جوهر کلام مارکسیسم از عبارت              

                                    " کارگران میهن ندارند "                          

 

منصور حکمت  بنیانگذار  حکمتیسم  می گوید :

" میهن پرستی  برابر با  ناسیونال- فاشیسم می باشد "

حمید تقوائی لیدر  حککا  می گوید :

" میهن پرستی جنایت است

کورش مدرسی لیدر  حککا-ح  می گوید : 

" آیا میهن پرستی را با فاشیسم یکی میدانیم ؟ بله ! "

پرفسور متکبر ولی کوچک مغز  حککا-ح  به سیم آخر می زند و می گوید :

" اگر کسی توانست پاسخ این سئوال را بدهد ما خواهیم فهمید که مارکس دروغ گفته است که کارگران میهن ندارند ، و مانیفست کمونیست را به زباله دانی خواهیم انداخت . حتی اگر پاسخ این سئوال را در شرایط خاص هم توانست بدهد ، ما این کار را خواهیم کرد .

انگلس در ثر خود " پیرامون تئوری قهر " در سال 1888 نوشت :

" برای تامین صلح جهانی ، نخست باید کلیه نزاع های ملی اجتناب پذیر ، نابود گردند  و هر خلق مستقل و ارباب خانه خودش باشد " 

انگلس در پیش گفتار چاپ لهستانی سال 1892 در مانیفست حزب کمونیست می گفت :

" همکاری صادقانه ملل اروپا در عرصه جهانی تنها در صورتی میسر است که هر یک از این ملت ها در خانه خود صاحب اختیار کامل باشد "   و یا   " شلاختها نتوانستند  نه از استقلال لهستان دفاع کنند و  نه آنرا دوباره بدست آورند ، برای بورژوازی اکنون این استقلال حداقلی علی السویه است . ولی با این وجود برای همکاری هم آهنگ ملل اروپا ، استقلال لهستان ضروری است . این استقلال را تنها پرولتاریای جوان لهستان می تواند بدست آورد و اگر بدست آورد استقلال در دستهای او مامون ومصون خواهد بود . زیرا استقلال لهستان برای کارگران بقیه اروپا بهمان اندازه ضروری است که برای خود کارگران لهستانی "  ( لندن فوریه سال 1892 )  

حال این گفتار نغز آموزگاران بزرگ پرولتاریا  که  برخوردی  ماتریالیستی  و تاریخی  به مسئله ملی دارند را ، با گفتار مکانیکی  و متافیزیکی  بینان گذار  بی مایه  حمکتیسم  و لیدر های آن مقایسه گردانید تا به تفاوت  بین  مارکسیسم  با  حکمتیسم  که از زمین تا آسمان است پی بریم .  

مارکس و انگلس این آموزگاران کبیر و نابغه پرولتاریا که در مانیفست از  " بی وطنی "  پرولتاریا سخن گفتند  و طبیعتا آنرا به مفهوم انترناسیونالیسم پرولتری در مقابل جبهه جهانی ارتجاع و سرمایه داری طرح نموده اند ، یکباره از میهن پرستان لهستانی و ایرلندی سخن می گویند . برای هر کس که مارکسیسم را نفهمیده باشد نمی تواند این " تناقض بزرگ " را که پرفسور کوچک مغز حکمتیست  به کشف آن نائل آمده است ، حل کند .

مانیفست حزب کمونیست بدرستی بیان کرده است که  " کارگران میهن ندارند " . فقط کسانی این جمله پر مغز مارکس  و انگلس  را نمی فهمند که از ماتریالیسم دیالکتیک  بوئی نبرده باشند و درکشان از  انترناسیونالیسم  همان " جهان وطنی " ( کسمو پلیتنیسم )  باشد و یا بخواهند از تشابه سازی های متافیزیکی از مارکسیسم اسلحه ای جهت مبارزه با  لنینیسم  و حمایت از استعمار  و امپریالیسم درست کنند .  باید توجه داشت تمام این سفسطه گری های  حککا- ح  در نفی  واژه های ملی ، ملت ، میهن ، میهن پرستی ، ملل و .. ناشی از سیاستی است که دفاع از منافع امپریالیسم امریکا و صهیونیسم اسرائیل را  هدف کار خویش قرار داده   و نه  منافع  کارگران و زحمتکشان دیگر کشورها  را . باید دفاع  شرمگینانه این حضرات از امپریالیستهای امریکائی  و صهیونیستهای اسرائیلی را که بی شرمانه مقاومت مردم فلسطین و عراق را اعمالی " تروریستی "  می نامند در این راستا در نظر داشت . 

وقتی ما می گوئیم که   میهن نداریم یعنی که هویت ایرانی  و یا ملی ما نباید بر  هویت طبقاتی ما ارجحیت پیدا کند . یعنی باید پیوند  و ارتباط  ما با طبقات کارگر  سایر ملل  بمراتب عمیق تر  و نزدیک تر باشد تا به ارتجاع  ایرانی  و یا  ملی نظیر شاه و خمینی . در واقع ما بر  برادری  و همبستگی  جهانی  کارگران جهان  از هر سر زمینی  که باشند  و بهر زبانی  که سخن بگویند  تکیه داریم  و آنرا سر لوحه  کار خود می دانیم  و خود را از یک خانواده جهانی به حساب می آوریم .  

ما می گوئیم کارگران  ایرانی ، فلسطینی ، عراقی ، ترک ، سوئدی ، امریکائی ، ماهیتاً بهم نزدیک ترند  تا  بورژوازی مرتجع این کشور ها  به آنها  ، آنهم فقط به صرف داشتن  تابعیت ملی مشترک .

وقتی  ما می گوئیم  کارگران  وطن  ندارند ، در واقع  آن  وطنی  مورد نظر است که  بورژوازی از آن پرچمی ساخته تا آنها را به  جنگ برادران کارگر  خود در اقصی نقاط جهان بفرستد و از آنها گوشت دم توپ بسازد .  کارگران باین  وطن  به  وطن آدمخواران ، نژاد پرستان به  وطن  کسانی که با تکیه بر " ملیت " خون انسانهای دیگر کشورها را در شیشه می کنند نیازی ندارند . وطن  آنها  وطن  همه ستمدیدگان است . وطنی  است که از این جانواران  در آن خبری نباشد  و در نتیجه  : در درجه اول باید  وطن  محدوده  ملی  و جغرافیائی خود را از چنگ این حشرات موذی نجات دهند  و طبیعتاً با توجه به مفهوم طبقاتی وطن است ، که کارگران  وطن دوست می باشند  و نه  فاشیسم  و جنایت کار آنطوریکه  حککا- ح  میداندیشند   و هرگز  تسلیم لالائی های  " جهان وطنان "  برای وطن فروشی نخواهند شد .

کارگران ایران وطن شان ایران است ، کارگران امریکا  وطن شان امریکا است  ولی در روند یک مبارزه طبقاتی  بر عیله دشمن مشترک  طبقات کارگر ایران و امریکا وسایر کارگران و زحمتکشان جهان  مشترکاً   وطن مشترک  خویش را بنا می کنند  و هر کدام کار بورژوازی خودی را بپایان    می رسانند  تا جهان ، وطن همه کارگران  و مردم جهان  گردد .

 در واقعه باید جوهر کلام مارکسیسم در عبارت " کارگران وطن ندارند "  را  در متن مبارزه طبقاتی دانست که کارگران و دیگر زحمتکشان قادر شوند  با سرنگونی بورژوازی در کشورهای خویش ، وطنی  را بسازند که در آن دیگر از بورژوازی استثمارکننده اثری وجود نداشته باشد . و گر نه  بر هر کودک دبستانی روشن است  که  منظور حککا- ح  از انقلاب سوسیالیستی در ایران که توسط رهبرشان در چند سال پیش " وعده  دو ماه دیگر را " می داد ، معنی دیگری ندارد که کارگران ابتدا می باید تکلیفشان را با بورژوازی ایران  تسویه نماید  و این امری است که مارکسیسم لنینیسم  برآن تکیه دارد  که کارگران دیگر کشورها قبل از هر چیز می باید جهت ایجاد  جهانی مشترک  که  وطن مشترک همه کارگران  و مردم جهان  گردد  بدین کار متوسل گردند . و در عین حال می باید به سیاست بغایت ارتجاعی کسانی که غرور ملی کارگران را مورد سرزنش قرار می دهند ، هویت ملی  آنها را  فربیکارانه  بزیر سئوال می برند ، دم از بی مرزی  و محدوده جغرافیائی می زنند تا مرز های خیانت ملی  را هموار سازند ، پی برد  و دانست این گونه دست و پا زدن های مذبوحانه  با این هدف است که بر زشتی همکاری خود با امپریالیستها  و  صهیونیستها امریکائی و اسرائیلی سرپوش گذارند . حال بجاست ، بجای انداختن  مانیفست کمونیست  به زباله دانی ، به مطالعه مجدد آن پرداخت و  حکمتیسم  را به  زباله دانی تاریخ سپرد . 

بهمن ادیب  03/03/2006