یادداشت های تبعید ١٢
آخرین شورشی
یادداشتی در باره سوزان سونتاگ ،یکی از برجسته ترین منتقدان قرن


امید حبیبی نیا
omidha@gmail.com

با شنیدن خبر مرگ سوزان سونتاگ همه به این فکر می افتند که نسل منتقدان بزرگ در حال انقراض است و این دقیقا بازنمایی همان رویکرد ساختار شکنانه ای است که سونتاگ نیم قرن با کتاب ها، مقالات، فیلم ها، سخنرانی ها و فعالیت های حقوق بشری خود ارائه کرده بود.
شاید بعد از مرگ ژاک دریدا، این بار نوبت یک شورشی کبیر دیگر بود.
سوزان سونتاگ که او را برجسته ترین منتقد رسانه های تصویری نیم قرن اخیر خوانده اند در سال 1933 در نیویورک به دنیا آمد و در لوس آنجلس بزرگ شد. به دلیل هوش سرشار در پانزده سالگی وارد دانشگاه برکلی در کالیفرنیا شد؛ پس از آن به شیکاگو رفت و 
و در  1951 از این دانشگاه فارغ الحتصیل شد و برای ادامه تحصیل در مقطع دکترا به هاروارد رفت. دو سال نیز در دانشگاه پاریس به تحصیل پرداخت؛ از آن پس به عنوان استاد یار فلسفه در سیتی کالج نیویورک به تدریس مشغول شد.

از همین زمان به نوشتن مقالات تحلیلی در باره هنر و به ویژه عکاسی پرداخت؛ اما با سر بر آوردن موج نو در سینمای فرانسه به سینما روی آورد و خود نیز دست به کار ساخت فیلم شد. در همین سال ها باPartisan Review همکاری کرد و این سر آغازی بود برای ورود او به نشریات معتبر و انتقادی چون نیویورک ریویو او بوکز و نیشن.
ساختارگرایی (structuralism) برای سونتاگ در این سال ها از اهمیت بسیاری برخودار بود و هم در نقدها و هم در نوول های او نشانه های آن به خوبی هویدا است. همان گونه که دو دهه بعد خود به پژوهش و تحلیل پسا ساختارگرایی(Post-Structralism) پرداخت. در سی سالگی و در اواخر دهه شصت اولین نوول خود THE BENEFACTOR را منتشر کرد. او با همین نوول مفهوم "معنا" و "معنابخشی" در اثر هنری را زیر سوال برد.
در همین زمان و درست در بحبوبه رخدادهای مه ١٩٦٨که دانشجویان آمریکا را نیز به شدت تحت تاثیر قرار داد و از او به عنوان یک متفکر فمنیست چپ گرای رادیکال در رسانه ها یاد می شد، اولین کتاب تحلیلی ش را منتشر کرد که خود نقطه عطفی در تاریخ نقد هنری است: "بر علیه تفسیر و سایر مقالات". جمله مشهور سونتاگ در این کتاب بارها در سایر متون تحلیلی دیگر تکرار شد: "یک اثر هنری تنها چیزی در جهان است و نه یک متن یا اظهار نظر در باره جهان ".
به این ترتیب سونتاگ تاکید کرد که هر اثر هنری خود مخلوق یک فرایند معنابخشی متفاوت است؛ به عبارت دیگر در پس نظام تحلیلی نشانه شناختی دال ها و مدلول ها یک اثر تنها بر پایه اشتراکات ادراکی بازشناسی می شوند و نه الزاما به دلیل استقلال ذاتی. شاید ژان لوک گدار که در آن زمان در کنار فیلم سازی در کایه دو سینما نقد فیلم هم می نوشت تحت تاثیر چنین رویکردی بود که گفت: "بهترین راه نقد یک فیلم، ساختن فیلم دیگری است!"١
به این ترتیب سونتاگ با نفی تفسیر کلیشه ای از ماهیت و کارکرد هنر، انقلابی در نقد دهه هفتاد بر پا کرد. کتاب بعدی او "سبک اراده رادیکال" تحلیلی هوشمندانه از نقش فرهنگ پاپ، سینما، پورنوگرافی، مواد مخدر و موسیقی بود. اما شاید مشهورترین کتاب او "در باره عکاسی" باشد که در آن نظرات خود را در باره درک و تحلیل تصویر به خوبی توضیح داده است. در این کتاب بار دیگر سونتاگ به مفهوم "واقع نمایی" می پردازد و از مفهوم فرانمایی برای تشریح شیوه درک مخاطب بهره می گیرد. این همان مفهومی است که در تفکر پست مدرن دهه هشتاد به "حاد واقعیت" (Hyper- Reality) تغییر یافت.٢
سال گذشته آخرین کتابی که سونتاگ منتشر کرد نیز به موضوع عکاسی می پرداخت : "به تصویر کشیدن رنج دیگران"، که درباره عکاسی جنگ و تاثیر آن بر افکار عمومی است. ٣
این کتاب مدتی بعد از سخنرانی و مقالات انتقادی او علیه جنگ آمریکا در عراق و کشتار مردم این کشور منتشر شد و با استقبال بسیاری روبرو شد. او می گوید فرهنگ آمریکایی "مخاطب را در برابر قدرت اخلاقی تصاویر فجایع سترون ساخته است".
در سال 1978 پس از ابتلاء به سرطان و درمان آن کتاب "بیماری به عنوان یک استعاره" را منتشر کرد و نوشت که نظام سرمایه داری از مفهوم بیماری برای تشبیه تمام اختلالات سیاسی، نظامی و اجتماعی بهره می برد. نیوزویک از این کتاب به عنوان یکی از تاثیر گذار ترین کتاب های زمانه ما نام برد. به این ترتیب سونتاگ در سال 1988 "ایدز به عنوان استعاره" را بر اساس همین کتاب نوشت.
چهار سال بعد نوول دیگر او در رده پرفروش ترین نوول های آمریکا قرار گرفت: "شیفته آتشفشان" (THE VOLCANO LOVER) که داستان آن در حواشی انقلاب فرانسه می گذرد و نقش زن در آن مورد تحلیل قرار گرفته است.با موفقيت اين نوول سونتاگ دو سال بعد .  "در آمریکا" را نوشت که جایزه ملی کتاب آمریکا را ربود و در باره یک بازیگر لهستانی که تلاش می کند تا بار دیگر در آمریکا به روی صحنه بازگردد.
در طول جنگ در بوسنی، سونتاگ سه سال در سارایوو به سر برد؛ جایی که ژان لوک گدار نیز به همراه سایر هنرمندان و فیلمسازان آوانگارد به آن جا سر زدند.
سونتاگ در یکی از سخنرانی هایش در این باره می گوید: "آن چه ماهیت خشونت در جهان امروز را غیر قابل پذیرش می کند مفهومی است که دولت ها از مرزها برای خود ساخته اند. به این ترتیب تمام کینه های قومی را در یک چارچوب قرار دادی معنا می کنند؛ در حالی که جنگ چیزی از آن ها را حل نخواهد کرد؛ همان گونه که اگر از یک آمریکایی سیاه پوست بپرسید، به شما خواهد گفت که جنگ های شمال و جنوب آمریکا برای او ارمغانی نداشته است!"
سوزان سونتاگ در این سال ها تلاش بسیاری کرد تا توجه همگانی را به جنگ داخلی در یوگسلاوی جلب کند و پس از آن نیز از منتقدان اصلی دولت آمریکا برای لشگر کشی هایش بود؛ به ویژه پس از روی کار آمدن جرج بوش وی از منتقدان سرسخت او بود و در مصاحبه ها و سخنرانی هایش ماهیت ادعاهای او برای برقراری "نظم نوین" را به تمسخر می گرفت.٥
سونتاگ همچنین چندین نمایشنامه و فیلمنامه نوشته و چند فیلم نیز ساخته است.
همنوازی برای آدمخوار (١٩٦٩)، برادر کارل، سرزمین موعود و تور بدون راهنما.

نمایشنامه های او علاوه بر آمریکا در کشورهای مختلف به روی صحنه رفته است. نمایشنامه هایی چون : آلیس در تختخواب، بانویی از دریا.
هنگامی که او سه سال را در شهر تحت محاصره سارایوو در سال های نود و سه تا نود وشش گذراند و عنوان شهروند افتخاری سارایوو را کسب کرد نمایش "در انتظار گودو"ی بکت را کارگردانی کرد.
سوزان سونتاگ همچنین در سال های اخیر ریاست انجمن قلم آمریکا را بر عهده داشت و خود جوایز متعددی از کشورهای مختلف از جمله عضویت در آکادمی علوم فرانسه را به دلیل فعالیت های تحقیقاتی و کتاب هایش دریافت کرده بود. او همچنین تا آخرین روزهای زندگی کارزارهای گسترده ای برای آزادی نویسندگان و روزنامه نگاران زندانی در کشورهای مختلف به راه انداخته بود. اعتراض های او علیه جنگ که از جنگ ویتنام تا جنگ عراق ادامه داشت وی را به منتقد بی بدیل میلیتاریسم آمریکایی بدل ساخته بود.
تاثیر سوزان سونتاگ بر ادبیات، نقد هنری، عکاسی و رسانه های تصویری، فلسفه، سیاست، روانشناسی هنری و انتقادی، فرهنگ و رسانه و فمنیسم چنان عمیق است که شاید به سختی بتوان از نویسنده دیگری در نیم قرن اخیر با چنین تاثیرات گسترده ای بر فرهنگ و جامعه غرب یاد کرد.
مرگ او بی شک برای فرهنگ جهانی ضایعه ای جبران ناپذیر خواهد بود.