نقش زنان در پيشبرد دمکراسي در ايران

 

 

 
 

   تريبون فمينيستي ايران:

به مناسبت روز جهاني زن, در روز شنبه ۱۳ مارس جلسه اي به دعوت «انجمن سخن» در سالن «بروناي» SOAS در دانشگاه لندن برگزار شد. در اين جلسه در پي شعرخواني ژاله اصفهاني، سه سخنران ، مليحه محمدي (اتحاد جمهوريخواهان ايران) ، هايده ترابي (مشروطه خواهان ايران) و ياسمين ميظر (اتحاد چپ کارگري) پيرامون «نقش زنان در تحولات فرهنگي اجتماعي و پيشبرد دمکراسي در ايران» مطالبي در ده دقيقه ارائه کردند و به مدت يکساعت و نيم به سوالات و نظرات حاضران درجلسه پاسخ دادند. آنچه مي خوانيد نظرات مطرح شده ياسمين ميظر است که برايمان ارسال کرده است. با سپاس از او :


قبل از هرچيز با اجازه دست اندرکاران جلسه لازم است توضيح دهم که بررسي نقش زنان ايران درزمينه هاي ياد شده در زمان تعيين شده غير ممکن است و اشاره من عمدتا به جنبش زنان در چند سال اخير است۰

قبل از هرچيز لازم است مشخصه هاي اين جنبش و منظورم از اين جنبش را باز کنم.

طبيعي است جنبش زنان طيف گسترده اي را در برمي گيرد و شامل زنان ليبرال، اصلاح طلب و جنبش راديکال زنان است۰ توجه من در اين صحبت به آن بخشي است که کاملا مخالف استبداد است، ضدفقر، برابري طلب, دگرگوني طلب است. به عبارت ديگر توجه من به بخش راديکال جنبش زنان است.

در اين جنبش ما با نيرويي هدفمند روبه رو هستيم که ساختاري غير متمرکز دارد ولي با اين همه موفق شده طيف وسيعي از زنان را در سراسر کشور دور خود جمع کند، نوعي شبکه سازي است که از اين نظر به تشکل هاي نوين جنبش ضد سرمايه داري شباهت هايي دارد. رهبر ندارد، با اشکال سنتي حزبي، گروهي فاصله گرفته است، در برابر کوشش هاي متعدد براي غير سياسي کردن آن يا تبديل آن به زائده جنبش به اصطلاح «اصلاحات» مقاومت کرده است و بر عکس بسياري جنبش هاي ديگر در ايران به جنبه طبقاتي مبارزات کنوني اهميت خاص داده است. البته يک جنبش اجتماعي به معني جامعه شناسانه آن نيست ولي يک موجوديت اجتماعي است که ارزش هاي مردسالارانه را مرتب به چالش گرفته است. از جنبه هايي محدوديت هاي زنان در نظام ارزشي و خانوادگي را شکسته است از ادبيات گرفته تا طلاق و تحصيل و آموزش عالي تاثير خود را بر جامعه گذاشته است ... از اين رو در پيشبرد دمکراسي که جنبه مهمي ازآن در سراسر جهان چالش نظام پدرسالار است ، نقش مهمي داشته است.


ساختار

در سطح سياسي و اقتصادي هم به رغم فشارهاي همه جناح هاي حکومتي فعال بوده است. عليه ارتجاع ... و نابرابري و تبعيض, عليه خشونت خانوادگي، اجتماعي و جهاني (مشخصا جنگ و حادثه جويي هاي ايالات متحده در منطقه) شايد بشود گفت از خيلي جنبش هاي ديگر فعال تر بوده است. (مثلا درانتخاب تم ۸ مارس دو سال اخير) در عرصه فرهنگي چه در محيط خانواده ، چه در عرصه تحصيل ، فرهنگ ، هنر چه در مبارزه براي آزادي جنسي درگير بوده است. با چالش ارزش هاي فرهنگي و نظام خانوادگي کاسه کوزه نظام مردسالار خانواده را زير سوال برده است و ارزش هاي سنتي را درهم ريخته است .

در عرصه اقتصادي با بازار رودرو شده است و ستون اصلي جنبش ضد فقر در ايران را تشکيل مي دهد. مستقيم و جمعي براي مقابله با فقر درگير مي شود و بخش هايي از جنبش زنان اين مبارزه را با فعاليت سياسي و طبقاتي در هم آميخته اند. در جنبش مسکن و حاشيه نشينان فعال بوده است، در دفاع از کودکان خياباني و جنبش دختران فراري پيشقدم بوده است. در توضيح وضع فجيع زنان در کارگاه ها و در کارخانگي ( منظور کار کنتراتي در خانه است نه بيگاري همه زنان در کار خانگي) پيشقدم بوده است . درتوضيح زنانه شدن فقر و علل اقتصادي گسترش فحشا ، اعتياد در جامعه کار جدي کرده است. از اين رو شالوده هاي دمکراسي را بنيان نهاده است که تفاوت هاي طبقاتي را درک مي کند ، خود را از ارگان هاي حکومتي و حاشيه اي قدرت در جمهوري اسلامي دور نگه داشته است و به اين ترتيب از فعل و انفعالات ارتجاعي درون اين مجامع ضربه نخورده است. رهگشاي نوع معيني از دمکراسي راديکال بوده است

کاستي ها

البته با مشکلات و ضعف هايي هم روبرو هست مثلا هماهنگي کافي ندارد، تعداد فعالان آن محدود است و هنوز دچار نوعي نخبه گرايي است (اگر چه خيلي در اين رابطه جلو آمده است) و در مواردي در رابطه با دستاوردهاي جنبش فمينيستي در غرب توهم دارد. از نظر تئوريک متاثر از جنبش فمينيستي جهاني دو دهه اي ازکار تئوريک جدي عقب افتاده است
.

3/19/2004
ياسمين ميظر