نگاهی تئوریک و نظری بر امر کاربرد طرح سهمیه بندی زنان جهت گسترش مشارکت آنا ن و عبوراز موا نع تاریخی 

 

ویکتوریا آزاد 
vazad63@hotmail.com

مقد مه
بر اساس آمارهای بین المللی ( 2002IPU ) فقط 15% از زنان د نیا درنها دهای قدرت و پارلمانی حضور دارند
البته بغیر از کشور سوئد که رکورد جهانی را بلحاظ میزان نمایندگان زن در مراکز قدرت و پارلمان با میزانی در
حدود 45% به خود اختصاص داده.
علت بروز این پد یده چیست. مگر غیر از اینست که انسان آزاد آفریده شده و علت آفرینش نیز گذار به مقام والای انسانی است. در پدیده هستی اساساً تقسیم ارزشها نه بر اساس جنسیت بلکه بر اساس جایگاه انسانی است. زن و مرد هر دو پاره های یک انسانیت واحد ند. تقسیم انسانها به جنس برتر و دون تر تقسیمی بدور از فلسفه زایش هستی است. نگاه ابزاری به زن و پنداشتن او چون جنس دوم نگاهی بدور از ارزشهای والای انسانی و اصیل فلسفه عدل هستی است. اگر زمین برای تمامی بشر آفریده شده است پس زنان نیز نیمی از این زمینند! اگر وظیفه حفظ و نگاهداری این زمین بر عهدهً بشر واگذار شده است پس زنان نیز نیمی از این محافظینند! اگر به انسان وظیفه حاکمیت بر سرنوشت خود محول شده پس زنان نیمی از این حاکمانند. 
حال در این راستا توجه شما را به چند سوال جلب میکنم. 
1.آیا اساساً حضور زنان در ارگانهای تصمیم گیری امری ضروریست و مهم واگر چنین است در آنصورت دلیل این مهم چیست؟
2.آیا مکانیسمهائی که خود را دموکراتیک میدانند دغدغه ائی بنام حضور زنان در ارگانهای قدرت دارند, در آنصورت چگونه به این حضور نگاه میکنند.
- آیا به دید گاها و رویکردهای نظری زنانه در عرصه های گوناگون نیازمند ند؟
- آیا زنان بعنوان یک گروه اجتماعی دارای تمایلات و خواستگاه های متفاوتی نسبت به مردان در عرصه مختلف اجتماعی وسیاسی هستند و از این رو حضورشان مهم است؟
- آیا فقط نمود زنانه را میجویند؟
3.اگر هدف اینست که حقوق انسانی زنان تضمین شود و از شیوه سهمیه بندی نیز برای دادن این ضمانت بهره گیری شود در آنصورت اساس و پایه انتخاب این متد چیست و انگیزه ها کدام است؟
بحث و گفتگو در این موارد در واقع همان دغدغه ایست که زنان تمام د نیا دارند و آن همانا چگونگی پایان بخشید ن به تقسیم بند یهای محدود و بسته بر اساس جنسیت و ظاهر که تنها موجب سلب آزادی زنان و بزیر سوال بردن تواناییهای آنان میشود و تغییر نظم غیر انسانی حاکم بر جوامع بشری است.
هدف از نوشتن این مقاله پرداختن و باز کردن طرح بحث در خصوص طرح سهمیه بندی بعنوان یکی از راههای عملی برای گسترش حضور زنان ونمایندگان آنان در سطوح وسیع اجتماعی و هم چنین پرداختن به استدلالهایست که این نظریه را تعریف میکند. 

تعریف و شاخص های سهمیه بندی

سهمیه بندی در واقع سهم از دست رفته ایست که در طول تاریخ از زنان گرفته شده واکنون جامعه بشری در حال باز دهی است.
سهمیه بندی مدلی است برای رسیدن به تقسیم عادلانه جنسی در حوزهً عمومی یعنی کار , تحصییل, اشتغال , قانون , ورزش, خانواده, دولت و هنر. زنان بعنوان نیروهای Productive و یا بعبارتی نیروهای تولید مثل و بعنوان جنس درجه دوم و فرودست هرگز در طول تاریخ این شانس را نداشته اند که بعنوان یک گروه بزرگ اجتماعی از موقعیتی برابر درعرصهً سیاست 
گذاری وحضوراجتماعی برخوردار باشند. 
لازمه تغییر شرایط فرو دستی زنان اتخاذ سیاستهائی است که بر بستر آن ساختار مسلط مردانه بنفع زنان تغییریابد یعنی مردان حاضر به عقب نشینی و خالی کردن صند لیهای قدرت برای زنان باشند و زنان نیز اشراف به لزوم حضور داشته باشند.
تنها زنان در صورت داشتن نمایندگان واقعی خود در کرسیهای سیاست گذاری و مد یریت است که میتوانند از بند نظارت و تسلط مردانه رهائی یابند. سهمیه بندی در واقع نوعی بینش انتخاباتی برای تضمین سهم زنان در تمامی عرصه های آموزشی, پژوهشی, فرهنگی, اجنماعی, هنری, اقتصادی و سیاسی است. 
سهمیه بندی در واقع یک خواست دموکراتیک وعدالت خواهانه است. سوال امروز این نیست که سهمیه بندی آری یا خیر؟ سوال اینست که سهمیه شامل چه کسانی باید بشود و اصولا چه جنسیتی میبایست از این سهم بهره مند شود؟ 
منظور از این مدل آن است که کل جامعه در تمامی حوزه ها توجه به این داشته باشد که باید بالانس و تعادلی در بین نیروهای کار برقرار باشد و این بالانس وقتی فراهم میشود که زنان و مردان بمیزان عادلانه ای در آن نهاد حضور داشته باشند و در نتیجه تقسیم کاری که صورت میگیرد و یا تصمیماتی که اتخاذ میشود یک بعدی و حامل یک نظر نباشد. برای اینکه این امر مهیا شود میبایست مردان نیز به این خودآگاهی برسند که به هنگام انتخاب و گزینش عادل باشند و سهم زنان را در نظر بگیرند. از دل یک گزینش سالم با و بدور از قضاوتهای جنسی و با حضور زنان داوطلب میبایست بطور طبیعی میان تعداد برگزید گان تساوی و تعادل قوا برقرار باشد. در غیر آنصورت میتوان با استفاده از مکانیسم سهمیه بندی زنان آن نهاد ملزم ساخت تا امکاناتی را فراهم کند که این امر یعنی امکان حضور زنان نیز فراهم شود. 

سهمیه بندی و نگاهی به دوردستها

سهمیه بندی متد و روشی است امتحان شده در کشورهای مختلف دنیا. روشی که امروز از کارنامه بسیار موفقی برخوردارند
طبق آمار ارائه شده از طرف موسسه تحقیقاتی زنان در استکهلم:
Global Database of Quotas for woman A joint project of International IDEA 
and Stockholm University 

از 72 کشور جهان حدود 11 کشور طرح سهمیه بندی را در قانون کشورشان درج کرده اند. و در برخی کشورها احزاب 
سیاسی این طرح را در چهارچوب ساختمان حزبی خود به مورد اجرا گذارده اند, مجموعاً 121 حزب سیاسی در 59 کشور
جهان این طرح را در احزاب خود به تصویب رسانیده اند و به مورد اجرا گذاشته اند.
برای مثال در کشور پاکستان زنان برا ساس بهره گیری از این طرح حدود 72 کرسی از 342 کرسی پارلمانی را به خود
اختصاص داده اند و هم اکنون تلاش میکنند که این سهمیه را به 30% برسانند.
در کشور بلژیک با وجود آنکه % 3, 23 از نمایندگان پارلمانی و قانونگذاری را زنان تشکیل میدهند ولی علیرغم اینها, سهمیه بندی برای انتخاب زنان را در سال 1994در قانون اساسی کشور وارد کردند و در احزاب سیاسی آنان سهم زنان و مردان کاملاً برابر یعنی 50% زن و 50% مرد میباشد.
برای تحقیق بیشتر در این زمینه میتوانید به سایتی که در قسمت منابع معرفی میکنم مراجعه بفرمایید. 

معرفی چند رویکرد نظری جهت توضیح لزوم حضور نمایندگان زنان در ارگانهای تصمیم گیری و سهمیه بندی 

به این مسئله حدوداً ازشش زاویه و نظرگاه میتوان نگاه کرد: 
1. زاویه اول میتواند مبتنی باشد بر حقوق بشر و حقمداری : براساس این نظر قدرت میبایست بطور مساوی بین زنان و مردان تقسیم شود و زنان میبایست در ارگانهای تصمیم گیری و قانونگذاری در کنار مردان حضور برابر داشته باشند. زنان نیمی از جامعه هستند و میبایست بافراهم آوردن امکانات حضور آنان در این ارگانها اراده تمامی اقشار و گرو ههای اجتماعی را تا مین کرد. بدون حضور مساوی زنان این هدف قابل د ستیابی نخواهد بود. از همین منظر عدم حضور زنان همزمان بیانگر نقض اصول دمکراسی است. بدون حضور فعال زنان نمیتوان از یک واحد تماماً دمکراتیک سخن گفت. بعبارتی دموکراسی در چنین سیستمی کمبودهای جدی دارد و ناقص است. 
2. زاویه دوم زنان را نیرو و منبعی با کارمایه , توانائیها ودارای تجاربی غیر مردانه میبیند و از اینجهت حضور آنان را در 
امر سیاست گذاری مفید و نوآور میداند. از این منظر تصمیماتی که بدون حضور این قشر از جامعه اتخاذ میشود تصمیماتی غیر دمکراتیک است چرا که حامل دیدگاهها و تجارب نیم دیگر که همانا زنان است, نیست. از آنجا که زنان و مردان بخشاً در دو 
اتمسفر متفاوت از همدیگر زندگی میکنند و دارای بعضاً هویتهای متفاوتی نسبت بهم هستند ( زنان که مسئولیت اصلی خانه و فرزندان بدوششان است و مردان که در بازار کار حضور دارند) در نتیجه زنان دارای تجارب و نگاه ویژه ای به زند گی هستند که جامعه را غنی میکند و جامعه نیز به این منبع تجربه نیازمند است.
3. زاویه سوم حضور زنان از اینجهت حائز اهمیت میداند که زنان دارای تما یلات وخواسته ها و علاقه مند یهای متفاوتی نسبت 
بمردان هستند که مردان نمیتوانند این تمایلات را اساساً نمایند گی کنند. بر اساس این رویکرد شرایط ویژه اجتماعی و هویتی زنان تاثیر مستقم بر نوع نگاه و تمایلات و معضلاتی که برایشان عمده است میگذارد و در نتیجه مردان قادر به وصف و طرح این تمایلات که بر خواسته از تجربه گروهی زنان میباشد نیستند. از این جهت عدم حضور زنان این ریسک بزرگ را در بر 
دارد که خواسته ها و مواردی که مربوط به حوزه زنان میباشد مد نظر قرار نگیرد و به فراموشی سپرده شود. بنابراین زنان 
میبایست در ارگانهای تصمیم گیری حضور داشته باشند تا خود نماینده و طراح مسائل مربوط به حوزه خود باشند. سوالاتی چون خشونت بر علیه زنان هم در خانه و هم در جامعه, حق حضانت فرزند, شروط مربوط به حوزه ازدواج و طلاق , حق اشتغال , غیره و غیره از جمله دغدغه های زنان است که مورد توجه جدی آقایان نیست. 
4. زاویه چهارم حضور زنان را عمدتاً از جنبه مصلحت اند یشی واجب میداند. یعنی مردان به جهت آنکه از جمیع انتقادات و سرزنش ها بدور باشند با دادن رای خود به زنان خود را از زیر ضرب بیرون آورده و به حضور نمایشی زن اکتفا میکنند. البته غافل از آن که همین زنان با فرصت کوچکی که در اختیارشان قرار گرفته وموجب مهیا شدن حضور آنان شده خیلی سریع جایگاه خود را پیدا میکنند و رقیبان جدی برای منتخبین خود میشوند.
5. زاویه دیگری را نیز میشود پیدا کرد و آن اینست که حضور زنان موجب الگو سازی برای سایر اقشار زن میشود که در نوبت خود کاری فرهنگی و در جهت توسعه یافتگی است.
6. زاویه ششم این مسئله که بسیارنیزحائز اهمیت است اینست که مردان در طول تاریخ سهم اصلی قدرت را بد ست داشته اندو 
در نتیجه تقسیم این حوزهً اختیارات سپرده شده به آنان در طول قرنها سلطهً مردانه بر جوامع بشری با گروه دیگر اجتماع یعنی زنان امری داوطلبانه و آسان نیست. لذا امر سهمیه بندی موجب میشود که این موانع تاریخی بدون آنکه شامل حال زمان شود بشکل قانونی و توافقی برچیده شود و حضور زنان امری طبیعی و مسلم تلقی گردد, بدون آنکه در پیچ و خم های زدوبندهای مردانه بر سر کسب قدرت سهم زنان ضایع شود. 

رویکردهای دیگر

در برخورد با این نظریه نگاهی نیز هست که این متد برخورد را منفی و مشکل زا برای تقویت مشارکت زنان میداند, ولی اگر 
کمی پایمان را از دنیای کوچک درونی خود بیرون بیاندازیم خواهیم د ید که چرا این متد اتفاقاً یکی از راههای تقویت مشارکت و حضور زنان است. مسلم است که این طرح موقتی است البته موقتی که ممکن است به درازای یک قرن باشد, چرا که جا معه بشری هنوز در تب قد رتمداری جنس مذکرمیسوزد و این تب تا مغز و استخوان پیکر این ارگان را فرا گرفته است. وقت آنست که به د نیای واقعی برگردیم و واقعیتها را بدور از قالبهای ایدئولوژیکی و خیالی رویت کنیم. واقعیت آنست که در دنیای امروز ما این شاخص های مردانه است که تایین کننده است. حرف آخر را مردان میگویند و بغیر ازکشورهای سوئد و نروژ و دانمارک میتوان به جرات گفت که مناسبات کم یا زیاد غیر عادلانه است. امر سیاست گذاری و قدرتمداری را میبایست امری انسانی کرد , میبایست زنان و مردان بر سر میز تصمیم گیری حضور برابر داشته باشند حال نتیجه این تصمیم هر چه که باشد میبایست در جای خود به آن پرداخته شود.
مردان در طول تاریخ براحتی برای اخذ پستهای گوناگون انتخاب شد ه اند و حتی مردانی پستهای مهم دولتی را عهده دار شده اند که حقیقتاً نه توان آن کار را دارا بوده اند و نه از آن دانش کافی برخوردار بوده اند اما اعتراضی هم به این انتصابات و انتخابهای کذائی که نه بر اساس دانش و توانائی بوده بلکه فقط تبعیضی مثبت برای رضای خاطر آقا بوده نشده و یا اگر هم اعتراضی بوده 
نه بر اساس جنسیت بلکه برا اساس بی کفایتی بوده. اما امروز که این طرح مطرح میشود این نظر نیز از جانب برخی بیان 
میشود که گویا طرح سهمیه بندی موجب میشود زنانی که از کفایت وتواناییهای لازم برخوردار نیستند بر اساس این طرح 
انتخاب شوند در حالیکه نقش راهگشا نیز ندارند. من در اینجا میگویم حتی اگر این زنان نقش راهگشائی را ایفا نکنند کمترین 
کاری که صورت میگیرد اینست که بالانس ساختاری قدرت و آن مجموعه در جهت کمی فمین (زنانه) شدن بر هم میخورد و این خود یک پیروزیست.
مسلماً برای پیشبرد این چنین طرحی میبایست همزمان کار فرهنگی نیز کرد و به آن دسته از مردانی که به این مسئله از زاویه 
تنگ نظرانه نگاه میکنند و نمیتوانند این حضور را بد ین صورت یعنی از طریق سهمیه بندی ارزش گذاری کنند و زنان را همسطح و همکار خود بدانند آموزشهای لازم را از طریق خود زنان و مراکز مربوطه و حتی ایجاد کلاسهای آموزشی و یا بحث و گفتگو در این موارد انتقال داد. ضمن اینکه د یری نخواهد گذشت تا که خود این مردان در عمل با توانائیهای زنان آشنا شوند و خود مریدان مد یران زن گرد ند. همانطور که این اتفاق در سایر کشورهای جهان رو به گسترش است. 
وقت آن رسیده که چالش برای همه گیر کردن طرح سهمیه بندی در تمامی ارگانها , مناصب شغلی, سازمانها و انجمنهای دولتی و غیر دولتی و مناصب حکومتی را یک خواست فراگیر کرد. خواستی که تنها هد فش اصلاح, بهبود و تاثیر گذاری برای توسعه و رسیدن به کمال و پاسخی عا دلانه به نیازی انسانیست


Reference

· Jonasdottir, Anna ( 1991), Love Power and Poltical Interests. 
· Hernes, Helga ( 1987 ), Welfare State and Woman Power: Essays in State Feminism.Oslo: Norwegian University Press
· Dahlerup, Drude ( 1998 ) ,” Using quotas to increase women`s political representation” I Karam Azza. Women in Parliament : Beyond numbers, IDEA International, Stockholm
· Phillips, Anne ed.(1998) , Feminism and Politics. Oxford: Oxford University Press
· Voit, Rian (1992) , “ Political representation and Quotas”
· And Websait http://www.quotaproject