جنبش تیرماه در کردستان:

بررسی مواضع و  دیدگاه ها

سیامک حیدری                                                                                             

Siamak_hd@yahoo.com

 در هفته های گذشته، بر اثر قتل فجیع جوانی مبارز به نام کمال اسفرم، مناطق کردنشین ایران صحنه ی رویارویی و درگیری های گسترده مردم ناراضی با نیروهای انتظامی و ضد شورش رژیم ایران بود.

     پس از آرامشی نسبی طی یک و نیم دهه گذشته، در 2 سال اخیر نشانه هایی از تحرکات و تحولات درونی که نشات گرفته از وضعیت داخلی و تحولات منطقه ای است را می شد  در کردستان مشاهده کرد. در بررسی منشاء این اعتراضات، همان طور که در این چند هفته بارها به درست بدان اشاره شده است، می توان به انبوهی از مشکلات، نارسایی ها و معضلات اقتصادی- سیاسی کردستان اشاره داشت که هر کدام می تواند موجد موجی از اعتراضات و نارضایتی ها باشد.

   در این جا میخواهم به بررسی مواضع، عملکردها و دیدگاههای مقامات مختلف رژیم، رسانه های خبری و اپوزیسیون خارج و داخل کشور بپردازم. چه معتقدم هرکدام به فراخور نقشی که برعهده گرفته و موضعی که اتخاذ می کنند، در اعتلاء و یا رکود جنبشی خاص تاثیر مثبت و یا منفی می گذارند. از طرف دیگر اتفاقاً فکر می کنم که در جریان خیزش مردمی است که مواضع عینی و دیدگاه های متفاوت خود را نشان می دهند. بر این مبنا برای مردم کرد و نیروهای دخیل در جنبش ملی_دمکراتیک آن هم مهم است که به تجزیه و تحلیل دیدگاه های مختلف بپردازند و در آتی براساس مواضع اتخاذ شده رابطه خود را با آنان تنظیم کنند.

 

جمهوری اسلامی ایران:

    تا امروز که دارم این مقاله را می نویسم در حقیقت مواضع و اظهارات مقامات مختلف رژیم، براساس سوابق و شناخت تاریخی از آنان، برای مردم کرد دور از انتظار نبوده است. تکرار ادعاهای شناخته شده ی رژیم در برابر خواستهای مشخص و در عین حال به دور از خشونت مردم کردستان بار دیگر نشان داد که در سیاست های کلان، نگرش رژیم نسبت به کُردستان تغییری به وجود نیامده و در بر همان پاشنه آشیل قبلی می چرخد. مقامات لشکری و کشوری با لحنی هماهنگ و برنامه ریزی شده در مورد این رویدادها به اظهارنظر پرداختند:

-         جلال جعفری از اعضای منتخب هیات تحقیق و تفحص مجلس درباره ی حوادث کردستان در مصاحبه با رادیو بی بی سی گفت:"آسیب ها و جراحت هایی که در تصاویر بدن کمال اسفرم دیده می شود؛ از جمله کنده شدن پوست بدن او به دلیل نگهداری جسد در فضای باز و خارج از سردخانه و هم چنین استفاده از آب آب جوش برای غسل و شستن جنازه بوده است."!! وی حتی پا را از این هم فراتر می نهد و مدعی می شود که " روی جسد کار شده تا عکس و فیلم برای تهییج عمومی تهیه گردد."

-         فیروز محمدی، سرپرست پزشکی قانونی آذربایجان غربی احتمال شکنجه کمال اسفرم را رد کرده و گفته است که وی اقدام به خودزنی کرده است.

-         رشید جلالی جعفری، عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی هم از شوانه قادری به عنوان یکی از اشرار منطقه،* متهم به تجاوز به عنف و شرارت های مختلف" اشاره کرده است.

-         سردار اسماعیل احمدی مقدم، فرمانده نیروی انتظامی جمهوری اسلامی، در سنندج در اوج ناآرامیها در حالی که سعی میکرد اوضاع کردستان را آرام توصیف کند؛ شوانه را " شرور" توصیف کرده و اقدام نیروی انتظامی را " دفاع از خود" نامید. وی هم چنین رویدادهای کردستان را نتیجه ی "نقشه ی گروهک های ضد انقلاب" نامید.

-         حجت الاسلام اکبر فیض، رئیس کل دادگستری آذربایجان غربی، گفت:" یک آدم شرور با سابقه ی کیفری و متهم به قتل و تحت تعقیب بود.... اخیراً خانواده اش از دست او شکایت کرده بودند." وی در بخشی دیگر از سخنانش افزود:" تعدادی از عوامل محرک یک نوع وابستگی گروهکی دارند و تعداد دیگری از آنها قاچاقچیان و اشرار تشکیل شده اند که حساب آنها از توده مردم جداست."

-          عباس خورشیدی، معاون سیاسی_امنیتی استاندار آذربایجان غربی:"... یکی از محلات شهر ناآرامی هایی را شاهد بودیم که... ناشی از برخورد قانونی نیروی انتظامی با یک شرور مهابادی بود."

-         و سرانجام استاندار آذربایجان غربی اعلام داشت:" برخورد با عناصر ضدانقلاب و عناصر مبلّغ غیرقانونی برنامه پاکسازی مناطق مرزی از این عناصر را در دستور کار ما قرار داد که طبعاً با اقدامات و عملیات نظامی همراه است."

در نگاهی کلی به بیانات فوق می توان به چند نکته اساسی اشاره داشت:

1.                  هماهنگی خاصی در اتخاذ بیان مواضع مقامات سیاسی_ نظامی کشور در این مورد به چشم می خورد. به عبارات عناوین و اتهاماتی که ابراز داشته اند توجه کنید تا دریابید که این اظهارات بینش حاکمیت مبنتی بر خشونت و سرکوب عریان را نسبت به مساله ی کرد نشان می دهد. نیروهای نظامی_امنیتی نه تنها وظیفه برقراری امنیت را انجام نمی دهند خود نیز به ابزاری برای کشتار و سرکوب در کردستان تبدیل شده اند.  

2.                 حمایت همه جانبه جمهوری اسلامی ایران از عاملان جنایت قتل شوانه قادری؛ سعی در توجیه و لاپوشانی مساله و حتی فراتر از آن وارد کردن اتهامات اخلاقی به مقتول، و مقصر شناختن مردم؛ نشان از تدارک حملاتی وسیع تر و پردامنه تر در آینده است.

3.                 در طول حاکمیت رژیم، اتهاماتی نظیر "تجزیه طلب"، "شرور"، " قاچاقچی و قاتل"، همواره ابزاری مناسب برای سرکوب مردم کردستان، اعدام مخالفان سیاسی و ناراضیان کرد بوده است. این برچسب ها مزید بر اتهاماتی است که بر طیف معترض و مبارز در سایر شهرهای ایران وارد می شود. اتهاماتی که خاص مناطق مرزی کشور و برای سرکوب وسیع و مداوم کردها، بلوچ ها و اعراب جنوب به کار برده می شود.

4.                 وارد آوردن اتهاماتی از قبیل وابستگان ضد انقلاب، عنوانی که رژیم معمولاً برای احزاب اپوزیسیون کرد به کار می برد، نسبت دادن اعتراضات به دست هایی خارج از کشور و دخالت بیگانگان، از جمله موارد اتهامی دیگر هستند که به بخشی از سیاست ثابت رژیم در برابر نارضایتی های ملت کرد مورد سوءاستفاده تبلیغاتی قرار گرفته است.

5.                 نسبت دادن دخالت گروه تروریستی القاعده(به نقل از خبرگزاری فارس) و متهم کردن آمریکا به دست داشتن در جنبش مردمی 18 تیر کردستان فقط به عنوان ابزاری تبلیغی در راستای باز گذاشتن هر چه بیشتر دست ماموران امنیتی و سرکوبگر قابل توجیه است. اما طبق گزارشی که سی ان ان ارائه کرده است:" 800 نفر از اعضای القاعده به فرماندهی یکی از اعضای حماس در سرکوب مردم کردستان شرکت داشته اند." القاعده گروهی تروریستی و رادیکال اسلامی است که مورد تنفر افکار عمومی جهان است و با وارد کردن چنین اتهامی، رژیم سعی کرده که از پشتیبانی افکار عمومی با این قیام در داخل و خارج از کشور بکاهد و به تبع آن جنبشی که اساساً دمکراتیک و مدنی است را بدنام  و منزوی سازد.

6.                 شکافی که سال ها بود میان کردها و جمهوری اسلامی ایجاد شده بود، به مراتب عمیق تر گردید و جو بی اعتمادی را مطلق ساخت. هدیه دولت جدید به ملت کرد خون و گلوله بود. افسران سپاهی سرمست از پیروزی انتخاباتی و تهییج شده، با شناختی کامل از ماهیت ریاست جمهوری، از همان روزهای اول با پیام انصار حزب الله، کار پاک سازی ایران را از کردستان شروع کردند.

 

نهضت آزادی و دیگر احزاب داخل کشور

       خانم نوشین احمدی خراسانی در مقاله ای به مناسبت دستگیری خانم رویا طلوعی فر، فعال کرد در مسائل زنان، نوشته بودند که ملت کرد هر جا می خواهند بحثی را در مورد مسائل کردستان ارائه دهند؛ باید مقداری زیادی انرژی صرف کنند تا به دیگران بفهمانند که آنان " جدایی خواه" و " تجزیه طلب" نیستند.

    در جریان قیام مردم کردستان در ماههای اخیر، احزاب، شخصیت ها و سازمان های سیاسی دست راستی غیر کرد که به نام دفاع از مردم کردستان اطلاعیه صادر کرده اند؛ خواسته یا ناخواسته فوبیای تجزیه طلبی را به میان کشیده اند.

     در این میان اطلاعیه نهضت آزادی ایران به واقع جوابی جداگانه را می طلبد؛ ولی در این جا به مهم ترین عناوین آن اشاره می کنم:

1.     ردها، بخش جدايی ‌ناپذير از فرهنگ و تمدن ايران محسوب می‌ شوند." که "از جمله قديمترين و اصيلترين اقوام ايرانی ـ آريايی هستند؛" و هم چنین " مدافعان جدی در برابر تجاوزهای خارجی بوده ‌اند." بلی! به راستی همیشه سهم ملت کرد از ایرانی بودن، مرزبانی خوب(شما بخوانید سپر بلا) در برابر تهاجم خارجی و توصیف و تمجید ناسیونالیست ها و عظمت طلبان به عنوان قوم اصیل بوده است؛ به شرطی که " بخش جدایی ناپذیری از فرهنگ و تمدن ایران باشند". اما وقتی پای حقوق شهروندی و مطالبات اقتصادی_ سیاسی به میان می آید، این قوم اصیل به مشتی " تجزیه طلب" و " شرور" تبدیل می شوند که باید در نطفه خفه شوند.

2.     نهضت آزادی سعی دارد بخش عمده نارسایی های جامعه کردستان را به گردن رژیم سلطنتی پیشین انداخته و جمهوری اسلامی را دولتی که"... و برنامه‌ های ويژه ‌ای برای توسعه صنعتی و اقتصادی در کردستان به اجرا گذاشته ‌است." معرفی کند؛ آنان پا را از این هم فراتر گذاشته و ادعا دارند:"... گامهای مؤثری در راستای رشد و ارتقای سطح آموزش در کردستان برداشته شد."

3.     اطلاعیه نهضت آزادی ایران گرچه حاوی برخی واقعیات جامعه امروز کردستان از قبیل " سرکوب های سیاسی_ نظامی، محدودیت های فرهنگی و محرومیت های اقتصادی" می باشد؛ اما بلافاصله در پاراگراف بعدی بحثی را پیش می کشد که اتهامی بزرگ و نابخشودنی علیه مردم کردستان است:" قدرتها و توطئه ‌گران خارجی نيز در گذشته از همين زمينه ‌های مساعد بهره ‌گيری کرده‌ اند و اينک تحريکات و تبليغاتشان اوج تازه ‌ای يافته است." معلوم نیست که نهضت آزادی شعار " تجزیه طلبی" را از برنامه و اساسنامه کدام حزب و سازمان کُرد و یا تحریک خارجی را از سیاست های چه دولت هایی بیرون کشیده است؟! اما به واقع منتسب کردن جنبش خلق کرد به تحریکات و تبلیغات خارجی، می تواند به دو دلیل صورت گیرد: یا در نتیجه ی ناآگاهی طرف مقابل از تاریخ جنبش های کرد باشد و یا این که یرای مقصود و غرضی مشخص به کار رود. به نظر می رسد نهضت آزادی بخش دوم را هدف قرار داده است.

نهضت آزادی ایران در بخشی دیگر از اطلاعیه اش، روشنفکران کرد را سرزنش می کند. در همان حال می کوشد نارسایی ها و معضلات کردستان را کم رنگ و در مقایسه با سایر نقاط ایران، یکسان جلوه دهد. آنان بسیار موذیانه و بی ربط سعی دارند که تظاهرات عظیم مردم کردستان علیه استبداد و خفقان اسلامی را به قاچاقچیان ربط دهد. کاری که می تواند اساس جنبش  18 تیر در کردستان را زیر سوال ببرد:"...مثلاً مبارزه با قاچاق در کردستان بايد از ساير برنامه‌ ها بکلی جدا شود، تا زمانی که فقر، محروميت و بيکاری در کردستان بيداد می ‌کند، مردم را نمی ‌توان به آسانی از روی آوردن به قاچاق برای تأمين حداقل هزينه زندگی بازداشت." جای تعجب دارد هنگامی که صحبت از قیامی مردمی در برهه ای خاص از زمان و موقعیت جغرافیایی مشخصی است چرا بی ربط و ناگهان بحث "قاچاقچی" به میان می آید؟ در حالی که منشاء تظاهرات خود ذاتاً سیاسی و در واکنش به قتل جوانی سیاسی و مبارز بوده است. آیا صادر کردن این نوع از اطلاعیه هم سو شدن با تبلیغات رژیم جمهوری اسلامی نمی تواند تلقی گردد؟

        سایر گروههای دوم خردادی که در هشت سال گذشته ادعای مردم سالاری را در بوق و کرنا دمیده بودند؛ خیلی مختصر از کنار آن گذشتند و به دادن تنها اطلاعیه ای اکتفا کردند. اطلاعیه هم از ترس این که مبادا خاطر قاضی مرتضوی آزرده شود در سایت حزبی هم گنجانده نشد.

     جنبش دانشجویی و مراکز دانش گاهی، از جمله دانشگاه های چند کشور در مورد سرکوب مردم کردستان هشدار دادند و از مردم دعوت کردند که در برابر خشونت علیه مردم کردستان ساکت ننشینند. از آن جمله می توان به اطلاعیه 32 انجمن دانشجویی دانشگاههای کشور  و بیانیه 72 شخصیت سیاسی، فرهنگی، دانشجویی اشاره نمود.

رسانه های خبری:

     کار اطلاع رسانی یکی از پایه ای ترین ارکان وظایف رسانه های خبری و دستگاه های اطلاع رسانی در جهان است. رسانه های خبری داخل کشور اما در رویدادهای کردستان، با سکوت خویش نقش بازوی جمهوری اسلامی را برعهده گرفتند. شاید هم مثل بسیاری از قضایای دیگر، مقامات سیاسی_امنیتی رژیم دستور سکوت صادر کرده اند. سایت بازتاب، وابسته به محسن رضایی، و روزنامه های کیهان و رسالت تا آنجا که توانستند چهره ی جنبش را مخدوش جلوه دادند. روزنامه های کیهان و رسالت، که در کار پرونده سازی خبره هم هستند. سایت بازتاب در نوشته ای تحت عنوان" ناگفته های پلیس از سوابق شوانه قادری" کوشید شخصیت شوانه قادری را مخدوش کند:" از عملکرد دولت و مسئولان در به هلاکت رساندن شرور تشکر و قدردانی می کنیم." بازتاب با وقاحت تمام ادعا می کند که این اطلاعیه از طرف "مردم اصیل مهاباد" صادر شده است. کار به همین جا ختم نمی شود و برای اپوزیسیون کٌرد که از شوانه دفاع کرده اند خط و نشان می کشد. روزنامه هایی که ادعا دارند مستقل و مردمی هستند؛ نیز بی تفاوت از کنار چنین فجایعی گذشتند. خبرگزاری ها نیز جز مواقعی که منافع رژیم اقتضاء می کرد تنها نظاره گر جنایات جمهوری اسلامی در کردستان بودند. رادیو و تلویزیون جمهوری اسلامی مثل همیشه به تحریف واقعیات پرداخته و رخدادها را وارونه جلوه دادند. جواب مردم کردستان به مطبوعات داخلی، متقابل به مثل و تحریم گسترده چنین رسانه های بی خاصیتی بود.

 در داخل کردستان سازمان های غیردولتی(N.J.O )ها و سازمان حقوق بشر کردستان نقش مثبت و سازنده ای در پیشبرد و هدایت مردم داشتند. آنان عموماً نارضایتی های را به راه های مسالمت آمیز توام با خواست های دمکراتیک هدایت کردند. دو روزنامه کردزبان که رویدادهای کردستان را بازتاب داده بودند به دستور وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تعطیل شدند. سکوت رسانه های داخلی عملاً دست رژیم جمهوری اسلامی را در سرکوب و بسط خفقان در کردستان بازتر گذاشت.

در خارج از کشور

      جریان ها و طیف های عمده خارج از کشور، هرکدام به فراخور دیدگاهی که به مساله کردستان داشتند، موضع گیری کردند. دو حزب عمده اپوزیسیون کُرد یعنی کومه له_ سازمان انقلابی زحمتکشان کردستان ایران و حزب دمکرات نقش اول را ایفاء کردند. قریب دو دهه بود که هماهنگی و همدردی این چنین نزدیک میان ملت کرد در داخل و خارج کشور به وجود نیامده بود. تظاهرات، اعتراضات و میتینگ هایی که دو حزب مذکور در اروپا، کانادا و آمریکا به راه انداختند؛ توانست اخبار کردستان و مظالم رژیم جمهوری اسلامی را به گوش افکار عمومی و دولت های اروپایی و آمریکایی(آمریکای شمالی) برساند. این راهپیمایی ها نه تنها باعث بازتاب اخبار و گزارش های کردستان در رسانه های همگانی اروپا و آمریکا شد، بلکه موجب شد که بعضی از دولت های اروپایی و آمریکا، از جمله آلمان، هلند، نروژ، آمریکا و چند کشور دیگر در برابر سرکوب خشن مردم کردستان موضع گیری کنند. بیش از یک ماه، همگام با تظاهرات و اعتراضات در کردستان، کردهای خارج از کشور به رهبری این دو حزب فریاد نارضایتی ملت کرد را به گوش جهانیا رساندند. البته این بدان معنا نیست که در سازماندهی کار بدون اشکال بود و از تمام توانایی ها و امکانات به نحو احسن استفاده شد. به نظرم در این موارد اشکالاتی وجود داشت. مثلاً گاهی منافع حزبی کار را با مشکلاتی مواجه می ساخت. کومه له و حزب دمکرات نتوانستند از تمامی افراد و توانایی هایشان در اروپا به بهترین نحو استفاده کنند.

     در این میان نباید از نقش منفی حزب پژاک غافل ماند. پژاک شاخه ای از پ.ک.ک است که بعد از بحران های جدی در آن، به شاخه ی ایرانی حزب مذکور تبدیل شده است. در خیزش هفته های گذشته در کردستان، این حزب علی رغم هشدارهای مکرر مبنی بر دست نزدن به عملیات و مانور نظامی در منطقه، به پایگاه های رژیم در نوار مرزی حمله کرد و عده ای از عوامل رژیم را به هلاکت رساند. پژاک با این کار نشان داد که نسبت به چگونگی مسیری که جنبش ملی_دمکراتیک در کردستان ایران طی می کند بیگانه است. عملکرد دوگانه پژاک در اروپا و کردستان آشکار می سازد که سیاست کلی آنان نه در راستای اهداف عمومی مردم کردستان بلکه برای مشروعیت بخشیدن به خودشان بود. به دست آوردن پایگاهی در میان مردم کردستان ایران، هدف عمده پژاک بود. با توجه به تجربه ی 25 ساله گذشته و ماهیت رژیم جمهوری اسلامی مشخص بود که انجام عملیات نظامی در چنین برهه ی حساسی، نه تنها باعث پیشرفت کار مبارزاتی خودجوش مردم نمی شود بلکه خود به ابزاری جهت سرکوب آنان تبدیل می گردد. و همان طور هم شد. به بهانه ی حضور پژاک و پس از فروکش نسبی خیزش مردمی در کردستان؛ استاندار آذربایجان غربی اعلام کرد که " برنامه پاکسازی مناطق مرزی" که توام با " اقدامات و عملیات نظامی" است را در دستور کار قرار داده است. پژاک خود را یکی از نمایندگان مردم کردستان ایران و دلسوز جنبش آزادیخواهانه ی آنان می داند. این ادعا البته جای تردید جدی دارد. حال این سوال مطرح است که چرا در اروپا، پژاک، در محکوم نمودن جنایات جمهوری اسلامی هیچ حضوری نداشتند؟ در حالی که آنان برای آزادی اوجلان صدها نفر را به خیابان ها می آورند. آنان اگر به فکر منافع حزبی نبودند در اروپا میتوانستند به مراتب موثرتر به حال مردم ظاهر شوند.

    در مصاحبه با تلویزیون "ڕۆژ"، دبیر کل شاخه کردستان عراق پ.ک.ک، دست بردن به کار نظامی را غلط ارزیابی می کرد و همگام یکی از کادرهای پژاک هم آن را تائید می کرد. سیاست یک بام و دو هوا!! در لشکرکشی به کردستان مسلم است که مردم زحمتکش و کشاورزان منطقه بیش از همه آسیب می بینند. از سوی دیگر به نظر می رسد که دست زدن به چنین کار نسنجیده ای کار را بر کسانی که هم اکنون در سیاه چال های رژیم به سر می برند دشوارتر خواهد ساخت.

    احزاب کوچک تر کرد نیز البته با صدور اطلاعیه و حضور محدود در اروپا، جنایات جمهوری اسلامی را محکوم کرده و از مردم پشتیبانی کردند. از آن جمله می توان به " اتحادیه ی انقلابیون کردستان و سازمان کردستان حزب کمونیست ایران (کومه له)  نام برد. اما طرح یک سوال هم از رهبران سازمان کردستانی حزب کمونیست ایران ضروری است. منطقی بود که بخش سراسری و فعالین حزب کمونیست در ایران، اروپا و آمریکا به یاری مردم کردستان برمی خاستند؛ چرا چنین نشد؟ شاید این سوال چند سال پیش جواب گرفته است که حزب کمونیست ایران خارج از سازمان کردستانی آن موجودیت واقعی و عینی ندارد. وگرنه قاعدتاً بخش سراسری باید بزرگ تر و دارای نیرو و پتانسیل بیشتری باشد و در مواقع ضروری بتواند زیرمجموعه اش را تغذیه نماید.

      نگاهی مختصر به موضعی که احزاب کرد و مردم در کردستان عراق در پیش گرفتند نیز ضروری است. پس از سقوط رژیم دیکتاتوری صدام حسین، کردهای ایران با نگاهی تیزبینانه اوضاع عراق را تعقیب می کردند و نقش و جایگاه کردها در دولت های پس از صدام حسین برایشان اهمیت بسزایی داشت. کردهای ایران به مناسبت های مختلف، اعم از شادی و غمناک، با کردهای عراق ابراز همدردی کرده و در این راه حتی رودرروی دولت جمهوری اسلامی نیز قرار گرفتند. در جریان خیزش مردمی در شهرهای کردستان ایران، انتظار می رفت که احزاب و مردم کردستان پشتیبانی بی دریغی از هم زبانان خود در آن سوی مرزها به عمل آورند. زیرا وضعیت احزاب کردستان عراق نسبت به چند سال پیش به کلی دگرگون شده و نیازشان به ایران کم تر شده است. مردم هم در فضای نسبتاً آزادی که در کردستان به وجود آمده است؛ می توانستند ابراز همدردی کرده و جنایات رژیم را محکوم کنند. اما همه انتظارات برعکس از آب درآمد. اتحادیه میهنی، حزب دمکرات کردستان و دیگر احزاب موجود سکوت اختیار کردند. دو حزب عمده کردستان عراق نه تنها سکوت کردند بلکه حتی به سوی کسان اندکی هم که می خواستند در حمایت از دیگر هم زبانانشان در آن سوی مرزها تظاهرات کنند؛ آتش گشودند. مردم هم در این سکوت بی دلیل به آنان پیوستند. در کردستان عراق برخلاف اروپا و سایر کشورهای دمکراتیک دنیا، احزاب موجود مردم را تغذیه می کنند و هرگونه حرکت مردمی که علی رغم میل این حزب ها صورت بگیرد می تواند به منافع و پایگاه اجتماعی مردم لطمه وارد آورد. احزاب کرد در عراق در این سکوت عملاً آب به آسیاب جمهوری اسلامی ایران ریختند.

چپ ایران

     رفع ستم ملی تا حق تعیین سرنوشت همواره یکی از شعارهای پایه ای چپ بوده است. چپ نیز از دیگر طیف ها بود که در جنبش 18 تیر کردستان موضع گیری کرد. در نحوه بیان اطلاعیه ها و حمایت از مردم کردستان چپ مثبت عمل کرد. ولی به هیچ وجه بدان معنان نیست که نوع حمایت شان در حد و اندازه آنان بود. گرچه نوع ادبیات بکار رفته، با توجه به ماهیت چپ، بکلی متفاوت از سلطنت طلبان بود؛ اما اگر منظور ما از حمایت، پشتیبانی عملی باشد می توان گفت که انتظارات مزدم کردستان برآورده نشد. شاید علت آن را در بحران هویتی چپ ایران جستجو نمود. چپ ایران دست به عصا عمل کرد.

سلطنت طلبان و اسلام گرایان

    سلطنت طلبان و اسلام گراها یا در برابر خفقان موجود در کردستان ساکت نشستند و یا اگر اشاره ای داشتند نه به خاطر جنایاتی بود که در کردستان صورت می گیرد؛ بلکه سعی می کردند تذکر داده باشند که ایران با خطر تجزیه مواجه نشود و یا اسلام را از آلودگی ها مبرا کنند: همان فوبیای وحشتناک که در ذهن کوچک آنان سال هاست نقش بسته و تکرار آن برایشان حالت " عادت" به خود گرفته است. سایت های احزاب ریز و درشت سلطنت طلب را بسیار ورانداز کردم. تنها در سایت های  "حزب مشروطه خواهان ایران" اطلاعیه ای چند خطی آمده بود. آن هم صرفاً جنبه خبری داشت و حاوی اتخاذ موضعی خاص و یا منعکس کننده ی خواست های تظاهرکنندگان نبود. حزب " پان ایرانیست"، یکی از متحدین تازه حرب دمکرات کردستان ایران، به خودشان زحمت هم ندادند که نیم نگاهی به مبارزات کردستان بیندازند. به چند خط از  گروه "مجامع اسلامی ایرانیان" توجه کنید:" بحران سازان زور پرست، بسا حضوراقليتی عناصر خائن وابسته و زورگو که خواب تجزيه ايران با شعار جدايی طلبی را در سر دارند را توجيه کننده هجوم گسترده خود وانمود کنند تا به بهانه خطر تجزيه ايران، فرياد حق طلبانه هموطنان ما را خاموش نمايند. اين دو زور پرست لازم و ملزوم يکديگرند، وگرنه ميدانيم که مردم مناطق کرد نشين که با مزدوران تجزيه طلب سنخيتی ندارند، بسان بخشی از مردم ايران، که به تمامه تحت ستم اند، ندای آزادی ايران و ايرانی را سر داده اند، ندايی که گنجی ها و محمدی ها و ... با اعتصاب غذا وجوانان کرد، و شريعتی ها و ده ها تن ديگر با خون خويش وهزاران زندانی سياسی با محروميت از آزادی سر داده اند."

     در جنبش پرشکوه تیرماه، که بیش از یک ماه به طول انجامید، کردستان تنها ماند. به جرات می توان گغت که پس از سال های اول انقلاب، هیچ گوشه ای از ایران جنبشی چنین دامنه دار و بادوام رخ نداده است. رویدادهای کردستان به وضوح نشان داد که:

1.     جنبش کردستان اساساً جنبشی مستقل و بدون وابستگی های لجستیک خارجی بوده  است. با این وجود باز هم از پتانسیل بسیار بالایی در نشان دادن اعتراضات و پیگیری خواسته هایش برخوردار است. این جنبش گرچه در مقاطعی از تاریخ دچار رکود شده است؛ اما هر دفعه باز جانی تازه گرفته و مبارزه را از سرگرفته است.

2.     ملت کرد برای به دست آوردن مطالبات سیاسی_اقتصادی خویش همواره از روش های مسالمت آمیز استفاده کرده است. متاسفانه خواست های آنان اما هیچ گاه با روش های دمکراتیک و صلح آمیز پاسخ نگرفته است.

3.     برخورد درست و منطقی نسبت به رویدادهای کردستان نیاز به سال ها کار و فعالیت در این منطقه دارد. این خیزش نشان داد که هنوز احزابی هستند که از روانشناسی چگونگی اعتراضات مردم کردستان ایران فاصله دارند. یک شبه نمی توان مدعی نمایندگی کردن مردم را داشت.

4.      کردستان همواره به عنوان پایگاهی برای مبارزان راه آزادی و جنبش های مترقی در ایران بوده است. دفاع از چنین جنبشی در تقویت مبارزات آزادیخواهانه مردم ایران علیه جمهوری اسلامی نقش اساسی دارد. برعکس بی تفاوت ماندن و تنها گذاشتن کردستان در جریان مبارزه علیه استبداد دینی در ایران، به کلیت مبارزات سراسری علیه رژیم دیکتاتوری ایران ضربه می زند.

5.     نکته حائز اهمیت در مرود کردستان؛ حقوق پایمال شده یک ملت است.

 

‏چهار شنبه‏، 2005‏/08‏/24