متن زیر بر پایه سخنرانی لیلا پرنیان در اطاق اینترنتی سوسیالیست فوروم در تاریخ 17 دسامبر 2006 تهیه شده است:

 

زنان افغانستانی وعراقی اولين قربانيان جنگ هاي تجاوزگرانه آمریکا و شرکاء   

لیلا پرنیان

بحث امشب که تیترآن در بالای این اطاق نوشته شده : زنان اولین قرباینان جنگ های تجاوزگرانه هستند، یک بحث عام نیست بلکه به شرایط امروزی و تجاوز نظامی و اشغالی که آمریکا و متحدینش در افغانستان و عراق انجام دادند بر میگردد.  بر همین پایه من تلاش می کنم که در بحث فشرده ای که ارائه می دهم تمزکز اصلی بحثم رابر روی موقعیت کنونی زنان افغانستانی و عراقی بگذارم . 

 

قبل از شروع بحثم می خواهم روی این نکته تاکید کنم که برای همه نیروهای انقلابی و رادیکال در سطح جهان که برای ساختن جهانی عاری از ستم و استثمار مبارزه می کنند، بررسی موقعیت دو کشور افغانستان و عراق و بخصوص موقعیت زنان در این دو کشور بعد از جنگ و اشغال خونین مهم است، چرا که بیشتر قادر خواهند بود کل نظام امپریالیستی و کارکرد سرمایه جهانی را به روشن ترین وجه ممکن در اذهان توده ها بیشتر و بیشتر افشا کنند. این وظیفه هم چنین به دوش نیروهای انقلابی و مترقی ایران و همین طور جنبش زنان و بطور مشخص بخش رادیکال این جنبش قرار دارد.چرا که آمریکا در پی تجدید تقسیم مجدد خاورمیانه ایران برایش از جایگاه مهمی برخورداراست  و به همین دلیل همانطور که سران دولت آمریکا نیزآنرا علنا اعلام کرده اند همه گزینه ها روی میز قرار دارد. این گزینه ها شامل حمله نظامی و یا ترتیب انقلاب مخملی و دیگر دسیسه ها می باشد.

 

از طرف دیگر در درون جامعه ما هستند دارو دسته هائی که یا در درون حاکمیت جمهوری اسلامی و یا خارج از آن که یا طرفدار دخالت نظامی آمریکا به ایران هستند و یا به دنبال تقویت برخی از گزینه های آمریکا مثل انقلاب مخملی اند تا به این وسیله از شکل گیری یک قطب انقلابی در میان مردم جلوگیری کنند و به این طریق تلاش کنند که مردم رو گیج و سرخورده کنند.

 

در عین حال باید این نکته را هم بگویم که برای گرایش رادیکال در جنبش زنان ایران حیاتی است  که هر چه بیشتر مواضع درست و رادیکالش را که در مقابل با هر گزینه ای که آمریکا برای پیشبرد مقاصدش و برای رسیدن به منافع اش میخواهد درایران انجام بدهد  بیشتر و بیشتر در میان مردم و بخصوص زنان ببرد و تلاش کند که هر چه بیشتر افکار عمومی را روشن کند که زنان ایران تنها مخالف جنگ تجاوزکارانه نیستند بلکه هر نوع دخالتگری امپریالیستی برای کل مردم ما و بخصوص زنان تنها میتواند اسارت ببار بیاورد و زنان اولین قربانیان هر نوع دخالتگری امپریالیستی هستند و موقعیت کنونی مردم در دو کشور عراق و افغانستان و بویژه موقعیت زنان این دو کشور پس از تحریم و اشغال به خوبی این واقعیت را نشان می دهد.

 

برگردم به بحث امشب:

 

امروز كمتر كسي است كه بتواند عمق و ابعاد فاجعه آميز تاثيرات مستقيم و غير مستقيم جنگ تجاوز كارانه آمريكا و متحدينش عليه مردم افغانستان و بخصوص عراق را نفي كند. اين فاجعه تا به آن حد است كه امروز حتي اگر نه بوش اما نزديكترين افراد به وي حداقل به بحراني كه ايجاد كرده اند اذعان دارند. بخش مهمي از هيئت حاكمه آمريكا يعني آنانيكه در ابتدا با تشويق و ترغيب كابينه بوش بر طبل جنگ كوبيدند، نداهاي مخالفت با بوش را يكي پس از ديگري بلند كرده اند، و تلاش دارند، خود را از زير بارمسئوليت اين جنگ كه مردم عراق و افغانستان را به خاك سياه نشانده و در عين حال در رسيدن به اهداف امپرياليسم آمريكا ناكام مانده است، برهانند. 

اما اگر عمق و ابعاد تاثيرات اين جنگ بر ملت و مردم اين كشورها اين چنين فاجعه بار بوده است، با در نظر گرفتن اينكه زنان پيوسته اولين قربانيان هر جنگ تجاوزگرانه مي باشند، و همچنين با در نظر گرفتن ويژگيها و خصوصيات و خصلتهاي ويژه اين جنگها، كه زن ستيزترين نيروها چه در عرصه امپرياليستي و چه در عرصه خود كشور، تاثيرات آن بر زنان عراق بسيار فاجعه آميزتر و چندين برابر فلاكت بارتر بوده است.

حتي تصور آنچه كه  زنان عراق در چند سال گذشته از زمان تجاوز از سر گذرانده اند، سخت آزار دهنده است و بدون شك خشم و نفرت هر انسان آزاده و متعهد را در پي دارد.

 

اوضاع زنان در افغانستان براثر نه تنها جنگ تجاوزكارانه اخير بلكه بر اثر مداخله گري هاي امپرياليستها درسه دهه گذشته، اگر بمراتب بدتر از عراق نباشد مسلما بهتر نيست. افغانستان نيز توسط امپرياليسم آمريكا و متحدين غربي اش 5سال است كه اشغال شده است. بسياري تصور مي كردند، اشغال آمريكايي ها هرخصلتي  و يا هر ضرري داشته باشد حداقل براي زنان خوب است. آمريكايي ها هم بدون هيچگونه شرمي اعلام كردند كه آزادي زنان، بخش مهمي از اين ماموريتشان را تشكيل مي دهد. همه مي دانند فشارهاي قرون وسطايي و عقب مانده طالبان بر زنان، هيچگاه خم بر ابروي آمريكا نياورد، و همه نيز مي دانند كه تضاد آمريكا با طالبان و القاعده محرك و مبناي ديگري داشت. از طرف ديگر اين يك حقيقت مسلم است كه بوش يكي از زن ستيز ترين سران دولت آمريكا بوده است. و ورودش به كاخ سفيد را با اعمال فشار بر زنان، يعني قطع كردن بودجه مربوط به موسساتي كه در سراسر جهان به سقط جنين كمك مي كردند، جشن گرفت. بنابراين تمام اين شواهد نشان مي داد كه اعلام پر طمطراق آزادي زنان از طرف آمريكا دروغی بيش نبود. اما آنچه كه مايه تاسف است این است که  بسياري تصور مي كردند كه تجاوز و بمبارانهاي آمريكا، هر چه باشد، باعث تحولي در اوضاع زنان مي شود. برخي جريانات فمنيستي راست، پست مدرنيستي، و حتي تعدادی جريانات چپ كه خود را علم دار مبارزه مدرنيستي عليه واپسگرايي مي دانستند اين تجاوز را به فال نيك گرفتند. آنها اينگونه مي گفتند كه گويا آمريكا نماينده دنياي مدرن و طالبان نماينده واپسگرايي است. اما وقت زيادي لازم نبود تا همه اين توهمات نقش برآب بشوند، و بدنبال آن، اينگونه ديد و درك انحرافی از واقعيات جهان امروز و عملكرد و خصلت امپرياليسم برملا گردد.   

 

 

اينک که 5 سال از اشغال افغانستان و 3 سال از اشغال  عراق مي گذرد مي توان به جرئت گفت که زندگي زنان اين دو کشور زير چکمه هاي سربازان اشغالگران و جوجه ديكتاتورهاي متحدشان له شده است.

 

براي روشن تر شدن « آزادي » زنان افغانستاني و عراقي بهتر است به گوشه اي از موقعيت زندگي زنان اين دو کشورپس از اشغال نظامي بپردازم.

 

موقعيت زنان افغانستان پس از اشغال

 

آمريكا پس از بيرون راندن طالبان، يك دولت دست نشانده اي را سر هم كرد كه متشكل از نيروهاي جهادي سابق، جهادي كنوني و جهادي هاي« مدرن» شده بهمراه برخي نيروهاي وابسته به احزاب پرچم و خلق سابق كه اينك گرايش جهادي گرفته، و حتي برخي وابستگان و عناصر طالبان و هم چنین وابستگان به ظاهر شاه بود. اگر در سطوح بالا برخي تغييرات در شكل صورت گرفته بود مثلا كرزاي اين جنگ سالار سابق، اينك قيافه جنگ سالار مدرن بخود گرفت، اما در پايين همان نيروهايي كه به مدت 15 سال يعني از اوايل دهه 80 تا اواسط دهه 90 خون مردم و بخصوص زنان را به شيشه گرفته بودند به همان شكل سابق كارشان را ادامه دادند.

اگر چه زنان افغانستان پيوسته مورد تبعيض بوده اند، اما تنها بعد از دخالت آمريکا و غرب که متعاقب تجاوز روسها صورت گرفت، نيروهاي اسلامي و جهادي تقويت شدند و زندگي را بر زنان افغانستان مبدل به جهنم کردند .

واقعيت اين است كه برخي محافل بورژوايي و رسانه هاي وابسته به آنها با اتكاء به برخي تغييرات جزئي در برخي مسايل مثل راندن وسايل نقليه، استفاده از حجاب هاي خفيف تر نسبت به برقع( چادري) در برخي از محله هاي کابل و يا امكان تحصيل براي دختران و اشتغال معدودي از زنان، آنهم در ميان اقشار معيني بخصوص در کابل، بهبود موقعيت زنان افغانستان در سطح کل جامعه را نتيجه گيرند.

اگر در برخي مناطق پايتخت( کابل) معدودی از زنان حجاب خود را كمي رقيق تر كرده باشند، و از پوشيدن برقع خودداري كنند، اما در افغانستان کنونی اكثريت زنان به پوشیدن برقع به همان اندازه سابق يعني زمان طالبان اجبار دارند. اجبارشان بخاطر ترس و به منظور حفظ امنيت خود انجام می شود و نه از روي اعتقاد.

 

يکي از تبليغات اشغالگران و دولت دست نشانده موفقيت در مورد تحصيل دختران افغاني بود. اما واقعيت غير از اينست. حتي در اين زمينه كه افتخار اشغالگران است خانواده ها بخاطر ربوده شدن، اذيت و آزار توسط نيروهاي وابسته به دولت، فقر و گرسنگي ناشي از جنگ و اشغال، حمله دارو دسته طالبان به مدارس، از فرستادن دختران خود به مدارس جلوگيري مي کنند. عاليه معلم مدرسه دخترانه به گزارشگر گاردين مي گويد « .... شما در غرب فکر مي کنيد که موقعيت ما خوب است. اينکه همه مي توانند به مدرسه و يا سرکار بروند. ولي ما داريم مي بينم که مسائل دارند بدتر مي شوند.»- 28 نوامبر 2006

امروز بيشتر سازمانهاي خيريه اي و حقوق بشر و حتي بسياري از رسانه ها براحتي اذعان دارند كه در بهترين حالت :  « نمي توان گفت که تغييري محسوس در زندگي زنان افغاني در طول اين 5 سال ايجاد شده است.» گاردین 28 نوامبر 2006

 

امنيت زنان :

 

نمونه های ربودن دختران و زنان جوان و قتل و تجاوز و يا فروش آنها، در 5 سال گذشته گسترده شده است.

فرشته در سپتامبر 2004 به عفو بين المللي مي گويد:« من زجر اتفاقي که برايم افتاده است  را مي کشم. در حال شستن ظروف در رودخانه اي نزديک به خانه ام ، مورد تجاوز فرمانده محلي مسلح قرار گرفتم..... او به مدت 4 سال است که فرمانده اين منطقه مي باشد و در اين مدت بسياري از خانواده ها از شدت خشونت ، دزدي و کشتارش خانه و کاشانه اشان را ول کرده و اين جا را ترک کرده اند.» 

نمونه ديگرربودن دختر12 ساله اي بود كه يكي از موسسات حقوق بشر گزارش داده و بیان کرده بود كه این نمونه بكرات درحال رخ دادن است . براي ربودن این دختر12 ساله چندين تن از افراد وابسته به گروههاي پليس و گروههاي نظامي شركت داشته اند. و در تمام مدت دو ماهي كه دختر مورد اسارت بوده توسط افراد گروههاي مسلح مورد تجاوز قرار مي گرفته است و سپس به محلي ديگر انتقال داده مي شده تا همان شرايط را نيزاز سر بگذراند.

تكرار اين وقايع آنچنان فراوان و وسيع است كه اکثریت زنان مجبورند همان حجاب سابق يعني برقع را رعايت كنند. سر نخ بسياري از اين جنايات به افراد وابسته به دولت و موسسات امنيتي دولت برمي گردد. حتي اين مسئله باعث يك تظاهرات وسيع در سال گذشته در قندهار شد كه مردم به محل سرفرماندهي پليس حمله كردند. بسياري از پناهندگاني كه قبلا در ايران و يا پاكستان بودند، بخاطر همين بي امنيتي زنان و دختران خويش باربنديل خود را بسته تا دو باره به تبعيد برگردند.

 

فشارهاي اقتصادي:

 

در نتيجه سه دهه جنگ و ويراني که امپرياليستها بر مردم افغانستان تحميل کرده اند، بار اصلي را بر دوش زنان گذارده است. اين فشار ها در 5 سال گذشته افزايش يافته و موقعيت زنان افغانستان را وخيم تر کرده است. در اين ميان زنان بيوه بخصوص از موقعيت شکننده اي بر خوردارند. بنا بر گزارشات تنها در کابل 50000 زن بيوه موجود است. زنان بيوه از هر گونه منبع در آمدي محرومند. در حاليکه بايد زندگي خود و فرزندانشان را تامين کنند و در همان حال با تهديدات اجتماعي و فرهنگي جامعه مقابله کنند.

بر اثر فقر و نبود امکانات مرگ زنان در حين وضع حمل در افغانستان بدترين در جهان است و 60 برابر رقم آن در کشورهاي پيشرفته است. در هر دقيقه دو زن در افغانستان بر اثر حاملگي و يا بيماريهاي ناشي ازآن جان خود را از دست مي دهند.

 

اما مسئله فشار برزنان و وخيمتر شدن اوضاع آنها در عرصه هاي ديگري نيز خود را متبلور مي كنند.

بعنوان مثال در 5 سال گذشته ابعاد ازدواج هاي اجباري اگر دامنه گسترده تري به خود نگرفته باشد حداقل در ابعاد هولناكي ادامه دارد. اين مسئله رابطه ديرينه اي را با مسئله ستم بر زنان دارد. كه از درون مناسبات عقب مانده فئودالي و عشيره اي جامعه ناشي مي شود. اشغال امپرياليستها نه تنها اين روند را تقليل نداده بلكه آنرا نيز تشديد ساخته است. و به همان ترتيب نشان مي دهد كه زنان اگر نه بيشتر از قبل حداقل به همان اندازه در بند و زنجير ستمهاي مردسالارانه مالكيت مرد بر زن به بالاترين درجه، اسير مي باشند.

در 5 سال گذشته خودسوزي در ميان دختران و زنان ابعاد فوق العاده اي به خود گرفته است. تعداد زيادي از دختران جوان با سوزاندن خود آنهم در بهار زندگاني اشان، به زندگي خود پايان مي دهند. در بسياري موارد دختران به خاطر اجتناب از ازدواج های اجباری دست به خود سوزي مي زنند.  اگر دختري و يا زني مورد تجاوز قرار گيرد، داراي هيچگونه حمايتي در جامعه و خانواده نيست. خانواده، او را مورد سرزنش قرار مي دهد و حتي ممكن است كه او را به قتل برسانند. اگر به قانون مراجعه كنند، به پليس و دستگاه امنيتي پناه ببرند ممكن است مورد سوء استفاده آنان نيز قرار گيرند. و تازه قانون آنها را مجرم خواهد شناخت. خلاصه اينكه زنان شاكي را حتي ممكن است به جرم زنا به زندان بيندازند و يا مورد سنگسار قراردهند. در آوريل 2005 زن 29 ساله اي بنام آمينه توسط حاكم شرع در يكي از ايالات شمال افغانستان به سنگسار محكوم شد و اين حكم به اجرا گذارده شد.

 در نتيجه اين دختران جوان هيچ راهي بجز خودسوزی و از بین بردن زندگی شان در مقابل خود نمی بینند .

پديده ديگري كه در نتيجه « دمکراسي» آمريکائي نيز افزايش يافته فروش دختران درمقابل دریافت مبلغ ناچيزي است. دختران خردسال بي گناهي كه با يك عمر شكنجه اي كه در پي خواهند داشت بايد بهاي اوضاع فلاكت بار اقتصادي را بپردازند. آذر در سن 9 سالگي ازدواج کرده است. مادرش حليمه به عفوبين المللي مي گويد: «  پدر آذر او را در سن پائين شوهر داد. براي اينکه او هيچ راه ديگري نداشت. ما خيلي فقير هستيم و توانستيم با شوهر دادن او 1000 (لك- پول افغانستاني) بگيريم.»

 

پس از گذشت 5 سال از اشغال، خشونت خانوادگي عليه زنان و قتل ناموسي گسترده شده است. بي بي سي در گزارش خود درمي 2005 مي نويسد:« اذيت و آزار زنان در افغانستان در خانه و جامعه گسترده و تکان دهنده است و مقامات مسئول کمترين حرکت را براي مقابله با آن مي کنند.» و اين خود نيز از جمله دلايل بسيار از خودكشي ها و خود سوزي هاي دختران جوان است.

زنان و دختران جوان هر ساله توسط شوهر، برادر و يا مرد ديگري از خانواده، با تفکر متحجر و پشتيباني مستقيم و غير مستقيم قوانين ضد زن، قرباني قتل هاي ناموسي مي شوند. قتل هاي ناموسي ابعاد زيادي به خود گرفته است.

کليه مطالب ياد شده در بالا، شمه اي است از زندگي فلاکت بار کنونی زنان افغانستانی. معناي عملي مدرنيسم آمريکائي حفظ مناسباتي است که ستم عريان بر زنان افغانستان يکي از ارکان اصلي اش را تشکيل مي دهد.

هر چند كه نه از دولت بوش كه سياست ها زن ستيزانه اش حتي در خود آمريكا معروف است و نه از جهادي هاي مختلفي از جمله خود كرزاي كه سياستهاي زن ستيزانه اشان حتي از زمان جنگ مقاومت ضد روسيه اعمال مي شده است، انتظار بهتري هم نمي رفت.

اما اين مسئله در عين حال هشداري است، به آنانيكه تصور مي كردند، آمريكا واقعا مي تواند دمكراسي بياورد و زنان افغانستان را آزاد كند. اين واقعيات براي چندمین بارنشان ميدهد كه آمريكا نه تنها خواهان چنين تحولي نيست، بلكه حتي اگر خواهان آن بود، توان چنين تحولي را نداشت چرا كه متحدين آمريكا و آنانيكه آمريكا مجبور است بر آنها تكيه كند تا سياستهاي اشغالگرانه اش را به پيش ببرد، كساني اند كه تا مغز استخوان مرتجع، عقب مانده و زن ستيز مي باشند.

 

موقعيت زنان عراقي پس از اشغال

 

یک گروه تحقیقی در مورد خشونت بنام وی –دی در گزارش 2005 خود می نویسد:« از زماني که آمريکا عراق را اشغال کرده است و رژیم تغییر یافت زنان عراقی بیشتر آزاديشان را از دست داده اند تا بدست بیاورند.» این جمله کوتاه خود بیان موقعیت زنان عراقی در حال حاضر می باشد.

تلاش می کنم كه تغيير و تحولات وموقعيت زنان در عراق را در سه عرصه مختصرا بررسي كنم:

سوء استفاده هاي جنسي، فشارهاي اقتصادي، تشديد فشارهاي سياسي، اجتماعي و فرو دست تركردن موقعيت زنان از نظر اجتماعي .

 

سوء استفاده های جنسی:

 

 يكي ازعملکردهای امپرياليسم آمريكا در عراق سوء استفاده هاي وسيع جنسي عليه زنان بوده است. در اثر فشارهای افکار عمومی مجبور شدند چند نفر از سربازان را در عراق محاکمه کنند. بعد از محاکمه این چند سرباز گفتند که اين سوء استفاده ها كار چندين ”سيب گنديده“ است( منظورشان اينست كه كار چند عنصر منفرد و فاسدبوده است). اما واقعيت اينست كه عملکرد يك سيستم گنديده و فاسد و متجاوز است و نه چند سيب گنديده، كار آن سيستمي است كه اين عناصر گنديده را بطور اجتناب ناپذيري به وفور تعليم مي دهد، تربيت مي كند، توليد و بازتوليد مي كند. اگر دولتي بر مبناي زور و تجاوزگري به كشوري حمله مي كند، ناچار است كه براي كسب و اعمال اتوريته خود بر عريانترين خشونت ها استوار باشد.  يك نمونه آن در ماه مارس 2006 بود كه پنج سرباز آمريکائي  به عبیرقاسيم حمزه دختر جوان عراقي تجاوز کردند. پس از تجاوز بدن له شده اش  را به همراه خانواده اش آتش زدند.  اين اعمال جنايت باراتفاقي نيستند كه بصورت پراكنده توسط چند سرباز فاسد در عراق رخ دهد، بلكه اعمال جنايتكارانه و فجيعي هستند كه علاوه بر خصلت شديدا زن ستيزانه اش  واقعيت و عمق فاجعه اين اشغال را نيز نشان مي دهد. اينها اعمال وحشيگري و بخشي از سياست امپرياليسم آمريكا براي اشغال عراق است كه  به منظور ايجاد رعب و وحشت، براي خوار كردن يك ملت و شكستن روحيه مقاومت آنها بصورت سيستماتيك اعمال مي شود. كه در اين مورد تنها تعداد انگشت شماري از آنها رسوايي اش به ماوراي مرزها مي رسد و خشم جهانيان  را برمي انگيزد و تازه تعداد كمی از آنها مورد محاكمه قرار مي گيرند. آنهم تنها براي حفظ ظاهر.

ابعاد اين سوء استفاده هاي جنسي در ابتدا از طريق زندان ابوغريب بيرون آمد. زني بنام نور يك يادداشت به خارج زندان فرستاد و از افراد مقاومت تقاضا كرد كه بيايند و اين زندان را تخريب كنند تا آنگونه كه وي مي گويد از اين شرمي كه بر سر آنان مي رود رهايي يابند. اين يادداشت اشاره مي كند كه به زنان زنداني مكررا تجاوز مي شود.عكسهايي كه از زندان بيرون آمده بود اين مسئله را تاييد مي كند. يادداشت مي گويد كه چند تن از زنان حامله شده اند، زنان را مجبور مي كنند كه جلو مردان كاملا لخت شوند. شواهدي دردست است  كه اكثر اين زنان پس از آزادي اقدام به خودكشي كرده اند. اين مسئله حتي توسط گروههاي تحقيق خود ارتش آمريكا بطور اعجاب انگيزي مورد تاييد قرار گرفت. بعدا وكلايي كه اين مسايل را دنبال مي كردند به اين نتيجه رسيدند كه نه تنها در زندان ابوغريب بلكه در سراسر عراق بطور سيستماتيك اين مسئله اتفاق افتاده است وکماکان ادامه دارد ( براي مطالب بالا به گاردين 20 مارس 2004 رجوع شود) . پس از آن جناياتي كه در فلوجه مرتكب شدند، تجاوز و به آتش کشیدن عبیرو خانواده اش تنها قطره اي را از درياي كثافات اشغالگران نشان مي دهد. بنا بر گزارش اخبار زنان – ئی « در ژانويه 2004 حداقل 37 زن بوسيله سربازان آمريکائي در زندان ابوغريب مورد آزار جنسي و ديگر خشونت ها قرارگرفتند.»

در جامعه اي که زنان نمي توانند تجاوز را گزارش کنند، مشخص نيست که تا کنون سربازان « مدرن» آمريکائي به چند زن تجاوز کرده اند. بسياري اوقات زماني که زنان گزارش تجاوز و آزار جنسي را داده اند ، از جانب خانواده مورد سرزنش قرار گرفته، تنبيه و يا حتي به قتل رسيده اند.  به آنها اتهام زده مي شود که آبروي خانواده را برده اند. اينها تنها يك جنبه از وحشيگري هايي است كه نيروهاي اشغالگر مستقيما متوجه زنان مي كنند.

 

فشارهاي اقتصادي بر زنان:

 

در اين زمينه بسيار مختصر تنها به برخي نتايج مي پردازم. بركسي پوشيده نيست كه بخش اعظم فشار تحريمهاي اقتصادی متوجه زنان بود. اين مسئله در موقعيت شغلي، تحصیلی، بهداشت و حتي در موقعيت افزايش كار آنها در خانه تاثير گذاشت. ( چون بسياري مجبور شدند وسايل خانگي مثل ماشين رختشويي و يخچال وغيره را برای تامین معاش بفروشند) اما نكته مهم اينست كه بعد از اشغال آمريكا اين فشارها نه تنها كاهش نيافت بلكه بمراتب و حتي در برخي زمينه ها بشدت افزايش يافت.

  

بعد سياسي و تاثيرات اجتماعي اشغال :

 

اما آنچه كه بر زنان از نظر سياسي در نتيجه تغيير و تحولات سياسي اتفاق افتاده است، بسيار عميق تر و تاثيرات بسيار دراز مدت تري را بر موقعيت زنان در جامعه خواهد گذارد.

در چهار دهه گذشته زنان عراقي داراي حقوقي پيشرفته نسبت به بسياري از کشورهاي منطقه بودند. بر اساس قانون اساسي عراق که در سال 1958 تصويب شده بود، زنان دارای برخي حقوق اوليه بودند. از حق طلاق و حضانت و آزادي پوشش برخوردار بودند. سن ازدواج 18تعيين شده بود. زنان همانند مردان از حق ارث برخوردار بودند. زنان حق انتخاب شدن و انتخاب کردن داشتند.

اما بعد از اشغال عراق، و تغيير و تحولاتي كه در صحنه سياسي كشور بوقوع پيوست اين امتيازات نسبي، مورد تهديد جدي قرار گرفتند. اولين خصلت اين تغيير و تحولات بقدرت رسيدن متحجرین اسلامی بود. از طرف ديگر بسياري از نيروهای بنيادگرايي كه در مقابل دولت و آمريكا مي جنگند، نيز در مناطق مورد نفوذ خود زنان را مجبور به رعايت حجاب اسلامي مي كنند و قوانين اسلامي را در موردشان به اجرا مي گذارند. از دوران اشغال قانون خانواده ملغي گرديد و بجاي آن شريعت اسلامي برقرار گرديد.

 

 زنان بخصوص در جنوب عراق مجبور به رعايت حجاب شده اند. مسئله حجاب و اجباري شدن آن آغاز ستم وحشيانه عليه زنان است. آغاز بردگي و انقياد زنان است. وقتي انتخاب پوشش گرفته مي شود، به واقع آغازي است براي اينكه ساير حقوق زنان نيز زير پا گذاشته شود. زنان به پستو خانه ها رانده شده اند. نيروهاي فناتيک مذهبي بوسيله تجاوز، اسيد پاشيدن و ربودن به زنان فشار مي آورند که حجاب بر سر کنند. لزلي آبدلا در جولاي 2005 مي نويسد « بسياري از زنان عراقي هرگز روسري برسر نمي کردند. ولي حالا جنازه هاي دختران و زنان.ديده ميشوند که روبنده بر سرشان گذاشته شده است و اينگونه به زنان ديگر هشدار مي دهند.» گروههاي فشار اسلامي وابسته به احزاب شيعه به مدارس و دانشگاهها مي روند و دختران را مجبور مي كنند تا حجاب بر سر كنند و دستكش بپوشند.

اخباري كه از عراق در مورد اعمال انواع و اقسام خشونت ها و ستم مي رسد نشان از تغييري بنيادي در اوضاع آنجا دارد. موقعيت زنان عراق هر روز بيشتر شبيه به موقعيت زنان افغانستان مي شود.

 

 يك وكيل كرد به نام اميره حسن مي گويد كه :« اين قوانين ما را در خانه حبس خواهد کرد. همان اتفاقي که براي زنان افغانستاني افتاد. قوانین قبلی عالی نبودند، ولی این یکی عراق را مبدل به جنگل می کند.» واشگتن پست ژانویه 204  

 

در حقيقت زنان عراقي امنيت خود را نيز از دست داده اند، در جامعه و حتي در خانه مورد خشونت و وحشيگري قرار مي گيرند. نه تنها توسط اشغالگران بلكه توسط گروههاي محلي. آنها دختران جوان و زنان را مي دزدند. صبا دختر 9 ساله اي است که دزديده شد و مورد تجاوز قرار گرفت. آسما  دختر جواني که در خيابان در حالي که با مادر و خواهر و يک مرد فاميل بود، دزديده شد و به خارج شهر برده شد و کررا مورد تجاوز قرار گرفت.

در ماه ژوئن 2006 سخنگوي انجمن حقوق زنان گزارش مي دهد که « طبق تحقيقات ما شماره زناني که مورد آزار جنسي و تجاوز قرار گرفته اند بخصوص در پايتخت افزايش يافته است. »

بسياري از زنان ربوده شده را به تجارت سكس در سطح محلي و بين المللي وارد مي كنند. سازمان عفوبين المللي در گزارش 2005 خود به گسترش بيسابقه تن فروشي در بغداد در همين دوران اشاره مي كند.

 

بسياري از زنان عراقي بخاطر نبود امنيت در خانه هايشان زنداني شده اند. تعداد زيادي از زنان تحصيل کرده عراقي که قبلا فعاليت هاي شغلي داشته اند به سختي از خانه خارج مي شوند.

زنان از صحنه جامعه محوشده و اين براي برخي از رهبران فناتيک اسلامي خوابي بود که هرگز تصورش را هم نمي کردند.

 

عفو بين المللي در گزارش سال 2005 خود مي نويسد: ” در بسياري موارد زنان و دختران عراقي از دولت و درگيريهاي نظامي بيشتر ضربه خورده اند. آنها بخاطر زن بودن مورد هدف قرار مي گيرند. آنها مورد تبعيض جنسي قرار دارند و اين نشان مي دهد که اوضاع با از بين رفتن قانون در کشور بعد از سرنگوني صدام به ضرر زنان بوده است“

بجاست كه به مسئله جنگ داخلي هم كه خود يكي از محصولات جنگ تجاوزكارانه آمريكا است اشاره كنم. زنان نيز از فجايع اين جنگ بي نصيب نمانده و همچنان به مثابه يكي از حلقه هاي ضعيف مورد هدف گروههاي بنيادگراي شيعه و سني در گير قرار دارند.

اخيرا يک گروه فناتيک مذهبي زن شيعه اي را در شمال بغداد ربوده و مورد تجاوز قرار دادند. در مقابل يک گروه واپسگراي شيعه 8 زن سني را ربوده، شکنجه داده و به آنها تجاوز کردند.

در سالهاي 1970 بسياري از زنان فمنيست آمريکائي به اين باور داشتند که تجاوز مسئله شهوت نيست بلکه به مثابه قدرت مردان عليه زنان است. اين واقعيت امروز خود را در عراق به عريان ترين شکل نشان مي دهد.

 

تاثيرات اشغال بر مناسبات اجتماعي:

 

اين مسائل يعني فشارهاي اقتصادي،نبود امنيت، تشديد فشار بر زنان و تقويت مردسالاري،  بر مناسبات اجتماعي عراق نيز بي تاثير نبوده است. در شرايط کنوني براي بسياري از دختر وپسرهای جوان داشتن زندگي مستقل امکان پذير نيست. نبود شغل و امنيت دو عامل اصلي شده است که جوانان تحت پوشش خانواده قرارگيرند. اين امر موجب بازگشت مناسبات قبيله اي و عشيره اي که از زمان بر قراري قانون اساسي در سال1958  ضربه خورده بود، شده است. بازگشت مناسبات قبيله اي و عشيره اي بنيان و اساس محکمتري را براي تشديد ستم بر زن فراهم کرده است. مردان قبيله پاسداران و مالکين ناموس مي شوند و قادرند براي سرنوشت زنان قبيله تصميم گيري کنند. و همينجاست كه موقعيت فرودست زن درمناسبات ميان خانواده تحكيم مي يابد،حقوق اجتماعي اشان كاهش ميابد، در نتيجه از اجتماع بيشتر و بيشتر بيرون افكنده مي شوند، وابستگي اشان به كار خانه و خانواده بيشتر مي شود،  ازدواجهاي اجباري افزايش مي يابد، قتل های  ناموسي گسترش پیدا می کند و....

 

مطالبي که به آن اشاره شد اگر چه كليه ابعاد و يا تصوير كاملي از تحولي كه باصطلاح مدرنيسم و دمكراسي آمريكايي بوجود آورده است را نشان نميدهد. اما روندي را كه جامعه در نتيجه اين تغيير و تحولات سياسي – اجتماعي كه خود زاده جنگ و اشغال مي باشند را نشان مي دهد.

 

می خواهم قبل از جمعبندی به یک نقل قول از دوست عزیزهایفا زنگنه که امروز در این جلسه سخنرانی دارد و در روزنامه الااهرام در اکتبر امسال نوشته اشاره کنم . فقط این نقل قول کوتاه قادر است  تا قلب هر انسان آزادیخواه رو به درد بیاورد و تلاش کند که ماهیت اشغالگران و دولت دست نشانده آنها  و همه مرتجعین رنگارنگ مذهبی را افشا کند و در مقابل برای رسیدن به جامعه ای عاری از هر نوع ستم و اسثتمار مبارزه کند.

هایفا می نویسد :« در حالیکه سخنگوی دولت مالکی با بیشرمی واقعیت رقم 650000 هزار کشته را زیر سئوال میبرد، سردخانه ها، بیمارستان ها و خیابان های عراق بر قصابی های روزمره شهادت می دهد. بی شمار و بی نام. اجساد جوان و پیر. شکنجه شده و تکه تکه و سوخته شده در هر گوشه ریخته است.

هزاران نفر آوراه شده اند. اجساد در خیابان ها روی هم تلمبار میشوند، یا به خاکروبه و رودخانه ها ریخته میشوند. رود دجله در وسط بغداد از وحشت فریاد می کشد. اجسادی که با جریان آن به طرف جنوب حمل شده در نرده های شهر سعیره جمع می شوند و شهر برای اجساد می گرید...... مگر این روزها در عراق خبر دیگری هم هست؟ »

 

جمعبندي :‌ قانوني شدن ستم بر زن

 

حكومت هاي اسلامي در افغانستان و عراق در حقيقت محصول مستقيم تجاوز امپرياليستي بودند. اشغالگران توسط آنچه كه  ”دمكراسي“ مي نامند، يعني برپائي ” يك انتخابات قلابي“ تلاش كردند كه به اين حكومت هاي اسلامي مشروعيت ببخشند و آنرا بغلط حكومت اكثريت بنامند. اما آنچه كه اين دمكراسي متولد كرد قانون هاي اساسي بودند كه ستم بر زنان را قانوني كرد. در هر دوي اين قوانين اساسي به حقوق زنان اشاره مي كند و حقوق زنان را درحرف تضمين مي كند. اما تا جايي كه اين حقوق ” قوانين شرعي را نقض “ نكنند. و تاكيد مي كند كه هيچ يك از قوانين مصوب نبايد و نمي توانند در تضاد با قوانين اسلام باشند. همچنين بطور طنز آميزي آنها حقوق تعيين شده توسط قرار دادها و كنوانسيون هاي بين المللي را نيز تاييد مي كنند اما بازهم به شرط آنكه در تضاد با اسلام قرار نگيرند. اما واقعيت اين است كه اكثريت قريب به اتفاق حقوق زنان در تضاد با قوانين شريعت قرار مي گيرند. و در حقيقت بدينوسيله همه حقوق زنان بصورت ضمني انكار مي شود. كافي است نگاهي به قانون خانواده شريعت بكنيم. كه حق حضانت تنها با پدر است، زنان از حق طلاق يا اصلا برخوردار نيستند و يا حداقل داراي حق مساوي نيستند. زنان در مسايل ارث و شهادت نصف به حساب مي آيند، زنان حق آزادي پوشش ندارند، شركت زنان در اجتماع بشدت محدود مي شود.

با توجه به اين قوانيني كه به مثابه قانون اساسي تثبيت شدند، در افغانستان تغييرات اساسي از نظر قانوني برای زنان حاصل نشد، و در عراق، زنان بسياري از حقوق پايه اي خود را از دست داده اند و در بسياري موارد ديگر حقوقشان بطور جدي در خطر است و يكي پس از ديگري در حال گرفته شدن است.

با تجاوز گري و دخالت آمريکا و بر قراري حکومت هاي اسلامي در افغانستان و عراق و تصويب قانون اساسي مبتني بر شريعت اسلامي، موقعيت اکثريت زنان بعنوان تحتاني ترين گروه اجتماعي تحكيم مي شود. مالکيت مرد بر زن و موقعيت زن بعنوان ماشين جوجه کشي و وسيله اي  براي تمتع جنسي مرد تضمين مي شود.

در جامعه اي که شريعت اسلامي قانوني شود به فرودستي زن در مقابل مرد صراحت مي بخشد و تثبيت موقعيت برتر مردان عليه زنان است. مجازات هاي اسلامي به مردان اين اجازه را ميدهد که وحشيانه ترين نوع ستم را بر زنان اعمال کنند. باعث مي شود که مناسبات حاکم بتواند به حداکثر زنان را در جامعه استثمار کند.

موقعیت زنان افغانستانی و عراقی پس از اشغال نشان از اين دارد که هيچ امپرياليستي نمي تواند با گزینه های گوناگونی که برای منافع خود بکار می برد، همچون تحریم، انقلاب مخملی، تجاوز نظامی و اشغال و... حتي يک زن را در جهان آزاد کند. سنت هاي اسلامي شونيستي و مردسالارانه براي احيا و بازسازي مناسبات قبيله اي و فئودالي ضروري است و آمريکا براي تحکيم پايه هاي اشغالش شديدا محتاج آن است.

اتحاد آمريکا با زن ستيز ترين نيروها ي واپسگرا در افغانستان و عراق نشان مي دهد که منافع آنان چگونه در ضديت آشکار با منافع زنان قرار دارد. اين اتحاد نشان داد که مدرنيسم مدل آمريکائي براي زنان اين مناطق چيري جز بردگي عريان به همراه نداشته است.

دگرگوني واقعي در موقعیت زنان افغانستانی و عراقی از پايين و توسط زنان و دیگر بخش های جامعه و با اتکا به ایده و راهی كه مبرااز تبعيض، استثمار و استعمار و ستم جنسی باشد، بدست خواهد آمد.

 

Leila-parnian@hotmail.com