذیر و تاریخی تغیر و تحولات جهانی وطبیعتا جامعه ایران بود. به همین دلیل، قبل از سال 57 هرگز و در هیچ شرایطی حقوق قضائی زنان مانند برابری در سهم ارث و دیگر موارد قضائی مورد سئوال قرار نگرفت. پیش از بهمن 57 زنان تشکلات، سازمان-ها و نهاد-ها و اساسا صف مستقل مبارزاتی نداشتند و مطالبات زنان محدود به نارضایتی–های عمومی از شرایط موجود بود. شکاف-های جنسی اقتصادی ( تفاوت دستمزد-ها و نوع اشتغال) رفع تبعیضات فرهنگی، اجتماعی، و مبارزه با سنت-های مردسالارانه فئودالی به عنوان مطالبات زنان مطرح نبود.

 

در چنین شرایطی و یا چنین مجموعه-ای زنان کشورمان در مبارزات ضد امپریالیستی سال 57 شرکت کردند. پس از بهمن 57 و باز شدن فضای سیاسی و رادیکالیزه شدن مبارزه طبقاتی طبقه کارگر و اقشار مختلف جامعه، زحمتکشان، دانشجویان، استادان و معلمان تحول گسترده-ای را در صفوف زنان مشاهده میکنیم. بین سال-های 60-57سازمان-ها و تشکلات زنان نقش مهمی در روشنگری و ارتقاء مطالبات و مبارزات زنان داشتند. در حقیقت، برای اولین بار، نهاد-های مستقل و انقلابی زنان محرومیت-ها، محدودیت-ها، شکاف-های جنسی، فرهنگ مردسالارانه و قوانین اسلامی را مورد هدف قرار دادند. مسائلی که اساسا با بنیان-های ساختاری و تفکری اسلام در تضاد بود.

 

به همین دلیل، پس از بر قراری جمهوری اسلامی، زنان اولین کسانی بودند که مورد تهاجم قرار گرفتند و طرح حجاب اسلامی گام به گام به اجراء در آمد. ابتدا در ادارات دولتی و مدارس و سپس در سطح جامعه، و برای تثبیت آن، رژیم اسلامی ارگان-های فشار و سرکوب خود را در محیط کار، کوچه و خیابان سازماندهی کرد. حجاب اسلامی، جداسازی زن و مرد در ادارات و محل کار، اتوبوس-ها تهاجم-های پی در پی به حقوق و آزادیهای فردی و اجتماعی زنان و همه جامعه بود.

 

در حقیقت، اولین گام-ها در جهت اسلامیزه کردن جامعه مدنی با حمله و محدود کردن زنان و اجرائ عقب مانده ترین و ارتجاعی ترین قوانین بشری شروع شد. در آن زمان، تنها تعدادی از مردان روشنفکر، کانون-های دمکراتیک بویژه کانون نویسندگان زنگ-های خطر را بصدا در آوردند و به زن ستیزی جمهوری اسلامی اعتراض کردند. سازمان-ها و گروه-های چپ با دید دیگری به این موضوع نگاه میکردند، و اساسا تحلیل دیگری را در مقابل آن ارائه میدادند. با توجه به تحلیل–های ارائه شده در آن زمان، مبارزه ضد امپریالیستی "خرده بورژوازی و روحانیت مبارز" بویژه پس از اشغال سفارت آمریکا اهمیت بسیاری داشت.

 

متاسفانه چپ ایران رابطه دیا لکتیکی و ارگانیک مبارزه طبقاتی طبقه کارگر و سایر اقشار و طبقات موجود در جامعه که می توانستند در رادیکالیزه کردن و تداوم مبارزات نقش مهمی داشته باشند را درک نکرد و بهائی نداد. نداشتن چشم انداز واقعی از مطالبات و مبارزات زنان، تادیده گرفتن نقش آنان بعنوان نیروی فعال در دمکراتیزه کردن جامعه، پیوند این مبارزه با مبارزات طبقه کارگر، دانشجویان و سایر اقشار دیگر جامعه موضوعی بود که چپ ایران به آن نپرداخت و بهای لازم را به آن نداد. این موضوع میتواند دلائل و ریشه-های گوناگون داشته باشد. شرایط خفقان و پلیسی رژیم شاه، شکل انتخابی مبارزه گروه-ها و سازمان-های چپ در گذشته و نداشتن تجربه مبارزه علنی و همه جانبه در زمینه-های اجتماعی یکی از این دلائل است. از سوی دیگر، نداشتن ارزیابی عینی ازپتانسیل مبارزاتی طبقات، نیرو-ها، گروه-ها و اقشار مختلف جامعه، مطالبات آنها، تاثیر مبارزات هر یک در روند کلی مبارزه مسائلی هستند که چپ ایران تجربه و درک عینی در این زمینه را نداشت. در واقع، بدون ارزیابی و تحلیل از ویژگی-های مشخص جامعه ایران، با الگو برداری از نمونه-های تاریخی، زمینه-ها و الویت-های مبارزه و فعالیت را انتخاب کرده بود. به همین دلیل موضوع زنان تنگنا-ها و مشکلات آنها بهای چندانی برای چپ ما نداشت.

 

موضوع دیگر که بدون هیچ تعصب فکری و یا احساسی باید به آن اشاره کرد، وجود ریشه-ها و تفکر سنتی-مذهبی، فرهنگ مرد سالارانه، اتوریته و برتری جوئی-های مردانه که گاها با انقلابی بودن توجیح میشد می توانند دلائلی باشند در کنار مجموعه-های دیگر در مورد ندیده گرفتن و بها ندادن به مشکلات و مبارزات زنان. به عبات دیگر، چپ ایران با فرهنگ فئودالی، سنتی،و مذهبی فاصله نگرفنه و تصفیه حساب نکرده بود. بنابر این چگونه میتوانست به درک و ضرورت مبارزات زنان آگاه باشد.

 

خوشبختانه در این چند سال اخیر، بسیاری از فعالین و بعضی از احزاب و گروه-های چپ به پتانسیل مبارزاتی و اهمیت مبارزات زنان علیه فرهنگ پوسیده گذشته و قوانین ارتجاعی و زن ستیز اسلامی پی برده-اند و در این راه فعالیت میکنند و دفاع از حقوق زنان را نه بعنوان موضوعی انقلابی بلکه بعنوان یک ضرورت حیاتی برای انقلاب آینده پذیرفته-اند. 

مارس 2007 

ای-میل: eftekhari_marjan@hotmail.com