همنشین بهار

 

وقتی سوسک ها زیاد می شوند، جیرجیرک ها آن را می خورند (نگاهی به یک َسندِ پُر معنا در مورد صِهیونیسم)


مُدّت ها است می خواهم به یکی از اسناد مُهّم مجمع عمومی سازمان ملل در مورد «رژیم نژادگرا در فلسطین اشغالی»، که عملا گُم و گور شده!!     و متن فارسی آن نیز در دسترس نیست  ـــ  اشاره کنم. امّا در این هوای گرگ و میش و پر از گرد و خاک نمی توان به راحتی از صهیونیزم و «دست ِدراز شده ِ امپریالیزم جهانی» سخن گفت، چرا ؟ یک دلیلش این است که ناگهان احمدی نژاد و ادا و اطوارش تداعی می شود و آدمی از خود می پرسد آیا وقت دم فرو بستن نیست؟  

اما از سوی دیگر در این شب های تار نیاز به چراغ داریم و گرنه «نَفاثاّتِ فِی العُقَد» و راهنمای راه (که اکنون جز سخنگوی کاخ سفید و بی بی سی و سی ان ان و رویتر و... و یا، تبلیفات آخوندی نیست) ـــ ما را با نقشه اش ! کورمال کورمال به ته درّه می بَرَد و جار می زند: سقف آسمان است.

بدیهی است فیگورهای چپ نمایانه ای که قبله ای جز راست ندارد!!، یا  «فیل»ی که امثال مصباح یزدی با انگیزه های ویژه هوا می کنند، با پرسش به حق کسانی که با استبداد دینی و ستم آخوندی مرزبندی دارند ــ بکلّی متفاوت است و این «گِرد»، گردو نیست!!

 

***

استبداد زیر پرده دین، مَداّحان و مارگیرانی که کلماتِ طیّبه را نیز با عملکرد خویش به دار زده اند، گرچه اکنون با آمریکا و اسرائیل شاخ و شونه می کشند اما از «َبله ُبرون» با امثال ژنرال هایزر و ژنرال گاست تا «بوس و کنار» با مک فارلن و منوچهرقربانی فر...، قاف شان در جیب همدیگر بوده است.

الان نیز که امثال دیک چینی و رامزفلد دقیقا به خاطر منافع خویش به واپسگرایان مذهبی تنه می زنند و دندان قروچه می روند ـــ همانند مرتجعینی که به هلوکاست بازی های بی محتوا و پُر جنجال دلخوشند، هوای همدیگر را حسابی دارند...

واقعش این است که مُدعیانِ صاحب اختیاریِ جهان از قدیم و ندیم قربان صَدقهِ مرتجعین می رفتند و تا آنجا که به میهن ما برمی گردد از پیش از ایران گیت تا بعد از قبرس گیت و تا همین حالا، بده بستان های زیر زیره، همراه با های و هوی، و دست به یقه شدن ها و جنگ های زرگری، فروکش نکرده است.

 

***

 اگر در عین مرزبندی با واپسگرایانی که دین را ابزار بیداد کرده اند ـــ نباید با امثال «پال ولفوویتز» و «نتان یاهو» بر سر یک ُسفره نشست، و اگر نباید زیر عَلَم ِ آنان سینه زد، پس باید بی اعتنا به گرد و خاکی که شب و روز بپا می کنند، ماهیت شان را شناخت و از خود پرسید راستی چرا کسانی که جهانی را به جنگ و جنایت کشیده اند، دم و دقیقه از صلح و آزادی دم می زنند؟ داستان از کجا آب می خورد؟

اما مهّم تر از هم کاسه نشدن با آنان، مُماس نشدن با دستگاه آخوندهای شیّادی است که دین و آئینی جز دروغ و دغل و شترسواری دُوّلا دُوّلا ندارند. کسانی که روضه صهیونیسم و استکبار جهانی می خوانند و ادایِ سّقایِ امام حسین در می آورند، اما در عمل اهل بخیه و زد و بند بوده، و در یک کلام «َطباّل یزید»ند...بگذریم...

پیش از پرداختن به سند مجمع عمومی سازمان ملل که گوئی گرد و غبار فراموشی بر آن نشسته، به یهودی ستیزی هایی که آن هم نوعی نژادپرستی است ـــ  گریزی بزنیم. البته يهودستيزی کهن‌سال‌تر از نظريه‌های نژادپرستانه‌ است و تماميت آن با نژادپرستی تنها، توضيح‌پذير نيست.

 

***

يهوديان در طول تاریخ، جُور زیاد کشیده اند. از سال 70 ميلادی (آغاز آوارگی بزرگ يهوديان) تا دوران سده‌های ميانی به ويژه در مرحله‌ی پسين آن نمونه‌های فراوانی از يهودآزاری (از سوی مسيحيان) دیده شده است. در اروپا بويژه در قرون وسطی به آنان پیله می کردند. به عنوان مثال اگر طاعون و وبا می آمد، چُو می انداختند که زیر سر يهوديان است. یهودیان را به عنوان قاتلین حضرت عیسی و آزاردهنده حواریّون، نزد برخی اروپائيان جا انداخته و از این لحاظ بشدت منفور بودند. گاه بر روی لباسهایشان یهودانه ( ستاره پارچه ای) می چسباندند تا از دیگران مشخص باشند. بعضاً  اسقف های شیاّد و مرتجع زیر پای رهبران متعصب اروپا می نشستند و یهودیان را از کشور و قلمرو خود بيرون می کردند... شمار زیادی از یهودیان در قرن سيزدهم از انگلستان، در قرن چهاردهم از فرانسه, و در 1492 از اسپانيا، و  از جمله از ساردني, سيسسيل و ناپل اخراج شدند. لشکريان صليبی پيش از آن که به فلسطين برسند و به نبرد با مسلمانان پردازند، سر راه خود يهودکشی می‌کرده‌اند.

از يهودآزاری‌ در اسپانيا و پرتغال هم، داستان ها میگویند... جلوتر بیآئیم...

پايان دوران تعصب های دينی نیز، پايان يهودآزاری نيست. گوئی تمامی یهودیان عالم موذی، «مال‌اندوز»، طلافروش!! ، «رباخوار» و «استثمارگر» اند. کسانی چون «فوريه» و «پرودن» نیز که با سرمايه‌داری‌ای مخالف بودند و اين مخالفت را در در قالب يک بديل سوسياليستی رمانتيک عرضه می‌کردند، سرمايه‌اری و يهودیت را از یک خانواده می‌دانستند.

04

در اين پوستر چرچيل، استالين، و روزولت آلت دست يهودیان معرفی شده اند  . در بالاي این پوستر آلمانی نوشته شده: "جنگ خواست يهوديان بوده است."

 پس از جنگ جهانی اول شايع کردند که کل جنگ توطئه‌ی يهود برای تسلّط بر جهان بوده است. در همين هنگام سندی جعلی با عنوان «طرح دانشوران يهود» به تعداد بسیار زیاد به زبانهای مختلف چاپ و پخش شد که از نقشه‌های سران قوم يهود برای سلطه بر جهان حکایت می کرد!!

 

تز آلمانی ها يا تز به اصطلاح سوسياليست های حاکم بر آلمان سال های ۱۹۳۹ تا ۱۹۴۵، مُتکّی بر برتری ذاتی ژرمن بود.  هيتلر و اجتماع مریدانش که معتقد بودند وقتی سوسک ها زیاد می شوند، جیرجیرک ها آن را می خورند!!  ـــ بدنبال ايجاد جامعه ای ژرمن يا آريايی بودند که در آن جائی برای سوسک ها، (یهودیان و نژاد به قول آنها پَست)، وجود نداشت.

عجبا که حقیر انگاشتن دیگران نه توسط قوم مائو مائو و یا قبايل وحشی آفریقا !!،  بلکه به نام  یکی از فرهیخته ترین ملت های اروپائی که در قرن 18 و 19 آن همه فیلسوف و اندیشمند در خود پرورانده، تئوریزه می شد.

واقعش این است که در مورد یهودیان حق کُشی شده و ضدیت با یهودیت وجود داشته است. اینکه یهودی باید در مناطق مشخصی زندگی می کرد، اینکه خیلی از یهودی ها از بین رفتند، و اجازه اشتغال در امور کشوری و لشکری را نداشتند، رّد خور ندارد.

 اصلا بخش عمده ای از سیاست حکومت آلمان در طی سالهای 1939 تا 1945 یهودی کُشی بود. یهودی هائی که در ورشو و کراکو و... و فرانکفورت و برلین وآمستردام و اتریش و شهرهای مختلف اروپائی زندگی میکردند آب خوش از گلویشان پائین نمی رفت و دائما تحت تعقیب بودند. البته فن تأمین هزینه جنگ از راه تبدیل دارائی های خصوصی به قرضه دولتی، و تبدیل اجباری ثروت های یهودیان به قرضه های دولتی که از سال ١٩٣٨در آلمان به کار گرفته می شد ، مسئله کوچکی نیست. پس باید قربانیان چون دشمنانی فرومایه و همانند سوسک!! جلوه گر شوند و بايد جيرجيرک ها سوسک ها را بخورند.

***

من موزه قتل عام یهودیان را که جانشين موزه قديمی «ياد واشم» شده  و زندگی روزمره يهوديان در اروپا در سال های دهه ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ را نمايش می دهد، ندیده ام و اگر بتوانم حتماً می‌روم و «تالار نام ها»، ( اسامی و عکس های برخی از قربانيان ) را که در يک مجموعه سه ميليون صفحه ای از شهادتنامه ها تنظیم شده ــ می‌بینم.

 

Pages of Testimony

امّا موزه يهوديان در شهر پراگ  (پایتخت چك)، کمپ ياسونواک در يوگسلاوی ، موزه آنا فرانک در آمستردام، و داخائو در مونیخ آلمان و... را دیده ام و نیز در لهستان، اردوگاه مرگ آشویتس (بزرگترين قبرستان تاريخ بشري) را وجب به وجب دیده و از رنج یهودیان اسیر رنج بردم و می‌توانم در واکنش به آن همه آزار، جنبه های ترقی‌خواهانه صهیونیزم را درک کنم اما افسوس... این جنبش که در آغاز آنتی تز یهود آزاری ها در روسیه تزاری و لهستان و ...بود، که بر داستان «درایفوس» نور می‌تابید، که نامش را از کوه صهیون (آرامگاه داود نبی) گرفته بود و... ــ آلوده به بیداد شد و ستمدیدگان دیروز به جلد ستمگر درآمدند و گاه از کُشته پُشته ساختند. غافل از آنکه خق کُشی، حق کُشی را توجیه نمی کند...

 

در توضیح این ادعّا یا شُبهه که زیر پرده صهیونیسم،  اشغال و بیدادگری توجیه می شود و صهیونیزم، «دست ِدراز شده ِ امپریالیزم جهانی» است ـــ باید به سرچشمه رفت و سرآغاز ماجرا را از « ب ِ» بسم الله تا "ة"تمة، دنبال کردو لااقل در روش، هنگام به کارگرفتن شواهد کوشید بی طرفی رعایت شود. راستش من بی‌طرف نیستم، یعنی نمی‌توانم بی‌طرف باشم. یک دلیلش این است که من نیز فریفته ام، فریفته ایدئولوژی و اندیشه‌ِ حاکم بر دوران خویش. «فریب‌ِ دوران» مرا هم زندانی کرده‌است

باید به تبادل نامه بين «هانرى ماك ماهون» و شريف حسين در سال 1915، به معاهده پنهانى سايکس - پيکو، در سال 1916 (که قلمرو خاورميانه بين دو کشور انگليس و فرانسه را مشخص نمود)... به « قرارداد بالفور » در سال 1917 که  انگليس متعهد شد در منطقه فلسطين کشورى يهودى ايجاد کند، به «كنفرانس سان رمو» که مجددا انگلیس به ساز سران یهود رقصید !! به کشاکش اعراب و اسرائیل... و آنچه در تمام این سال ها در فلسطین و زندان های اسرائیل گذشته و بخصوص به وتوی همیشگی محکومیت اسرائیل توسط دولت های حاکم بر آمریکا ـــ (باید) نگاه دوباره انداخت...

 

***

بعد از جنگ و ویرانی در لبنان، که بمب های فسفری هم چاشنی اش بوده است ـــ جنگ افروزان حاکم بر مردم خوب اسرائیل و پامنبری های وطنی، با عَلَم کردن رگه های ارتجاعی و هم آوازی برخی از سران حزب الله لبنان با رژیم آخوندی، و به ویژه در دافعه خیمه شب بازی های احمدی نژاد، بیش از همیشه، مبارزه علیه ستم صهیونیستی را یهودستیزی معرفی می کنند در حالیکه مبارزان ضد صهیونیسم، بزرگترین دوستان ِ«یهودیان»، و  وفادارترین مبارزان ضد یهودی ستیزی هستند.

همه کسانی‌که بین اسرائیلی های شریف و تمایلات نژادپرستانه صهیونیستی تفاوت قائلند، همه کسانی‌که از ترور رهبران فرهیخته‌ای چون ابو ایاد و ابو جهاد... و از به خاک و خون افتادن مردم کوچه و بازار «چه در غزه، چه در تل آویو» رنج می برند، همه کسانی‌که از همدلی همیشگی امثال بوش و بلر با سیاست‌های نژادپرستانه اسرائیلی، آزرده‌ اند ــ مردم خوب اسرائیل و فلسطین ( هر دو را ) دوست دارند و از رنج و محنت اسرائیلی های صلحدوست هم،  رنج می برند. فراموش نکنیم که در ميان اسرائيلی ها مردمان صلح‌طلب و فرهيخته بسيارند. بزرگانی نظير کارل مارکس، لاسال، یهودی منوهین، آلبرت اينشتين، چارلی چاپلينيهودی بودند.

 

با این یادآوری که مسئله اصلی ما نه جنایات آمریکا و اسرائیل بلکه نور انداختن به ظلماتی است که حکومت آخوندی بر میهن مظلوم ما حاکم کرده و بشارت صبح سپیدی است که از پی این شب های تار خواهد دمید ـــ  برگردیم به سند مجمع عمومی سازمان ملل در محکومیت صهیونیزم که گاه و بیگاه مرتجعین نیز به آن سیخ می زنند، غافل از آنکه خانواده ملل در همین مجمع بیش از پنجاه بار استبداد زیر پرده دین را هم زیر سئوال برده است.

 

***

سه دهه پیش اوضاع جهانی ساز ديگری مي زد. رژیم آفریقای جنوبی و ستم امثال «یان اسمیت»  زیر ضرب بود. یک سال پیش از تصویب این قطعنامه، یاسر عرفات که از سوی اسرائيل و حاميانش متهم به تروريست شده بود، در مجمع عمومی سازمان ملل، از حقاّنيت و مظلوميتِ مبارزانِ راه آزادی سخن گفته و طالبانِ نفت و دلار را که هنوز «سياست خاموش ساختن کانونهای بحران» را به ُکرسی ننشانده بودند، خلع شعار کرده بود.

 

تکيه بر شور انقلابی، ادبيّات ضّدِ بيدادگری، انگشت نهادن بر خوی و خصلت استعمارگری در مواجهه با غرب ِ دو چهره ، غربی که از ديدگاه ديگر َمهد ِ َمدنّيت و دموکراسی و پيشرفت نيز بود و هست ـــ گفتمان مُسّلطِ آن سال ها را تشکيل مي داد. ُکّل جهان سرمايه داری به لحاظ اقتصادی َشل و َفشل شده و آمريکا بخصوص با تورم و رکود ِ همراه باهم (استاگفلیشن) دست و پنجه نرم مي کرد . نظم به اصطلاح نوين جهانی پا نگرفته و ديوار برلن ُسر و ُمر و ُ گنده سَرِ جايش بود. با وجود اينکه هيئت حاکمه آمريکا، و ُکل دنيای سرمايه داری برای سوار شدن َبر َخر ِ ُمراد و بلعيدن شوروی، دلش را صابون مي زد و اين پا و آن پا مي کرد، هنوز تيم «يلتسين ـ گورباچف»، شاخ و شونه نکشيده و شوروی کبکش خروس می خواند.

 

چُرت ارتش متجاوز آمریکا پاره شده بود!! تازه ويتنامی ها آمريکا را َسر جای خودش نشانده بودند و در گوشه و کنار جهان خروش آزاديخواهی بگوش می رسيد. در سراسر آمريکای لاتين نیز فرياد مرگ بر امپرياليسم شنيده مي شد و امثال ِچه گوارا، کاسترو، ُدانیل اورتگا، توماس بورخه و ليلا خالد، الگو بودند و جميله بو پاشا و ابو جهاد و کارلوس و نلسون ماندلا جاذبه داشتند. در تاثير از اين فضا و در چالش با ابتذال دنيای سرمايه داری، هنرمندان، شعراء و نويسندگان مردمی، بهترين فيلم ها، نمايشنامه ها، تنديس ها، ملودی ها، اشعار، کاريکاتور، سرودها و کتب انقلابی را خلق ميکردند ... وجدان آمريکائیان بافرهنگ از جنايات و دخالت های ارتش کشورشان در ويتنام، و پيش تر اندونزی و کامبوج و لائوس و آنگولا و شيلی و يونان و کنگو و گواتمالا و ايران ِ زمان ِ ُمصدق جريحه دار بود و نسبت به شعارهائی چون «يانکی برو گم شو» که خلق های تحت ستم َسر مي دادند، دافعه نداشت. نظائر بوش و بلر يکه تازی نکرده و امثال « فوکومايا » مرگ ِ آرمانخواهی و تئوری پايان تاريخ را َدم نگرفته بودند. در چنين حال و هوائی بود که مجمع عمومی سازمان ملل سند زیر را با 72 رأی موافق (و 35 رأی مخالف و 32 رأی ممتنع)، تصویب نمود.

***

سند مجمع عمومی یعنی قطعنامه ۳۳۷۹ در مورد رژیم نژاد گرا در فلسطین مربوط به سه دهه پیش است. (10 نوامبر 1975) ، اما هنوز و همیشه حرف تازه دارد. اصل قطعنامه را نیز اضافه کرده ام و اگر نمونه فارسی آن نارسا است پوزش می خواهم. 

قطعنامه مزبور اگرچه بعدها با کولی گیری امثال جان بولتون و بوش (پدر رئیس جمهور فعلی آمریکا)، و صاحبان قدرت و ثروت با قطعنامه شماره ۴۶/۸۶  در ۱۶دسامبر۱۹۹۱، مالیده شد و مجمع عمومی را به توبه واداشتند !!، اما همچنان آئینه واقعیت است.

بخشی از سند مجمع عمومی سازمان ملل:

أن الصهيونية شكل من أشكال العنصرية والتمييز العنصري

قرار الجمعية العامة حول العنصرية الصهيونية / نوفمبر 1975

 القرار3379 الصادر في 10/11/1975 عن الجمعية العامة للأمم المتحدة وفي الدورة الثلاثين، علي اعتبار الصهيونية وجها من أوجه العنصرية

 القرار 3379 صدر عن الأمم المتحدة في 10 نوفمبر عام 1975 اقر اعتبار الصهيونية شكلا من أشكال العنصرية والتمييز العنصري. بالاستناد إلى قرارات سابقة أصدرتها المنظمة عام 1963 داعية إلى القضاء على كل أشكال التمييز العنصري، وقرارها عام 1973 الذي أدانت فيه في جملة أمور التحالف الآثم بين العنصرية والصهيونية، وإعلان المكسيك بشأن مساواة المرأة ومساهمتها في الإنماء والسلم عام 1975 والذي أعلن المبدأ القائل بان (التعاون والسلم الدوليين يتطلبان تحقيق التحرر والاستقلال القوميين، وإزالة الاستعمار والاستعمار الجديد، والاحتلال الأجنبي، والصهيونية، والفصل العنصري والتمييز العنصري بجميع أشكاله، وكذلك اعتراف بكرامة الشعوب وحقها في تقرير مصيرها). ومعتمدة على ما صدر من دورة رؤساء دول وحكومات الوحدة الأفريقية في أغسطس 1975 والذي رأى أن: (النظام العنصري الحاكم في فلسطين المحتلة والنظامين العنصريين الحاكمين في زيمبابوي وجنوب أفريقيا ترجع إلى اصل استعماري مشترك، وتشكل كيانا كليا، ولها هيكل عنصري واحد وترتبط ارتباطا عضويا في سياستها الرامية إلى إهدار كرامة الإنسان وحرمته). وكذلك الإعلان السياسي واستراتيجية تدعيم السلم والأمن الدوليين وتدعيم التضامن والمساعدة المتبادلة فيما بين دول عدم الانحياز اللذين تم اعتمادهما في مؤتمر وزراء خارجية دول عدم الانحياز في أغسطس 1975 واللذين أدانا الصهيونية بوصفها تهديدا للسلم والأمن العالميين وطلبا مقاومة هذه الأيديولوجية العنصرية (الإمبريالية)...

 

***

قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل متحد در باره صهيونيسم مورخ 10 نوامبر 1975

ضمن يادآوری قطعنامهِ شماره ۱۹۰۴ مورخ ۲۰ نوامبر ۱۹۶۳ که در آن الغاء همه اشکال تبعيض نژادی اعلام گرديد،

ـــ با يادآوری اينکه «هرگونه طرح جدائی يا برتری نژادی از لحاظ علمی نادرست و از نظر اخلاقی قابل سرزنش و از ديدگاه اجتماعی ناعادلانه و خطرناک است» ،

ـــ با ابراز اين نگرانی که « در برخی مناطق دنيا هنوز هم عقائد تبعيض نژادی وجود دارد که در بعضی موارد به وسيله شماری از دولت ها با فوت و فن های قانونی و اداری و...، اِعمال ميشود» ،

ـــ با اشاره به قطعنامه شماره ۳۱۵۱ مورخ ۱۴ دسامبر ۱۹۷۳ که مجمع عمومی در آن ضمن مطالب ديگر، پيوند نامقدس ميان نژادگرائی آفريقای جنوبی و صهيونيسم را محکوم کرده است،

ـــ با توجه به «بيانيه مکزيکو» در مورد برابری حقوق زنان و سهم آنان در توسعه و صلح که از سوی کنفرانس جهانی مکزيکوسيتی (در تاريخ ۲ ژوئيه  ، ۱۹۷۵ ، سال جهانی زن)  اعلام شد و تاکيد نمود که همکاری جوامع بشری، صلح، و نيل به آزادی ملی و استقلال به نفی استعمار، استعمار نو، اشغال بيگانه، صهيونيسم، تبعيض نژادی در همه اشکال آن و نيز به به رسميت شناختن ارزش ملت ها و حق آنان دائر بر تعئين سرنوشت خود بستگی دارد،

ـــ با یادآوری قطعنامه شماره ۷۷  ، که از سوی مجمع رؤسای دُوَل و نخست وزيران سازمان وحدت آفريقا به تاريخ ۲۸ ژوئيه تا اوت ۱۹۷۵ در «کامپالا» به تصويب رسيد و در آن به روشنی تأکيد شد که «رژيم نژادگرا در فلسطين اشغالی و رژيم نژادگرای زيمباوه {رژيم رودزيا به رهبری يان اسمیت} و آفريقای جنوبی دارای ريشه امپرياليستی مشترکی بوده، تشکيل يک واحد را داده و دارای ساخت نژادی يکسان و از نظر سازمانی به واسطه سياست همراه با سرکوبی حيثيت و تماميت انسان ها با يکديگر مرتبط می باشند،

ـــ و همچنين با توجه به بيانيه و استراتژی سياسی برای تحکيم صلح و امنيت جهانی در جهت افزايش همبستگی و کمک متقابل ميان کشورهای غير متعهد که در تاريخ بيست و پنجم تا سی ام اوت ۱۹۷۵ در «ليما» بتصويب رسيد، و ضمن آن صهيونيسم با شدت هرچه تمامتر به عنوان نوعی تهديد برای صلح و امنيت جهانی محکوم گرديد و از همه کشورهای جهان خواسته شد با اين ايدئولوژی نژادگرايانه مخالفت و مقابله نمايند ــ

تأئيد می کند که صهيونيسم نوعی نژادگرائی و تبعيض نژادی است.

 

***

اصل سند به زبان های ديگر:

 

 

 

U N I T E D N A T I O N S

General Assembly

Distr.
GENERAL

A/RES/3379 (XXX)
10 November 1975

Thirtieth session
Agenda item 68

 

RESOLUTION ADOPTED BY THE GENERAL ASSEMBLY
[on the report of the Third Committee (A/10320)]

3379 (XXX). Elimination of all forms of racial discrimination


The General Assembly,

Recalling its resolution 1904 (XVIII) of 20 November 1963, proclaiming the United Nations Declaration on the Elimination of All Forms of Racial Discrimination, and in particular its affirmation that "any doctrine of racial differentiation or superiority is scientifically false, morally condemnable, socially unjust and dangerous" and its expression of alarm at "the manifestations of racial discrimination still in evidence in some areas in the world, some of which are imposed by certain Governments by means of legislative, administrative or other measures",

Recalling also that, in its resolution 3151 G (XXVIII) of 14 December 1973, the General Assembly condemned, inter alia, the unholy alliance between South African racism and zionism,

Taking note of the Declaration of Mexico on the Equality of Women and Their Contribution to Development and Peace, 1/ proclaimed by the World Con-ference of the International Women's Year, held at Mexico City from 19 June to 2 July 1975, which promulgated the principle that "international co-operation and peace require the achievement of national liberation and independence, the elimination of colonialism and neo-colonialism, foreign occupation, zionism, apartheid and racial discrimination in all its forms, as well as the recognition of the dignity of peoples and their right to self-determination",

Taking note also of resolution 77 (XII) adopted by the Assembly of Heads of State and Government of the Organization of African Unity at its twelfth ordinary session,2/ hold at Kampala from 28 July to 1 August 1975, which considered "that the racist regime in occupied Palestine and the racist regimes in Zimbabwe and South Africa have a common imperialist origin, forming a whole and having the same racist structure and being organically linked in their policy aimed at repression of the dignity and integrity of the human being",

Taking note also of the Political Declaration and Strategy to Strengthen International Peace and Security and to Intensify Solidarity and Mutual Assistance among Non-Aligned Countries,3/ adopted at the Conference of Ministers for Foreign Affairs of Non-Aligned Countries held at Lima from 25 to 30 August 1975, which most severely condemned zionism as a threat to world peace and security and called upon all countries to oppose this racism and imperialist ideology,

Determines that zionism is a form of racism and racial discrimination.

2400th plenary meeting
10
November 1975

 

***

 

Risoluzione 3379 dell'assemblea generale delle Nazioni Unite

(10 novembre 1975)

horizontal rule

L'ASSEMBLEA GENERALE,

RECALLING la relativa risoluzione 1904 (XVIII) del 20 novembre 1963, affermando la dichiarazione delle Nazioni Unite sull'eliminazione di tutte le forme di distinzione razziale ed in particolare la relativa affermazione che “tutta la dottrina di differenziazione o superiorità razziale è scientificamente ancora falsa, morale condemnable, socialmente unjust e pericoloso„ e la relativa espressione dell'allarme “alle manifestazioni di distinzione razziale nella prova in alcune zone nel mondo, alcuno di cui è imposto da determinati governi per mezzo di misure legislative, amministrative o altre„,

RECALLING INOLTRE quello, nella relativa risoluzione 3151 G (XXVIII) del 14 dicembre 1953, dell'assemblea generale condannata, inter alia, dell'alleanza unholy fra razzismo dell'Africano del sud e dello Zionism,

PRENDERE NOTA della dichiarazione del Messico sull'uguaglianza delle donne e del loro contributo a sviluppo ed a pace 1975, affermata dal congresso del mondo dell'anno delle donne di Intenrational, ha tenuto a Messico City dal 19 giugno al 2 luglio 1975, che ha promulgato il principio che “la cooperazione e la pace internazionali richiedono il successo della liberazione e dell'indipendenza nazionali, l'eliminazione del colonialismo e del neo-colonialismo, l'occupazione straniera, lo Zionism, la segregazione e la distinzione razziale in tutte le relative forme, così come il riconoscimento della dignità della gente e della loro destra a self-determination„,

PRENDENDO NOTA INOLTRE di risoluzione 77 (XII) ha adottato tramite il montaggio dei capi di stato e governo dell'organizzazione di unità africana alla relativa twelfth sessione ordinaria, tenuta a Kampala dal 28 luglio al 1° agosto 1975, che ha considerato “quello il regime razzista nel Palestine occupato ed il regime razzista nello Zimbabwe ed in Sudafrica ha un'origine imperialist del comon, formante un tutto ed avente la stessa struttura razzista ed organicamente collegandosi nella loro repressione puntata su la politica della dignità e dell'integrità dell'dell'essere umano„,

PRENDERE NOTA INOLTRE della dichiarazione e della strategia politiche per rinforzare la pace e la sicurezza internazionali e per intensificare la solidarietà e l'assistenza reciproca fra i paesi Non-Aligned, adottato al congresso dei ministri per gli affari esteri dei paesi Non-Aligned ha tenuto a Lima dal 25 al 30 agosto 1975, che ha condannato il più severamente lo Zionism come minaccia a pace ed a sicurezza del mondo ed ha invitato tutti i paesi per opporre questa ideologia di imperalist e del razzista,

DETERMINA che lo Zionism sia una forma del razzismo e della distinzione razziale

 

***

Resolución 3379 de la Asamblea General de Naciones Unidas

(10 de noviembre de 1975)

horizontal rule

LA ASAMBLEA GENERAL,

RECALLING su resolución 1904 (XVIII) del 20 de noviembre de 1963, proclamando el declaración de Naciones Unidas en la eliminación de todas las formas de discriminación racial, y particularmente su afirmación que “cualquier doctrina de la diferenciación o superioridad racial sigue siendo científico falsa, moral condemnable, social injusto y peligroso” y su expresión del alarmar en “las manifestaciones de la discriminación racial en evidencia en algunas áreas en el mundo, algo de el cual es impuesto por ciertos gobiernos por medio de medidas legislativas, administrativas u otras”,

RECALLING TAMBIÉN eso, en su resolución 3151 G (XXVIII) del 14 de diciembre de 1953, de la Asamblea General condenada, entre otras cosas, de la alianza unholy entre el racismo del africano del sur y del sionismo,

TOMAR LA NOTA del declaración de México en la igualdad de mujeres y de su contribución al desarrollo y a la paz 1975, proclamada por la conferencia del mundo del año de las mujeres de Intenrational, sostuvo en Ciudad de México del 19 de junio al 2 de julio de 1975, que promulgó el principio que la “cooperación y la paz internacionales requieren el logro de la liberación y de la independencia nacionales, la eliminación del colonialismo y del neo-colonialismo, la ocupación extranjera, el sionismo, el apartheid y la discriminación racial en todas sus formas, así como el reconocimiento de la dignidad de la gente y de la su derecha a la autodeterminación”,

TOMANDO LA NOTA TAMBIÉN de la resolución 77 (XII) adoptó por la asamblea de jefes de estado y del gobierno de la organización de la unidad africana en su twelfth sesión ordinaria, llevada a cabo en Kampala del 28 de julio al 1 de agosto de 1975, que consideraba “eso el régimen racist en Palestina ocupada y el régimen racist en Zimbabwe y Suráfrica tienen un origen imperialista del comon, formando un conjunto y teniendo la misma estructura racist y orgánico siendo ligado en su represión dirigida política de la dignidad y de la integridad del del ser humano”,

TOMAR LA NOTA TAMBIÉN del declaración y de la estrategia políticos para consolidar paz y seguridad internacionales y para intensificar solidaridad y ayuda mutua entre países no alineados, adoptado en la conferencia de los ministros para los asuntos exteriores de países no alineados sostuvo en Lima del 25 al 30 de agosto de 1975, que condenó lo más seriamente posible sionismo como amenaza a la paz y a la seguridad del mundo e invitó todos los países para oponer esta ideología del racista y del imperalist,

SE DETERMINA que el sionismo es una forma de racismo y de discriminación racial.

***

 

DIE GENERALVERSAMMLUNG,

RECALLING seine Auflösung 1904 (XVIII) von 20. November 1963, die Nationen Erklärung auf der Beseitigung aller Formen der rassischen Unterscheidung und insbesondere seiner Bestätigung proklamierend, die „jede mögliche Lehre der rassischen Unterscheidung oder der überlegenheit wissenschaftlich falsch moralisch condemnable ist, sozial unjust und gefährlich“ und sein Ausdruck der Warnung „an den äusserungen der rassischen Unterscheidung noch im Beweis in etwas Bereichen in der Welt, von der einige durch bestimmte Regierungen mittels der gesetzgebenden, administrativen oder anderen Masse“ auferlegt werden,

AUCH RECALLING das, in seiner Auflösung 3151 G (XXVIII) von 14. Dezember 1953, von Generalversammlung verurteilt, unter anderem, das unholy Bündnis zwischen Südafrikanerrassismus und Zionism,

DAS NEHMEN ZUR KENNTNIS der Erklärung von Mexiko auf der Gleichheit der Frauen und ihres Beitrags zu Entwicklung und zu Frieden 1975, proklamiert durch die Weltkonferenz des Jahres der Intenrational Frauen, hielt in Mexiko-City vom 19. Juni bis 2. Juli 1975, das die Grundregel verkündete, der „internationale Mitarbeit und Frieden die Ausführung der nationalen Befreiung und der Unabhängigkeit, die Beseitigung von Kolonialismus und von Neo-kolonialismus, fremde Besetzung, Zionism, Apartheid und rassische Unterscheidung in allen seinen Formen, sowie die Anerkennung der Würde der Völker und ihres Rechtes zum Self-determination“ erfordern,

ANMERKUNG NEHMEND, AUCH von Auflösung 77 (XII) nahm beim Zusammenbau der Staatsoberhäupter und der Regierung der Organisation von afrikanischer Einheit an seinem twelfth gewöhnlichen Lernabschnitt an, gehalten bei Kampala vom 28. Juli bis 1. August 1975, das „das das rassistische Regime in besetztem Palästina und für das rassistische Regime in Zimbabwe und in Südafrika hielt, haben einen comon imperialist Ursprung, bildete ein Ganzes und hat die gleiche rassistische Struktur und organisch verbinden in ihrer Politik angestrebten Unterdrückung der Würde und der Vollständigkeit des Mensch Wesens“,

ANMERKUNG der politischen Erklärung und der Strategie AUCH NEHMEN, um internationalen Frieden und Sicherheit zu verstärken und solidarität und gegenseitige Unterstützung unter Non-Aligned Ländern zu verstärken, angenommen bei der Konferenz der Minister für Außenpolitik der Non-Aligned L

 

 ،

DETERMINA che lo Zionism sia una forma del razzismo e della distinzione razziale

 

***

Resolución 3379 de la Asamblea General de Naciones Unidas

(10 de noviembre de 1975)