ولايت فقيه در عشق آباد

سوسن آرام

  

آقای خرازی و آقای رامسفلد درجمهوری قربان سلطان چه ميکنند؟

 

http://www.roshangari.com/

 

 

 


 

 

صفرمراد نيازوف ميفرمايد به من نگوئيد رئيس جمهور، من ترکمن باشی هستم! ترکمن باشی يعنی چه؟ ما ايرانيان ميدانيم يعنی چه، مشابه اش را خودمان داريم ...

ترکمان باشی همين هفته ها، قانون جديدی گذرانيده است. اين هم مفاد اين قانون جديد:

 

*جوانان حق ندارندموی سر وريش شان را بلند کنند.به دستور نيازوف وزير آموزش و پرورش مسوول اجرای اين دستور است!

 

*گوش دادن به راديو و سيگار کشيدن در خيابان ممنوع است.

 

* اجرای اپرا و باله ممنوع است.

 

آيا حالا معلوم شد که سردار ترکمن باشی يعنی چه؟ ترکمن باشی ها والی های خود منتخب ملت های خودشان هستند که يک جمهوری خصوصی دارند وبه ميل مبارک خودشان برای جمهوری شخصی خودشان قانون من در آوردی مينويسند. ضمنا خوب است به ياد داشته باشيم که معنای تحت اللفظی سردار باشي، عبارت است از رهبر بزرگ ياهمان رهبر عالی مقام خودمان.

 

اولين شرط برای اجرای قوانين من درآوردی البته سانسور، بستن دهان ها، شکستن قلم ها ، " تعطيل فله ای " مطبوعات دگر انديش و بقيه چيزهای مربوط به سانسورو خفقان است که برای ما ايرانی ها خيلی آشناست. مثلا آقای ترکمن باشی در جمهوری شخصی خودش، همه اخبار را فيلتر گذاری کرده است، عناوين روزنامه ها را هم شخصا خودش تعيين ميکند. سال گذشته آبونه روزنامه های روسی - در ترکمنستان 300000 روس زندگی ميکنند- را ممنوع کرد ووقتی با اعتراض بين المللی به خاطر سانسور مطبوعات روبرو شد،" متهمين" را معتاد و از حال رفته به تلويزيون آورد. آن ها از " ترکمن باشی " طلب بخشايش ميکردند . خيلي، خيلی آشناست، نيست؟

 

البته جمهوری خصوصی آقای ترکمن باشی خيلی کم جمعيت تر از ايران است. فقط 4.7 ميليون. بنابراين به خيلی از زحمت ها و دم و دستگاه هايی که رهبر عاليقدر ما بارش را بردوش می کشد- ازبوروکراسی شخصی تا بسيج و سپاه- نياز ندارد. خانم لورا کندی سفير سابق آمريکا در ترکمنستان ميگويد هر چه ميخواهيد بايد شخصا از خودش درخواست کنيد. چه کسی حق دارد وارد کشور بشود، چه کسی حق ندارد؛ کی حق دارد وارد دانشگاه شود، کی حق ندارد؛ تيتر روزنامه چه باشد، سيمای لاريجانی ? ببخشيد سيمای ترکمن باشی - چه بگويد...همه چيز را او خودش شخصا کنترل ميکند. پس اين جا يک تفاوت هست. او بر خلاف ترکمن باشی ما مفت خور نيست.

 

در جمهوری های خصوصی البته اعياد و رسوم طبق ميل رهبر عاليمقام، تعيين ميشود. حالاچه روز زن باشد، چه روز مادر، چه عيد ملی. سال 2003 ترکمان باشی تصميم گرفت که خاطره مادر فقيدش را گرامی بدارد، از اين رو اين سال به نام او نام گذاری شد: سال قربان سلطان. امسال سردار باشی تصميم گرفت ژانويه ترکمن باشی خوانده شود و ماه آوريل هم برای هميشه به نام نامی مادر ايشان قربان سلطان ناميده شد.مجله زنان اين کشور، که البته ترکمن باشی بخشی از مهم ترين رهنمود هايش را در آن درج ميکند، حدس ميزنيد چه نام دارد؟ بعله ، حدس تان درست است : قربان سلطان! آيا اين کارها عيب دارد؟ سردار باشی به خبرنگار سی بی اس ميگويد : نه اين کار هيچ عيبی ندارد. هر کشوری بايد جد و آباد داشته باشد. ما نداشتيم.

می بينيد؟ اين بخشی از همان کاری است که آمريکائی ها به آن ميگويند " ملت سازی"، منتها آن ها آقای کارزايی رابه عنوان نماينده قوم اصيل پشتون از توی سرکه در می آورندو يا آقای چلبی رابه عنوان نماينده عراقی های اصيل تبعيدی از دست پليس اينتر پول نجات ميدهند که برای ملت ها به اصطلاح پروفيل درست کنند، رهبر عالی قدر خودمان ازعقب مانده ترين اعراب باديه در عصر حجر برای ما پروفيل وام می گيرد، اين يکی که از توی بوروکراسی خاکی نمای سويت در آمده، عامی ترعمل ميکند و پروفيل مامان و پاپای خودش را به ملت وام ميدهد. بقيه ابزار ملت سازی- يعنی ارتش و پليس و

" قانون اساسی" را هم که دم دست دارد و مثل رهبر عاليقدر خودمان در بيت خودش سازمان ميدهد.

.

گفتم قانون اساسی. چه اسم محترمی! برخلاف رهبر عالی مقام ما که جمهوری خصوصی اش فقاهتی ? يعنی باد هوا و کشکی -است، ترکمان باشی دوست دارد جمهوری اش سکولار باشد، سکولار ِ سکولار، نه مثل افغانستان يا عراق سکولار اسلامي، پس به جای قران ياقانون اساسی سکولار اسلامي، ترکمن باشی يک کتاب "راهنما" دارد ? در سايه روشن هر غروب اين کتاب غول پيکر را طی مراسمی باز ميکنند و نصايح طلايی ترکمن باشی را که اين جا ديگر عينا نقش فقيه عاليقدر را بازی ميکند به مردم می آموزانند! البته واضح و مبرهن است که آموزش به همين جا ختم نميشود، بلکه بايد عميقا در خاک آباء و اجدادی ترکمن ريشه بدواند پس دانش آموزان - کوچک و بزرگ- بايد يک روز درهفته اين کتاب را بخوانند. امتحان ايدئولوژيک سکولار هم بر مبنای اين کتاب انجام ميگيرد- طبق نسخه اسلامی در جمهوری فقيه عاليقدر، يعنی وقتی کسی تقاضا برای ورود به دانشگاه ميدهد، يا وقتی کسی تقاضای شغل ميکند، بايد از پس امتحان کتاب راهنمای رهبر بزرگ همه ترکمن ها برآيد.

 

وقتی خبرنگار سی بی اس در اين مورداز ترکمن باشی ميپرسد آخر چرا؟ ترکمان باشی چنين جواب ميدهد:" لطفا کتاب راهنما را بخوانيد تا جواب همه سوال های خودتان را بگيريد. اين يک کتاب جايگزين قران نيست. اين کتابی است که به ترکمن ها ياد ميدهد چطور دوباره متولد شوند." اين هم نسخه سکولاراحيای ملت ايران از طريق ديندار کردن ما توسط فقيه عاليقدر. البته تر کمن باشی برای سکولار کردن مردم از حمله به کليساها و پی گرد پيروان آن غافل نمانده است، همانطور که ترکمن باشی های عمامه دارما، برای ديندار کردن مردم،از پيگرد سکولارها غافل نمی مانند.

 

در ژانويه امسال پيوندهای " روحانی" دو "جمهوری" خصوصی تکميل شد. کمال خرازی با ترکمان باشی ديدار کرد. طبق گزارش ترکمن نيوزآقای خرازی بعد از ديدار به رسانه ها گفت فرصت ها برای گسترش روابط زياد است و تجارت دو جمهوری " از 500 ميليون دلار به يک ميليارد دلار افزايش خواهد يافت"

علاوه بر اين ترکمن باشی تاکيد کرد که ساختمان" سد دوستی" در مرز دو کشور تسريع خواهد شد. اين سد قرار است 25 هزار هکتاراراضی دو طرف را آبياری کند. ترکمان باشی همچنين اظهار علاقه فرمودند ايران بايد در پروژه تاسيسات نفتی و مواد شيميايی شرکت کند.بعدا به فلسفه اين ديدارها خواهم پرداخت.

 

البته در جمهوری های خصوصي، پروژه ها دخلی برای مردم ندارند. مثل ايران که روی يکی از بزرگترين منابع نفت جهان نشسته است، ترکمنستان علاوه بر نفت دارای يکی از بزرگترين ذخيره های گاز جهان است. اما درست مثل ايران بيش از 60 در صد جمعيت اش در فقر زندگی ميکنند. در ترکمنستان رقم انتظار زندگی يکی از پائين ترين ها و رقم مرگ وميرکودکان يکی از بالاترين هادر جهان است. آمار بيکاری تحت هدايت ترکمن باشی

"مبهم" است ولی بوروی اروپا و اروسيای وزارت خارجه ايالات متحده رقم 40 در صد را ارائه داده است. در اين شرايط و در جوار خطه "زر خيز" افغانستان ، قاچاق مواد مخدر به مشغله پر سودی تبديل شده است که البته به طالبان و القاعده هم ربط پيدا ميکند. حساب کنيد: نفت، گاز، هم جواری با ايران و افغانستان، شبکه افغانی قاچاق مواد مخدر، منطقه مهم خزر...اين ها که مسائل محلی و منطقه ای نيستند، همه اين ها بيشتر به آمريکا مربوط است تا مردم منطقه که از نفت و گازشان همان قدر سود می برند که از طالبان والقاعده و جنبش اسلامی شان.

 

بنابر اين ترکمان باشی ميهمانان مهم تر از خرازی هم دارد. سال گذشته دونالد رامسفلد بی سر و صدا به ترکمنستان سفرکرد و ترکمن باشی را تشويق کرد که در جنگ با ترور به آمريکا کمک کند.رامسفلد در اين سفر گفت: " ايالات متحده علاقه وافر به رابطه با ترکمنستان دارد. من از اين فرصت استفاده ميکنم و از پرزيدنت و مردم به خاطر همکاری بسيار خوب شان تشکر ميکنم. من همين طور از پرزيدنت به خاطر اجازه پرواز که کمک بزرگی به ايالات متحده است تشکر ميکنم." .

در دهه 90 شرکت آمريکايی يونوکال، که با مشاورت عالی هنری کی سينجر کار ميکند، قراردادی با ترکمن باشی بسته بود تا با کشيدن يک لوله گاز به خاک افغانستان به منابع گاز عظيم کشور چنگ بيندازد. به هر حال بعدها معلوم شد طالبان ها با راهنمايی اسامه شروط سختی در رابطه با آمريکا دارندو با شکر آب شدن روابط با طالبان اين پروژه هم متوقف شد.

 

تا سال قربان سلطان، يعنی سال 2003 ، اوضاع بروفق مراد بود. تا آن سال آنچه خوبان همه دارند، ترکمن باشی به تنهايی همه را يکجا داشت: نفت، گاز، جايی ولرم دررابطه با ناتو، دوستی باايالات متحده. اما همان طور که ترکمن باشی درقربان سلطان، يعنی مجله زنان رهنمود داده است: " اين يک جهان غير قابل پيش بينی است،مثل چرخی است که دايم می چرخد." و چون بر عکس آخوندهای ما واعظ غير متعظ نيست- لابد چون سکولار است - و به دستورات راهنمای خودش عمل ميکنداز ابتدا هم حاضر نميشد وارد قراردادهای چند جانبه ای بشود که راه مانور را بر او ببندد. به همين جهت او که ازآغاز با اصلاحات گورباچف مخالفت ميکرد، بعد هم حاضر نشد به اتحاد با روسيه تن در دهد، به اتحاد سی آی اس بين جمهوری های جدا شده از شوروی سابق هم نپيوست. او ميداند در اين بازی هاورق آس در دست کسی است که زور و پول بيشتر دارد. پس بايد به فکر خود بود.قرار دادهای دو و سه جانبه، مثل قرارداد با مشرف و کارزايی در مورد گاز، يا قراردادهای دو جانبه متعدد با آمريکا، روسيه، ايران و بقيه آري، اما پيمان هايی که او را مجبور کند همه تخم مرغ های اش را در يک سبد بچيند، نه. چرا که جهان غير قابل پيش بينی است و دوستان امروز ممکن است به دشمنان فردا تبديل شوند و برعکس.

 

بنابراين وقتی يکی از اعضای حلقه داخلی خودش ادعا کرد که اپوزيسيون دمکرات اوست، او مشکوک شد. مگر نه آن که در " خاورميانه بزرگ " ، دمکراسی يعنی ايجاد اپوزيسيون دست پرورده که کپی مدرن کودتای سنتی است؟ سال گذشته او صد نفر از جمله وزير خارجه خودش را دستگير کرد و آن ها را به اتهام سازمان دادن سوء قصدی که به ماشين او شده بود محاکمه کرد. او ادعا ميکند کودتايی عليه او در شرف وقوع بود، يک روسی که شهروند آمريکا شده است نيز ميان دستگيرشدگان بود که بعد با وساطت سفارت آمريکا آزاد شد. به هر حال او هم به روس ها و هم به آمريکائی ها در مورد ترتيب دادن يک کودتا مشکوک است. رسانه های متعلق به قدرت های بزرگ هم اساسا توطئه کودتا را رد ميکنند. کسی هم نميتواند حقيقت را بداند، چون عليرغم همه داستان های پيچيده ای که در مورد علم جديد ارتباطات سرهم بندی ميشود، آن قصه از مد رفته قرن نوزدهمی هنوز که هنوز است صادق است و آن که رسانه ها را در تملک دارد، علم اطلاعات هم " مال " اوست واطلاعات را به ميل خود دستکاری ميکند ؛ و رسانه ها در ترکمنستان در اختيار ترکمن باشی است در خارج هم در دست آقای مردوخ و برلسکونی و چند عدد آدم ديگر.

 

در هر حال ، کودتا ماليخولياباشد، يا بهانه يا واقعيت، ترکمن باشی در فکر باز کردن ميدان مانور خويش است. پس از يک طرف با آمريکا لاس ميزند و به " کمک های بزرگ به ايالات متحده" در جنگ عليه ترورادامه ميدهد، از طرف ديگر به هر حال راه قاچاق از طريق افغانستان را که مستقيما با طالبان ارتباط دارد، باز گذاشته است. البته تمهيدات به همين ختم نميشود. مثلا ملاقات با آقای خرازی در 24 ژانويه امسال را در نظر بگيريد. فقط در مورد گسترش روابط تجاری نبود،" سد دوستی" قرار شد بر پايه يارگيری در مورد موقعيت قانونی دريای خزر و سهم پنج کشور منطقه خزر بسته شود.

 

پس ترکمن باشی بايد ادب شود. به همين جهت ايالات متحده هم ازنوامبر گذشته ، يعنی بعد از "کودتا" به ياد " حقوق بشر" افتاد وشروع کرد به افشاگری. همان طور که ستاره ادبيات سياسی مردمی که اعتبار امضای او در ادبيات انگلوساکسون به رسميت شناخته شده ، يعنی آرونداتی روی گفته است در اين مورد رسانه ها ی رسمی و صاحبان آن ها هيچ احتياج به دروغ گويی ندارند. دوستان امروز قدرت های بزرگ آن قدر جنايت ميکنند، که فرداوقتی قرار شود سکوت شکسته شود به اندازه کافی فاکت در دست هست. خانم روی اين را در مورد هند دوست کنونی غرب گفته است که حالا در سکوت مشغول جنايت است و حتی تجاوز گروهی در معابر عام به زنان تحت سياست های داهيانه اتال بهاری واجپايی مبنی بر تقويت هويت ملی هندی صورت می گيرد. به جای آقای واج پايی حالا نيازوف را در نظر بگيريدد ، اگر آمريکا بخواهد بااين دوست قديمی در بيفتد و او را افشاکند، آيا احتياج به دروغ گويی دارد؟

 

به هرحال رسانه های بين المللی آرام آرام شروع کرده اند به افشای آقای نيازوف." 60 دقيقه" که يک برنامه به اصطلاح ليبرال آمريکادر تلويزيون سی بی اس است بخش مهمی از يک ساعت خود را به افشای او اختصاص ميدهد. اکونوميست، بی بی سی ، نيوزويک هم اشاراتی را شروع کرده اند. در کنگره آمريکا سوال راجع به رابطه نيازوف با توزيع قاچاق مواد مخدر توليد شده در افغانستان شروع شده است.

 

البته ترکمن باشی هنوز به دوست سابق تبديل نشده است. چه کسی ميداند آقای رامسفلد چه نقشه هايی دارد. آيا آقای رامسفلد ميخواهد قرار داد جديدی با ترکمن باشی ببندد؟ دکتر مارتا بريل اولکوت به اين سوال در برنامه سی بی اس چنين پاسخ ميدهد:" از نقطه نظر وزارت دفاع در جنگ با ترور هر کاری مجاز است. و از نقطه نظر وزارت دفاع اين که ترکمن ها با ترکمن ها چه می کنند{يعنی اين که ترکمن باشی با ترکمن ها چه ميکند.ن}، بی ربط است"{قابل توجه آن ها که برای نجات ايرانی ها از دست رهبر عاليقدر به معجزات خارجی چشم دوخته اند}.

 

اين اوضاع در روابط بين الملل را چطور ميتوان توصيف کرد؟ قاراشميش! کدام اصطلاح علمی به اندازه اين اصطلاح خودمانی ميتواند اوضاع را توصيف کند؟ اما اين اوضاع قاراشميش يک حسنی هم برای ما 6 ميليارد آدم کوچک جهان دارد: هروقت دوستان سابق با هم بد ميشوند، يک کمی از اطلاعاتی را که ملک طلق خودشان است به ما ميدهند، چه در مورد طالبان باشد، چه در مورد جمهوری اسلامي، چه در مورد آقای نيازف. و همه هم حقيقت را ميگويند. متقابلا اين ها هم راه پخش اطلاعات را در مورد اوضاع بين المللی در کشورهای شان باز ميگذارند. اين تفاوت دارد با قبل از فروپاشی شوروی که اطلا عات در جهان اول در طبقه بندی های سی و پنجاه و صد ساله از دست نسل زنده و هم زمان نجات داده ميشد و در جهان دوم و سوم هم که به کلی پخش اطلاعات صحيح در مورد گذشته و حال و آينده به کلی ممنوع بود و آن اندکی هم که موجود بود به قيمت جان به دست می آمد وبه زور در دايره محدودی پخش ميشد.

 

اماواکنش ترکمن باشی به اين اوضاع چيست ؟ درست مثل بدل اسلامی آن ، يعنی هم در فکر سازش است هم پارس ميکند. ملت ترکمن البته فقط مشمول اين دومی است. اودر قربان سلطان نوشت: "اگر يک خوک از نردبان بالا برود، اتحاد ملت از دست ميرود، بی آنکه شما متوجه شويد، جهان زير ورو ميشود. وقتی اوضاع بد شود، شيطان بر جهان غلبه پيدا خواهد کرد، غرور و آگاهی زير پا خواهد افتادو بهای زنان فقط پول خواهد بود."

 

اتحاد ملت در درجه اول با " انتخابات" به شيوه ای که در جمهوری های شخصی معمول است تامين ميشود. اين انتخابات ها شباهت دو جمهوری خصوصی ترکمان باشی و روحانيت ايران را بهتر از هر چيز به نمايش ميگذراند. همان طور که در انتخابات اخيرمجلس در ايران معلوم شد که اکثريت مردم ايران عاشقان سينه چاک ولايت فقيه هستند، در انتخابات سال 92 ترکمنستان، ملت ترکمان با 99.5 درصد آراء ترکمان باشی را به رياست جمهوری انتخاب کرد! چرا بايد انتخابا ت به اين صورت ترتيب داده شود و درست عکس واقعيت را بطور زننده به نمايش بگذارد؟ پاسخ روشن است: به عقيده خود ديکتاتورها مردم موظف اند چون پروانه دور وجود آن ها حلقه بزنند. وقتی از ترکمن باشی پرسيدند چرا اين همه عکس و مجسمه خودش را روی تخم چشم مردم بار کرده است او جواب داد: " اگر من يک کارگر بودم و رئيس جمهور من همه چيزهايی راکه مردم در اين جا دارند به من داده بود ، من نه تنها تصوير او را ميکشيدم، بلکه اين تصويررا روی شانه ام ميگرفتم، و به لباس هايم الصاق ميکردم، من شخصا مخالف اين هستم که عکس ها و مجسمه های من درخيابان ها باشد، ولی اين چيزی است که مردم ميخواهند."

وقتی ما اين حرف ها را ميشنويم، می خنديم. به هر حال حق تعيين سرنوشت مردم ترکمن با خودشان است و آنهايند که بايد تکليف خود را با رهبر بزرگ تعيين کنند. اما در رابطه با ايران اين ما هستيم که بايد سرنوشت خودمان را عليرغم همه مشکلات و موانع تعيين کنيم. بنابراين وقتی مشابه همين حرف ها را هر روز از منابر مدرن و سنتی از دهان آخوندها می شنويم و می شنويم که خامنه ای ، رفسنجانی ، کيهان ، جمهوری اسلامی و همين امروز جمعه 22 اسفند جنتی در نماز جمعه ميگويند ما اکثريت مردم ايران در انتخابات توی دهن بيگانگان زده ايم و با اکثريت قاطع به ولايت فقيه رای داده ايم، ديگر نمی خنديم، بلکه زهر خند ميزنيم و ميگوئيم باش تا صبح دولت تان بدمد، و حق تان را کف دست تان بگذاريم.