زندان و زندانی!
(در نقد نظر زندان ادامه دارد و من از "توابين" دفاع میكنم – نسرين پرواز)
شباهنگ راد
در تاريخ مبارزات تودهها عليهی زورمداران، دههی 60 يكی از دهههائیست كه نه تنها فراموش ناشدنی نيست بلكه به سند ثبت شدهی جنايتكارانی تبديل گرديده استكه مراجعهی هر زمانه بدان، دردآور و تكاندهنده است. در اين دهه سران حكومت آنچنان فجايعای را در حق فرزندان كارگران و زحمتكشان آفريدهاند، كه كرختی زخمهای آن تا ابد بر پيكرهی جامعهیمان سنگينی خواهد نمود. فرمان بكُشيد هر آنكه را با ما نيست به سر تيتر وظايف ظالمان و سركوبگران تبديل گشته بود. جان زندانيان سياسی مقاوم و پايدار، از هر سو در خطر بود؛ روزانه بدن صدها نفر توسط مناديان سرمايه و مدافعين نظم و ترتيب ظالمان در درون زندانها له و لورده میشد و صدها نفر ديگر به جوخههای مرگ سپرده میشدند؛ چرا كه خواهان حرمت و ارزشهای انسانهايی بودند كه از هر سو به تاريانه گرفته شده بود. بايد نام زندانیان سياسی مقاوم را كه تا آخرين لحظه به آرمانهایشان وفادار ماندند و دست رد بر سينهی وادادگان سياسی در درون زندانها زدند را پاس داشت؛ بايد زندانهای رژيم جمهوری اسلامی را با تمامی ترفندهای فريبكارانهاش تحت عنوان مزدور "نرم" و "خشن" را به دنيا شناساند و مرز بين انقلاب و ضد انقلاب را بدون كمترين تزلزلی برسميت شناخت و مبلغ آن بود.
چندی قبل بار ديگر با انتشار خاطرات زندانِ «مارينا نِمت»، مسئلهی "توابين" و تحريف حقايق و چند جانبهنگری از ماهيت رژيم جمهوری اسلامی و تقسيم "بد" و "خوب" جانيان و شكنجهگران، بر سر زبانها افتاد و به حق، منجر به تنشهايی در درون نيروهايی كه سالهای مديدی روح و جسمشان توسط جلادان مورد اذيت و آزار قرار گرفت، گرديد. بدون كوچكترين شك و شبههای بايد گفت كه نگاه و ارائهی تحليل واقعی از زندان نيازمندِ تحقيق وسيع و كار گروهیست. بدون انجام چنين تحقيقات گسترده و ارتباط مستقيم با زندانيان متفاوت – جدا از گرايشات گوناگون – انتقال تجربه به بيرون و شناخت از ماهيت و كاركرد رژيم جمهوری اسلامی در درون سياهچالها و بررسی لغزشهای متفاوت از جانب زندانيان سياسی به منظور نشان دادن جايگاه هر يك از آنها در دنيای در هم آشفته ناكامل به حساب خواهد آمد.
در هر صورت پديدهی "تواب" بمانند هر پديدهای ديگر يكدست نبوده و نمیتوان با حكمی از پيش تعيين شده همهی آنانرا مورد نكوهش و سرزنش قرار داد و يا بالعكس بطور عموم و بدون نگاه جداگانه به عناصرئی كه در درون زندانها دست به همكاریهای عملی با سركوبگران و شكنجهگران زدهاند را ناديده گرفت و به گونهی «نسرين پرواز» به دفاع بناحق و غير اصولی از آنان برخاست.
«نسرين پرواز» در اين نوشتهی طولاتی به موارد متعددی پرداخته استكه قصدم بر آن نيست تا به همهی آنها اشاراتی داشته باشم؛ چرا كه وی از همان آغاز و با انتخاب سر تيتر، تكليف خود را با "زندان ادامه دارد و من از "توابين" دفاع میكنم" روشن نموده است. وی همچنين نيازی در آن نمیبيند تا بافتها و كاركردهای متفاوت "توابين" را برشمارد؛ چرا كه باز هم با "صراحت" تمام در اين نوشته به دفاع از بدترين نوع آن اقدام نموده است و از هر رنگ و بوئی را از زمره "قربانيان" نظام به حساب میآورد؛ حتی به "توابی" كه در درون زندانها بنابهی اعترافات خويش تلاش نموده است تا جدا از تن دادن به تمايلات بازجوی خود، افكار ديگرِ جوانان زندانی را در جهت اميال و خواستههای شكنجهگران و مدافعين نظم حاكمان ترغيب نمايد!!
حال پرسيدنیست كه چرا «نسرين پرواز» در شرايطی كه هزاران زندانی سياسی در زير شديدترين شكنجههای جلادان رژيم جمهوری اسلامی عليرغم داشتن "پوست و گوشت"، تن به خفت و خواری ندادهاند و در دفاع از آرمانهایشان مرگ را با آغوش باز پذيرفتند، علناً و عملاً رد مینمايد و ارزش و جايگاهی برای آنان قائل نيست؟ چرا در اين ميان عدهای در درون زندانها به مخالفت با مقاومت و پايداری برخاستهاند و مانعی ايستادگی مدافعين راه رهائی و آزادی گرديدهاند و مضافاً بر آن بودند تا ميدان را برای تعرضات روحی – جسمی زندانيان سياسی توسط شكنجهگران، فراهم نمايند؟ چرا تعدادی از زندانيان به منظور حفظ جان خود در ميدانهای تير و در درون سلولها در جهت برقراری نظم "دلخواه"ی زندانبانان، به همكاریهای عملی با جانيان بشريت برخاستند و گام به گام جلادان، عرصه را بر مقاومين تنگ مینمودهاند؟ چرا به عنوان مدافعين نظام حاكم در درون زندانها، مخالفين نظم موجود را تحت پيگرد قرار داده و بمنظور خوشرقصی، هزاران صفحه گزارش تهيه و بر پروندهی قطور بهترين فرزندان خلق افزودهاند و آنانرا به زير تيغ جلادان فرستادند؟ آيا بنابه باور «نسرين پرواز» آن مبارزين و كمونيستها محق بودند تا در مقابل جانيان و ظالمان از آرمان خود دفاع نمايند و از جانب "توابين" مورد اذيت و آزار قرار نگيرند؟ آيا «نسرين پرواز» كه يكتنه پرچم دفاع از حرمت انسانی را بدست گرفته است و دائماً از "حقوق" و "حرمت" انسانی سخن به ميان میآورد، میتواند جايگاه و حقوق پايمال شدهی آن انسانهای مبارز و كمونيست، كه توسط "توابين" لگدمال شده است را در اين دنيای نابرابر توضيح دهد؟ و بالاخره در اين ميان چه كسانی بنابهی چارچوبهی فكری «نسيرين پرواز» محقاند و قابل دفاع میباشند؟ مدافعين نظم دلخواهی رژيم جمهوری اسلامی و يا مخالفين بیچون و چرای آنها.
روشن استكه نظامهای طبقاتی زندانها را به اين دليل داير مینمايند و صدها نوع شكنجه را بر بدن انسانهای مخالف اعمال مینمايند تا آنانرا به تسليم وادارند و نظم دلخواهی خود را در همه جا برقرار نمايند. هدف از زندان، در هم شكستن و خرد كردن روحيه، جسم و آرمان كمونيستها، مبارزين و مخالفين میباشد. همهی زندانيان و بويژه زندانيان سياسی در سرتاسر دنيا و ايران بخوبی میدانند كه هر چه مبارزه پيچيدهتر و مخالفتها گستردهتر میگردد، اعمال شكنجه در حق آنان پيچيدهتر، دقيقتر و گستردهتر صورت میگيرد. با اين اوصاف هدف از كاربست ابزار آلات و شكنجه چيزی جز در هم ريختن روحيهی رزمجويانه و استواری زندانيان سياسی نيست. جنگ نابرابر طبقاتیست و دشمن در تمامی عرصهها در پيش است. شاهديم كه ظالمان در زندانی بزرگتر اعتراضات تودههای بیسلاح را، با سلاح پاسخ میدهند و آنچنان فجايعای میآفريند كه در تاريخ بیسابقه میباشد. آيا میتوان به خود قبولاند و پذيرفت كه تودهی رنجديده برای حفظِ جان و منفعت خود و برای زندگی بهتر، صفوف معترضين را ترك و بمنظور سركوب اعتراضات و خاموشی انقلاب به صفوف دشمن به پيوندند و از جانب مدافعين نابودی ظلم و ستم با الفاظی همچون "قربانيان" نظام و غيره روبرو گردد؟ آيا میتوان از جايگاه كمونيستها سخن گفت و صفوف انقلاب و ضد انقلاب را در تمامی عرصهها از هم تميز نداد و غير مسئولانه به حمايت وادادگان سياسی و همرديفان سركوبگران پرداخت؟
در اين دنيای سخت و پر فراز و نشيب طبقاتی، نابرابر و ناعادلانه و رو در رو، لازم است تا «نسرين پرواز» جايگاه فكری خود را روشن و با ذهن خود تصيفه حساب نمايد كه انقلاب نيازمند فداكاری، جان باختهگی و مقاومت در برابر دشمنان طبقاتی كارگران است. توده در خيابان با دستان خالی امّا با انبانی از اميد و آرزو به آينده، در صف اوّل مبارزه قرار دارد تا دنيای واقعی خود را به سازد. جان خود را میدهد تا فرزنداناش و آيندگان از آن بهرهمند گردند. زندگی برای ميليونها انسان در زير سايهی حاكمان به مانند مرگ تدريجی و شكنجه است. تودهی خواهان آزادی از قيد و بند سرمايهداران میتواند برای رفاه زندگی خود و خانوادهاش به جلادان روی آورد و از دربدری و زندگی نكبتبار خلاصی يابد. آيا «نسرين پرواز» يك لحظه در برابر خود اين سئوال را قرار داده است كه چرا چنين لغزشهای تخريب كننده از جانب مردم و معترضين به نظم و امنيت دلخواهی سرمايهداران صورت نمیگيرد و يا اينكه بنادرست و بناحق و بمنظور فرار از حقيقت میخواهد با توجيهاتی همچون مبارزه در درون زندان با بيرون متفاوت میباشد و يكسان نيست، از بار مقاومت و استواری آرمانی آن بكاهد و آنرا از ريشه تهی سازد؟ طبعاً شكی در آن نيست كه دو ميدان متفاوتاند؛ امّا در اين دو ميدان متفاوت نمیتوان دو آرمان و دو روش كيفيتاً متفاوت را نسبت به جانيان بشريت استنتاج نمود و دو نوع كاری ماهيتاً متفاوت را به دنيای انقلاب عرضه نمود.
ملاك و اشارهام بر آن است كه تودهی معترض در برابر سلاحهای مزدوران به خيابانها میريزد و بدون كمترين تزلزلی در مبارزه با دشمن سرافرازانه مرگ را به سخره میگيرد و تن به خفت و خواری نمیهد. حقيقتاً كه در برابر دشمن طبقاتی خود راه ديگری ندارد. يا مقاومت، ايستادگی و تعرض و يا شكست، تسليم و عقبنشينی. اينها از زمره خصائل اوليهی مبارزه با دشمنست و در هر ميدانی میبايست در سرلوحهی كار مبارزين و كمونيستها قرار گيرد. كمونيستی كه مدعی جامعهی برابر و آزادیست، بايد بداند كه تحقق آنها در پرتو جنگی در هم شكننده، دائمی، رو در رو و هزينهپرداز ممكنپذير میباشد. در منطق «نسرين پرواز» مقاومت در درون زندانها بیمسما و بی جايگاهست و همه محقاند به محض ورود به سياهچالها، نقش جاده صافكن رژيم را در درون زندانها ايفاء نمايند و كت بسته نه تنها به نظم دلخواهی زندانبانان تن در دهند بلكه همگام با شكنجهگران، تلاش ورزند تا مبارزين و مقاومين را به زانو در آورند!
رژيمهای سرمايهداری و از جمله رژيم جمهوری اسلامی در اين مدت تلاشهای بسيار گوناگونی را به خرج دادهاند تا روحيهی زندانيان سياسی را در هم شكنند و جدا از خُِرد نمودن روح و روان زندانی، افكار سياسی آنان را دگرگون و در جهت اميال و منافعی خود سمتوسو دهند. توليد صدها ابزار آلات و شكنجه برای اين منظور بكار میآيد. سرمايهداران در بيرون از زندان هم چنين اهداف پليد و سركوبگرايانهای را تعقيب مینمايند كه نيازی به ارائهی فاكتها نيست. تصورم بر آن استكه «نسرين پرواز» عليرغم اصابت شلاقهای رژيم جمهوری اسلامی بر بدناش نه تنها روحيهی وی را كاملاً در درون زندان زير و رو نموده است بلكه از نظر سياسی هم، وی را شكست داده است كه متأسفانه بعد از گذشت سالها از آنزمان، نه توانسته است بر روی پاهای خود بايستد. بیدليل نيست كه با "شهامت" تمام میگويد من از "توابين" و آنهم از نوع بد آن كه با رژيم جمهوری اسلامی در درون زندانها همكاری نمودهاند، دفاع میكنم!!!
طبعاً وی در آن نوشته تلاش بسيار زيادی نموده است تا چنين عقبنشينیها و لغزشهايی را در درون زندانها در زرورق تئوريك – سياسی به پيچد و آنرا به عنوان دفاع از "حرمت" انسانی به ديگران غالب نمايد. همواره تاكيدم بر آن استكه مفاهيم واژهها توسط اين و آن كاملاً از محتوا افتاده است. براستی كدام "حرمت" انسانی؟!! "حرمتی" كه باعث گرديده است، حرمتِ ميليونها انسان ديگر را - بدليل منفعت حقير شخصیاش - به بازی گيرد و برای فرار از مرگ به يار و ياور شكنجهگران تبديل گردد؟ اين دفاع از حرمت انسانهايیست كه كمونيستها مدافعی آنند؟ اين آن پرنسيبهايیست كه دنيای رهائی نويد آنرا میدهد؟ نمیتوان نام خود را كمونيست ناميد و در عرصهای از مبارزه، همكاری با شكنجهگران و سركوبگران رژيم جمهوری اسلامی را جايز دانست و با افتخار فرياد بر آورد و پرچم آنرا در دست گرفت!!!
مبارزه با سرمايه و طبقات ظالم در منطق كمونيستها يك بُعدی نيست و به عنوان مجموعه تلقی میگردد. هنگامیكه دشمن در بيرون از زندان، اسلحه را به پيشانی عنصر وفادار به منافعی كارگران و زحمتكشان نشانه میگيرد و نعره سر میدهد يا مرگ يا همكاری و در اين نبرد نابرابر و زورگويانه، شعار مقاومت و مرگ بر فضا طنينانداز میشود، بدليل آن نيست كه ايدهی "سنتی" بر افكارِ مبارزين و كمونيستها غالب گرديده است، بلكه دقيقاً نمايانگر وفاداری عميق و خدشه ناپذير، همان آرمانهايیست كه مرگ را با آغوش باز میپذيرد تا تسليم و شكست را به زانو در آورد. اينها بدون كوچكترين شك و شبههای پذيرش اصول اوليه و مقدماتی نبرد هر عنصر مخالف با دشمن است؛ برای اينكه حقوق و جايگاه مقاومت را در برابر دشمنان طبقاتیاش محترم میشمارد. اين چه "كمونيستی"ست كه حاضر است حرمت انسانی و جان هزاران نفر ديگر را لگدمال و به خطر اندازد تا "حرمت" و جان خود را حفظ نمايد!! جداً لازم است تا «نسيرين پرواز» جايگاه خود را در امر انقلاب و مبارزه با دشمن طبقاتی كارگران و زحمتكشان و آنهم، نه بگونهی يك بُعدی بل در تمامی عرصهها و به عنوان يك مجموعه باز تعريف نمايد.
نيروهای راستين انقلاب بخوبی میدانند كه دشمن از روشهای متفاوت سود میجويد و تلاش میورزد تا "دشمنان" خود را در هر ميدانی با خود همسو سازد. در مقابل وظيفهی كمونيستِ مدافعی مردم است تا روحيهی تعرض، مقاومت و مخالفت با نظم و ترتيب تعريف شدهی مزدوران را تقويت نمايد. وظيفهی كمونيستها تضعيف روحيه و تبليغ تسليمطلبیها در مقابل زورگويان نيست. جايز نيست تا اين نسخه را در درون جنبش انقلابی تجويز نمود كه همكاریهای عملی با رژيم جمهوری اسلامی در درون زندانها عليهی مقاومين و مبارزين بلامانع است و به مانند «نسرين پرواز» و آنهم با افتخار پرچم آنرا در دست گرفت. متأسفانه بايد گفت كه نتيجهی اين سياست از قبل روشن است. يعنی نفی و رد مقاومت؛ يعنی قبول سياست تسليم و كرنش در برابر زندانبانان؛ يعنی نفی كامل مبارزهی سياسی تمام كننده با دشمن. يعنی به رسميت شناختن همكاریهای عملی و همگام شدن با مزدوران تا سر حد مرگ مقاومين در درون زندانها، يعنی در هم كوبيدن مدافعين انقلاب و راه رهائی.
بدون كوچكترين ابهامی بايد گفت كه كمونيستها و مدافعين منافعی راستين مردم؛ تحت هيچ شرايطی موافق همكاریهای عملی با شكنجهگران و جلادان رژيم جمهوری اسلامی در درون زندانها نيستند و كاملاً در مقابل چنين ايدهها و افرادی مرزبندی روشن و قاطع دارند.
بنابراين بر انگيخته شدن خشم و غضب بخشی از زندانيان سياسی سابق نسبت به كتاب «مارينا نِمت» طبيعی و به حق میباشد و دليل اين همه مخالفتها از همگونیهای نظری آنان سر چشمه نمیگيرد. خودِ «نسرين پرواز» بخوبی میداند كه معترضين به نويسندهی كتاب "زندانی تهران"، هر يك نسبت به اوضاع و احوال جامعه نگاهی گوناگون داشته و از گرايشات متفاوتی پيروی مینمايند؛ امّا به درست در دو چيز وجه اشتراك دارند و آنهم، بنادرست دانستن شكنجهگر "خوب" و "بد" در نظام جمهوری اسلامی و همچنين برسميت شناختن روحيهی مقاومت و ايستادگی زندانيان سياسی كمونيست و مبارز در برابر جلادان و مدافعين بیچون و چرای سران حكومت. اينها از موضوعات اساسی و مهمیست كه «نسيرين پرواز» با آنها به مخالفت برخاسته است؛ مخالفتی كه هيچگونه رد و نزديكی را نمیتوان با منافعی ميليونها انسان زجركشيده در آن مشاهده نمود و محكوم به شكست است و بايد بداند تا ابد در صفوف مبارزين و كمونيستهای راستين تنها باقی خواهد ماند.
20 مرداد 1386
11 اگوست 2007
لينك مطلب «نسرين پرواز»