به یاد سارترفیلسوف آزادی
م.ت. اخلاقي

 

قبل ازهرصحبتی ازتمامی هموطنانی که قصدخواندن این نوشته را دارند،درخواست دارم که ابتدا؛ مقاله آقای بنی صدررا تحت عنوان"به یادسارتر ،فیلسوف آزادی"با دقّت بخوانند.(درسایت دیدگاه)

امّا:

آقای بنی صدرباهمه انساندوستی قابل احترامشان به نکاتی توّجه نکرده اند،وآن اینست که تمامی زندانیان سیاسی زمان شاه اعم ازراسترین تاچپ ترین[1] آنهاهیچکدامشان نه جزئی ازبنیانگذاران آن رژیم بودندونه درهیچ مقطعی بخشی ازآن.بلکه تماماً دراساس باکّل آن سیستم ورهبری آن"شاه"یعنی "امام"آن نظام ازاساس مخالف بودند،وخواهان سرنگونی تمام عیارآن وکل سیستم آن بودند،ودرآن بدنبال "اصلاح طلب"وغیره نمیگشتند.نگاهی به افرادزندانیان سیاسی زمان شاه این مطلب را بهتر روشن میکند:

اسدالله لاجوردی.محمّدحنیف نژاد.احسان طبری. بیژن جزنی.اعظم طالقانی.اشرف دهقان وفاطمه امینی .آیت الله منتظری وآیت الله طالقانی.اکبر رفسنجانی وعسکر اولادی ووووو...

 

نگاهی ساده، جدای ازنگاه به مواضع سیاسی وایدئولوژیکی ومدّت حبس وسرنوشت نهائی افرادنامبرده شده بالا،مشخصّ می کند که همه بخاطریک موضع درزندان شاه بودند،وآن اینکه همه به اتهام وجرم "سرنگونی"رژیم شاه"دستگیرشده بودند.حتی افرادی امثال عسکراولادی وهمفکرانش که باید اسم آنهارا"گروه سپاس" گذاشت(چراکه باسپاس شاها اززندان آزاد شدند)بعدازآزادی اززندان، نه تنها بخشی ازبدنه وهمکاررژیم شاه(همکاربمعنی کلاسیک) نشدند بلکه هیچوقت خواهان اصلاح آن هم نبودند.امّانگاهی ساده به بیوگرافی سیاسی آقای گنجی وموضعگیریهایش دربرابررژیم خمینی ونگاهش به بنیانگذارآین رژیم یعنی"شاه رژیم"قضیه راکاملا بنظرنگارنده عوض میکند.اوخودیکی ازسازندگان اصلی این رژیم است(وزارت ارشاد،سپاه بدنام پاسداران وبخشهای منشعب ازآن،وزارتخارجه وبخشهای ترورآن وووو).این آقا سالها دربالاترین مسئولین تصمیم گیریهای رژیم بوده است وسالها درحفظ آن، پیش برنده دستگاه اعدام وتروراین سیستم بوده است !خودآقای بنی صدرهنگامی که به این رژیم نه گفت،اوّلین کاری که کرد به افشاگری برعلیه این رژیم پرداخت که همچنان ادامه دارد(افشاگری ها اودررابطه با طرحهای ترورمخالفان وغیره).البته آقای بنی صدررانبایددرکنارشخصی مثل گنجی گذاشت
 

نکته : درزمان شاه هرفردی که به آن رژیم پشت میکرد،اولین کارش این بود که تمامی اطّلاعاتش را دراختیارنیروهای مخالف میگذاشت(به زبانی دیگریعنی افشاگری میکرد).با توّجه به توضیحات بالا آقای گنجی کدام پته این رژیم را روی آب انداخته؟ازمسائل سیاسی گرفته تابندوبست های اقتصادی .این آقا  بقول معروف ابتدابایدبرادریش را ثابت کند،بعد تازه روی ارث باایشان باید بحث کرد.

 

نوشته خودرابابخشی ازمقاله آقای بنی صدربه اتمام رسانده ودرآخرفقط سوألاتی ساده دارم :ایشان دربخشی چنین نوشته اند"رژیم شاه بسیارکوشیداین کمیته رابی اثرکندامّانتوانست.ناتوانی آن رژیم دوعلّت داشت:یکی این که هراطّلاعی،پیش ازآنکه موضوع اقدام شود،به دقّت،تااطمینان ازصحت آن،بررسی میشدودودیگراینکه دفاع ازهمگان،بدون تبعیض وتمایزبعمل میامد. وامروز،گروهی اززندانیان آن روزکه کمیته سارترازآنها دفاع میکرد،جانشین آن رژیم شده ودرشقاوت وسبعیت گوی سبعیت ازهرسبع وشقی راربوده اند.گروهی دیگراززندانیان آن روزبدست این سبع هاوشقیهااعدام شده اندوگروه دیگری به تبعید بازگشته اند"   امّا سئوال:

آیا اگرآقای سارترالآن بودوآن کمیته برقراربود،راجع به آقای"گنجی به دقّت"تحقیق نمیکرد ؟

 

آیا اگر"علی اکبررفسنجانی " یا"یونسی"وزیراطّلات درسال آینده هم خطّ گنجی وهم بند"گنجی" بشوند،چه خواهدشد وآیا اورا"سمبل زندانیان سیاسی"خواهند نامید؟

راستی "شیخ علی تهرانی"بیشترشناخته شده تربودومی توانست باشداگربه اندازه گنجی برایش ازخارج وداخل اطّلاعیه میدادند،یاگنجی ؟!
 

گنجی حقّ دارد"زندانی سیاسی"باشد،وازآزادیش دفاع کرد،امّا نمیتواند سمبل آنان باشد.