آیا ایجاد سندیکا و تشکلهای کارگری آزاد دردیکتاتوری وخفقان جمهوری اسلامی امکان پذیر است؟
به مناسبت اول ماه مه، روز مبارزه همبسته کارگران جهان علیه نظام سرمایهداری
جابر کلیبی
بزگداشت اول ماه مه، روز جهانی همبستگی کارگران جهان علیه نظام استثمارگر سرمایه داری فرصتی است تا به مسایل مبارزات کارگری در ایران بپردازیم. مدتی است که بحث در مورد چگونگی ایجاد تشکلهای کارگری، در ایران و به تبع آن درخارج از کشور در میان جریانات مدعی کمونیست و طرفدار طبقه کارگر ابعاد وسیعی یافته است. انتشار طوماری با امضاهای تعداد قابل توجهی از کارگران و دراین رابطه انتشار اعلامیهای توسط "جمعی از کارگران ایران خودرو"، اهمیت این بحث را بیشترکرده است. برخی با عجله باستقبال طومار دهندگان شتافتهاند و در آن کمال مطلوب را دیدهاند، برخی دیگر، به دلایل مختلف در مقابل آن قرار گرفتهاند و کسانی هم هستند که با توجه به ابعاد مختلف این پدیده، میکوشند با شرکت در این گفتمان، جوانب مختلف بحث را باز کرده گرایشات سیاسی و طبقاتی در این روند را به تحلیل کشند. از این دیدگاه است که نویسنده این سطور میکوشد با برخورد به مسایلی که در این زمینه از جوانب مختلف مطرح شدهاند، به طرح نکته نظرهایی در مورد مسایل جنبش کارگری و چشم انداز آن بپردازد.
بباور نویسندهی این سطور پیش شرط یک بحث خلاق، درک درست از شرایط و خصلت مرحله کنونی تکامل جنبش کارگری است. اگر بهخواهیم وضعیت جنبش کارگری ایران را به اختصار ترسیم کنیم، باید بگوییم که این جنبش در حال "شدن" دائم، یعنی حرکت به سوی خودآگاهی سیاسی- طبقاتی است. این وضعیت را می شود به راحتی در بحثها و موضعگیریهای مختلف و متفاوتی مشاهده کرد که بر سر مسایلی از قبیل چگونگی تشکلهای کارگری، اتخاذ موضع در مقابل برنامه های سازمان جهانی کار و تاکتیک مبارزه برای کسب حقوق پایمال شده در میان گروههای کارگری جریان دارد. ویژهگی مهم این بحث دراین است که در شرایط کنونی برخلاف گذشته، این روشن فکران و جریانات خارج از جنبش کارگری نیستند که مبتکر و ادامه دهندهی بحث در مورد مسایل کارگری میباشند بلکه خود کارگران ابتکار بحث را دردست دارند. این امر از آن لحاظ اهمیت دارد که چارچوب و مضمون بحث به تحلیلهای مجرد و استدلالهای عام و خسته کننده که بیشتر برای پنهان کرد مقاصد واقعی انجام میگیرد، امکان طرح نمیدهد.
پیش از ورود به بحث اصلی اما، باید بر یک اصل اساسی کمونیستی در مبارزه طبقاتی و سیاسی تاکید نمود، و آن این که از خواستهای کارگران و زحمتکشان، حتا درسطحیترین و ناچیزترین آن باید به دفاع پرداخت، زیرا خواستهای کارگران و زحمتکشان، تا آنجا که شامل مسایل عمومی مربوط به شرایط کار، دستمزد، تشکیل اتحادیه و سندیکا و دریک کلام موضوعهای مربوط به موقعیت اجتماعی و مشکلات معیشتی آنها میشود، مسایلی واقعی و خواستهایی جدی هستند که بخشی تفکیک ناپذیر از دینامیسم مبارزه طبقاتی درجامعه میباشند. بدون توجه به این مسایل ِ ظاهراً جزیی، اصولاً سخن از انقلاب و دگرگونی بنیادی جامعه، سخنی بیمحتوا و بیهوده است. ابن تغییراتً کمّی، اما در روند دگرگونی جامعه و تدارک انقلاب، ازاهمیت کیفی و اساسی برخوردارند. بنا بر این حمایت از خواستهای عمومی کارگران و زحمتکشان در هر سطح و اندازهای هم که مطرح شوند و کوشش در تعمیق آنها یکی ازوظایف عمومی کمونیستها در مبارزه طبقاتی علیه نظام سرمایهداری است. و نه تنها این، بل که اصولاً از هر خواست انسانی و دموکراتیکی که به نحوی از انحاء به زندگی تودههای مردم مربوط میشود، بی اعتنا نیستند. کمونیستها در طول تاریخ پرچمدار آزادی، دموکراسی و رفاه اجتماعی بودهاند و بدون اغراق همه حقوق و تحولات دموکرکراتیکی که در جوامع بشری بدست آمده، در واقع در متن مبارزه طبقاتی پرولتاریا علیه بورژوازی متحقق شده است. اگر پرولتاریا را از تاریخ مدرن بشریت حذف کنیم آنوقت چیزی جز استبداد، جنگ، فاشیسم، تبعیض نژادی و جنسیتی و دریک کلام چیزی جز بربریت سرمایه باقی نمی ماند.
در اینجا یادآوری این نکته ضرورت دارد که معمولاً جریانات رفرمیست نیز از این خواستها حمایت میکنند و گاهی حتا خود مبتکر آن نیزهستند. با اینهمه تفاوت عظیمی میان یک نیروی انقلابی و یک جریان رفرمیست در دفاع از مسایل و خواستهای کارگری وجود دارد و آن این است که بک جریان رفرمیست میکوشد از این خواستها در چارچوب نظام سرمایهداری و با حفظ کلیت آن دفاع کند در حالی که یک جریان انقلابی از این خواستها برای بسیج کارگران و زحمتکشان علیه نظام سرمایهداری استفاده می کند. اولی جنبش را به این مسایل محدود مینماید دومی ولی از آنها به عنوان سکویی برای فراتر بردن مبارزه طبقاتی استفاده میکند. در یک کلام، نیروهای انقلابی همواره خواستار بهبود شرایط زندگی و کار زحمتکشان هستند ولی رفرمیستها تا زمانی که امکانی رفرم درچهرچوب نظام حاکم وجود دارد، از آن حمایت می کند ولی هنگامی که این امکان در نظام سرمایهداری سپری شود آنوقت همین جریانات رفرمیست، همسو با ارتجاع در منحرف کردن مبارزه و سرانجام، سرکوب آن توسط نظام حاکم شرکت خواهند کرد. درست در همین جاست که میان "رفرم" و "رفرمیسم" باید تفاوت قابل شد. با این دیگاه است که به بحث در زمینه آزادی تشکلهای کارگری میپردازم.
نویسنده طی مقالهای تحت عنوان "اوضاع عمومی جنبش کارگری ایران، تزها و دورنماها" که چندی پیش انتشار یافت*، شرایطی که جنبش کارگری در آن بسرمیبرد را مورد ارزیابی قرار داده است که بطور عمده به نظراتی که سیاست را از اقتصاد جدا ساخته و جنبش کارگری را صرفاً جنبشی اقتصادی قلمداد میکند، انتقاد کرده است. در عین حال به این واقعیت نیز اشاره کردهام که علت اساسی داغ شدن بحث در شرایط کنونی حول مسایل کارگری، رشد مبارزات خود کارگران است که این طبقه را تبدیل به یک جریان ملموس اجتماعی کرده است. خود این وضعیت و نیز بحثهایی که در درون جنبش کارگری توسط کارگران در اطراف مسایل کنونی درجریان است بروشنی نشان میدهد که مبارزات کارگری دارد به تدریج به یک رشد سیاسی و تعمیق آگاهی طبقاتی میرسد. وجه مشخصه چنین وضعیتی، برخلاف گذشته که بحث در مورد مسایل کارگری بطور مجرد و درمحیطهای روشنفکری انجام میگرفت، اینک ما شاهد به میدان آمدن کارگران آگاه و طرح تزها و تحلیلهای مشخص برای ارتقاء سطح آگاهی و تعمیق خواستهای کارگران هستیم. در این زمینه منباب نمونه به دو نظر و یا دو موضعگیری در ارتباط با مسایلی که مربوط به چگونگی تشکلهای کارگری میشود، اشاره میکنیم، یکی "طومار امضاء برای آزادی تشکلهای کارگری" و دیگری اطلاعیه صادر شده از جانب "کارگران ایران خود رو" که درعینحال که بطور کلی با این حرکت ابراز همبستگی مینماید، اما به مضمون و سمت و سوی آن نیز انتقاد اصولی میکند. انتخاب این دو نظر از این لحاظ اهمیت دارد که آنها تقریباً سنتز و در برگیرنده همه مسایل و تناقضاتی میباشند که در شرایط کنونی، دینامیسم جنبش کارگری ایران را تشکیل میدهند.
متن طوماربا همه اختصاری که در آن بکار رفته، حاوی واقعیتهای تکان دهندهای از وضع نابسامان فعلی و آینده تاریک کارگران است. به درستی آینه تمام نمایی است از آنچه نظام سرمایهداری جمهوری اسلامی به سر کارگران، زحمتکشان و در یک کلام مردم ستمدیده ایران، طی سالهای سیاه حاکمیت خود آورده! از این سادهتر و نیز رساتر نمیتوان رنج و فلاکت زحمتکشان جامعه را به تصویر کشید. در این متن به سازمان جهانی کار که نمایندگان اعزامی آن با امضای تفاهم نامهای با مقامات دولتی در خصوص اصلاحاتی در فصل ششم قانون کار فعلی در رابطه با تشکلهای کارگری اعتراض شده که چرا "بدون حضورنمایندگان مستقل کارگران" این امر انجام شده است و بنا بر این، این تفاهم نامه از نظر آنها فاقد "رسمیت" است. در نتیجه آنها خواستار "به رسمیت شناختن آزادی ایجاد تشکلهای کارگری" هستند. تا اینجای قضیه که در واقع طرح خواستهای بحق کارگران ایران است ایرادی نیست و طبعاً باید با این خواستها ابراز همبستگی سیاسی و عملی نمود. اما، مطالبی که در پیمیآیند بحث را به سطح دیگری تنزل میدهد. به این نکات توجه کنید : " در این راستا ضمن درخواست از وزارت کار و امور اجتماعی جهت رفع موانع تشکل یابی کارگران و به رسمیت شناختن نمایندگان مستقل کارگران جهت حضور در تمامی نشستهای مربوط به تدوین قوانین مرتبط با کار..." مطالبی که در این جا مطرح شدهاند، مطالبی بحث برانگیزند که بطورجدی مورد بحث قرار گیرند. سوال این است که آیا این خواستهای بحق کارگران میتواند از جانب وزارت کار جمهوری اسلامی که خود مسبب واقعی همه نابسامانیها، بی حقوقیهاف تضییقات، محرومیتها، سرکوبها، بیکاری سازیها و سرانجام تدوین قوانین اسارت بار و ضد کارگری است، برآورده شوند؟ به حرف دیگر آیا بدون دموکراتیزه کردن شرایط جامعه ایران و برقراری یک نظام دموکراتیک، یعنی بدون تأمین حقوق عمومی مردم ایران میتوان در بخشی از این جامعه حقوق فردی و اجتماعی را تامین نمود؟ درست پاسخ به این سوال است که می تواند اهداف و مقاصد افراد و جریانات سیاسی را روشن سازد.
کارگران "ایران خود رو" که بباور من از رشد و بلوغ سیاسی قابل توجهی برخوردارند، ضمن ابراز همبستگی با خواست "کمیته پیگیری تشکلهای مستقل کارگری" گرچه به بیانی دیگر ولی دقیقاً همین مساله را تذکر دادهاند : "... ما کارگران ایران خود رو ضمن اعلام حمایت و پشتیبانی از تلاش شما دوستان و از کمیته پیگیری ... لازم است نکات زیر را به اطلاعتان برسانیم.
دوستان کارگر
خطاب شما به وزارت کار یعنی درخواست از وزارت خانهای که خود یکی از عوامل تجاوز به حقوق کارگران میباشد. وزارت کار با زیرپا گذاشتن روی قانون که خود تدوین کننده آن میباشد اولین نهادی است که دست در دست سرمایهداران داده و هرجا منافع آنان به خطر میافتد قانونی دیگر را به مجلس برده است." سپس میپرسند : " آیا ایجاد قراردادهای موقت و گسترش شرکتهای پیمان کاری مگر غیر از کار وزارت کار میباشد از ایجاد هرگونه تشکل مستقل کارگری جلوگیری میکند با دریافت باج میلیونها تومان شوراهای اسلامی کار(انتخابات شورای کار ایران خودرو) اخلالگری میکند! در عوض به ایجاد تشکلهای آزاد کار فرمایی کمک میکند امکانات را در اختیار آنان میگذارد..." و ادامه میدهند : "دوستان کارگر به نظر ما وزارت کار صلاحیت رسیدگی به مشکلات ما کارگران را ندارد. تمام نیروهای خود وزارت کار پیمانی و از داشتن کوچکترین حقوق انسانی محرومند وزارت کار خود بوجود آورنده قراردادهای موقت و شرکتهای پیمان کاری میباشد." و سرانجام نتیجه میگیرند : " تنها راه رسیدن به تشکلهای کارگری تلاش کار و مبارزه خود کارگران میباشد."
بنا بر این ما در اینجا با دو موضع متفاوت در زمینه یک موضوع مشترک در جنبش کارگری روبرو هستیم. اولی در عینحال که دارای مواضعی روشن و قاطع نسبت به جمهوری اسلامی است، خواسته یا نا خواسته این توهم را دامن میزند که گویا وزارت کار جمهوری میتواند به خواستهای کارگران پاسخ مثبت دهد در حالی که دومی با آگاهی نسبت به ماهیت و عملکرد رژیم، تحقق این خواستها را در بستر مبارز طبقه کارگر و استقلال آن از ارگانهای رژیم میداند. باین ترتیب، از این منظر مسایل کارگران در پیوندی منطقی با مجموعه مبارزات اجتماعی و دموکراتیک تودههای مردم علیه نظام حاکم قرار میگیرد. بباور نویسنده این سطور، موضع اول به نوعی سمت و سوی رفرمیستی دارد و با جدا کردن مسایل کارگران از روند عمومی مبارزه برای آزادی و دموکراسی، به نوعی با گرایش "اصلاح طلب" در جامعه همسو میشود. زیرا اگر رژیم جمهوری اسلامی قادر باشد تشکل مستقل کارگران را بپذیرید و آن را تحمل کند، این باین معناست که ظرفیت آن را نیز دارد که به تدریج به خواستهای دموکراتیک جامعه نیز پاسخ مثبت دهد، یعنی قادر به اصلاح خود میباشد. چنین درکی از شرایط حاکم بر ایران نه تنها زیانهای سنگینی برای مجموعه مبارزات تودههای مردم برای آزادی و دموکراسی دارد بل که در وهله اول و پیش از هر چیز جنبش کارگری را به شکست می کشاند.
گرایش دیگری که در همین راستا حرکت میکند و در واقع گرایشی لیبرالی در جنبش کارگری است، از هر تشکل کارگری، بدون توجه به مضمون سیاسی- طبقاتی آن و صرفاً به دلیل این که در آن کارگران متشکل هستند، به دفاع میپردازد. برای این گرایش مضمون سیاسی و جهت گیری اجتماعی یک تشکل تعیین کننده نیست بل که کافی است عدهای کارگر دورهم جمع شوند تا قابل دفاع باشند. چنین درکی از مسایل کارگری به آنجا می انجامد که سرانجام از سندیکاهای زرد، احزاب سوسیال دموکرات و جریانات رفرمیست که با ظاهری کارگری ولی سیاستی ضد کارگری به تحمیق کارگران می پردازند، به دفاع برخیزند.
خطراتی که بر سر راه رشد و انسجام جنبش کارگری وجود دارد اما، به آنچه در بالا آمد، محدود نمیشود. ناسیونالیسم که بویژه در میان ملیت های تحت ستم دارای وزنه سنگینی است، مبارزه طبقاتی کارگران و زحمت کشان ملیت های ساکن ایران را از درون تهدید می کند. بویژه پس از تحولات امپریالیستی که در عراق رخ داد و بخش وسیعی از جنبش خلق کرد را به دامن بورژوازی امپریالیستی کشاند، برای جریانات سیاسی کرد ایرانی شرایط مناسبی برای ادغام در سیاست های بورژوایی را فراهم ساخت. با این همه، این روند در عین حال به نوعی تجزیه طبقاتی در جنبش کارگری و مبارزات زحمت کشان کرد، انجامیده است. در جنبش خلقهای تحت ستم ایران، مبارزه طبقاتی شدت و حدت بی سابقه ای یافته که ما تبلور چنین وضعیتی را در قیام خلق عرب خوزستان شاهد بودیم. بنا بر این یکی از وظایف مهم جنبش کارگری و کمونیست ها نسبت به جنبشهای "ملی" این است که بکوشند تا در عین دفاع از حقوق پایمال شده این خلق ها، به افشای سیاستهای بورژوازی بومی که در واقع هدفی جز دریافت سهم بیشتر در چپاول زحمت کشان خلق خود ندارد، بپردازند. کسب منافع توده های در بند خلق ها در گرو مبارزه مشترک آن ها حول جنبش کارگری سراسری ایران است.
طبعاً در روند تحول مبارزه طبقاتی باید منتظر اشکال و مضامین جدید رفرمیسم، لیبرالیسم و ناسیونالیسم در مبارزه طبقاتی بود. در این اما، یک مساله در دوران کنونی روشن است و آن سرعت افشای تزها و برنامه های رفرمیستی در هر شکل و شمایلی که عرضه می شود. حدت و شدت مبارزه طبقاتی در شرایط فعلی، بر خلاف دوران های آرام مبارزه، به این تزها و نظرات اما، امکان پنهان شدن در پشت ظواهر فریبندهای از قبیل اصلاح طلبی، جمهوری خواهی، رفراندم و ...، برای مدتی طولانی نمیدهد. این واقعیت را باید دریافت و در متن مبارزه طبقاتی به تدارک انقلاب اجتماعی پرداخت.
********
*مراجعه شود به این مقاله در سایتهای مختلف، بویژه در سایت "همبستگی خلق برای سوسیالیسم"