ضرورت آغاز دوباره ی نبرد مسلحانه در کردستان

کورش عرفانی                                                                                    

 korosherfani@yahoo.com

رژیم ایران پرونده اتمی را به پرونده ی زندگی خود تبدیل کرده است. دیر یا زود و به واسطه ی همین پرونده جمهوری اسلامی با سخت ترین دوران حیات بیست و هفت ساله ی خویش روبرو خواهد شد. سایه ی تحریم اقتصادی حتی قبل از آغاز تحریم ها سنگینی می کند و شرکت های بزرگ به تدریج ایران را در نوعی انزوا قرار می دهند. [1] فرار کسانی که از ترس جنگ می خواهند کشور را ترک کنند آغاز شده و دولت احمدی نژاد ناتوان از حل بحران های اقتصادی و اجتماعی به دنبال صدور بحران داخلی می باشد. اعدام های سیاسی از سر گرفته شده و آنطور که از سخت گیری بر روشنفکران بر می آید قتل های زنجیره ای باردیگر بروز خواهد کرد. گزارش های متعدد آماده سازی های جنگی آمریکا در منطقه و کشورهای نزدیک به ایران حکایت از آن دارد که  احتمال یک رویارویی نظامی هر روز قویتر می شود. تا به حال بسیاری در باره ی عواقب فاجعه بار و غیر قابل جبران چنین رویدادی سخن گفته اند.

بنابر همه مواردی که در بالا ذکر شد زمان کنونی از ارزش بسیار بالایی برخوردار است، زیرا فرصتی است برای تغییرآفرینی در سناریوهای ضد انسانی قابل پیش بینی برای ایران. تاخیر در بهره برداری از این زمان، شرایط کنونی رابه سوی نقطه ی غیر قابل بازگشت وجبران ناپذیر پیش خواهد برد. موج جدید اعدام ها، سرکوب گسترده کارگران، به راه انداختن یک فاجعه ی اتمی و گسترش فقر و کمبود و سرکوب برخی از نتایج حتمی انفعال ما در شرایط حاضر خواهد بود. پس، وقت عمل است. با قبول این موضوع بلافاصله این سوال پیش می آید که چه می توان کرد ؟

بدیهی است که سخن بردن از راه حل های جالب اما غیر قابل اجرا فایده ای ندارد. راه حل های سیاسی چند ده تا نیست، عمده ترین آنها برقراری یک اتحاد از نیروهای همگون سیاسی است تا بتواند خود را به عنوان جایگزین رژیم معرفی کند. لیکن چنین اتحادی بدون زمینه ی عینی تشکیل آن شکل نخواهد گرفت. لذا به طور مشخص تر و ملموس یکی از گزینه های کارساز در شرایط کنونی می تواند کنش گری در مناطق مستعد ایران باشد. عملیات ایذایی تشکیلاتی تحت عنوان جندا لله در استان سیستان و بلوچستان ایران نشان دهنده ی این است که توان نظامی رژیم در برخی مناطق بسیار ضعیف است. این مورد هم چنین آشکار می کند که دستگاه نظامی و امنیتی جمهوری اسلامی تنها در مقابل مردم دست خالی و بی دفاع «قدرت نمایی» می کند. اما هر کجا که نیروهای رژیم با مقاومت مسلحانه روبرو می شوند به سان افرادی ضعیف و وحشت زده تارو مار می شوند. گروه جندالله در یک نوبت 22 نفر از مزدوران رژیم را در یک عملیات کمین به هلاکت رساند و این عملیات همچنان ادامه دارد.[2] 

 

جایگاه کردستان :

 

یکی دیگر از مناطق مستعد کشور برای آغاز و گسترش نبرد مسلحانه ی مردمی کردستان می باشد. این استان که به دلایل تاریخی و استراتژیک از استعداد بالایی برای مبارزه گری برخوردار است می تواند بستر مناسبی برای آغاز یک دوره ی جدید از فعالیت های مبارزاتی توسط تشکل های عمل گرای ایرانی باشد. جمهوری اسلامی با درک این واقعیت از چندی پیش بر دامنه ی حضور نظامی خود در این استان افزود و حتی به طور پیشگیرانه چند روز پیش با تجاوز به خاک عراق، شش پایگاه حزب کارگران کردستان ترکیه، پ ک ک، را مورد حملات توپخانه ای خود قرار داد. در حال حاضر رژیم نیروهای فراوانی را به این منطقه آورده است تا از سرایت جنبشی مسلحانه به این استان جلوگیری کند، زیرا مقامات ایران خوب می دانند که کردستان می تواند تبدیل به نخستین استان آزاد شده ی ایران شود.[3] حضور گسترده ی نیروهای نظامی رژیم نکات مثبت و منفی خود را در بردارد. هر چند که این امر در ظاهر توازن قوا را به سود حکومت می چرخاند اما از سوی دیگر به دلیل فراوانی نیروها، تعدد محل های استقرار و تجمع، ضرورت تدارک مداوم این نیروها وافزایش ترددها در جاده های اصلی و فرعی...فرصت خوبی به دست می دهد تا بتوان به آسانی به آنان ضربات ایذایی وارد ساخت، آنها را درکمین شکار کرد ودر شهرها مورد حملات چریک-شهری قرار داد.

فعال شدن نظامی رژیم در منطقه در حالی است که احزاب و سازمان های کرد ایرانی همچنان در نوعی سردرگمی استراتژیک وآشفتگی های تاکتیکی بسرمی برند. این تشکل ها که در خاک کردستان عراق مستقر هستند با پیروی از محدودیت های تعیین شده توسط حکومت خودمختار بارزانی به طور عملی دست و پای خود را بسته و نیروهای خود را در شرایطی قرار داده اند که هرگونه ابتکار عمل نظامی را برعلیه رژیم از دست داده اند. اگر چنین موقعیتی با توجه به لشگر کشی آمریکا به عراق،  با سوال ها و شرط های فراوان، تا اینجا می توانست قابل فهم جلوه کند از این پس توجیه پذیر نیست. شرایط تازه ای که کشورمان می رود در آن غرق شود هیچ انفعالی را توجیه پذیر نمی سازد. سازمان های مسلح کرد به جای آنکه در روزمره گی های سیاسی گرفتار مانده و چشم به قدرت های بزرگ داشته باشند تا بنا بر اراده ی آنها اقدام کنند می توانند با یک جمع بندی عینی گرایانه و نوین از شرایط فعلی خود را برای ایفای یک نقش تاریخی مهم آماده سازند. در این رابطه باید توجه داشت که استراتژی انتظار منفعل که سازما نهای کرد ایرانی چندین سال است پیشه کرده اند هیچ نتیجه ای جز «بقا» به دنبال نداشته است. اما ضرورت بقا در چیست ؟ اگر قرار باشد که سازمان های مبارز کرد حتی در این سرنوشت سازترین دوره، که آینده کشور می تواند دستخوش بدترین چنگ اندازی های امپریالیسم و صهیونیسم شود، وارد میدان نشوند، پس چه موقع قرار است به نفع مردم به صحنه آیند ؟ زمانی که ماشین جنگی تخریب گر سرمایه داری به راه افتاده و کشور را به سوی نابودی و جنایت می کشاند ؟

همچنانکه در دوران مشروطیت آذربایجان نقشی سرنوشت ساز را برای کل کشور ایفاء نمود اینک نیز این با کردستان است که به یک رسالت تاریخی مهم پاسخ دهد. کردستان می تواند به جایگاهی برای فعال ساختن یک جنبش سراسری در ایران تبدیل شود. شرط آن این است که مبارزین و سازمان های کرد بتوانند نشان دهند ماشین سرکوب رژیم آسیب پذیر است و می توان به آن ضربه زد. رسالت سیاسی تشکل های مبارز کرد نباید در خواست های منطقه ای و قومی خلاصه شود، تاریخ اینک فرصتی را در برابر آنها قرار داده است که بتوانند رسالت آزادیخواهانه ی خود را در ورای مطالبات مردم کردستان و در مسیر رهایی خلق ایران تحقق بخشند.

 

فایده های این استراتژی

 

فعال شدن عملی سازما نهای کرد در شرایط فعلی راهی است هوشمندانه که می تواند فایده های زیر را در بر داشته باشد :

1-     جو عمومی ترس و انفعال را در جامعه می شکند،

2-     آرایش عمومی قوای نظامی رژیم را به هم می ریزد،

3-     رژیم را در شرایطی که با فشارهای خارجی روبروست تضعیف می سازد،

4-     نیروهای بالقوه را که برای مبارزه ی قهرآمیز آمادگی دارند در سراسر ایران فعال خواهد ساخت،

5-     جمع کثیری از ایرانیان داخل و خارج از کشوررا که در جستجوی فرصت مبارزه ی عملی بر علیه رژیم هستند به سوی این منطقه کشانده و در نهایت توازن قوا را به هم خواهد زد،

6-     معادلات سیاسی را در منطقه به نفع نیروهای مردمی تغییر خواهد داد.

 

بدیهی است که فعال شدن نظامی نیروهای کرد در این منطقه سایر تشکل های سیاسی گفتارگرا را تشویق و یا مجبور خواهد کرد که ازحرف سازی خارج شده و برای سرنگون سازی دست به کنش مشخص بزنند. این احتمال وجود دارد که موفقیت های مبارزین مسلح در کردستان بتواند به گونه ای عملی وتسریع شده موانع موجود بر سر تسلیح دوباره ی ارتش آزادیبخش را از سر راه  برداشته و به این ترتیب بازوی مسلح پرقدرت مجاهدین را به صحنه نبرد بازگرداند. این امر یک جبهه وسیع جدید را در مقابل رژیم باز کرده و فشارهای نظامی رژیم را در کردستان کاهش خواهد داد.

مشکل برای آغاز این کار و ایجاد چنین شرایطی بیش از آنچه مادی باشد ذهنی است. مسولان و تصمیم گیرندگان تشکل های مسلح کرد در طول چند سال گذشته به دلیل دوری از نبرد قهرآمیز تا حدی به سیاسی کاری خو گرفته و برای انفعال خویش دلایل موقعیتی وتوجیهات اجتماعی فراهم می کنند. این در حالیست که یک نیروی انقلابی معادلات را نه فقط در فعالیت های سیاسی که در واقعیت مادی صحنه تغییر می دهد. به اطلاعیه دادن و رادیو برپاکردن و تلویزیون به راه انداختن اتکاء نمی کند. در کنارآگاه سازی توده ها، آنها را برای نبرد قهرآمیز سازماندهی، تجهیز و مسلح می کند ودست به عمل می زند. ترس را می شکند و به مردم نشان می دهد که می توان رژیم را به زیر کشید.

در شرایط کنونی این عمل مسلحانه معنایی روشن دارد، مبارزه ی قهر آمیز در کردستان و نیز در سیستان و بلوچستان و خوزستان و... نمادی خواهد بود از اراده ی خلق ایران برای به دست گرفتن سرنوشت خود. حرکتی در ورای طرح ریزی های امپریالیستی وصهیونیستی برای کشورمان. با دادن یک ماهیت مردمی به کنش های مسلحانه راه برای تشکل های فرقه گرا و وابسته بسته می شود. مطالباتی همچون آزادی، دمکراسی و عدالت اجتماعی باید به عنوان فصل مشترک این حرکت های مردمی مطرح شود.

 

شجاعت با هم بودن

 

بدیهی است که برای چنین کاری همچنان موانع قبلی عمل خواهند کرد : اختلافات سیاسی، گذشته ی پرماجرای گروههای کرد و اختلافات میان آنها، تفاوت دیدگاه ها بر سر مسائل قومی و منطقه ای و غیره. اما واقعیت این است که تا زمانی که بن بست کنونی به طور عملی و مادی نشکند، یعنی تا غول استبدادی-نظامی رژیم بر این کشور حاکم است، هیچ پیشرفتی در حل این اختلافات حاصل نخواهد شد. این تنها در بستر موفقیت های مادی به سود منافع مردم است که می توان انتظار بحث های سازنده و رفیقانه بر سر اختلافات گوناگون تاریخی و کنونی و رسیدن به راه حل های منصفانه برای آنها را داشت.

درک این ضرورت امروز بر همه ی تشکل های مردمی، چپ و کرد لازم است اما اینکه کدامیک به مسولیت تاریخی خویش پاسخ دهند موضوع دیگری است.

تشکل های کرد باید خود را از محدودیت های تحمیل شده به وسیله حکومت خودمختار کردستان بیرون بکشند، موقعیت کنونی که در آن رژیم به عنوان متجاوز و دخالت گر در امور داخلی عراق شناخته شده است فرصت مناسبی برای مذاکره برای کاهش این محدودیت هاست. اما حتی اگر از این طریق منظورفوق حاصل نشود باید به راه های غیر رسمی و انواع ابتکارهای دیگر توسل جست و واقعیت تاثیرآفرین خود را در منطقه نشان داد. باید با قدرت نظامی بن بست را شکاند، بن بست سرنگون سازی بیشتر از آنچه سیاسی باشد ناشی از نبود کنش قهر آمیز است. برای این منظور نیز کار هماهنگ میان تشکل های مختلف و نیز تقویت پیوندهای خود با مردم همراه با کار تبلیغاتی گسترده لازم است.

 

نتیجه گیری :

 

بروز جنبش مسلحانه ی مردمی سبب می شود که معادله از حالت دو طرفه رژیم-آمریکا خارج شود و تبدیل به معادله سه طرفه ی رژیم-مردم-آمریکا شود. در این صورت آمریکا و سایر قدرت های بزرگ نمی توانند در کنار رژیم یگانه تصمیم گیرندگان وتعیین کنندگان سرنوشت و آینده ی کشورمان باشند. این با نیروهای مردمی است که در انتظار دیگران ننشینند و با ابتکار عمل هایی مانند آنچه در این نوشتار پیشنهاد شده است وارد میدان سیاسی کشور شوند. فراموش نکنیم زمانی که انتظار به انفعال تبدیل شود بسیار خطرناک می شود. رژیم آسیب پذیر است و زمان ضربه زدن به آن مهیاست. آغاز دوباره ی نبرد مسلحانه در کردستان جرقه ای است که بشکه باروت عظیم نارضایتی های توده ای در ایران به آن احتیاج دارد تا با یک انفجار اجتماعی قهر آمیز رژیم را جارو کند. فراموش نکنیم، زمان آن هر موقع که باشد، یگانه مسیر ممکن سرنگون سازی رژیم، نبرد مسلحانه ی توده ای خواهد بود. پس چرا از حالا با یک استراتژی روشن در این مسیر حرکت نکنیم ؟  موفقیت و  ارزش یک حرکت تاریخ ساز در تشخیص درست زمان انجام آنست.

 

* *

 

www.korosherfani.com

07/05/2006

 

 


 

horizontal rule

[1] http://www.radiofarda.com/iran_article/2006/5/95aa6365-3748-46cd-a9b2-1f19afd3c7d7.html

[2] http://www.peiknet.com/1385/11ord/17/page/35jondollah.htm

[3]   كردستان نخستين استان آزاد شده كشور؟   درسایت : http://www.korosherfani.com/